واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: روزنامه شهروند: «معمار کشتی»، «بنای کشتی» و چندین لقب دیگر سهم مردی بود که یکتنه تیمملی کشتیفرنگی را قهرمان المپیک ٢٠١٢ کرد. استعفاهای چندباره اما اوضاع را پیچیده کرد، آقای خاص کشتی انگار نمیتوانست از کشتی دل بکند ولی امکانات هم در حدی نبود که بتواند نتیجه بگیرد. او دوبار رفت و برگشت، انگار نمیتوانست کودکش را رها کند، انگار خسته بود، میخواست بماند اما نمیخواست. این دودلیها را خیلیها تجربه کردهاند، اوضاع اما برای بنا جور دیگری بود. او مانده بود بین عقل و دلش. شاید میدانست آن نتایج درخشان با این امکانات هرگز تکرارشدنی نیست.
آغاز استعفاهای متوالی
قبل از المپیک لندن و در زمان سرپرستی مرحوم حجتالله خطیب، بنا یک بار استعفا کرد ولی با پا درمیانی پیشکسوتان اعضای فدراسیون به تیم بازگشت اما انگار قرار نبود اوضاع درست شود، او بعد از المپیک هم دوباره استعفا کرد تا پای محمود احمدینژاد، رئیس دولت وقت به این موضوع باز شود، او در مراسم تجلیل از قهرمانان المپیک لندن، قول داد تا بنا را به تیمملی برگرداند اما تنها یک هفته قبل از مسابقات جهانی تهران بار دیگر خبر استعفایش رسانهای شد. تابستان سال گذشته یک بار دیگر محمد بنا برای آماده سازی تیم برای المپیک ریو سرمربیگری تیمملی کشتی فرنگی را قبول کرد و تمرینات جدی این تیم آغاز شد. قهرمانی در مسابقات جهانی شیراز آخرین اردوی بنا قبل از المپیک بود اما کسب دو مدال برنز، اشکهای غمانگیزش بعد از شکستهای پیدرپی کشتیگیران و خداحافظی از کشتی، سکانسهای پایانی از یک تراژدی غمانگیز از زندگی محمد بنا بود.
بنا: مرا فراموش کنید
«کشتی برای محمد بنا بعد از المپیک ریو تمام شد و این آخرین حرفهای من درخصوص کشتی است. من اگر میخواستم بمانم در المپیک ٢٠٢٠، ٦٢سال داشتم نمیتوانم با انرژی کار کنم، به همین دلیل دیگر به تیمملی باز نخواهم گشت» این جملات، صحبتهای بعد از المپیک مردی است که آمد، کشتیفرنگی را ساخت و رفت کنج خانهاش، خانهای که حالا مادری هم در آن نیست تا سنگ صبور پسرش باشد. مرد جذاب ورزش حالا گوشهای نشسته و شاید حسرت آن روزها را میخورد که از نوروزی بارانداز خورد. آن روزها که حالش خوب بود. او سکوت کرده، نمیدانیم پشت این سکوت چهخبر است، دوست داشتیم با ما صحبت کند اما حالش خرابتر از این حرفهاست، تماس گرفتیم، بیان کرد: «دهانم بسته است، تو را به آن کسی که دوست دارید، محمد بنا را فراموش کنید» دلیلش را پرسیدیم، گفت: «من هیچ چیزی از کشتی نمیفهمم»، فراموشی اما واژه غریبی برای ما نیست، برای ما که فراموش کردهایم معمار کشتیمان مدتهاست از خانهاش دل کنده است.
محمدزاده: رسول خادم توانایی رقابت نداشت
خلیل رشید محمدزاده دستیار محمدبنا در المپیک ریو درباره کنارهگیری او از دنیای کشتی به «شهروند» گفت: «شرایط کار کردن برای محمد بنا فراهم نیست، او سکوت کرده تا کادرفنی جدید فعالیت کند و حاشیهای پیش نیاید. بنا میگوید هروقت لباس کشتی پوشیدم، کار میکنم و هر وقت که کنار رفتم، برای کادرفنی جدید آرزوی موفقیت میکنم».
او درباره روحیه بنا پس از درگذشت مادرش اظهار داشت: «پس از آن اتفاق ایشان به اردو آمدند و شرایط روحی خوبی داشتند ولی مشکلاتی که در اردوها برای او به وجود آمد باعث شد تا به جایی برسد که برای پایان المپیک ثانیهشماری کند، چون میخواست از دنیای کشتی کنارهگیری کند. عشق و علاقه او به کشتی غیرقابل وصف است و هروقت بوده، خالصانه کار کرده است ولی ببینید به کجا رسیده که برای استعفا ثانیهشماری میکند».
محمدزاده معتقد است رسول خادم باعث این اتفاقات شده است: «رسول نسبت به کشتیفرنگی کممحبت بود، هیچوقت نمیخواست کشتی فرنگی به درجات بالا برسد چون اگر موفق میشدیم، نمیتوانست با ما رقابت کند. بنا با درایتش کشتیفرنگی را نگه داشته بود. شورای فنی هم از بنا خوشش نمیآمد ولی قدرت تقابل با او را نداشتند. شورای فنی دربست در اختیار رسول خادم بود و فقط میخواستند ببینند او چه نظری داشته که بگویند درست است، حق با شماست. بنا هیچوقت دراینباره صحبتی نمیکرد ولی مقابل فدراسیون ایستاده بود. به جرات میگویم دو مدال برنز در المپیک هم که دستاورد کمی نیست، حاصل تلاش بنا بود».
دستیار معمار کشتیفرنگی درباره اشکهای تاریخی بنا پس از شکستهای پیدرپی ملیپوشان در المپیک گفت: «من دلیل آن گریهها را از ایشان پرسیدم، گفت نه به خاطر باختها بلکه به خاطر این گریه کردم که ١١ ماه در خدمت کشتیفرنگی بودم و فشارهای سنگینی تحمل کردم. بنا بارها دچار خونریزی از ناحیه بینی شد و تا مرز سکته رفت. او خیلیها را در کشتی تحمل کرد تا تیمملی ضربه نخورد. خیلیهایی که حتی دوست نداشت با آنها حرف بزند».
سرباز فراری داستان را فراموش کن
خوشاستقبال و بدبدرقه، این انگار به یکی از خصوصیات ایرانیها تبدیل شده، باور کردنی نیست اما بهترین مربی جهان به انتخاب فدراسیون جهانی کشتی، حتی مشاور تیمملی هم نیست. او کنار رفته و سعی میکند آرام باشد. «دوران سربازی به ما میگفتند اگر میخواهی راحت فرار کنی، سعی کن دژبان تو را نشناسد، من دوست ندارم دژبانها خیلی خوب محمد بنا را بشناسند»، این بخشی از خاطره محمد بنا درباره دوران سربازیاش است اما کاش او فراموش کند این سرباز فراری بودن را، کاش به میدان بیاید و دوباره عاشقانه خشت خشت کشتی را بنا کند.
۲۷ آبان ۱۳۹۵ - ۰۷:۵۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]