تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 3 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع): مؤمن را بر مؤمن، هفت حق است. واجب ترين آنها اين است كه آدمى تنها حق را بگويد،...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1832847479




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بهادر عبدی: کاش قبل از پدر و مادرم می‌مُردم


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: ورزش سه: ساعت 21 یکشنبه شب است که بهادر عبدی با تلفن همراه پدرش تماس می‌گیرد اما فقط صدای بوق است که به گوش بهادر می‌رسد.او 2 بار دیگر هم تماس می‌گیرد اما هرگز تصور نمی‌کند که در آن لحظه پدر و البته مادرش را از دست داده است.
 
بهادر تازه از تمرین به خانه رسیده و می‌داند که پدر و مادرش همراه با دوستان و اقوام به مسافرت رفته‌اند. در کنار بهادر، ابراهیم کریمی دوست صمیمی و همبازی سابق او هم حضور دارد و عبدی به او می‌گوید: « آقا ابی زنگ زدم بابا، گوشی رو جواب نداد. حتما خسته است و خوابیده.» بهادر راست می‌گفت، پدر خوابیده و دیگر قرار نیست از این خواب بلند شود، همینطور مادر که بهادر وابستگی شدیدی به او داشت.

ساعت نحس

روز دوشنبه ساعت 4 صبح موبایل عبدی زنگ می‌خورد و او بر خلاف همیشه موبایل را روی سایلنت نگذاشته بود.شماره ناشناس بود و عبدی جواب نمی‌داد اما در نهایت بعد از چهارمین تماس، او تلفن را جواب می‌دهد و صدای آشنای برادرش را می‌شنود که با یک تلفن دیگر با او تماس گرفته بود. برادر عبدی می‌گوید که پدر و مادرش در شمال تصادف کرده‌اند و بهتر است خودش را به خانه برساند. ساعت 5 صبح است که عبدی بعد از ترک خانه دوستش، به محله خودشان( مجیدیه) می رسد.مقابل درب منزل کمی شلوغ است و نگرانی در چهره عبدی موج می‌زند.او مقابل پارک بزرگی که در نزدیکی خانه‌شان قرار دارد چند ساعت قدم زد ولی اقوام و دوستان عبدی جرات نداشتند این خبر هولناک را به او بدهند.بهادر کمی خسته است و حدود یک ساعت می‌خوابد، بعد که بلند می‌شود ساعت نزدیک 8 صبح شده و جمعیت هم بیشتر شده است.عبدی به اطرافیانش می گوید:« اگر پدر و مادرم مُرده‌اند خواهش می کنم به من بگویید، چرا مرا اینطور نگاه می کنید؟»همین جمله کوتاه از بهادر کافی بود تا بغض همه ترکیده شود و بهادر از حال می رود.

کاش من زودتر می‌مُردم

بهادر حالا تمام هستی‌اش را از دست داده است. وضعیت روحی او دیروز به قدری خراب بود که چند بار به بهادر آمپول آرام بخش زدند تا بخوابد. دوستان بهادر هم به خانه او آمدند تا تسلیت بگویند.گریه‌های بهادر اما تمامی نداشت، او که به پهنای صورت اشک می‌ریخت به دوستانش می‌گفت:« من همیشه از خدا می‌خواستم زودتر از پدر و مادرم بمیرم اما خدا حرفم را گوش نکرد. این چه مصیبتی است که من باید تحمل کنم؟دیگر زندگی برای من هیچ لذتی ندارد، وقتی عزیزترین‌هایم رفتند انگار من هم مرده ام.حالا وقتی از تمرین می آیم چه کسی قرار است در را به رویم باز کند، چه کسی برای م غذا درست می‌کند، چه کسی قبل از رفتن به تمرین به من صبحانه می دهد؟»

ابراهیمی کریمی دوست صمیمی بهادر به همشهری می‌گوید:«من هنوز این اتفاق هولناک را باور نمی کنم و نمی دانم بهادر چه حالی دارد.فقط این را می‌دانم که غمگین‌تر از او در دنیا نیست.بهادر خیلی به پدر و مادرش وابسته بود.یادم می آید او قبل از بازی ها به مادرش زنگ می‌زد و می گفت دعا کن برنده شویم.مادر عبدی اما همیشه می‌گفت که انشالله مساوی کنید چون بازیکنان دیگر هم مادر دارند و مادرها نباید ناراحت شوند.»

زمان حادثه

در مورد جزئیات این اتفاق هم خبرهای چندان دقیقی منتشر نشده است.البته این اتفاق تلخ ساعت 18 روز یکشنبه در نزدیکی تنکابن رخ داده و بهادر قبل از غروب خورشید پدر و مادرش را از دست داده است.حتی کتف خواهر عبدی هم شکسته و او در حال حاضر در بیمارستان بستری است.قرار است پیکر مادر و پدر بازیکن پیکان امروز تشییع شود.






۲۳ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۴





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


ورزش

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن