تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بپرهيز از كارى كه موجب عذرخواهى می ‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835834853




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بخشی از بیانات امام خمینی درباره کشف حجاب


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: بخشی از بیانات امام خمینی درباره کشف حجاب
خبرگزاری فارس: بخشی از بیانات امام خمینی درباره کشف حجاب
در روز ۲۱ تیر ۱۳۱۴ قیام مردم مشهد در اعتراض به سیاست‌های آمرانه فرهنگی از سوی دولت فروغی از جمله سیاست همسان‌سازی لباس‌ها سرکوب شد.

خبرگزاری فارس‌ـ گروه تاریخ، آنهایی که اینقدر قوه تمیز ندارند که کلاه لگنی را که پس مانده درگان اروپاست ترقی کشور می‌دانند با آنها حرفی نداریم، و توقع آن را هم نداریم که آنها بپذیرند، عقل و هوش و حس آنها را اجانب دزدیده‌اند کسانی که اینقدر حس و شعور خود را در مقابل اجانب از دست داده اند که در وقت هم تقلید از آنها می کنند ما با آنها چه بگوییم، همه می دانند که ظهر تهران به تقلید اروپا بیست دقیقه قبل از نصف النهار خودش به رسمیت شناخته شده و یکی تاکنون نگفته این چه کابوسی است که اهل این مملکت به آن دچار شدند. آن روز که کلاه پهلوی سر آنها گذاشتند همه می گفتند مملکت باید شعار ملی داشته باشد؛ استقلال در پوشش، دلیل استقلال مملکت و حافظ آن است. چند روز بعد کلاه لگنی گذاشتند سر آنها؛ یک دفعه حرفها عوض شد، گفتند ما با اجانب مراوده داریم باید همه هم شکل باشیم تا در جهان با عظمت باشیم، مملکتی که با کلاه عظمت برای خود درست می کند یا برایش درست می کنند هر روزی کلاهش را ربودند، عظمتش را هم می برند. کشف الاسرار صفحات 223 ما شاهد قتل عام مسجد گوهرشاد جنب حرم مطهر ثامن الائمه علیهم السلام بودیم. ما شاهد اسارت علمای بزرگ خراسان و آذربایجان و قتل بعض آنها بودیم. ما شاهد چیزهایی بودیم که تفصیل آن در تاریخ آتیه ثبت خواهد شد. صحیفه نور جلد 1 صفحه 247 تمام گرفتارى ملت ایران در این پنجاه سال سلطنت غیرقانونى دودمان خیانتکار پهلوى از شخص آن پدر و این پسر سیاهروى بوده و هست؛ اینها بودند و هستند که دستشان تا مرفق در خون ملت مظلوم فرو رفته. آن پدر که قتل عام مسجد گوهرشاد و اهانت به مرقد مطهر ثامن‌الحجج- علیه السلام- کرد و این پسر که قتل عام 15 خرداد را مرتکب شد و اهانت به مرقد مطهر فاطمه معصومه نمود، آن پدر که علماى بزرگ و فقهاى عظیم الشأن و آزادی‌خواهان را به جرم حقگویى، حبس و زجر و شکنجه و تبعید و کشتار کرد و این پسر که همان معامله را سخت تر با علما و خطبا و آزادیخواهان و روشنفکران و سایر طبقات نمود. آن پدر که چنان سلب آزادى از ملت کرد که نه ملت حق یک کلمه حقگویى داشت و نه مجلس و نه مطبوعات و این پسر که همه مى‏بینید و حال طبقات ملت و مجلس و مطبوعات به همه معلوم است. آن پدر که تمام املاک شمال را با زور و حبس و تبعید و قتل از مردم گرفت و براى خودش ثبت داد و این پسر که ذخایر ملت را در بانک‌هاى خارجى انبار کرده و خون مردم را خود و فامیل و بستگانش تا آخرین قطره مکیده و مى‏مکند. ما آن پدر را با تمام جنایات و خیانت‌هایش دیدیم و رنجها کشیدیم؛ اکنون مى‏خواهند این شخص را تطهیر کنند.   صحیفه نور جلد 1 صفحه 249 نمی‌توانیم تلخی‌های آن روزها را برای شما تشریح کنیم. این‌ها به طور اطمینان در تواریخ محفوظ است و انشاء الله با انقراض این دودمان سیاه‌رو تاریخ‌ها بیرون می‌آید و نوشته‌ها بیرون می‌آید و انشاءالله شماها ببینید و اگر ماها و شماها ندیدیم نسل‌های بعد خواهند دید اگر بتوانند تشریح کنند آن جنایاتی که آن مرد کرد، چه خون‌ها ریخت چقدر از علما را اسیر کرد، چقدر به اسم اتحاد شکل به این ملت بیچاره فشار آوردند و چقدر مظلوم‌ها را کتک زدند و چقدر علماء را هتک کردند و چقدر عمامه‌ها را از سر اهل علم برداشتند. این مرد بی صلاحیت وقتی که ترکیه رفت، آنجا دید که آتاتورک یک هم‌چون کارها و هم‌چون غلط‌هایی کرده است از همانجا از قراری که آن وقت می‌گفتند تلگراف کرده است به عمال خودش که مردم را متحدالشکل کنید. آنوقت منتهی به عذر اینکه این زارعین از باب اینکه در آفتاب می‌خواهند بروند کار بکنند، کلاه لبه‌دار داشته باشند تا اینکه توی آفتاب اذیت نشوند لکن مطلب معلوم بود که این‌ها نیست. وقتی هم که از سفر آمد که دیگر فشارها شروع شد. یک رشته فشارهای زیاد دنبال همین اتحاد شکل بود و جنایات، چقدر علما را در این قضایا اذیت کردند، تبعید کردند، بعضی را کشتند؛ قضیه کشف حجاب با آن فضاحت بوده. خدا می‌داند که به این ملت ایران چه گذشت در این کشف حجاب. حجاب انسانیت را پاره کردند اینها. خدا می‌داند که مخدراتی را این‌ها هتک کردند و چه اشخاصی را هتک کردند. علماء را وادار کردند با سر نیزه که با زن‌هایشان در مجالس جشن، یک همچو جشنی که با خون دل مردم با گریه تمام می‌شد شرکت کنند مردم دیگر هم به همین ترتیب در سه دسته را دعوت می‌کردند و الزام می‌کردند که با زنهای‌تان باید جشن بگیرید. آزادی زن این بود که الزام می‌کردند، اجبار می‌کردند با سر نیزه و پلیس، مردم محترم را، بازرگان‌های محترم را، علما را، اصناف را به اسم اینکه خودشان جشن گرفتند. در بعضی از جشن‌ها (به اصطلاح خودشان) آنقدر گریه کردند مردم که این‌ها از آن جشن شاید اگر حیایی داشتند پشیمان می‌شدند. یک رشته هم جلوگیری از منابر و جلوگیری از روضه خوانی و خطابه به هر عنوان. در تمام ایران شاید گاهی اتفاق افتاد که عاشورا یک مجلس نباشد. بعضی از اشخاصی که یک قدری مثلاً جرأت داشتند، نصف شب، آخر شب، سحر مجلس داشتند که اول اذان مثلاً تمام بشود. همه ایران را از این فیض و از اینکه حتی ذکر مصیبتی بشود، ذکر حدیثی بشود محروم کردند. این جز این است که اسلحه در دست بی‌عقل بود؟ افاضل باید اسلحه دار باشند. اگر اسلحه در دست ناصالح باشد، آنوقت این مفاسد از آن پیدا می‌شود و آن جنایاتی و کشتار عامی که در مسجد گوهرشاد واقع شد.   صحیفه نور جلد 2 صفحه 3 من از کودتاى رضاخان تا امروز، شاهد همه مسائل بوده‌‏ام. رضاخان آمد و ابتدا با چاپلوسى و اظهار دیانت و سینه زدن و روضه بپا کردن و از این تکیه به آن تکیه رفتن در ماه محرّم، مردم را اغفال کرد. پس از آنکه مستقر شد حکومتش، شروع کرد به مخالفت با اسلام و روحانیون، به طورى که مجالس روضه ما هیچ امکان نداشت که منعقد بشود. اگر بعضى مجالس مى‏خواست منعقد بشود، قبل از اذان صبح منعقد مى‏شد که اول اذان تمام بشود. مأمورین دور مى‏گردیدند براى اینکه نگذارند مجالسى باشد. روحانیون را در هر جا که بودند یا به حبس کشید و یا بعضى را تلف کرد، کُشت. و در همان وقت آنهایى که قیام کردند بر ضد رضا شاه، روحانیون بودند؛ که یک دفعه مشهد قیام کرد و قضیه مسجد گوهرشاد پیش آمد و قتل عموم، قتل عامى که در مسجد گوهرشاد واقع شد. در زمان خود رضاشاه، قتل عام مسجد گوهرشاد را من به خاطر دارم و کسانى که به سن من هستند به خاطر دارند که در مسجد و معبد مسلمین- که مرکز اقامه نماز و عبادت خدا بود- این‌ها ریختند و یک عده از مظلومین که براى دادخواهى آنجا مجتمع شده بودند، قتل عام کردند و از بین بردند. صحیفه نور جلد 11 صفحه 41 چطور ممکن است اسناد قتل‌ها و شکنجه‌‏هاى وحشیانه و زندان‌هاى رژیم سفاک گذشته را در طول پنجاه سال از سراسر کشور جمع آورى کنند؟ و چگونه مى‌‏توانند اسناد و اسامى شهداى مسجد گوهرشاد و قتل عام‌هاى مکرر در طول سلطنت غاصبانه محمدرضا را، از 15 خرداد 42 تا زمان سقوط رژیم -خصوصاً در دو، سه سال آخرش- جمع آورى کرده و عرضه نمایند؟ و چطور مى‏‌توانند تمام قراردادهاى تحمیلى از طرف دولتمردان امریکا توسط شاه خائن علیه ملت مظلوم ایران را مفصلاً ارائه دهند؟ و چطور ممکن است قبرستان‌هاى شهداى ما را که در سراسر ایران بر اثر کشتارهاى دسته جمعى بوجود آمده است ارائه دهند؟    صحیفه نور جلد 12 صفحه 133 در زمان این مرد سیاه‌کوهی، در زمان این رضاخان قلدر نانجیب، یک قیام از علمای اصفهان بود، علمای اصفهان از اصفهان آمدند به قم و علمای بلاد هم از اطراف جمع شدند در قم و نهضت کردند بر خلاف اینها، حالا این نهضت را شکستند، خوب، این‌ها زور که نداشتند، آن‌ها نهضت را شکستند حالا با فریب یا با هر چی. یک نهضت، نهضت علمای خراسان بود، مرحوم آقازاده و مرحوم آسید یونس و سایر علمای آنوقت، همه را گرفتند آوردند در حبس، در تهران و من خودم مرحوم آقازاده (رضوان الله علیه) را، آمیرزا محمود آقازاده (رضوان الله علیه) را دیدم که یک جایی نشسته بود بدون عمامه، با اینکه تحت مراقبت بود، یک جایی نشسته بود بدون عمامه و کسی هم حق نداشت پیش او برود و ایشان را بدون عمامه می‌بردند توی خیابان به دادگستری محاکمه می‌کردند، آنوقت هیچ خبری از این احزاب نبود، در این قیام‌هایی که این‌ها کردند از این احزاب اصلا خبری نبود، بودند اما مرده بودند. یک نهضت هم از آذربایجان شد، مرحوم آمیرزا صادق آقا، مرحوم انگجی، این‌ها هم نهضت کردند، آن‌ها را هم گرفتند بردند و مدت‌‌ها در تبعید بودند. بعد از آن هم که به مرحوم آمیرزا صادق آقا گفتند شما آزادید، دیگر نرفت به آذربایجان در صورتی که آذربایجان او را خیلی گرامی می‌داشتند، هیچ دیگر نرفت، در قم آمدند و تا آخر عمرشان در قم بودند و ما هم خدمتشان می‌رسیدیم. مرحوم مدرس (رحمة الله) خوب من ایشان را هم دیده بودم، این هم یکی از اشخاصی بود که در مقابل ظلم ایستاد، در مقابل ظلم آن مرد سیاه‌کوهی، آن رضاخان قلدر ایستاد و در مجلس بود.    صحیفه نور جلد 1 صفحه 261 در رژیم طاغوتی پهلوی آن ظلمی که به بانوان محترم ایران شد، به مردها نشد. بانوانی که مقید بودند به این‌که بر طبق اسلام عمل کنند و موافق آن‌چه که اسلام امر کرده است زی خودشان را قرار بدهند، در آن رژیم در زمان رضا شاه به وضعی و در زمان محمدرضا به وضع دیگر. زمان رضا شاه که من یادم است و خوب است که شماها یادتان نیست، آنچه بر بانوان گذشت قابل توصیف نیست. آن ظلمی که بر این قشر از ملت در آن دوران گذشت [را] نمی‌شود بیان کرد. آن فشاری که بر این‌ها وارد شد و آن مصیبت‌ها که این‌ها تحمل کردند در زمان آن شاه فاسد نمی‌شود گفت که چه اندازه بود. در زمان محمدرضا آن عصر و آن وضع تبدیل شد به یک وضع دیگری که عمق جنایت زیادتر بوده از زمان او. او با قلدری و فشار و زدن و گرفتن و چادر پاره کردن و دست به گیس‌های زن‌ها گرفتن و کشاندن و این‌ها گذراند و این اساساً بر خلاف عفت زن‌ها قیام کرد، یعنی بر خلاف همه چیز ایران، یکی اش هم زن‌های ایران بودند که این‌ها با یک وضع خاصی و با یک توطئه خاصی این‌ها را می‌خواستند که به فساد بکشند و عفت را از جامعه ما بر دارند و بحمدالله بانوان ایران مقاومت کردند و جز یک دسته ای که جزء دار و دسته خود آن‌ها بودند و غربزده بودند و با رژیم او مناسب بودند، سایر خواهرها مقاومت کردند.   صحیفه نور جلد 18 صفحه 262 من در فیضیه یک جلسه درس داشتم، یک روز که رفتم دیدم یک نفر [آمده] است، گفتم چطور؟ گفت که همه شان فرار کردند. قبل از آفتاب از مدرسه و از حجره‌ها فرار می‌کردند و آخر شب بر می‌گشتند؛ برای این‌که نمی‌توانستند، پلیس می‌آمد و می‌گرفت و می‌بردشان یا لباس شان را می‌کند، یا التزام از ایشان می‌گرفت و یا حبس شان می‌کرد و روحانیون سرتاسر کشور را در مضیقه و در فشار گذاشته بودند.   صحیفه نور جلد 7 صفحه 81 این مدرسه فیضیه را که ملاحظه می‌کنید که آن وقت شاید ششصد، هفتصد نفر طلبه در خود مدرسه فیضیه ساکن بود، روز نمی‌توانستند در مدرسه باشند، فرار می‌کردند به باغات شهر و آخرهای شب می‌آمدند برای اینکه مأمورها دنبال این بودند که این‌ها را بگیرند و ببرند و عمامه هاشان را بردارند. علمای تهران را تعقیب می‌کردند و بعضی از اشخاص موجه از علما را در کلانتری می‌بردند و همانجا لباسشان را می‌بریدند که بلند نباشد، لباس روحانی نباشد، همانجا قیچی می‌کردند. آن چه دستی بود که روحانیون را در آن روز سرنگون کرد و کوبید؟ و در عین حال که آنهمه کوبیدند روحانیون را، معذلک گروهی که فقط قیام کرد در مقابل رضاخان، همان روحانیون بودند. صحیفه نور جلد 12 صفحه 106 به یکی از آقایان ائمه در زمان فشار برای تغییر لباس گفتم، اگر شما را اجبار به تغییر لباس کنند، چه می‌کنید؟ گفتند در منزل می‌نشینم و بیرون نمی‌آیم. گفتم اگر من را اجبار کنند و امام جماعت باشم، همان روز با لباس تازه مسجد می‌روم. باید پست‌ها را نگه داشت و در وقت مقتضی با اعراض دسته جمعی طرف را کوبید، « مع الاسف » نه آن را داریم و نه این را.     نامه به شهید سعیدی  صحیفه نور جلد 22 صفحه 83 در آن روزهایی که در زمان رضاخان پهلوی و فشار طاقت فرسا برای تغییر لباس بود و روحانیون و حوزه‌ها در تب و تاب به سر می‌بردند که خداوند رحمان نیاورد چنین روزهایی برای حوزه‌های دینی، شیخ نسبتاً وارسته ای را نزدیک دکان نانوایی که قطعه نانی را خالی می‌خورد دیدم که گفت: به من گفتند عمامه را بردار من نیز برداشتم و دادم به دیگری که دو تا پیراهن برای خودش بدوزد، الان هم نانم را خوردم و سیر شدم تا شب هم خدا بزرگ است. پسرم! من چنین حالی را اگر بگویم به همه مقامات دنیوی می‌دهم باور کن ولی هیهات، خصوصاً از مثل من گرفتار به دام‌های ابلیس و نفس خبیث.   نامه عارفانه به حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی  صحیفه نور جلد 22 صفحه 358 انتهای پیام/

95/04/21 :: 15:18





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 68]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن