محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829200336
عروج در منا، فارغ التحصیلی در دانشگاه - دولت بهار
واضح آرشیو وب فارسی:دولت بهار: دولت بهار: یکسال از وقوع فاجعه منا در روز دهم ذی الحجه می گذرد اما روایت شهید مجید یونسان تنها شهید منای شاهرود از عروج با لباس احرام تا فارغ التحصیلی در دانشگاه آزاد، داستانی دیگر است.مهر نوشت: دومین روز از مهرماه ۹۴بود که همه ما صبحدم را با چشمانی متعجب آغاز کردیم آنجا که کوهی از کشتگان فاجعه منا روایتی مجهول و ناشناخته را برایمان مطرح می ساخت و نبود ترجمانی از این رویداد عظیم و تلخ باعث می شد تا در دقایق ابتدایی سوالات بسیاری در سرمان پرورانده شود. چه شده است؟ اینجا کجاست؟ اینها که هستند که بر زیر دست و پا با مرگ دست و پنجه نرم می کنند و با فرارسیدن نیمروز نخستین خبرها حاکی از رخ دادن فاجعه ای بود که بر اثر ازدحام مردم در خیابانی تنگ به وقوع پیوسته بود در این بین اما همه ما به دنبال گشتن نامی آشنا در میان مفقودان ... و خانواده یونسیان در شاهرود همه به دنبال پاسخ یک سوال... از مجید خبری دارید؟ حاج هادی و حاجیه خانم کجا هستند؟ مجید یونسیان تنها شهید منای شهرستان شاهرود ۲۹ساله بود که برای نخستین بار همراه پدر، آن بزرگ یادگار دفاع مقدس که خود، گنجینه ای از ناگفته ها و گفته های آن دوران محسوب می شود، با همسر و کودک چهار ماهه اش خداحافظی کرد و راهی سرزمین وحی شد سفری که هیچکس تصورش را هم نمی کرد که در آن پایانی نباشد. مجید به دلیل شهادت عموی بزرگوارش، علاقه بسیاری به دفاع مقدس و فرهنگ شهادت داشت هیئت الشهدای شاهرود و مدافعان حرم هنوز یادشان نرفته محرم هایی که مجید در هیئت همه کار می کرد و زمانی که شهاب الدین تنها ۲۱روزه بود بر سر گلزار عموی شهید حاضر شد تا از همین امروز سومین نسل یونسان ها با فرهنگ شهادت آشنا شوند. آنانی که مجید را می شناختند می گویند مبادی آداب بود، عاشق شهادت، دلش برای مردم و نظام می تپید در همه حال نگران حالات مردم و به خصوص نیازمندان بود در کارش دقت داشت و هیچگاه جلوتر از پدر وارد منزل نشد اما امروز شهاب الدین یکسال و چهار ماهه که به تازگی واژه بابا را هجی می کند، همچنان چشم به راه است، چشم به راه پدری که در بهترین روز، بهترین مکان و بهترین صورت دعوت حق را لبیک گفت. مجید اما اگر امروز در بین ما بود باید در مراسم جشن فارغ التحصیلی رشته کارشناسی ارشد مدیریت خود در دانشگاه آزاد شاهرود حضور می یافت مراسمی باشکوه که میهمان اصلی آن رئیس سازمان حج و زیارت کشور بود اما صندلی خالی مجید در کنار شهاب الدین و همسرش، داغی را برای همه تازه می کرد. در آن مراسم اما مدام به این می اندیشیدم که چقدر شبیه است لباس احرام به لباس فارغ التحصیلی، بلند، شنل مانند و زیبنده اما مجید با لباس احرام فارغ التحصیل شد آن هم در روز عید قربان و در پیشگاه خدای متعال اما یادمان نرفته که در بالای جایگاه جلوس رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با خانواده شهدای منا همین هفته گذشته، نوشته بود آنهایی که نزد خدای متعال جان می بازند، شهید هستند. روایت روزهای آخر و همراهی پدر شاید از زبان حاج هادی یونسیان، پدر مجید، شنیدنی تر باشد زمانی که از روزهای آخر و واپسین دیدار سخن می گوید. برای آغاز، به دوم مهرماه ۹۴باز می گردیم روز عید قربان، در این باره بفرمائید. سال گذشته درست در چنین روزهایی حادثه ای رخ داد که شاید برای برخی عادی به نظر می رسید اما قلب ولی فقیه زمان، خانواده دردمندان و بسیاری از مسلمانان را جریحه دار کرد و این رویداد اوج بی درایتی درخت خبیثه ملعونه ای بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با خانواده شهدای منا تکلیف آن را برای همه ما روشن کردند و اگر امروز مهر سکوتی بر لبان برخی آزاداندیشان، نویسندگان، اساتید، سخنرانان و یا حتی تساهل و تسامحی در گفتار برخی سیاستمداران مشاهده می کنیم باید یادآور شویم که معظم له درباره این شجره خبیثه چه فرمودند. لذا آن روزها یادآور عروج مجید و مجید هایی است که بیگناه رفتند و ما این را یک امتحان بزرگ الهی می دانیم و امیدواریم درباره آن احساس شرمندگی نکنیم هرچند من معتقدم که خدای متعال سخت ترین امتحان را با داغ فرزند از انسان می گیرد اما باید گفت این امر بسیار سخت است. به واپسین لحظات باز گردیم دراین باره بگوئید. صبح روز عید قربان همه برای صرف صبحانه در چادر حجاج شاهرود گرد آمده بودیم و من طبق معمول در بخش تدارکات و پذیرایی به حجاج خدمت رسانی می کردم از ساعت هفت صبح چشم انتظار مجید بودم و می دانستم که هر وقت از مجید سراغی می خواهیم باید ببینیم روحانی کاروان کجاست چرا که آن مرحوم فردی بسیار حساس به مسائل مذهبی خود بود. در نهایت مجید همراه با شهید حجت الاسلام مرتضایی در درگاه چادر حاضر شد و لحظاتی بسیار اندک، شاید در ظرف چند دقیقه به صورت سرپایی صبحانه ای خورد و رو به من گفت: «بابا من می توانم یک آب اضافه بردارم؟» و من به او گفتم بردار پسرم اینها مال شما حجاج است نه شرعا و نه قانونا مشکلی ندارد هر میزان می خواهی بردار و او نیز علاوه بر یک بطری که همراه داشت، بطری دیگری را نیز در دست گرفت و به سمت بیرون چادر آمد. من ناخودآگاه چند گامی او را بدرقه کردم اما به دلیل اینکه قرار بود خانم های کاروان را شب گذشته برای رمی جمرات به صحنه ببریم و برنامه تغییر کرد مجبور شدم برای ادامه پذیرایی و تدارکات در چادر بمانم و مجید با چند نفر دیگر از جمله روحانی کاروان به راه افتاد لحظه رفتن نیم نگاهی به چشمانش انداختم و دیگر هیچ. اما متاسفانه مادرش آخرین وداع را با او نتوانست صورت دهد و این همیشه در زمره حسرت های زندگی مان می ماند. چگونه از حادثه آگاه شدید؟ مجید ساعت ۷:۳۰ تا ۷:۴۵ چادر را ترک کرد و سمت رمی جمرات و خیابان ۲۰۴ رفت و ما نیز مشغول تدارکات حجاج تا اینکه ساعت ۹صبح چند نفر از آنانی که با مجید و حجاج دیگر رفته بودن سراسیمه بازگشتند و گفتند: بیائید که محشر کبری شده است و ما بی اختیار به سمت مسیر گام برداشتیم. در اوج حرکت وقتی وارد خیابان شدم دیدم بسیاری از اجساد و افرادی که هنوز زنده هستند بر روی هم تل انبار شده اند و در برخی مواقع ارتفاع انسان ها و اجساد به ۱.۵متر می رسید به واقع لغت محشر کبری، تعبیری فراتر از یک حادثه و واقعه ساده دارد و به مقوله ای اطلاق می شود که همه چیز را تحت تاثیر قرار دهد و ما نیز متعجب به اطراف می نگریستیم بسیاری از حجاج که نجات یافته بودند را در چادرهای نیجریه و هندوستان یافتیم و خبر سلامتی آنها را دهان به دهان می رساندیم و مدام در حال آمارگیری برای یافتن تعداد مفقودان بودیم. اوج حادثه در نگاه نخست مشخص بود و من از ابتدای فاجعه در جوار خیابان مشعر، جوهره و ۲۰۴ حضور یافتم تا آنکه به فاجعه اصلی رسیدیم اما نیروهای مسلح راه را برای امداد رسانان سایر کشورها بسته بودند و کسی نمی توانست وارد شود آنجا می دیدم که هر کس به دنبال گمشده خود می گردد برخی بدون پوشش در خیابان رها شده بودند برخی از لوحه های گمشده شان خبر می گرفتند و برخی نیز به شناسایی اجساد می پرداختند. در آن لحظه در ذهنتان چه می گذشت آیا از مجید خبری نبود؟ آنروز فاجعه ای رخ داده بود که بر جان همه مان آتش می زد ما هم مجید را هرگز ندیدیم اتفاقا باید بگویم ما اولین افرادی بودیم که در صحنه حضور یافتیم و اجساد و افرادی که هنوز زنده بودند را می دیدیم شاید آنجا اگر همکاری سعودی ها پیش می آمد می توانستیم بسیاری را نجات دهیم ما حتی حاضر بودیم کانتینرهایی را به خود ما بدهند تا ما کار شناسایی و انتقال کشته ها را انجام دهیم اما خباثت این آل سعود تا آنجا بود که مرده و زنده را در داخل کانتینر می ریختند و وقتی حاجی ایرانی را می دیدیند بدتر نسبت به او بغض و کینه ورزی می کردند. اولین چیزهایی که در ذهنم می گذشت فاجعه بود و مجید البته پیگیری های بسیاری در همان بدو وقوع صورت گرفت وبا مرور زمان فشارهایی نیز از سوی سازمان حج و زیارت به مسئولان عربستان وارد می شد اما در نهایت ساعت ۱۱شب بود که از محل بازگشتیم همچنین تا هفت روز این منوال وجود داشت و در نهایت به ایران بازگشتیم اما بدون خبری از مجید! چه زمان برای شما مسجل شد که مجید شهید شده است؟ برای پاسخ به این سوال باید بگویم مسجل شدن در دیدگاه من با مسجل شدن در دید بسیاری متفاوت است من که در طول سال های دفاع مقدس جنازه برادر و بهترین دوستانم را با خود از منطقه آورده ام و سال های سال در شناسایی شهیدان گرانقدر اهتمام داشتم با یک نگاه می توانم بفهمم در یک رویداد و یا فاجعه ای به این عظمت و وسعت چه گذشته است. من در زندگی حوادث و رویدادهای بسیاری دیده ام و تجاربی فراوان دارم، فاجعه منا، وضعیتی بود که حتی سعودی ها از دوربین حجاج ایرانی نیز غافل نمی شدند و حاضر نبودند تصویری از این فاجعه بروز پیدا کند چرا که می دانستند این عمق تا چه میزان است با این حال تنها سه روز پس از مفقود شدن مجید رو به مادرش گفتم دیگر باز نمی گردد اما وقتی امید در دل راه پیدا می کند ناامیدی راهی نمی یابد. ما در کشورمان حوادثی نظیر ربوده شدن امام موسی صدر، حمید متوسلیان و ... را به چشم دیدیم اما آیا به این راحتی پذیرفته ایم که آنها شهید شده اند؟ لذا طبیعتا انسان تا زمانی که جنازه ای از عزیزش نبیند به امید زنده است و به تلاش ادامه می دهد اما در نظر شخص من، این امر مسجل بود و تنها فکرم زمان دیدار همسر و فرزند مجید بود که چگونه این بار را در آن زمان تحمل کنم در عین حال اما تمام سردخانه ها و بیمارستان های سعودی را برای یافتنش زیر پا گذاشتیم. آیا تا زمان یافته شدن پیکر مجید به دنبال مقصر حادثه بودید؟ طبیعی است که انسان در پی رخداد هر پدیده ای به دنبال علت و معلول بگردد اما افکار انسان با توجه به مقتضیات زمان و مکان در تفاوت است کسانی که حج را ندیده اند شاید تصوری متفاوت از این رویداد داشته باشند و کسانی که از نزدیک در این فاجعه حضور داشتند قطعا می توانند عمق آن را درک کنند لذا باید گفت این فاجعه عادی نبود که بگوئیم هر سال ۲۰۰ نفر از حجاج جان خود را از دست می دهند و تمام ... اینجا صحبت از هفت هزار کشته است. ما تجربه حضور در حج هایی سه تا چهار میلیون نفری را داشتیم این حج تنها با حضور دو میلیون و ۷۰۰هزار زائر برگزار شد و نباید این رویداد رخ می داد آنهایی که دم از حقوق بشر می زنند و حتی جمعیت حمایت از حقوق حیوانات راه می اندازند امروز کجا هستند که به جان باختن این حجم از حجاج بیگناه رسیدگی کنند لذا طبیعی است که انسان در وقوع این پدید دنبال علت و معلول آن بگردد و این سوالاتی بود که در ذهن ما نقش می بست. به لحظه بازگشت به ایران برسیم و زمانی که اولین بار همسر مجید را دیدید... یکی از سخت ترین لحظات عمرم را سپری می کردم من باید به گونه ای رفتار می کردم که برای خواهر ۱۳ساله مجید و همسرش تکیه گاهی باشم نه اینکه خود، کنترلم را از دست بدهم لذا در آن روزها مدام در فکر می پروراندم که چه باید بگویم و چه می شود این لحظات بسیار سختی بود. من به عنوان عمود خیمه خانواده باید تمام شرایط را در نظر می گرفتم، مجید خواهری دارد که به او بسیار وابسته است، همسر مجید در اوج جوانی در حالی که به فرزندش شیر می دهد از من پاسخ می خواهد و با هر بار زنگ تلفن توجه من در اوج به او جلب می شد اما از آنجا که خدای متعال هرکس را امتحان می کند توانش را نیز به او می دهد خواهر نوجوان مجید حتی در تماس تلفنی از حضرت زینب(س) سخن می گفت از صبر، استقامت و این در حالی بود که من شخصا فکر می کردم او طاقت دوری برادرش را نخواهد یافت و یا همسرش به همین شکل حتی جالب آن است که باز آنها هوای من را داشتند که به من سخت نگذرد. اولین دیدار ما اما در تهران بود تمام مصائب، سختی ها، استقامت و ... یک سو و از سوی دیگر احساسات، عواطف و امتحان الهی، همه و همه لحظه اولین دیدار من با عروسم را به لحظه بروز احساساتی بدل ساخت آنجا بود که احساسات حرف نخست را می زند. پیکر مجید در اواخر دهه نخست ماه محرم سال گذشته بازگشت و این امر شائبه های فراوانی را در فضای مجازی و شهر شاهرود رقم می زد این موارد شما را آزار نمی داد؟ متاسفانه در آن برهه با دو رویداد روبرو بودیم نخست پیگیری های مسئولان و خون شهدایی که در حال پایمال شدن بود و رفتارهای سیاسی که صورت می گرفت و همچنین فضای مجازی و جامعه که متاسفانه رصد آنها برایم بسیار دردناک بود برخی در این شبکه های اجتماعی سخن از پول های هنگفت می زدند حال آنکه حقوق معمولی برخی از این شهدای منا نیز به دلیل عدم حضور فیزیکی شان در محل کار بعضا به نصف تقلیل پیدا کرد. همچنین برخی از طولانی شدن عزاداری سخن می گفتند و من به طرز ناشناس تمام این ها را رصد می کردم و بعضا در گروه های مجازی به برخی موارد پاسخ نیز می دادم اما چه کسی است که بگوید این سخنان او را آزار نمی دهد؟ برخی متاسفانه درک نمی کنند داغ فرزند دیدن و امتحان الهی از فراق اولاد چگونه است متاسفانه شرایط دشواری را برای ما و بسیاری از خانواده شهدای منا رقم زدند. هفته گذشته آئین فارغ التحصیلی در دانشگاه آزاد شاهرود برگزار شد در این باره و جای خالی مجید بگوئید. در این باره بهتر است همسرش پاسخ بگوید... (همسر مجید می گوید): مجید اگر این حادثه برایش رخ نمی داد می بایست در جشن فارغ التحصیلی کارشناسی ارشد خود حضور پیدا می کرد و ما به همراه پدر و مادر او زمانی که به سالن اجتماعات دانشکده فنی و مهندسی دانشگاه آزاد وارد شدیم گوشه گوشه این سالن مجید را احساس می کردیم من و مجید خود را برای این مراسم آماده کرده بودیم اما قسمت این بود که آن روز من تنها در آن مراسم باشم. مجید انسانی بسیار وارسته بود علاقه زیادی به شهادت داشت حتی زمانی که شهاب الدین به دنیا آمد و تنها ۲۱ روز از عمرش می گذشت عکسی به یادگاری در کنار مزار عموی شهیدش که او نیز مجید یونسان است، ثبت کردیم که این عکس امروز یکی از بهترین یادگارهای من از او است. همیشه به شهاب الدین فکر می کنم متاسفانه برخی تصمیمات باعث شد تا شهدای منا را شهید محسوب نکنند و من امروز تمام جراید، روزنامه ها، مدارک، فایل های صوتی و تصویری و عکس های مجید را برای روزی که می خواهم درباره او با شهاب الدین سخن بگویم، آرشیو می کنم می دانم که روزی باید به شهاب الدین بگویم پدرش که بود و چه وظیفه بزرگی را بر عهده اش گذاشته است اما در هر حال به عنوان یک مادر کمی هم نگران هستم چرا که مسئولیت های بزرگ کردن این فرزند می تواند بسیار سخت باشد. اما خوشبختانه با وجود مدت کوتاهی که در کنار هم بودیم از مجید هیچ بدی ندیدم و اخلاق خوبش بسیار زیاد بود، او برایم الگو است و برای همیشه الگو می ماند و امیدواریم که با سیدالشهدا(ع) محشور شده باشد و من را نیز حلال کند اما باید بگویم دلمان برایش بسیار تنگ شده است و اصلا باور نمی کنم ۱۲ماه از رفتنش می گذرد. شما دو بار دو مجید از دست دادید در این باره نیز بگوئید؟ پدر شهید یونسان: من برادری به نام مجید داشتم که همیشه در خط مقدم جبهه از من و همرزمان یک گام جلوتر بود انسانی بسیار مقاوم و با ایمان بود که همیشه به حضورش افتخار می کردم تا اینکه در سال۶۱ و در عملیات محرم افتخار شهادت نصیبش شد و من نام فرزندم را مجید نهادم و من دو بار دو مجید را از دست دادم. به عقیده من مجید ها از میان افراد جامعه برگزیده شده بودند، درباره فرزندم شهید مجید یونسان باید بگویم من معتقدم از میان ۶۳هزار حاجی ایرانی و دو میلیون و ۷۰۰ هزار حاجی آن روز در مکه مکرمه او برگزیده شده بود تا برود و از سوی دیگر هر شهر و دیاری نیازمند یک خون بود تا تحول آفرینی کند حال برای شاهرود خون تنها فرزند من می توانست باشد و یا در گنبد خون ۸۰شهید منا که اتفاقا ۷۹ نفر آنها از برادران و خواهران اهل تسنن ما بودند لذا معتقدیم که خون این افراد تحول آفرین است و هر شهری به اندازه نیازش از این چشمه تحول آفرین شهادت سهمی داشت. مجید انتخاب شد که در بهترین ساعت، بهترین مکان، یهترین لباس، بهترین روز به نزد خدای متعال برود و من مانند ابراهیم که اسماعیل را به قصد قربانی در راه خدا برد اما بازگردادند، مجیدم را بردم اما او را باز نگرداندم اما همیشه راضی هستم به رضای خدای متعال و به گونه ای رفتار کرده ام که رضایم به رضای خدای متعال در حرکات و رفتارم مشخص و معلوم باشد.
دوشنبه ، ۱۲مهر۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دولت بهار]
[مشاهده در: www.]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]
صفحات پیشنهادی
عروج در منا، فارغ التحصیلی در دانشگاه/هفت روز در جستوجویش بودم
پدر مجید یونسیان از فرزند شهیدش میگوید عروج در منا فارغ التحصیلی در دانشگاه هفت روز در جستوجویش بودم شناسهٔ خبر 3775893 - پنجشنبه ۱ مهر ۱۳۹۵ - ۱۳ ۵۹ استانها > سمنان jwplayer display inline-block; شاهرود - یکسال از وقوع فاجعه منا در روز دهم ذی الحجه می گذرد اما روایتگزارش تصویری جشن فارغ التحصیلی دانشگاه علوم پزشکی گیلان
گیل نگاه مهدیه عطایی ۲۵ شهریور دانشجویان فارغالتحصیل در رشته پزشکی در حضور اساتید و خانوادههای خود سوگندنامه پزشکی قرائت کردند در این مراسم که در سالن همایشهای بیمارستان ۱۷ شهریور رشت برگزار شد از ورودیهای سال ۸۸ دانشگاه علوم پزشکی گیلان تجلیل به عمل آمد در این مراسم شاهراعطای مدارک فارغ التحصیلی به شهدای مدافع حرم دانشگاه علمی کاربردی
سرپرست دانشگاه خبرداد اعطای مدارک فارغ التحصیلی به شهدای مدافع حرم دانشگاه علمی کاربردی شناسهٔ خبر 3781822 - چهارشنبه ۷ مهر ۱۳۹۵ - ۱۶ ۵۳ حوزه و دانشگاه > دانشجویی jwplayer display inline-block; سرپرست دانشگاه جامع علمی کاربردی گفت طی مراسمی مدارک فارغ التحصیلی ۲۳ دانشجالماسی: به جای خانه سینما به تشییع شهید غلامی رفتم - دولت بهار
دولت بهار جهانگیر الماسی تاکید کرد من ممنوع الکار و ممنوع الحضور هستم مشکل این است که خودم هستم و عقایدم را نمیفروشم دیروز به جای خانه سینما به مراسم وداع با شهید مدافع حرم شهید غلامی رفتم جهانگیر الماسی کارگردان سینما و تلویزیون در گفت و گو با خبرنگار مشرق درباره روز ملی سینرفسنجانی: باید خرابی های 8 ساله گذشته را جبران کنیم/ رهبر انقلاب: در 8 سال اخیر همه احساس و درک کردند که رئیس
دولت بهار اظهارات رفسنجانی در حالی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی در تاریخ 23 تیرماه 92 با یادآوری کارهای خوب و تلاشهای شبانه روزی دولت دکتر احمدی نژاد فرمودند در 8 سال اخیر همه احساس و درک کردند که رئیس جمهور محترم و همکاران ایشان با تحمل سختی ها نسبت به همه دولتها و دوره هاانتقاد شدید عکی کریمی از کی روش و مهدی تاج - دولت بهار
دولت بهار علی کریمی با انتشار پستی در صفحه اینستاگرامش عملکرد چند ماهه رئیس فدراسیون فوتبال را نقد کرد باشگاه خبرنگاران علی کریمی بازیکن سابق تیم پرسپولیس با انتشار پستی در صفحه اینستاگرام خود عملکرد چند ماهه مهدی تاج رئیس فدراسیون فوتبال را نقد کرده است وی در پست خود نوشت رونگاه تهدید آمیز در دولت روحانی از روی دانشگاه برداشته شد/نهاد دانشگاه در بزنگاههای سیاسی تاثیرگذار است
غلامرضا ظریفیان در گفتوگو با ایلنا نگاه تهدید آمیز در دولت روحانی از روی دانشگاه برداشته شد نهاد دانشگاه در بزنگاههای سیاسی تاثیرگذار است ایلنا عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها با بیان اینکه در دولت روحانی نگاه تهدید آمیز از روی دانشگاه برداشته شد گفت گرایش داکابوس دزدان دریایی با خال روی پیشانی از سوریه بازگشت +عکس - دولت بهار
دولت بهار پنج شنبه سرد دی ماه بود که با صدای خسته اش پشت تلفن فقط با صدایی پر از بغضش می گفت مراقب خودت باش و یکشنبه هم برای همیشه من را در تنهایی خودم رها کرد به گزارش دولت بهار به نقل از مشرق هیاتی و شوخ طبع بودن شهید "امیر سیاوشی" در میان خانواده و دوستان و آشنایاآیا پیشنهادات سعودی می تواند مسکو را به معامله وسوسه کند؟ - دولت بهار
دولت بهار آمریکا و متحدانش در جهان عرب به دنبال یک معامله بزرگ با روسیه هستند تا در ازای رضایت روسیه به رفتن بشار اسد در باغ سبز همکاری های پرسود با کشورهای ثروتمند خلیج فارس را برایش بگشایند به گزارش دولت بهار آمریکا و متحدانش در جهان عرب به دنبال یک معامله بزرگ با روسیهدستگیری دو عضو داعش در استانبول ترکیه+عکس - دولت بهار
دولت بهار نیروهای امنیتی ترکیه عصر دیروز با حمله به ساختمانی در شهر استانبول دو عضو گروه تروریستی تکفیری داعش را دستگیر کردند مشرق نیروهای امنیتی ترکیه عصر دیروز با حمله به ساختمانی در شهر استانبول دو عضو گروه تروریستی تکفیری داعش را دستگیر کردند بنابر این گزارش دو تن از افرا-
گوناگون
پربازدیدترینها