واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا: یادداشتی از رضا دبیرینژاد؛ اولویت با کدامیک: میراث فرهنگی یا گردشگری؟
مدیریت این سازمان باید بتواند بستری بسازد که بر بستر وسیع میراثهای فرهنگی ایستاده باشد و با تعامل اجتماعی امکان بهرهبرداری جامعه را برای سود بردن از این میراثها را فراهم سازد. از زمانی که سلطانیفر عطای سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری را به امید لقای وزارت بخشید در هیجانات و گفتگوهای اهالی و مرتبطان و خواهانان سازمان مطلقه بحثهایی برای رئیس جدید درگرفته است که بیشتر به شایعه، حدسیات و آرزوها میماند، اما بیش از آنکه مهم باشد چه کسی بر این مسند بنشیند، این بحثها به مجادلهای میان اهمیت میراث فرهنگی و گردشگری (و درنهایت برتری سیاست) تبدیلشده است. اگرچه میتوان استدلالهایی از جنس نام و قدمت را در میان گذاشت ولی شاید بهتر باشد یکبار از منظر کارکردی و نسبت سازمان مذکور با سه موضوعی که در مسئولیت آن ذکرشده است این مسئله را واکاوی نماییم. این سازمان در حوزه میراث فرهنگی وظیفه شناسایی، گردآوری، ثبت و مستندنگاری، حفاظت، مرمت، پژوهش، احیاء، معرفی، آموزش، زندهسازی و گاها بهرهبرداری و نظارت را دارد. باید بر این نکته افزود که این حوزه همه انواع میراث اعم مادی شامل منقول و غیرمنقول، میراث غیرمادی را دربرمیگیرد از اینرو گستره موضوعی آن بسیار وسیع و حتا در حال گسترش است و در حوزه گردآوری، ثبت، پژوهش باید از تخصصهای گوناگون بهره بگیرد و در حوزههای نظارت و آموزش نیز نمیتواند فقط بر مالکیت و تصدیگری خود بسنده کند بلکه باید از منظور نمایندگی جامعه بر بخشهایی از میراث که خارج از تصدی خود دارد نیز اشراف داشته باشد از همین رو باید در عمل و جایگاه در سطح فرابخشی قرار داشته باشد. در حوزه صنایعدستی نیز سازمان موظف به شناسایی، حمایت، تبلیغ و معرفی، توسعه، آموزش و قانونگذاری است، ازاینرو در این حوزه دارای تصدیگری نبوده و بیشتر نقش پشتیبانی دارد. درحالیکه فعالیت تولیدی و انتفاع بهطورمستقیم به گستره غیردولتی و مردمی مربوط است و اگرچه صنایعدستی و هنرهای سنتی دارای وجه دوگانه فرهنگی و صنعتی است اما آن بخش فرهنگی موضوع را که بیشتر میتوان با عنوان هنرهای ملی یاد نمود حوزهای است که با حوزه میراث فرهنگی همپوشانی دارد و حتا میتوان آن را در زیرمجموعه میراث فرهنگی قرارداد. درنهایت در حوزه سوم یعنی گردشگری نیز وظایف سازمان شامل بسترسازی، قانونگذاری، حمایت، تقویت، تبلیغ و رایزنی میشود. ازاینرو در این حوزه نیز سازمان فاقد تصدیگری است حتا اگر در سابقه گذشته و با هدف الگوسازی فعالیتهایی برای ایجاد و تصدیگری داشته است با هدف تحقق اصل خصوصیسازی و حمایت از بخش خصوصی لازم است که تصدیگری خود را کنار بگذارد و در نقش پشتیبانی و نظارتی عمل کند. در این حوزه سازمان خود فاقد بهره و اقدام مستقیم است.( بر این موضوع البته باید نقش عوامل اجتماعی و سیاسی را بر گسترش یا محدودیت گردشگری افزود که باعث کاهش توان دولت برای ایفای نقش در فعالیتهای گردشگری میشود.) حال اگر هر سه حوزه درهم بیامیزیم و در یک ظرف قرار دهیم مجموعه فعالیتهای سازمان را میتوان در چهار دسته 1- تصدیگری و ساماندهی، 2- پژوهشی و علمی، 3- پشتیبانی، نظارت و 4- معرفی و آموزش قرار داد که از این چهارگانه دو بخش اول و دوم اختصاصی میراث فرهنگی است و دو بخش دیگر به سه حوزه اختصاص دارد. حتا در حوزه سوم که از آن با عنوان پشتیبانی و نظارت یادشده است نقش سازمان نقش واسطهای و فرابخشی است. بیشترین فعالیت گردشگری سازمان هم در این حوزهها قرار میگیرد. توجه و یا اولویت قرار دادن هرکدام از بخشهای چهارگانه ذکرشده میتوان نشان از شرایط و نیازهای اجتماعی و یا رویکرد مدیریتی باشد. اولویت قرار دادن گردشگری یعنی کاستن جایگاه سرمایه و داراییهای سازمانی و ملی، از سوی دیگر اولویت قراردادن معرفی و تبلیغ هم میتواند برآمده از تظاهر برای جامعه و یا جلبتوجه برای اهمیت نمایی و ارتباط حاصل شود، همچنین اگر توجه و اولویت قرار دادن میراث فرهنگی بهگونهای پیش رود که گردشگری تقلیل یابد سبب میشود تا بهرهمندی جامعه و ارتباط آن کاسته شود و مجموعه در تکاپوها و چالشهای جامعه نقش مؤثری نداشته باشد اما این بدان معنا نیست که به دلیل بهرهبرداری و سود بردن جامعه نگاه همه علمی و تخصصی به سرمایههای ملی کاسته شود چراکه این سرمایهها فقط ارزش و یا کارکرد صنعتی (اقتصادی) ندارند بلکه دارای ارزشهای دیگری همچون ارزشهای اجتماعی و فرهنگی هم هستند که این ارزشها هم با نگاه چندجانبه و تخصصی حاصل میشود. اگرچه امروزه و متأثر از نیازهای جامعه ممکن است برای دولت مسائل و رفع مشکلات اقتصادی در اولویت باشد بهگونهای که بتواند ارزآوری، اشتغالزایی و درآمدزایی نماید. از اینرو گردشگری و صنایعدستی میتوانند بهمثابه یک فرصت برای تحقق نیازهای دولت و جامعه جلوه نمایند اما باید در نظر داشت که وقتی صحبت از توسعه پایدار و متوازن میکنیم باید نگاهی بلندمدت و همهجانبه داشته باشیم، نگاهی که با تکیهبر تمایزها و بسترهای هویتی و فرهنگی بتوان به پویایی فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و حتا امنیتی( که نیازمند توجه به ارزشهای قومی و بومی است) دستیافت. بر همین اساس مدیریت در این حوزه سهگانه نیازمند اقدام و برنامهریزی متوازن در هر چهار وظیفه ذکر است. یادمان باشد که حتا معرفی و بسترسازی نیز بر پایه منابع سرمایهای( میراث فرهنگی) رخ مینماید. علاوه بر این مدیریت نظارت و فعالیتهای علمی نیز نیازمند اشراف بر سرمایههای ملی است. ازاینرو نمیتوان میراث فرهنگی را بهمثابه پایه مدیریت در این سازمان در نظر نداشت. پشتیبانی عملی است که در کنار فعالیتها و حتا بعد از فعالیت اولیه در حوزههای تصدیگرانه معنی دارد. مدیریت این سازمان باید بتواند بستری بسازد که بر بستر وسیع میراثهای فرهنگی ایستاده است و با تعامل اجتماعی امکان بهرهبرداری جامعه را برای سود بردن از این میراثها را فراهم میسازد.
۱۳۹۵/۰۸/۰۸ ۱۵:۳۸:۰۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 93]