تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خدا را خالصانه ياد كنيد تا بهترين زندگى را داشته باشيد و با آن راه نجات و رستگارى را ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845078271




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

طنز؛ اصغر آقا بفرما


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: آیدین سیارسریع در روزنامه شهروند نوشت:
 
ساعت هفت صبح بود. تازه تزریقات را باز کرده بودم و در حال کشیدن خمیازه داشتم وسایل را مرتب می‌کردم. پرنده در کلینیک پر نمی‌زد. صدای تق‌تق در ورودی سکوت را شکست. گفتم: کیه؟ صدای پشت در گفت: اصغرم. باز اصغر، نگهبان کلینیک آمده بود نان بگیرد. هر روز می‌آید نان و چایی می‌گیرد، می‌رود. ما نفهمیدیم اینجا تزریقات است یا آبدارخانه؟ گفتم: چایی نداریم آقا. بفرما.
 
گفت: چایی نمی‌خوام. درو باز کن. گفتم: چایی نمی‌خوای لابد می‌خوای بری دستشویی دیگه، همون پایین برو. اصغر گفت: آقا لطفا باز کنید. من اصغر فرهادی‌ام. خندیدم و گفتم: اتفاقا منم اینگمار برگمانم. برو عمو جان! برو اصلا امروز تزریقات تعطیله. این را که گفتم ناگهان در باز شد و اصغر فرهادی در حالی‌که به در و دیوار کلینیک نگاه می‌کرد، گفت: تقصیر منه برات احترام قایل میشم و اجازه می‌گیرم. همین‌طور که ‌هاج و واج نگاهش می‌کردم گفتم: oh real asghar!

کارگردان اسکاری سینمای ایران نشست روی تخت. گفتم خدا بد نده. گفت: فشار کاره دیگه. گفتم: این موقع صبح؟ گفت: اکران فروشنده بود. با تعجب گفتم: شیش صبح فیلم اکران کردین؟ با سر تأیید کرد.
 
گفتم: فقط دو تا چیزه که می‌تونه جوونا رو این موقع صبح از خونه بیاره بیرون؛ یکی زلزله یکی فرهادی. گفت: شما لطف دارین. گفتم: نه بابا چی چی رو لطف دارین؟ من خودم ازت شاکی‌ام. گفت: ‌ای بابا. چرا؟ گفتم: آقای فرهادی شما سال‌هاست که مشغول ارایه تصاویر مخدوش و مغشوش از ملت ایران به جهان هستید.
 
گفت: چطور؟ گفتم: شما در چهارشنبه‌سوری ملت ایران رو ملتی خیانتکار نشون دادی که همه چیز رو به همسرشون نمیگن. در دایره زنگی نوشتی که ملت ایران ملتی هستند که ماهواره می‌بینند و با هم سر جنگ دارند. در درباره الی مردم ایران را دروغگو نشان دادی و در این فیلم آخرت هم که ملت بزرگ و شریف ایران را درنهایت بی‌شرمی بی‌غیرت خواندی! الان هم که آمدی اینجا و داری ملت ایران رو بیمار و خسته نشون میدی که ساعت هفت صبح میرن تقویتی می‌زنن. گویا از اینجا هم میخوای بری اسپانیا و ملت ایران رو ملتی نشون بدی که به اسپانیا سفر می‌کنند. آیا این حجم سیاه‌نمایی کافی نیست تا مسئولان برخورد لازم و کافی رو با شما داشته باشن؟ فرهادی پرسید: شما این فیلم‌ها رو دیدید؟ گفتم: نخیر!
 
همین‌طور ‌هاج و واج مانده بود و من را نگاه می‌کرد. خندیدم و یک ضربه به بازویش زدم و گفتم: شوخی کردم بابا. من عاشق سینمای شما هستم. بخواب بزنم! اصغر تا خوابید گفتم بلند شو! گفت: مشکلی پیش اومده؟ گفتم: نه عزیزجان، زدم!
 
گفت: من که چیزی احساس نکردم. گفتم: شاید هم نزدم! گفت: مسخره کردی؟ گفتم: حالا دیدی با این پایان‌های باز چه بلایی سر ملت میاری؟ گفت: الان به‌زعم خودت تزریق رو پایان باز تموم کردی؟ گفتم: سعی کردم. بلند شد و گفت: ولی فراموش نکن یه جا جوب بالاخره گشاد میشه. گفتم: یه پایان باز بهتر از یه بازی بی‌پایانه. گفت: خیلی پیچیده شد دیگه خودمم قاطی کردم. گفتم: برو دیرت میشه. خدا به همرات...

اصغر فرهادی رفت و من داشتم به این جمله‌اش فکر می‌کردم که «دوست دارم بعد از تماشای فیلم تماشاگران بین تماشاگران گفت‌وگو ایجاد شود» که یهو اصغر نگهبان آمد، گفت: چایی داری؟ 






۱۱ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن