تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر که خوش نیت باشد روزیش زیاد می شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835861338




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اتفاق عجیبی که دختر25ساله رقم زد!


واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: اتفاق عجیبی که دختر25ساله رقم زد!
ایران نوشت:پیرمردی ثروتمند روزچهارشنبه و درپی فرار از شکنجه گاه مخوف، خود را به دادسرای جنایی رساند و از سه گروگانگیر شکایت کرد.
به گزارش نامه نیوز، او در تشریح ماجرا گفت: «چندی قبل زنگ خانه ویلایی‌ام درمحله نیاوران به صدا درآمد. وقتی در را بازکردم دخترجوانی را دیدم که مدعی شد به تازگی همسایه‌ام شده وپرنده خانگی‌اش- کاسکو- به خانه من پرواز کرده است. بعد هم اجازه خواست تا وارد باغ خانه شود و پرنده‌اش را بگیرد که من هم ممانعتی نکردم. غافل از اینکه ورود او به‌خانه‌ام، سناریویی برای برقراری ارتباط و اجرای نقشه آدم ربایی و تصاحب ثروتم بود.»
 
 پیرمرد ثروتمند-سهراب- اظهارداشت: این اتفاق زمینه آشنایی‌ام با دخترجوان شد و پس ازآن چندین بار با هم تماس تلفنی داشتیم. چند باری هم به رستوران رفتیم. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه هفته گذشته بار دیگر شقایق، مرا به رستورانی دعوت کرد. بعد از شام هم گفت می‌خواهد خودش مرا به خانه برساند. بنابراین سوار بر خودرو پرایدی شدیم که دو سرنشین مرد هم داشت. یکی از آنها راننده آژانسی بود که همیشه همراه شقایق بود. آنها مردجوان دیگر را نیز دوست راننده آژانس معرفی کرده و گفتند او در بین راه پیاده خواهد شد. بعد هم همگی به راه افتادند اما ناگهان شقایق مسیر را تغییر داد و وارد اتوبان تهران -کرج شد. زمانی که با تعجب علت را پرسیدم 2 مرد جوان به طرفم حمله ورشده و مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند. بعد هم با تهدید مرا به خانه‌ای ویلایی درهشتگرد کشاندند. پس از ورود به خانه دو مرد جوان به دستور شقایق مرا به تختی بسته و روی کمرم اسید پاشیدند که از شدت درد بی‌هوش شدم. زمانی که به هوش آمدم متوجه شدم از شقایق و کیوان خبری نیست و با التماس از مرد جوان غریبه خواستم آزادم کند. اما افسوس که التماس هایم کارساز نبود تا اینکه به او وعده پولی چند برابر پولی که قرار بود بگیرد، دادم. همان موقع او که با شنیدن این پیشنهاد وسوسه شده بود دست و پایم را باز کرد و من هم شبانه ازآنجا بیرون دویدم وخودم را به تهران رساندم.
خانم دکتر قلابی، مجری آدم ربایی
فردای آن روز بود که سهراب خود را به دادسرای جنایی تهران رساند و راز آدم ربایی و اسیدپاشی را برملا کرد. این درحالی بود که پیرمرد مدعی بود زمانی که به هوش آمده متوجه آثار باقیمانده جوهر روی انگشتش شده و احتمال می‌دهد آدم ربایان از او اثر انگشتی روی برگه‌ای سفید گرفته‌ باشند.
به دنبال این شکایت بازپرس «آرش سیفی» ازشعبه 4 دادسرای جنایی تهران دستور تحقیقات ویژه و بازداشت عاملان آدم ربایی را صادر کرد. ساعاتی بعد شقایق در مخفیگاهش بازداشت شد اما در نخستین بازجویی‌ها منکر آدم ربایی شد و درحالی که خود را دانشجوی پزشکی و غریق نجات معرفی کرد، گفت وضع مالی خوبی دارد و نیاز به پول هم ندارد. دختر جوان درباره نحوه آشنایی‌اش با مرد ثروتمند نیزگفت: «دو ماه قبل به خانه یکی از دوستانم در نیاوران رفته بودم که پرنده «کاسکو»ام به باغ خانه سهراب پرواز کرد. وقتی برای گرفتن پرنده‌ام به آن خانه رفتم باب آشنایی ما بازشد. ضمن اینکه به هیچ عنوان آدم ربایی را قبول ندارم؛ چراکه من ویلایی در هشتگرد گرفته بودم که برق آنجا مشکل داشت. سهراب می‌گفت که تخصص در برق دارد و می‌تواند مشکل ویلا را حل کند. به همین دلیل روز حادثه به همراه سهراب سوار بر خودرو آژانس شدیم تا به ویلا برویم اما در پمپ بنزین او به صورت ناگهانی ناپدید شد و بعد متوجه شدم که به خانه‌اش برگشته است و...
اعتراف به آدم ربایی با نقشه قبلی
درحالی که دختر 25ساله منکر آدم ربایی و اسیدپاشی بود دو همدست دیگرش ازسوی کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی پایتخت دستگیر شده و زمانی که با مدارک و شواهد پلیسی مواجه شدند به جرم‌شان اعتراف کردند. آنها شقایق را طراح سناریوی گروگانگیری و اسید پاشی معرفی کردند. بدین ترتیب با اعتراف‌های آنها شقایق نیز لب به سخن گشود و آدم ربایی را پذیرفت اما همچنان منکر اسیدپاشی شد.
 
مصاحبه با دخترجوان
دختر جوان در گفت‌و‌گو با خبرنگار ما جزئیات بیشتری ازاین ماجرا را افشا کرد.
سهراب را از کجا می‌شناختی؟
من اورا نمی‌شناختم؛ نامزد دوستم، بنگاه دار است. سهراب خانه‌اش را برای اجاره به بنگاه سپرده بود و نامزد دوستم به نام اردلان چند باری مشتری برایش برده بود. او به من پیشنهاد داد که با سهراب طرح دوستی بریزم و در فرصتی مناسب در خانه را باز بگذارم تا اردلان بتواند وارد خانه شود.
اردلان برای چه می‌خواست به خانه سهراب بیاید؟
می گفت می‌خواهد در باغ مخفی شود و در فرصتی مناسب از او اثر انگشت و امضا بگیرد. وضع مالی سهراب خیلی خوب بود و اردلان حتی می‌گفت حاضر است انگشت او را قطع کند تا بتواند اثر انگشت بگیرد. حتماً می‌خواست با اثر انگشت او اموالش را بالا بکشد. اردلان می‌گفت به سهراب مواد مخدر بدهیم تا او آلزایمر بگیرد و مدارک را برایمان امضا کندو...
پس کاسکو بهانه بود؟
بله، شگردی بود که اردلان به من یاد داد تا با سهراب ارتباط برقرار کنم. اما چون سهم کمی را به من می‌داد تصمیم گرفتم با اردلان کار نکنم و به همین دلیل از کیوان و خشایار برای این کار کمک گرفتم.
چند وقت بود که نقشه آدم ربایی را کشیده بودی؟
دو، سه ماهی برای اجرای این کار نقشه کشیده بودیم اما میانه راه پشیمان شدیم.
یعنی آدم ربایی نکردید؟
آدم ربایی کردیم اما وسط راه پشیمان شدیم.
بیشتر توضیح می‌دهی؟
آن شب به بهانه شام خوردن سهراب را سوار ماشین کردیم و به طرف ویلای هشتگرد رفتیم. اما در راه پشیمان شدیم، زمانی که به نزدیکی ویلا رسیدیم من و کیوان از ماشین پیاده شدیم  اما یکدفعه متوجه صدای گاز ماشین شدیم. زمانی که برگشتیم دیدیم خشایار ماشین را برداشته و سهراب را فراری داده است.
از او سرقت هم کردید؟
می گوید که گوشی تلفن و مقداری پول دزدیدیم اما هیچ پولی برنداشتیم. همه آنها داخل ماشین بود.
اسید پاشی و ضرب و شتم را قبول داری؟
اسیدپاشی را که اصلاً انجام ندادیم. اما کیوان وخشایار زمانی که درماشین بودیم چند مشت و لگد به او زدند که بترسد.
با دو همدستت چطور آشنا شدی؟
هر دوی آنها راننده آژانس بودند.
زمانی که بازداشت شدی گفتی دانشجوی دکتری هستم؛ درست گفتی؟
زمانی که بازداشت شدم خیلی دروغ گفتم چون اصلاً تصور نمی‌کردم دستم به این زودی رو شود ولی حالا بشدت پشیمانم ومی دانم که اشتباه بزرگی کرده ام.امیدوارم ازاین مخمصه بزرگ نجات پیداکنم.باورکنید شیطان فریبم داد.باخودم گفتم این پیرمرد حسابی پولداراست وفرزندانش هم درخارج ازکشورزندگی می‌کنند.پس با پولی که ازاومی گیریم می‌توانیم یک عمرراحت زندگی کنیم اما افسوس که تمام این نقشه‌ها کودکانه وسراب بود.
 
 




۰۸ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن