واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: گوهر خیراندیش؛ بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون در روزنامه آرمان نوشت: در تمام اين مدت بازي كردن نقش هايي بزرگتر از خودم از تئاتر تا سريال آينه كاملا اتفاقي پيش آمد.یعنی به هیچ عنوان تصميم نگرفته بودم که با بازی در نقشهای بزرگتر از سن واقعی ام، خودم را محك بزنم. اتفاقي پيش آمد بدون اينكه من تصميمي برايش داشته باشم.
گوهر خیراندیشگوهر خیراندیش؛ بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون نوشت: در تمام اين مدت بازي كردن نقش هايي بزرگتر از خودم از تئاتر تا سريال آينه كاملا اتفاقي پيش آمد.یعنی به هیچ عنوان تصميم نگرفته بودم که با بازی در نقشهای بزرگتر از سن واقعی ام، خودم را محك بزنم. اتفاقي پيش آمد بدون اينكه من تصميمي برايش داشته باشم.
بعد كمكم اين نقشها تعدادش به گونه اي شد كه فكر ميكردم اصلا نبايد نقش هايي در سن خودم بازي كنم. ديگر علاقه مند بودم بازي در سنهاي بالاتر را تجربه كنم. برايم به يك عادت تبديل شده بود. وقتي بازيگري را ميديدم كه دوست ندارد پيرش كنند يا دوست ندارد موهايش را سفيد كنند يا خطوط پيري روي صورتش ترسيم كنند، تعجب ميكردم. ميگفتم اينكه ما نيستيم. خودمان نيستيم؛ ما بعدا در نقشهاي ديگر و همينطور بيرون نقش ديده ميشويم. ولي بسياري رضايت نميدادند.
دوست نداشتند مثلا نقش مادر سياوش طهمورث يا رضا رويگري را بازي كنند؛ بازيگراني كه از من بزرگتر بودند اما نقش پسران من را بازي كردند. من از اين ترسي نداشتم. ترسي از كليشهشدن نداشتم اما این تصمیم باعث شد که تا مدتها نقش هاي جوان و اصلي را از دست بدهم. من تا مدتها نقشهايي به سن خودم را از دست دادم و نقش عمه و مادر و خاله پيرتر را بازي مي كردم اما آرام آرام اين نگاه تغيير كرد. هيچ وقت ترسي از زشتشدن يا پيرشدن نداشتم.
هميشه ميگفتم اين نقش يا كاراكتر و تيپ است نه من گوهر خيرانديش.اما روزی به این نتیجه رسیدم که بايد اين قالب شكسته شود.پس از گذشت مدتی بازگشت به نقشهایی که در سن واقعی خودم بود، براي من لذت بخش شد؛ همين كه بسياري شما را به جا نياورند و فكر كنند كه نابازيگري افتخار بزرگي است. آقاي اصغر هاشمي تعريف ميكردند وقتي «احمد شاملو» فيلم «روزهاي انتظار» را ديدند گفتند «ايشان از روستاييهاي همانجاست؟ از همان روستا و منطقه ايشان را انتخاب كرديد؟»
كه ميگويند نه، گوهر خيرانديش از بازيگران حرفه اي تئاتر است. يا آقاي انوار اين فيلم را با آقاي هاشمي ديدند گفته بودند «اين زن روستايي خيلي خوب و روان بازي ميكند». آقای هاشمی هم گفته بودند که من بازيگر تئاتر هستم. اين براي من از همان اول جايزه بود، تا ديگر از گريم هاي مختلف و متفاوت نترسم.
البته باید گله اي هم بكنم از منتقدان كه در تمام اين سالها من منتظر بودم زودتر و بيشتر كارنامه بازيگري ام را بررسي كنند. البته هيچ وقت دلسرد نشدم. اما بازيگر به تحليل و دقت منتقدان نياز دارد.چون براي تك تك نقشهايم طراحي کرده و فکر میکردم. روزها به تمام جرئيات رفتاري و حركتي و صداي آنها فكر ميكردم. دنبال معادلهايي در جامعه ميگشتم. وقتي در فيلمي حاضر ميشدم و مشاهده ميكردم بعضي از همكارانم بدون هيچ فكري امروز سر كار آمدهاند تعجب ميكردم.
ميگفتم«شما به شخصيت فكر نكرده ايد؟» چون من هميشه براي راه رفتن كاراكتر و براي صداي آن مدتها فكر و تمرين ميكنم. فيزيك يك كاراكتر را تصور ميكردم. حتي تناليته صدا براي هركدام از شخصيتها ميتواند نقشها را باورپذير و متفاوت كند.اسم این را نمیدانم وسواس بیش از حد بگذارم یا دلیل موفقیت بدانم اما به هرحال بازیگری چیزی نیست که بتوان به راحتی با آن سروکار داشت.روزنامه آرمان
شنبه 1 آبان 1395
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 99]