تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):پيامبر خدا هنگام نشستن، بيشتر رو به قبله مى نشست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817045729




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطره ای بسیار خواندنی درباره شهید فوتبالیست


واضح آرشیو وب فارسی:الف: خاطره ای بسیار خواندنی درباره شهید فوتبالیست

تاریخ انتشار : شنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۵۹
توپ زیر پای مهاجم تیم مقابل، به سمت دروازه می‌رفت، «حسین» برای گرفتن توپ خطایی کرد. داور مسابقه این برخورد را خطا تشخیص نداد و بازی ادامه یافت و «حسین» دست‌هایش را به نشانه خطایی که انجام داده بود، بالا برد و به طرف خودش اشاره کرد و گفت:من خطا کردم. به گزارش تسنیم، در خاطره ای درباره شهید کیومرث(حسین) نوروزی آمده است: به اتفاق خانواده، برایش دختری را در نظر گرفته بودیم. یکی از همکارانم بود. حسین اصلاً راضی نمی‌شد که به نیّت انتخاب همسر، حتّی یک نظر به او نگاه کند. مخصوصاً اگر دختر از موضوع خبر نداشته باشد. از او خواستم تا من را به محلّ کارم برساند، او هم قبول کرد. هنوز چند متر به در ورودی مانده بود که همان دختری را که برایش در نظر گرفته بودم، دیدم. با اشاره به ایشان گفتم: حسین جان! نظرت در مورد این دختر خانم چیه؟ همان‌جا موتور را نگه داشت و گفت: «تا سرکارت راهی نمونده خودت برو!» نرسیده به در ورودی من را پیاده کرد و رفت. وقتی مساله ازدواج پیش آمد، ازش پرسیدم: «حسین جان! اگر نظر خاصّی داری به من بگو!» گفت: «می‌خواهم از خانواده دردمند انقلاب و در سطح متوسط باشد. خانواده شهید و داغدار نباشه.» بعد به آرامی گفت: «نمی‌خواهم دوباره داغدار بشن!» سوم دبیرستان بودم. در زمین فوتبال گرم بازی بودیم. با گذشت زمان حسّاسیّت بازی بیشتر می‌شد. یک گل که می‌خوردیم داد و فریاد به راه می‌انداختیم. گاهی اوقات جوش و خروشمان خیلی زیاد می‌شد و در مقابل دریافت گل و باخت، اصلاً تاب نمی‌آوردیم. «حسین» ما را آرام می‌کرد و می‌گفت: «خب چیه؟ گل شد که شد!» می‌گفتیم: الان می‌بازیم. می‌گفت: «خُب ببازیم! فدای سرت!» با این حرفش به خودمان می‌آمدیم و خشم‌مان را فرو می‌خوردیم. برای تماشای بازی فوتبال به «استادیوم تختی» رفتم. «حسین» هم در تیم بازی می‌کرد. هنگامی که مسابقه به اوج رسیده بود و توپ زیر پای مهاجم تیم مقابل، به سمت دروازه می‌رفت، «حسین» برای گرفتن توپ خطایی کرد. داور مسابقه این برخورد را خطا تشخیص نداد و بازی ادامه یافت و «حسین» دست‌هایش را به نشانه خطایی که انجام داده بود، بالا برد و به طرف خودش اشاره کرد و گفت: «من خطا کردم!» آن وقت داور سوت زد و خطا را اعلام کرد. می‌خواهم حنظله شوم، صص 14و28







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 106]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن