واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: روزنامه جام جم: مارچلو ماسترویانی، در سال 1957 یکی از نخستین فیلمهای مهم خود را با نام «شبهای بیخوابی» ساخته لوکینو ویسکونتی بازی کرد. پیش از این ماسترویانی که از سال 1938 بازیگری را آغاز کرده بود، در فیلمهای متعددی حاضر شده بود که شاید برخی از آنها مانند «بچهها به ما نگاه میکنند» ساخته ویتوریو دسیکا، «خیابان امید» ساخته دینو ریزی و «پدران و پسران» ساخته ماریو مونیچلی، آثار مطرحی هم بودند، اما ماسترویانی که حرفهاش را از ابتدا زیرنظر ویسکونتی یکی از بزرگترین کارگردانان صاحب سبک تاریخ سینما آغاز کرده بود، سرانجام در همکاری با او بود که خود را در طراز یک بازیگر بزرگ نشان داد.
«شبهای بیخوابی» یا همان «شبهای سپید» که براساس داستانی از فئودور داستایوسکی نویسنده بزرگ روس ساخته شد، بعدها به اثری کلاسیک در سینمای نوین ایتالیا و نیز منبعی عالی برای فیلمسازان دیگر تبدیل شد تا شیوههای درخشان اقتباس سینمایی از یک اثر ادبی را از آن بیاموزند. ماسترویانی در این فیلم ایفاگر نقش مرد تنها و افسردهای بود که شکاف عمیقی میان ذهنیاتش از دنیای پیرامون با تخیلاتش به عنوان یک هنرمند وجود داشت. با این فیلم شمایل این بازیگر ترسیم شد و بعدها به تکامل و به نقطهای رسید که امروزه نام او را در کنار تاثیرگذارترین بازیگران تاریخ سینما میبینیم.
کمتر بازیگری را در تاریخ سینما سراغ داریم که در کارنامهاش این تعداد شاهکار از کارگردانان برتر وجود داشته باشد. اگر ژان گابن، میشل پیکولی، کاترین دونو، آلن دلون، سیمون سینیوره، ژان لویی ترینتیان، ژانپل بلموندو و چند هنرمند دیگر را به عنوان بازیگران برتر سینمای فرانسه میشناسیم که در ادوار گوناگون، نقشآفرینیهای درخشانی در فیلمهای فرانسوی و غیرفرانسوی داشتهاند، مارچلو ماسترویانی را با هیچ بازیگر ایتالیایی دیگر نمیتوان در یک رده قرار داد. او مـشـهورترین و بااعتبارترین بازیگر ایتالیایی تاریخ سـینمای این کشور است و جایگاهش به عنوان هنرمندی کامل و فرهیخته، چیزی مشابه جایگاه توشیرو میفونه است در سینمای ژاپن.
ماسترویانی در فـیـلـمهـای کـارگـردانـان سـرشـنـاسـی مـانـند لوکینو ویـسـکـونـتـی، اتوره اسکولا، ویتوریو دسیکا، ماریو مونیچلی، جولز داسین، فدریکو فلینی، میکل انجلو آنتونیونی، والریو زورلینی، لویی مال، پییترو جرمی، جان بورمن، دینو ریزی، مارکو فرری، رومن پولانسکی، ژاک دمی، برادران تاویانی، لوئیجی کومنچینی، لینا ورتمولر، لیلیانا کاوانی، مارکو بلوکیو، نیکیتا میخالکوف، جوزپه تورناتوره، رابرت آلتمن و تئو آنجلو پلوس بازی کرده و کسانی که حتی تسلط زیادی بر تاریخ سینما و بـزرگـان ایـن عـرصـه را نـدارنـد، از مـیـان اسـامـی کارگردانهای بالا، حداقل چند تایی را بجا میآورند و جالب اینجاست که ماسترویانی در بهترین فیلمهای این کارگردانان نقشآفرینی کرده است.
فلینی را خیلیها با «هشت و نیم» و «زندگی شیرین»اش میشناسند، آنتونیونی را با «شب»، دسیکا را با «دیروز، امروز، فردا» و آنجلوپلوس را با «گام معلق لکلک» و «زنبوردار.» شاید مثلا این طور تصور شود که برخی فیلمسازان کارکشته و متعلق به جریان هنری و اندیشمند، در کارشان مجال زیادی به بازیگر نمیدهند و برخی بازیگران در فیلمهای ایشان صرفا «حضور» دارند، اما درباره مارچلو ماسترویانی اصلا این طور نیست؛ فلینی که همواره جزو برترین کارگردانان تاریخ سینما از نظر منتقدان شناخته شده، بارها در گفتگوهایش اعلام کرده که در برخی از صحنههای شاهکارهایش «هشت و نیم» و «زندگی شیرین» از همفکری ماسترویانی تاثیر گرفته و بارها این بازیگر را ستایش کرده است.
اما این فهرست و این گفتهها ثابت نمیکند که ماسترویانی فقط ایفاگر نقشهای پیچیده در فیلمهای هنری بوده. او و سوفیا لورن در دهه 60، زوج ایتالیایی فیلمهای ملودرام و کمدی بودند که اینها را مردم عادی بیشتر میپسندیدند. مثلا «گلهای آفتابگردان» جزو محبوبترین فیلمهای این زوج هنری است که خیلیها هنوز از آن خاطره دارند. در واقع در مقطعی که از اوایل دهه پنجاه آغاز و تا دهه هفتاد به طول انجامید، بارها این دو بازیگر در فیلمهای متفاوت با یکدیگر همبازی شدند. گاهی سوفیا لورن نقش زنی سرکش را بازی میکرد که شوهر سادهلوحش را در جادهای خارج از شهر جا میگذارد و گاهی ماسترویانی نقش همسایهای تنها را بـازی مـیکرد که تمایلی به شرکت در جشن فاشیستها در شهر را ندارد و در پشت بام خانه با زنی خانهدار آشنا میشود که او نیز دلخوشی از وضعیت زندگی ندارد. این زوج مشهور سینما، سالها بعد در دوران سالخوردگی یک بار دیگر در فیلمی از رابرت آلتمن بانام «لباس حاضری» با هم همبازی شدند و این فیلم که در سال 1995 ساخته شد، در حکم بازآفرینی خاطره فیلمهای قدیمی این دو بود.
نسل جوانتر سینما که ماسترویانی جوان را در فیلمهای مهم آنتونیونی و فلینی دیده بود، هنرمندی این بازیگر را در سالهای پایانی عمرش در فیلمهای تئوآنجلوپلوس کارگردان سرشناس یونانی دنبال کرده بود. «گام معلق لکلک» فیلمی درباره مهاجرت بودکه ماسترویانی در آن بازی کرد اما واقعا اگر بخواهیم یکی از شاهکارهای این بازیگر را در دهه آخر عمرش ذکر کنیم، بدون شک باید یادی از فیلم تکاندهنده و تاثیرگذار «زنبوردار» یا «پرورش دهنده زنبور عسل» بکنیم که شرح سفر یک زنبوردار پیر است و آشناییاش با آدمهای مختلف و سرانجام تنهاییاش با کندوهای زنبور، ماسترویانی پس از بازی در این فیلم بود که صـراحـتـا اعـلام کـرد آنـجـلـوپلوس یکی از معدود کارگردانهایی است که با فیلمهایش خاطره بزرگان سینمای اروپ در دهههای قبل را زنده میکند.
ماسترویانی از پدر و مادری کشاورز متولد شد. در دوران جنگ جهانی به دست نیروهای آلمان نازی دستگیر شد و یک بار اقدام به فرار کرد. پس از این فرار مجبور شد برای فرار از دستگیری دوباره و تحمل مجازات سخت آلمانها، تا پایان جنگ در یک اتاق محقر در ونیز پنهان شود. پس از اتمام جنگ او به رم رفت و در آنجا مشغول به کار شد و از پولی که از کار در امور سخت به دست میآورد به مهمترین سرگرمی و لـذتـش مـیرسـید. مارچلو ماسترویانی روزها کار و شبها در تمرینهای تئاتر شرکت میکرد. اینگونه بود که استعداد خود را ثابت کرد و رفتهرفته نقشهای بهتری را در تئاتر ایتالیا به دست آورد. در این سالها بود که در مقطعی فنون بازیگری را زیر نظر لوکینو ویسکونتی فراگرفت و سپس این شانس را داشت که در فیلمی که براساس رمان «بینوایان» در ایتالیا ساخته شد بازی کند.
یکی از ویژگیهای منحصر به فرد ماسترویانی (این بار بر خلاف توشیرو میفونه و بزرگان دیگری مثل آلن دلون) این بود که هیچگاه تحت تاثیر جریان اقتصادی سینمای هالیوود قرار نگرفت؛ اگر تشخیص میداد که فیلمی ظرفیت آن را دارد که در آن نقش آفرینی داشته باشد، در آن شرکت میکرد و در غیر این صورت تصمیمی نگرفت که اعتبارش را زیر سوال ببرد. مثل میفونه نبود که مثلا پس از سالها همکاری درخشان و پویا با آکیرا کوروساوا، برود و در فیلم سادهانگارانه و بیخاصیتی مثل «آفتاب سرخ» بازی کند (جالب است که میفونه در این فیلم با آلن دلون هم بازی بود اما نقش اصلی را چارلز برانسون به عهده داشت).
۰۷ مهر ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 108]