تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 1 بهمن 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم را قرائت كند خداوند به ازاى هر حرفِ آن چهار هزار...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1855314866




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

طنز؛ خاطره بازی دهه 60ی ها از مدرسه


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: ماهنامه خط خطی:

محمود بهرامی: متولدین دهه شصت خیلی قیافه می آیند که آره ما نسل بدبختی کشیده ای هستیم و از این حرف ها، اما فکر نکنم در بدبختی مدرسه رفتن به پای متولدین دهه چهل و پنجاه برسند که در دهه شصت به مدرسه می رفتند. چرا؟ برای اینکه آن موقع دانش آموزی که از معلم کتک نخورده بود دانش آموز بهنجاری محسوب نمی شد. یکی از این دانش آموزها که در مدرسه تیکه ناجور بود من بودم. درسم خوب بود، شاگر اول ناحیه بودم، کتک نمی خوردم. این کلی باعث خجالت بود.
 
مثل این بود که در دهه هفتاد به یکی بگویی بچه سوسول. البته اگر در دهه هفتاد به کسی می گفتی خر مشکلی نبود، برای اینکه دهه هفتاد دهه سلطنت خزها بود و شما می توانید این را از عکس های دهه هفتاد آدم های متشخص کنونی و مدل لباس و موهاشون در آن عکس ها به وضوح ببینید. البته اگر بتوانید یکی از آن عکس ها را پیدا کنید، آدم های متشخص کنونی حاضرند جان بدهند، ولی عکس های دهه هفتاد خود را رو نکنند.

در هر حال، کتک نخوردن من در مدرسه، کلی باعث خجالت بود، خصوصا ما یک معلم زبانی داشتیم که می آمد مثلا تکالیف رو چک می کرد و از نفر سمت راست میز اول، ردیف راست، چک و لگد می زد تا نفر سمت چپ میز اول، ردیف چپ. هر ردیف پنج میز بود یعنی کلا تو بیست و پنج تا سی دقیقه، سی نفر را چک و لگدی می کرد، غیر از من. چون من اشتباه نداشتم.
 
اون طفلی هایی هم که کتک می خوردند نه اینکه مشق هاشان را ننوشته باشند، بلکه فقط جواب ها را اشتباه نوشته بودند. آقا، ما یک خجالتی می کشیدیم از این بچه ها. این کار معلم ما شاید در دهه نود از سوی سازمان ملل جنایت علیه بشریت محسوب شود، اما وقتی ما مدرسه می رفتیم عین ثواب و دقت در آموزش بود. من می ماندم و وجدانی گناه آلود و نگاه بچه های مدرسه به یک آدم فروش و اون روز که حتما فوتبال بازی ام نمی دادند.

 
***

مجید دواچی: ما یک معلمی داشتیم که عیمقا معتقد بود چوب معلم گله، هر کی نخوره خله! البته چوب که می گویم شامل شیلنگ و خط کش و خودکار لای انگشت و کف دست ایشان هم می شد. از طرفی دیگر او اعتقاد داشت در طول سال های تدریسش هیچ وقت دانش آموز خل به پستش نخورده است، لذا همه ما مشمول الطاف خاصه ایشان شده و از این گل های دردناک نصیب و بهره داشتیم.
 
همیشه هم خاطرات مختلفی از دانش آموزان سابقش که الان دکتر و مهندس و وکیل و وزیر شده اند تعریف می کرد که وقتی اتفاقی او را در جایی می بینند می خواهند دستش را ببوسند چرا که معتقد بودند اگر چوب ایشان به سرشان می خورد به بیراهه می رفتند و موفقیت شغلی و اجتماعی کنونی خود را به دست نمی آوردند. ما البته در دلمان به خل و چلی این دکتر و مهندس ها و استدلال بی پایه شان می خندیدیم، ولی خوب جرات نداشتیم که این خنده را از دل به لب منتقل کنیم. شوخی نبود که، درد داشت آقاجان، درد دهه شصت!

 


***

مهرشاد مرتضوی: یه معلم ادبیات داشتیم که تو کارش خیلی وارد بود. مهمتر از اون، درسی که می داد رو خیلی دوست داشت و با انرژی و شور و حرارت تدریس می کرد. خلاصه اینقدر کاراکتر جذابی بود که بچه ها ناخودآگاه دوست داشتن یه شباهت هایی باهاش داشته باشن. منتها نمی دونم چرا همه رفتن سراغ یه خصوصیتش، اونم چیزی نبود جز سیگار کشیدن. الانم ماشالا همگی واسه خودشون دکتر و مهندس شدن و دارن ضمن سیگار کشیدن، کارشونم انجام میدن!

 
***

مهدی طوسی: یادم هست که دهه شصت پاک کن هایش هم خشن بود! خدا نکند که یک زمانی یک کلمه ای را اشتباه می نوشتی و تصمیم می گرفتی آن را پاک کنی؛ پاک کن مورد نظر نه تنها کلمه را پاک می کرد بلکه کاغذی که کلمه را روش نوشته بودی را هم از صفحه روزگار محو می کرد!

یک معلمی داشتیم که توی دهه شصت، از چیزی یا کسی که چیزی یا کسی را از صفحه روزگار محو می کرد متنفر بود و مقابلش می ایستاد. فکرش را بکنید که معلم ما با این منطق وقتی با صاحب چنین پاک کنی مواجه می شد چه کار می کرد؟!

یادم هست که یک بار حال و حوصله مشق نوشتن را نداشتم و ننوشتم، حکم ننوشتن مشق شب در دهه شصت کمتر از ناپدید شدن نبود. وقتی معلم مان از من علت را پرسید به دروغ گفتم: «آقا اجازه! پدربزرگم فوت کرده آقا!»

زمانی که دروغ من جلوی مادرم و معلم مان توی دفتر مدرسه رو شد، معلم مان رو کرد به مادرم و گفت: به فرزندتان افتخار کنید او در آینده رییس جمهور می شود!

 
***

پری سا شمس: در دوره راهنمایی، ناظمی داشتیم که هر روز، سر صف، ما را بو می کرد. اگر بوی عطر می دادیم، اخراج می شدیم. اگر بوی صابون و شامپو می دادیم، تذکر می گرفتیم. فقط بوی عرق آزاد بود. ناظممان جوراب هایمان را چک می کرد. جوراب سفید اخراج بود، جوراب قرمز، زرد و صورتی تذکر می گرفت و جوراب سیاه و سرمه ای آزاد بود.

ناظممان هر روز، کیفمان را می گشت. حکم دفترهایی با جلد عاشقانه اخراج بود، دفترهای فانتزی تذکر می گرفتند و دفترهای بدون جلد آزاد بود. آن مدرسه هزار و سیصد تا شاگرد دختر داشت که یاد می گرفتند پاکیزگی، شاد بودن و خوش سلیقه بودن جرم است. من کمتر از یک سال در آن مدرسه ماندم. اما خانم حاتمی آن قدر ماند و دختران بدبو و شلخته تحویل جامعه داد تا عاقبت مدرسه افتاد توی طرح و یک اتوبان وسط حیاطش زدند.





۰۵ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۷





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 104]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن