واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: وطن امروز: همان روزی که تیم نوجوانان والیبال قهرمان جهان شد خیلیها تصور کردند نخستین رشته تیمی که در رده بزرگسالان میتواند ما را روی سکوی جهانی ببرد والیبال است اما این فوتسال بود که رکورد را شکست. فوتسال بیشتر از فوتبال در خون ایرانیها جریان دارد، چرا که بیشتر پسربچهها در ابتدا فوتبال را در کوچه و خیابان فرامیگیرند که شباهتش بسیار بیشتر به فوتسال است تا توپ بزرگ، چمن و فوتبال. نخستین بار وقتی با محمد مایلیکهن در هنگکنگ با بازیکنان فوتبال، چهارم جهان در فوتسال شدیم، خیلیها پیشبینی کردند به واسطه سالنی باز بودن فوتبالیستهای ایران، ما در این رشته براحتی میتوانیم قهرمان جهان شویم اما رقبا بیکار ننشستند و هر روز یک تاکتیک تازه در فوتسال کشف شد تا ما بهرغم این همه استعداد دیگر نتوانیم حتی همان رتبه چهارم جامجهانی را تکرار کنیم.
در همه این 2 دهه گذشته تیمملی فوتسال ایران تقریبا آقای آسیا بود اما وقتی پای برزیل، اسپانیا و ایتالیا در میان باشد، آن وقت آقایی در جهان کمی سخت است. البته بیشتر از کمی. نشان به آن نشان که بعد از هنگکنگ و آن شروع توفانی دیگر نتوانستیم به جمع 4 تیم برتر جهان برسیم. فوتسال راهش را از فوتبال جدا کرد و دیگر در سالن آنقدر تبحر در تکنیک و اجرای تاکتیک اولویت داشت که هیچ فوتبالیستی نتوانست خودش را به تیمملی فوتسال تحمیل کند. اگر چه خیلی از فوتسالیستها مثل مهدی ترابی، ترجیح میدهند شانسشان را در فوتبال امتحان کنند و از قضا در چشم برهمزدنی زندگیشان دگرگون شود. پولی که در فوتبال رایج است هرگز در فوتسال نیست.
با این وجود زمانش رسیده بود فوتسال ایران خودش را به جهان تحمیل کند. بسیاری از مربیان ایرانی و خارجی آمدند و رفتند اما وقتی قرعه کار به نام ناظمالشریعه افتاد کمتر کسی باور داشت با یک ایرانی دوباره توان تکرار آن حماسه را داشته باشیم. بعد از عصر جادویی رضا حیدریان و شمسایی مگر میشد ما دوباره قد علم کنیم؟
این بار بدون هیچ چشمداشتی با مربی ایرانی پا به کلمبیا گذاشتیم. از بازی تدارکاتی و آمادهسازی بگذریم چون اصلا لباس هم به اندازه کافی همراه تیم نبود، چرا که فدراسیون تصور میکرد قرار است در همان مراحل نخست حذف شویم و تمام. از این رو یک نفر در فدراسیون به خودش زحمت نداد مشکل را با اسپانسر حل کند و پیش خودش بگوید اگر یک درصد این تیم به مراحل بالاتر رفت با دو دست لباس، تکلیف ملیپوشان ما در آن سوی دنیا چیست؟
تصور کنید به جای ناظمالشریعه، کیروش بر سر این تیم بود. کیفیت خوب و بد به کنار، اصلا پیراهنی در کار نبود و باید با بشور و بپوش و با وصله و پینه مقابل رقبا صفآرایی میکردیم. اگرچه فدراسیون تمام و کمال مقصر را اسپانسر میداند اما این عذر بدتر از گناه است. چرا از آن همه تیم که در آنجا بودند آنها مشکلی با اسپانسر نداشتند؟
نه اردوی تدارکاتی در کار بود و نه حمایت. اما در عوض همه این نداشتهها این بار به یک مربی وطنی اعتماد کردیم. مربیای که در کارزار لیگ فوتسال با تیمهای داخلی به بالاترین مدارج فهمیدگی رسیده بود و حالا کمبود تیم ما، دادن اعتماد به نفس به پسرانی بود که لباس به اندازه کافی نداشتند.
تیمملی فوتسال ایران با بدشانسی سوم جهان شد، چرا که اگر اتفاقات داوری بازی با روسیه رخ نمیداد بدون شک ایران در فینال مقابل آرژانتین توانایی بیشتری را نسبت به روسیه داشت. با این وجود همان مقام سومی، یک پیام ویژه برای ورزش ما داشت. میشود با کمترین امکانات و بازیهای تدارکاتی به بالاترین پلهها رسید به شرط آنکه یک مربی «کاردان» بالای سر کار باشد. این کاردانی ربطی به ملیت ندارد؛ شاید در فوتبال در این برهه گزینهای همسنگ کیروش نداشته باشیم اما در فوتسال اینچنین نیست. از سوی دیگر لزوما جنس خارجی همیشه بهترین نیست. تیمملی فوتسال ایران پیش از این با مربیان خارجی هم کار کرده بود اما آنچه ناظمالشریعه داشت چیز دیگری بود. این مربی ایرانی در عرصه فوتسال نشان داد اگر به وقتش به مربی خوب ایرانی اعتماد کنیم قادر به انجام بزرگترین کارها هستیم. شاید به واسطه حضور 5 ساله کارلوس کیروش در راس تیمملی فوتبال ایران، این تصور به وجود آمده است که دیگر هیچ مربی ایرانی قادر به بردن ما به جامجهانی نیست اما کارنامه ناظمالشریعه میگوید باید عوض نگاه ایرانی و خارجی، با عینک شایستهسالاری به آینده نگاه کنیم.
استفاده از مربی خارجی ممنوع نیست و به هیچوجه نباید پنجرههای ورزش را به علم روز جهان بست اما وقتی در بعضی رشتهها مربیان داخلی قادر به خلق چنین حماسههایی هستند، چرا باید بیجهت فقط جنس خارجی را مرغوب دانست؟ شاید در بعضی موارد علم و تجربه یک خارجی بیشتر از یک گزینه همتراز داخلیاش باشد اما رابطه احساسی که یک ایرانی میتواند با بازیکنانش برقرار کند بدون شک قابل قیاس با یک گزینه خارجی نیست.
مورینیو اعتقاد دارد مربی باید به قلب بازیکنش رسوخ کند و این امکانپذیر نیست جز با دانستن زبان او. از این رو او به هر کشوری میرود در ابتدا زبانشان را یاد میگیرد. با واسطه و دیلماج نمیتوان به قلب بازیکن نفوذ کرد. حالا که مربیان خارجی هیچ اجباری به یادگیری زبان فارسی ندارند چه ایرادی دارد مدیران ما به مربیان بومی اما شایسته، اعتماد کنند. از تکتک بازیکنان فوتسال بپرسید به شما میگویند سرمربی اول قلب آنها را فتح کرد، بعد تاکتیک و استراتژی را به آنها آموخت. خارجیها بد نیستند اما وقتی جنسی مشابه آن در داخل است، چرا باید کمپین خودکمبینی را بیجهت ترویج کنیم. فوتسال نمونه کامل و سالم پیش روی شما.
۱۳ مهر ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]