تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837610230
- قاسم خاني:از بازيگري مي ترسيدم/ تنابنده:قرار بود مهران مديري نقش مقابل باشد
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون: وقتي سامان مقدم از اين پروژه کنار کشيد، يک دوره قرار شد من اين فيلم را کارگرداني کنم. آقاي اعتباريان پيشنهاد داد. گفتم نميکنم. ماجرا اينشکلي شد که آقاي اعتباريان هي اصرار ميکرد، من ميگفتم باشد و زنگ ميزدم به ابوالحسن داوودي! وقتي نميشد، دوباره ميگفت بيا تمام کنيم و قرارداد ببنديم، ميگفتم باشد و تلفن ميزدم به کارگردان بعدي! تا رسيدم به آقاي افخمي و التماس کردم يکشبه فيلمنامه را بخواند اگرچه ديدن نام بهروز افخمي به عنوان کارگردان در تبليغات يک فيلم به تنهايي کافي است تا سطح آن را از توليدات مبتذل اين روزهاي سينماي ايران به مراتب بالاتر باشد اما فيلم نامه زيباي پيمان قاسم خاني و بازي هاي فوق العاده او و محسن تنابنده در دو نقش اصلي اين فيلم ، نقش غير قابل انکاري در موفقيت «سن پطرزبورگ» دارد. نشريه پرطرفدار«24» گروه مجلات همشهري به بهانه اکران اين فيلم، گفتگويي با قاسم خاني و تنابنده دارد که عکس آن ، بر روي جلد شماره آبان ماه «24» ديده مي شود . نيما حسنينسب در ابتداي اين گفتگو نوشته است: گفتوگو با يک نويسنده که بازي ميکند و يک بازيگر که مينويسد، کار جذابي است، خصوصاً که هردو تيزهوش و بانمک و حاضرجواب باشند. از اول هم قرار گذاشتيم اين گفتوگو حالوهواي متفاوتي بگيرد و شبيه صدوخردهاي گفتوگويي که اين دو نفر اين روزها دربارهي فيلم سنپطرزبورگ اينور و آنور انجام داده و ميدهند نشود. کساني که فيلم را ديدهاند قبول دارند که نقطهي قوت اساسي کار، درآمدن شيمي رابطهي اين زوج نافرم است و طبيعي است که خوبشدن مصاحبهي دونفرهشان هم از اين قاعده مستثنا نيست. حسين معززينيا در طول گفتوگو کنارمان نشسته بود و يکجوري حکم تماشاگري را پيدا کرد که متر و ملاک قضاوت باشد. با خندههاي حسين ميفهميدم کجاهاي کار بامزه شده و جواب داده و کجاها نه. گرچه بخش عمدهي جذابيت کار موقع انتقال روي کاغذ حسوحالش را از دست ميدهد، ولي حرفهاي خواندني و شوخيها و کلکلهاي دونفره به اندازهي کافي باقي مانده است. بهروز افخمي کارش را بلد است و ترکيب ناجوري را جلوي دوربين جور از آب درآورده؛ من هم سعي کردم جلوي دستگاه ضبط صدايمان اين ترکيب را خواندني و جذاب کنم. بههرحال ما هم در حرفهي خودمان اينکارهايم و کارمان را تا حدودي بلديم! بخش هايي از پاسخ هاي قاسم خاني و تنابنده در ادامه مي آيد. براي خواندن متن کامل و لذت بردن از اين گفتگوي خواندني، شماره آبان ماه «24» را از روزنامه فروشي ها بخواهيد. • تنابنده: من و پيمان با هم فرق داريم؛ من بازيگري هستم که فيلمنامه هم مينويسم. گاهي ذوقي يک چيزهايي مينويسم. ولي پيمان فيلمنامهنويسي است که بازي هم ميکند. بنابراين من معمولاً دارم فيلمنامهي ديگران را بازي ميکنم.در سنپطرزبورگ بر خلاف کارهاي ديگري که بازي کردهام، متن زيادي در اختيار داشتيم و ناچار بوديم يک چيزهايي را حذف کنيم، نه اينکه اضافه کنيم. اين موقعيت خوبي بود. طبيعي است که جاهايي احساس اختلاف سليقه بکنم، اما اين فيلمنامه را خيلي دوست داشتم و با آن حال ميکردم. مشکل خاصي پيش نيامد. • پيمان قاسمخاني: راستش من اين طوري به موضوع فکر نکردم که طرفم فيلمنامهنويس است و مثلاً بايد مواظب باشم گاف مرا نگيرد. البته با محسن و آقاي افخمي دائم مشورت ميکردم، اما اين حس را نداشتم که اين يک مشکل محسوب ميشود که محسن هم فيلمنامه مينويسد. • قاسمخاني: اين که مي گوييد بهروز افخمي در جاهايي هم گفته اول خودش را فيلمنامهنويس ميداند و بعد، کارگردان بايد بگويم که اشتباه ميکند! قطعاً بيشتر کارگردان است تا فيلمنامهنويس. اين را به خودش هم گفتهام. در طول فيلمبرداري يک بار به آقاي افخمي گفتم خوشحالم که در اين فيلم بازي کردم و شاهد تغييرات تدريجي فيلمنامه بودم، چون اگر يکهو فيلم را بعد از ساختهشدن ميديدم ممکن بود سکته کنم! تازه اين چيزي که الان ميبينيد، نتيجهي کلنجارها و مقاومتهاي من است. تغييرات فيلمنامه زياد است و شامل حذف کاراکتري که نقشش را خانم ماهچهره خليلي بازي ميکرد تا موارد متعدد داستاني ميشود. • قاسمخاني: خيليها قرار بود نقش کريم را بازي کنند. من خودم روي حميد فرخنژاد تأکيد داشتم و تقريباً قطعي هم شده بود. وقتي آقاي افخمي آمد، محسن تنابنده را پيشنهاد کرد. واقعيت اين است که من به فکر محسن نبودم. البته افخمي از طرفداران فرخنژاد است و اصلاً تنگسير را ميخواهد با او بسازد، اما در اين کار دچار اين ترديد شده بود که فرخنژاد نتواند يک نقش کمدي را خوب دربياورد و براي تماشاگر شيرين باشد. در واقع روي بخش کمدي بازيگري فرخنژاد ترديد داشت... اتفاقاً من با اينکه زياد از محسن فيلم نديده بودم بازي محسن را دوست داشتم، چون در همان زمان بهاره با او در سريال مأمور بدرقه همبازي بود و من از کاراکتر محسن در آن سريال خوشم ميآمد. • تنابنده: اولين بار بهاره رهنما سر صحنهي همان سريال مأمور بدرقه به من گفت بهروز افخمي از تو خوشش ميآيد و ميخواهد نقشي در سنپطرزبورگ به تو بدهد. قبلش هم البته اسم سنپطرزبورگ را زياد شنيده بودم، چون قبلاً صحبتش بود سامان مقدم آن را بسازد، يا کمال تبريزي، ابوالحسن داوودي و خيليهاي ديگر. بعد از اين بود که پيمان هم دربارهاش صحبت کرد و ماجرا را تعريف کرد. در آن ايام چند تا پيشنهاد داشتم، اما طبيعي است که ترجيح دادم با بهروز افخمي کار کنم. مثلاً آقاي پوراحمد سريالي را پيشنهاد داد و خيلي اصرار کرد همکاري کنيم که سريال بدي هم شد...
24: حالا بگو اولين دفعهاي که فهميدي قرار است نقش مقابلت را پيمان بازي کند، نظرت چه بود؟ • قاسمخاني: حدأقل وانمود کرد خوشحال است! حالا موقعيت خوبي است که راستش را بگويد. • تنابنده: روش آقاي افخمي کمي با ديگران فرق دارد؛ آدمي است که خيلي دقيق از قبل انتخابهايش را کرده. البته حرف همه را ميشنود، ولي کار خودش را ميکند... قاسمخاني: خيلي هم کار خودش را ميکند! • تنابنده: دقيقاً از همان روز اول به اين فکر کرده بود که پيمان قاسمخاني اين نقش را بازي کند. • قاسمخاني: اينکه مي پرسيد اگر افخمي بازيگرها را در ذهنش قطعي کرده بود، چرا آمدند؟ پاسخش اين است که چون من نميخواستم بازي کنم. در ضمن آقاي افخمي هم به نظر تهيه کننده خيلي احترام مي گذارد که فيلم از نظر تجاري به مشکل نخورد. • تنابنده: در يک دورهي چندماهه، بازيگران زيادي نامزد اين نقش شدند. حالا نميدانم لازم است اسم ببريم؟ پارسا پيروزفر بود، مهران مديري، مصطفي زماني، امير جعفري، امين حيايي و خيليهاي ديگر... • قاسمخاني: پيشنهاد من سيامک انصاري هم بود. سراغ همه رفتيم. در نهايت گلزار قطعي شد. اگر ممنوعيت کاري براي گلزار پيش نميآمد، بازي گلزار قطعي بود. • قاسمخاني: ببين، بگذار برايت بگويم؛ وقتي سامان مقدم از اين پروژه کنار کشيد، يک دوره قرار شد من اين فيلم را کارگرداني کنم. آقاي اعتباريان پيشنهاد داد. گفتم نميکنم. ماجرا اينشکلي شد که آقاي اعتباريان هي اصرار ميکرد، من ميگفتم باشد و زنگ ميزدم به ابوالحسن داوودي! وقتي نميشد، دوباره ميگفت بيا تمام کنيم و قرارداد ببنديم، ميگفتم باشد و تلفن ميزدم به کارگردان بعدي! تا رسيدم به آقاي افخمي و التماس کردم يکشبه فيلمنامه را بخواند. وقتي آقاي افخمي قبول کرد، همين پروسه سر بازيگري شروع شد؛ آقاي افخمي ميگفت خودت بازي کن، من مرتب تلفن ميزدم به بازيگرهاي ديگر! • تنابنده: راستش با اصراري که پيمان براي بازي نکردن داشت، فکر ميکردم واقعاً بازي نخواهد کرد. ولي از يک جايي مطمئن شدم افخمي او را مجبور به بازي ميکند.من اصلاً فيلم عاشقانه عليرضا داوود نژاد و بازي پيمان قاسم خواني را نديدهام. بهروز افخمي ميگفت همه چيز پيمان قاسمخاني جان ميدهد براي اين نقش! • قاسمخاني: خودم دارم ميگويم، نقطه ضعف فيلم عاشقانه، بازي من است! تازه آقاي داوودنژاد خيلي کارگردان خوبي است در کار با بازيگران. خيلي خوب بازي ميگيرد. با همهي اينها نتيجه اين شده! • قاسمخاني: اين که مي گوييد همه قبول داريد فاصله آن بازي با اين بازي بسيار زياد است واقعاً نميتوانم جواب قطعي بدهم، چون محيط آن فيلم هم بسيار راحت و خوب بود و آقاي داوودنژاد همان آماتوريسم را ميخواست که در بازي من بود. نميدانم، شايد در سنپطرزبورگ جنس ديالوگهايي که خودم نوشتم کارم را راحتتر کرد... بالأخره پانزده سال هم از آن موقع گذشته... بزرگ شدهام! • تنابنده: روزهاي اول کاملاً وحشت کرده بود. بعد از يکيـ دو پلان اول آمد و گفت من ديگر بازي نميکنم! • قاسمخاني: مسئله ترس نبود، نگران بودم بازيام کاملاً آماتوري از آب دربيايد. از اين وضعيتها که ناخواسته پلک بزنم و خرابکاري کنم. بههرحال اين را اينقدر گفتهام که ديگر حالم دارد به هم ميخورد، ولي حضور محسن واقعاً کمک بزرگي بود! با وجود تجربهي همهي اين سالها معناي پاسکاري بازيگر را نميفهميدم، هميشه فکر ميکردم بازيگرها ميروند کارشان را ميکنند و يک موقع ترکيبشان با هم درميآيد و يک موقع درنميآيد. اما وقتي محسن را نگاه ميکردم خود به خود بازيام شکل ميگرفت. 24: و تو هم وقتي به پيمان نگاه ميکردي همين حس را داشتي؟ • تنابنده: ... بله. 24: چرا با مکث جواب دادي؟ • قاسمخاني: چون دارد به اين فکر ميکند کاش به جاي اين، مثلاً مهران مديري مقابلم قرار گرفته بود! من هم در فيلم نامه نويسي و هم بازيگري، محسن را خرد ميکنم، مشکلي ندارم! نه، راستش واقعاً بازيگري برايم جدي نيست. ادامه نميدهم.خب شايد الان يکي آمد و به اندازهي حامد بهداد به من پول داد! خب، پول خوبي است و نوشتن خيلي سختتر از بازيگري است! • تنابنده: واقعاً هيچ کدام – فيلم نامه نويسي و بازيگري- آسان نيست، چون تصوراتي که دربارهي بازيگري وجود دارد تصورات چندان درستي نيست اما خوشبختانه در سينماي ما هميشه براي فيلمنامهنويس بد، تهيهکنندهي بد، بازيگر بد و کارگردان بد به قدر کافي جا هست. اما من به خداوندي خدا حمالي ميکنم و اين نقشها را بازي نميکنم! • قاسمخاني: فيلمنامههايي براي من فرستاده شده که بخوانم و نظر بدهم. پرسيدهام چهکسي قرار است بازي کند؟ گفتهاند فلاني. بعد من گفتهام با چه رويي ميخواهيد اين فيلمنامه را براي او بفرستيد؟ ممکن است عصباني شود و بگويد اين آشغال چيست. نکنيد اين کار را. بعد ديدهام آن فيلم ساخته شده و همان بازيگر هم در آن بازي کرده! • تنابنده: يکي از سختيهاي بازيگري همين چيزهاست ديگر؛ درگير شدن در اين جنگ. خصوصاً در سينما و تلويزيون ما خيلي رايج است که بعد از بازي در يک نقش، همهي نقشهاي مشابه را پشت سر هم به تو پيشنهاد ميکنند و اگر بروي و خودت را تکرار کني، تمامشدنت سرعت پيدا خواهد کرد. 24: با توجه به راحتبودنت در آن جنبه از زندگي که فيلمنامهنويس هستي و لزوماً کسي چهرهات را نميشناسد، آمادهي مواجهشدن با اين جنبهي جديدي که به بازيگري مربوط ميشود هستي؟ • قاسمخاني: اين را اولين بار همين چند روز پيش در کانادا فهميدم؛ آنجا براي اولين بار فيلم را همراه تماشاگران در سالن سينما ديدم و وقتي بيرون آمدم مردم شروع کردند به جيغکشيدن! حدود سيصد تا عکس گرفتم با همه. آنقدر امضا دادم که... آنقدر لبخند زدم که فکم درد گرفته بود! • تنابنده: ولي واقعاً بخشي از سختيهاي کار بازيگري همين است. از يک جايي به بعد کاملاً شناخته ميشوي و ديگر حتي ميترسي دستت را توي دماغت بکني! در خيابان، توي ترافيک، همهجا بايد حواست به خودت باشد. اين باعث ميشود بازيگر توي يک جور وضعيت مراقبت از خودش قرار بگيرد، ناآگاهانه پوستهاي اطرافش شکل ميگيرد که... اين خيلي دردناک است. باعث ميشود ناب بودن بازيگر از بين برود. • قاسمخاني: آن موقع داشتم فکر ميکردم اين جيغهايي که دارم ميشنوم، اگر بيستوچهارـپنجساله بودم واقعاً ممکن بود روي شخصيتم اثر بگذارد. آدم چطور ميتواند بيتفاوت باشد؟ حالا فعلاً اميدوارم اين دوران زودتر بگذرد، چون راستش من آدم مؤدبي هستم و هرجا ازم امضا بخواهند ميتوانم تا ابد امضا بدهم!... من تجربهي موقعيتهاي خيلي وحشتناکتر را داشتهام. وقتي با مهران مديري، سيامک انصاري و جواد رضويان در دورهي اوج پاورچين و شبهاي برره جايي ميرفتيم، خيابان کاملاً بند ميآمد. اينجور وضعيتها مال سريال است. براي فيلم هيچوقت چنين اتفاقاتي نميافتد. • قاسمخاني: همان روز اول من و بهاره {رهنما} دعوامان شد! يک کاري کرد که حواسم از بازي پرت شود، من هم گفتم چرا داري کاري ميکني که بازي من خراب شود. عصباني شد و بعد هم من عصباني شدم و آن سکانس کافيشاپ که ميبيني، وسط همين دعوا بازي شد... در سکانسهاي تالار وحدت که محسن نبود، همه چيز برايم سخت بود. ترجيح ميدادم هميشه باشد. يکجورهايي تبديل شده بود به مربيام. • تنابنده: دروغ ميگويد، چون من هستم دارد ميگويد! • قاسمخاني: نه، حالا جدي ميگويم، اينها تعارف نيست. آنقدر با هم خوب پيش ميرفتيم که شبهايي که محسن بود حالم براي بازيکردن بهتر ميشد. • قاسمخاني: راستش از سکانس کت شلوار پوشيدن و رفتن به خانه معتضد نيا به بعد خيلي بيشتر به افخمي اعتماد کردم. يعني با اينکه خيلي مخالف بودم، نتيجه را که ديدم فهميدم او يک چيزهايي بلد است که من بلد نيستم. به اين نتيجه رسيدم از اين به بعد بيشتر خودم را به لحن مورد نظر او بسپارم. • تنابنده: اوايل کار ما خيلي ميترسيديم. نميدانستيم بهروز افخمي دارد چه کار ميکند... 24: خصوصاً که افخمي شخصيتي دارد که مثلاً اگر ببيند فيلم درنيامد، ميگويد خب هاوارد هاکس هم کمدي بد ساخته، مگر چطور شده! گذشته و رفته و چندان حرصوجوش نميخورد. اين قاعدتاً باعث ميشده ريسک کار براي شما بالا برود. • قاسمخاني: زندان نرفتهاي مثل اين که؛ ريکس، نه ريسک! • تنابنده: آره، ولي خيلي واضح است که الان اين فيلم لحن مشخص دارد. روزهاي اول حتي از نوع حرکت دوربينهايش هم ميترسيدم. فکر ميکردم در اين جنس کار کمدي، دوربين بايد به بازيگر نزديک باشد و توي دل ماجرا برود. ولي از يک جايي به بعد فهميدم نه، او دارد با نگاه ديگري کار ميکند. طول کشيد که با لحنش آشنا شديم و بهتدريج تن داديم... و به نظرم چه کار خوبي کرديم 999 منتظر اخبار ، انتقاد وپیشنهاد شما هستیم:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 535]
-
گوناگون
پربازدیدترینها