واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: وقتي بچهها از آب گلآلود ماهي ميگيرند
پسرك با لباسهاي كثيف و پاره به خانه ميآيد. مادر با ديدن پسرك شروع به فرياد و داد و بيداد بر سر او ميكند...
نویسنده : حسين گل محمدي
پسرك با لباسهاي كثيف و پاره به خانه ميآيد. مادر با ديدن پسرك شروع به فرياد و داد و بيداد بر سر او ميكند. پدر با فريادهاي مادر از اتاق خود خارج شده و با اولين نگاه متوجه موضوع دعوا ميشود. رو به همسر خود ميكند و ميگويد: «براي اين لباسهاي پاره اينهمه سروصدا راه انداختهاي؟ حالا مگر چه شده؟ اينهمه لباس داره اينو بندازيد دور يه لباس نو تنش كنيد. اين ديگه اينهمه قيل و قال نداره.» زن كه از عصبانيت در حال انفجار است رو به همسر خود ميكند و ميگويد: «شما لطفاً در شيوه تربيت من دخالت نكنيد. اين پسر حق نداره اين بلا رو سر لباس خودش بياره. نبايد اينقدر شلخته و بينظم باشه...» پسرك با شروع دعواي پدر و مادر بر سر نوع تربيتش، آرام آرام صحنه را ترك ميكند و به اتاق خود رفته و مشغول بازي ميشود.
اختلاف نظر والدين بر سر نوع تربيت فرزندان هميشه مشكلآفرين بوده و در شكلگيري شخصيت آنها نقش بسزايي دارد ولي اكثر والدين به دليل عدم آگاهي از تأثيرگذاري اختلافاتشان بر تربيت فرزندان، به رويه خود ادامه ميدهند و هيچ كدام حاضر به عقبنشيني از مواضع خود نيستند.
اختلاف والدين و ماهيگيري فرزندان
هنگامي كه زن و مرد تصميم ميگيرند با هم ازدواج كنند قطعاً در بسياري از موارد به تفاهم و اتفاق نظر رسيدهاند كه تصميم ميگيرند با هم زندگي مشتركي را شروع كنند. ولي وقتي پاي اولين بچه به زندگي آنها باز ميشود تازه اختلافنظرها خود را نشان ميدهد و هركدام از آنها تصور ميكنند كه حرف و نظر او درستتر است. موضوعاتي مثل شلختگي يا مرتب و تميز بودن، آزاد يا محدود بودن، وقتي كودك زمين ميخورد بايد او را نوازش كرد يا بگذاريم خودش بلند شود، هميشه از او بايد حمايت كرد يا نه و از اين دست موارد كه هر كدام گاهي به موضوعاتي مهم و پررنگ در بحث تربيتي تبديل ميشود كه مشاجرههاي خستهكننده و طاقتفرسايي را به همراه دارد.
كودكان ما آنگونه ميشوند كه ما هستيم نه آنگونه كه دلمان ميخواهد بشوند. كودكان از آنچه تصور ميكنيد باهوشترند و با توجه به اينكه ذهن تحليلگري ندارند ولي به سرعت متوجه ميشوند كه كدام يك از رفتارهايشان باعث درگيري و نزاع بين والدين ميشود پس با همان رفتار ميدان جنگي براي رسيدن به خواستههايشان درست ميكنند. هنگامي كه جبهه جنگ درست شد، هركدام از طرفين براي اينكه برنده اين جنگ باشد و ثابت كند كه حق با اوست و فرزندش هم در جبهه اوست، دست به هر كاري ميزند و بهاي آن را ميپردازد. در اين شرايط كودك ياد ميگيرد كه براي بهدست آوردن هرچيزي، بايد والدين در يك جبهه نباشند و او طرف كسي را ميگيرد كه خواسته او را برآورده ميكند و در واقع او از آب گلآلود ماهي ميگيرد. اصلاً اين كار كودك را به پاي بدجنسي او نگذاريد. او گناهي ندارد. در واقع شرايط خانه راهي غير از اين را به او ياد نداده است. اين رفتار در نهايت نتيجهاي غير از باجگيري به همراه ندارد. اين كودك به راستي در آينده چه زندگياي خواهد داشت وقتي با اين رفتار بزرگ ميشود و شايد در آينده براي رسيدن به خواستههايش همين رفتار را در بين دوستان، همكاران و خانواده همسر خود انجام دهد.
قدرت والدين كمرنگ ميشود
يكي ديگر از عواقب ناهماهنگي والدين در امر تربيت، كم شدن قدرت آنها در كنترل فرزند است. وقتي در موضوعي پدر موافق است و مادر مخالف يا برعكس، چرا فرزند كاري را كه يكي از والدين موافق انجام آن است را انجام ندهد. اگر بد بود پدر و مادر هر دو مخالف آن بودند پس بد نيست. اينها همه مجوزهايي هستند كه فرزندان زير بار قوانيني كه والدين وضع ميكنند نروند. آنها ياد ميگيرند اين خانه قانون مشخصي ندارد و دليلي هم ندارد مطابق قانون يك نفر زندگي كرد. بنابراين جريمه و تنبيه ديگر معنايي ندارد. مثلاً مادر فرزند را بابت رفتار زشتش از پولتوجيبي به مدت يك هفته محروم ميكند ولي پدر چون اعتقاد دارد رفتار پسرش اصلاً بد نبوده يواشكي به او پول ميدهد. در واقع آسيبي كه فرزندان از ناهماهنگي والدين در تربيت ميبينند بيشتر از آسيبي است كه تحت تربيت يكي از والدين قرار ميگيرد. ارتباط والدين با هم، گرمي و احترام و عشقي كه بين اين روابط حكمفرماست، اصليترين محور تأمينكننده سلامت رواني كودك است. ميدانيد عدم تفاهم و دعواهاي شبانهروزي به چه ميزان كودكان را گوشهگير، افسرده و پرخاشگر ميكند، اعتماد به نفس را از آنها ميگيرد و تأثير اين روابط تشنجآميز گاهي از طلاق بيشتر است و در عوض، روابط عاشقانه و احترام بين والدين چقدر ميتواند كودك را مهربان و قدرشناس بار آورد. هميشه فرزندان اين والدين شاهد مشاجرهها و اختلافنظرها هستند و هيچ وقت نميدانند حق با كيست و چه كسي درست ميگويد. پس دچار استرس و اضطراب شده و ياد ميگيرند كه در اين مشاجرات باج بگيرند و به خواستههايشان برسند، ياد ميگيرند نافرماني كنند و ارتباط خوبي با والدين خود نداشته باشند.
والديني هماهنگ باشيد
براي اينكه يك خانواده سالم و يك محيط سالم براي تربيت فرزندان خود فراهم كنيد بهتر است با هم هماهنگ باشيد. تفاهم والدين در تمام صحنههاي زندگي، موجب استحكام پايههاي خانواده ميشود. در سايه تفاهم با يكديگر، علاوه بر اينكه كانون زندگي را گرمتر نمودهايد، فرزندان چنين خانوادهاي نيز، از سلامت كامل و شخصيتي واقعي برخوردار ميشوند. تربيت فرزند و منافع او را از ديگر موضوعات و مشكلات زندگي خود جدا كنيد. مثلاً اگر مادر خانواده با خانواده همسر خود مشكل دارد چون زورش به آنها نميرسد نبايد بچه را عليه آنها بار بياورد و او را در اين كشمكش و لجبازي قرار دهد.
شما انتظار داريد فرزندتان چگونه باشد. بالطبع همه دوست دارند فرزندي مرتب و منظم و عالي داشته باشند. ولي آيا شما خود انسان مرتب و منظمي هستيد؟ اگر اين انتظار را از فرزند خود داريد شما بايد الگوي خوبي براي او باشيد. كودكان رفتار والدين و بزرگترهاي خود را الگو قرار ميدهند و از آنها تأثير ميگيرند. بنابراين انتظارات خود و همسرتان را به صورت جزئي، عملياتي و روشن مطرح كنيد و روي هر كدام كه اختلاف نظر داريد بحث و گفتوگو كنيد و به يك نقطه مشترك برسيد و آن را عملياتي كنيد. اگر در مواردي به نقطه نظر مشترك نرسيديد بهتر است يكي از طرفين بگذرد. اين گذشتن به معني هماهنگي والدين در تربيت كودك است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۱ آبان ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7]