تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 4 فروردین 1404    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):كسى از شما حق ندارد از هيچ يك از يارانم چيزى به من بگويد؛ زيرا دوست دارم در حال...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1869010416




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

«ذبیح» با چاپ چهارم «اندکی سایه» به بازار نشر آمد


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: توسط نشر چشمه؛
«ذبیح» با چاپ چهارم «اندکی سایه» به بازار نشر آمد

رمان های ذبیح و اندکی سایه احمد بیگدلی


شناسهٔ خبر: 3824402 - چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۷
فرهنگ > کتاب

.jwplayer{ display: inline-block; } رمان‌های «ذبیح» و «اندکی سایه» نوشته احمد بیگدلی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شدند. به گزارش خبرنگار مهر، دو رمان «ذبیح» و «اندکی سایه» نوشته احمد بیگدلی طی روزهای اخیر توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده اند. دو کتاب یادشده در قالب عناوین مجموعه «کتاب‌های قفسه آبی» چاپ شده‌اند که نشر چشمه تحت نام آن، آثار داستانی نویسندگان ایرانی را چاپ می‌کند. حق انتشار برخی از کتاب های بیگدلی توسط خانواده این نویسنده از نشر خجسته پس گرفته شده و قرار است توسط نشر چشمه منتشر شوند. «اندکی سایه» رمانی است که باعث شد بیگدلی تبدیل به نویسنده‌ای شناخته شده شود. بیگدلی این رمان را در سال ۱۳۶۷ نوشت و اوایل سال های دهه ۸۰ آن را چاپ کرد که باعث شد از یک نویسنده گوشه نشین تبدیل به یک نویسنده شناخته شده شود. این رمان طرحی شاعرانه دارد؛ داستانِ دو دوست قدیمی که به‌هم برمی‌خورند و شروع می‌کنند به مرورِ خاطراتِ سال‌هایی دور. سال‌های اعتصابِ کارکنانِ شرکتِ نفت در دهه‌ ۳۰ خورشیدی. آن‌ها در این روایتِ چندتکه که با زبانی توصیفی و شاعرانه همراه است در حالِ بازیافتنِ بخش‌هایی از هویتِ گم‌شده‌ خود هستند. بیگدلی در این رمان چند شخصیت خاص را به تصویر می‌کشد که گویی در کودکیِ قهرمان‌ها به شکلی اسرارآمیز گم شده‌اند. رمان زبانی آهنگین و وجوهی مستند دارد و برای همین روایتی از فقدان می‌سازد که در کلِ رمان طنین انداخته است. این رمان، نود و یکمین عنوان «کتاب‌های قفسه آبی» است. «اندکی سایه» در ۱۵ فصل نوشته شده است. بیگدلی این رمان را برای اولین بار در سال ۶۷ نوشت. در سال ۷۲ آن را بازنویسی کرد و آخرین بازنویسی آن را در سال ۸۳ انجام داد و کتاب در سال ۸۵ به عنوان برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران معرفی شد. چاپ نشر چشمه از این کتاب، در واقع چهارمین چاپی است که از آن منتشر می‌شود. در قسمتی از این رمان می‌خوانیم: اکنون ذوالجناح مابین شان بود. آقای ایثاری در آن تنگی وقت و آن هول غالب، سعی می‌کند به هر زبانی که هست، هادی را راضی کند تا دسته را بسپارد به میرزا حبیب و جان خودش را از مهلکه در ببرد، اما موفق نمی‌شود. آقای ایثاری می دانسته که حادثه‌ای در شرف وقوع است، اما نمی توانسته آن را با انگشت به هادی نشان بدهد. هادی چند بار تکرار می کند: خدا خودش بهتر می‌داند. و آقای ایثاری در جواب می‌گوید: البته هرچه خدا خواست. اما باید تقدیر را با تدبیر همراه کرد. این مردم خیال می‌کنند اخراج و خانه نشینی تو هم ترفند انگلیسی هاست. من خودم بارها شنیده ام، این و آن جا. صحبت یکی دو نفر نیست. باور کن بهانه ای به دست شان بیفتد، مثل سیل، بنیان کن می شوند. _ چه جور بهانه‌ای؟ _ فرقی نمی‌کند. به تلافی آتش زدن کپرهاشان، تعقیب دست فروش‌ها، جمع کردن قماره ها، بالاخره بهانه ای پیدا می‌شود. این کتاب با ۹۹ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۷۵ هزار ریال منتشر شده است. «ذبیح» هم تنها کتاب منتشرنشده بیگدلی است که حالا به عنوان نود و سومین عنوان «کتاب‌های قفسه آبی» چاپ شده است. این رمان ساختاری مجموعه داستانی دارد. بیگدلی درباره این رمان نوشته بود: هیچ خیال نداشتم رمانی به نام ذبیح بنویسم. نام ذبیح هم با داستان پری ناز خانم آمد. بعد داستان‌هایی، هر کدام در فرصت هایی میان نوشتن هایم، پیداشان شد و ذبیح هم با آن ها همراه شد. به این فکر افتادم مجموعه داستانی از آن‌ها بسازم که به هم پیوسته باشند. نه تنها ذبیح که بعضی از آدم های اصلی و حتا اشیا هم در پیوستگی شان سهم داشته باشند. این اثر، رمانی به‌غایت تکنیکی درباره‌ دو دوست؛ موضوعی تکرارشونده و همیشگی در جهان بیگدلی است. دوستی که راوی روزگارِ دوستی دیگر می‌شود و سال‌های فراوانی، از جنگ تا سال‌های اصلاحات. از روزگاران قدیم تا همین زمانِ معاصر. رمان قصه‌ دیگری است؛ دیگری‌ای که «ذبیح» نام دارد و قرار است با جهانش مخاطب را دچار بازخوانی یک تاریخِ متلاطم کند. «ذبیح» قصه‌ یک نسل رنج‌خورده است. بیگدلی در این رمان از تکنیک‌های مختلفی استفاده کرده تا قهرمان‌هایش فضاها و اتفاق‌های غافلگیرکننده‌ای را تجربه کنند، همراهِ شاعرانگی‌ای که همیشه در زبانِ این نویسنده حضور داشته است. این رمان ۳ بخش دارد که بخش اولش شامل این فصل هاست: بوی سدر زیر باران، بی بی دل، نقطه صفر مرزی، مه لقا، فصل اول، فصل دوم، نازبانو. بخش دوم هم شامل این فصول می شود: خنجی بر آب، فصل اول، فصل دوم، فصل سوم، روز دوشنبه ای از آخرین ماه پاییز ۶۵ سال پیش. بخش سوم هم دربرگیرنده این فصل است: «... و ناتوانی این دست های سیمانی». در قسمتی از رمان «ذبیح» می خوانیم: ذبیح در ادامه نوشته است: از آن همه آدم، برخلاف تصور ژوان یک نفر جرئت نمی کند قدم جلو بگذارد، او را بغل بزند و بیندازد توی حوض، آن چنان که زن جوان انتظارش را داشته. یا حداقل سطل را پر از آب کند و بریزد روی آتش که دامنه اش وسیع تر نشود. حالا کِی و چه طور کیا از راه می رسد و از میان جمعیت خودش را به اتاقش می رساند و با چاقوی ضامن دار گلوی خودش را می برد، کسی نمی داند. حتا سایه اش را هم ندیده اند. بنابراین هیچ کس به اورژانس تلفن نمی کند، و نه حتا برای نجات ژوان که فکر همه چیز را کرده بود الا این که سیماخانم از طویله گاوها بیرون بیاید، یک دم بایستد و صحنه را نگاه کند و سپس جمعیت را بشکافد، با خونسردی و قدم های کوتاه به سوی زن جوان پیش برود، شکمش را از پهنا پاره کند و بچه را از زهدان بیرون بکشد _ مثل گوساله _ سر و ته نگهش بدارد، دستی به پشتش بزند تا صدای گریه بچه را بشنود و شادمانه از ته دل کِل بکشد. بازنویسی این داستان را، چنان که خواسته بود، با صدای بلند برای ذبیح خواندم. ایستاده بود کنار پنجره و به شدآمد مردم روی پل کارون نگاه می کرد و آرام می گریست. این رمان هم با ۱۲۵ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۰۰ هزار ریال منتشر شده است.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن