واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: قاتل: ترا به خدا مقتول مرا پیدا کنید بعد از فارغ التحصيلي در رشته زمين شناسي دريك شركت هواپيمايي مشغول به كار شدم ولي مدتي بعد من و چند كارمند ديگر تعديل شديم ، از اين شكست نااميد شده بودم و از بدشانسي در همين زمان با چند جوان ناباب آشنا شده و بدجوري گرفتار اعتياد شدم.
ترا بخدا خانواده مقتول را شناسايي كنيد ، از عذاب وجدان مردم! اين گفتههاي جوان كفشدزدي است كه مدعي است در سال 82 سرايدار ساختماني نيمه كاره را به قتل رسانده، اما چون چنين جنايتي گزارش نشده پليس با معماي عجيبي روبرو شده است. به نوشته همشهری آنلاین، اواخر فروردين ماه، مأموران گشت پليس جوان معتادي را هنگام عبور از خيابان پونك با كيسهاي پراز كفش كهنه بازداشت كردند، هنگامي كه اين جوان به اتهام كفش دزدي تحت بازجويي قرار گرفت مدعي شد كه او كفش دزد نيست و يك قاتل است.به اين ترتيب روز گذشته، روشن بازپرس دادسراي جنايي به بازجويي از اين جوان پرداخت. من قاتلم! اعدامم كنيدمرد جوان روز گذشته هنگامي كه در مقابل بازپرس جنايي قرار گرفت، به توضيح جزئياتي كه مدعي است مرتكب شده پرداخت. « بعد از فارغ التحصيلي در رشته زمين شناسي دريك شركت هواپيمايي مشغول به كار شدم ولي مدتي بعد من و چند كارمند ديگر تعديل شديم ، از اين شكست نااميد شده بودم و از بدشانسي در همين زمان با چند جوان ناباب آشنا شده و بدجوري گرفتار اعتياد شدم. يك روز كه در بي پولي به شدت خمار موادمخدر بودم، فكر شوم سرقت به ذهنم رسيد، بنابراين در حالي كه لباس مرتبي به تن داشتم به ساختماني نيمه كاره در بلوار فردوس كه پيرمردي سرايدار آن بود رفتم، خودم را به عنوان مامور پليس آگاهي معرفي كردم و به پيرمرد گفتم كه در كوچه بالايي سرقتي رخ داده است و چون احتمال دارد سارق در ساختمان نيمه كاره مخفي شده باشد بايد آنجا را بازرسي كنم ، به اين بهانه وارد اتاق سرايداري شدم. با لحني خشن از سرايدار خواستم كه به پشت روي تختي كه آنجا بود دراز بكشد، پس از آن به سراغ صندوقچهاي كه آنجا بود رفتم ولي وقتي مرد سرايدار مرا در حال سرقت از صندوقچهاش ديد با من درگير شد، در يك لحظه كنترلم را ازدست دادم وبا ميلهاي آهني 15 ضربه به سرش زدم و سپس براي اطمينان از مرگش او را خفه كرده و با ربودن پولها فرار كردم. به سرعت با آن پول ها مواد خريدم و اما وقتي به حال طبيعي برگشتم،عذاب وجداني به سراغم آمد كه 4 سال ،تمام زندگيم را به يك كابوس وحشتناك تبديل كرده است.» مرد جوان با گريه به بازپرس شعبه سوم جنايي گفت: التماس مي كنم خانواده مقتول را پيدا كنيد تا با درخواست قصاص از سوي آنها از اين عذاب وجدان دردناك نجات يابم. در حالي كه بررسي ها نشان مي دهد كه شكايتي درباره قتل سرايدار در آن زمان گزارش نشده است ، بازپرس روشن با صدوردستور چاپ عكس اين متهم بدون چشم بند ازكساني كه از اين جنايت خبردارند خواست با مراجعه به شعبه سوم دادسراي جنايي به سير تحقيقات پرونده اين متهم كمك كنند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 298]