واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: بياعتمادي به امريكا مهمترين رهاورد دیپلماتیک جنگ تحميلي
پيروزي انقلاب اسلامي ايران در حقيقت تحقق يك حكومت ديني و مردمي بود.
نویسنده : زينب عامري
پيروزي انقلاب اسلامي ايران در حقيقت تحقق يك حكومت ديني و مردمي بود. اين موضوع بسياري از معادلات غرب را مبني بر جداسازي دين از تصميمات كلان حكومتي و الزام دموكراسيهاي نوين در جوامع انساني به هم ريخت. بدين ترتيب سه جبهه فكري نامرئي عليه انقلاب اسلامي شكل گرفت؛ نخست جبهه اروپايي كه طعم تلخ حكومت كليساي كاتوليك بر مردم را در ذائقه خود داشت. دوم جبهه عربي كه از همسايگي با يك حكومت انقلابي شيعه و اشاعه آن به بدنه فكري خود هراس داشت و جبهه سوم ايالات متحده بود كه با پيروزي انقلاب اسلامي، خروج بسياري مستشاران امريكايي از خاك ايران و همچنين گروگانگيري برخي از آنان توسط نيروهاي انقلابي، بسيار تحقير شده و زخم عميقي برداشته بود. از سوي ديگر در جامعهشناسي امريكايي هنوز نظامي از بردهداري سازماندهي شده وجود داشت؛ نوعي بردهداري نوين كه ناشي از تبعيضنژادي، تحقيرنژاد سياه و رفتارهاي ظالمانه حتي از سوي پليس اين كشور عليه آنان بود. اين فضا به شدت مستعد نفوذ شعائر برادري، برابري و عدالت متأثر از انقلاب اسلامي بود.
تخريب چهره انقلاب و انقلابيون در ايران و ايجاد مثلث اروپايي، عربي، امريكايي در مقابل انقلاب اسلامي به استراتژي ايالات متحده بدل شد. اين در شرايطي بود كه امام خميني (ره) در سخنرانيهاي مكرر خود به ويژه در سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي در22 بهمن 1358 به صراحت فرمودند:«ما ميخواهيم انقلاب اسلامي را به جهان صادر كنيم.» بسياري از معاندان و حتي مخالفان داخلي «سياست صدور انقلاب» را بهانهاي براي حمله عراق و حاميانش به ايران قلمداد كردند اما اين نگرش كوتهبينانه خيلي زود رنگ باخت چرا كه هويدا شد زماني كه دشمن از هر سو در پي خاموشسازي انقلاب اسلامي، انحراف، خدعه و نفوذ در آن است، تنها راه بيدار نگه داشتن اين شعله و نجات انقلاب اسلامي همان بزرگتر كردن و صدور آن است!
ايالات متحده از همان سالهاي نخست انقلاب با تحريك منافقين، گروهكهاي مليخواه و برخي گروههاي استقلالطلب قومي برنامه خود را مبني بر تضعيف و كارشكني در مسير انقلاب آغاز كرده بود. اما اين اقدامات با ديدارهاي مخفيانه و مكرر با صدام حسين شكل تازهاي به خودگرفت. ديري نپاييد كه براي جمهوري اسلامي آشكار شد نخستين گامهاي تحريك نظامي عراق عليه ايران در همين ملاقاتها برداشته شده است. برژينسكي مشاور امنيتي كارتر قبل از آغاز جنگ تحميلي گفته بود:«امريكا در مقابله با انقلاب ايران بايد به تقويت دولتهايي بينديشد كه توان انجام نظامي عليه ايران را دارا هستند.» او مدتي پس از حمله حزب بعث در 22 سپتامبر 1980 يا شهريور ماه 1359 نيز تكرار كرد:«امريكا بايد در جهت متوقف كردن انقلاب اسلامي كاملاً از رژيم عراق پشتيباني كند و با صدام روابط فوقالعاده برقرار كند.» بهرغم اين مواضع روشن، ايالات متحده تلاش كرد در سالهاي آغازين جنگ خود را بيطرف نشان دهد اما از آن جهت كه قادر نبود مدت زيادي دستها را پشت پرده نگه دارد، اقدامات خود را علني ساخت. حمايتهاي امريكا از صدام و جنگ عليه ايران در چندين زمينه مختلف صورت گرفت كه ميتوان مهمترين سرفصلهاي آن را در 1- حمايت مالي 2- حمايت فكري 3- حمايت اطلاعاتي و 4- راهاندازي جنگ رواني همزمان عليه جمهوري اسلامي ايران خلاصه كرد.
در تكميل پازل رفتارشناسي امريكا در هشت سال جنگ تحميلي عليه ايران نكتهاي ديگر بايد اضافه كرد؛ اقدامات چندجانبه در حمايت از عراق به علت رضايت ايالات متحده در قدرتگيري منطقهاي صدام نبود بلكه امريكا «تضعيف هرچه بيشتر انقلاب اسلامي و همسويي ايران با خود در منطقه» را دنبال ميكرد. در حقيقت امريكا در آتشافروزي جنگ ايران و عراق تنها درصدد بازيابي منافع از دست رفته خويش در قلب خاورميانه بود. ايالات متحده از اتحاد اعراب يا ژاندارمي عراق در خاورميانه نيز ناخشنود بود و ترجيح ميداد ايران قدرت منطقهاي باشد اما قدرتي همسو و مرعوب امريكا! علت اين امر نيز موقعيت برتر ايران نسبت به عراق در منطقه و مركزيت آن بود اما مسير همنوايي با امريكا برخلاف جهت انقلاب اسلامي بود. فشار نظامي و جنگ تحميلي نيز در ماهيت خود با هدف فروپاشي انقلاب اسلامي طراحي و اجرا شد اما گزينه نظامي نيز نتوانست دست امريكا را – كه به بيان شيواي رهبر كبير انقلاب- از آستين عراق بيرون زده بود به بدنه انقلاب اسلامي نزديك كند. نقش غيرقابل انكار امريكا در تحريك، ترغيب و حمايت همهجانبه از حزب بعث در هشت سال جنگ تحميلي عليه ايران مهري بر سند «بياعتمادي به امريكا» در تاريخ ايران اسلامي است و اين مهم را شايد بتوان مهمترين رهاورد ديپلماتيك هشت سال دفاع مقدس دانست. بدون شك دوران بياعتمادي به امريكا يك بازه زماني نيست كه با اتمام جنگ پايان پذيرد، بلكه يك بازه فكري بر پايه تجربه و تعقل است و دوران كنوني نيز زمان ترسيم راه آينده با استفاده از تجربيات روشن گذشته است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۹ مهر ۱۳۹۵ - ۱۹:۴۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 115]