واضح آرشیو وب فارسی:الف: روایتهای ناشنیده آن عکس دردناک
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۱ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۳۸
«۱۴ سال توی نوبت بودیم تا نوبت پدر و مادرمان شد؛ اما عمر مادر، به این ۱۴ سال قد نداد و هشت سال پیش از دنیا رفت. برای همین، من همراه پدر شدم تا به نیابت از مادرمان اعمال حج تمتع را بهجا بیاوریم. مادر زودتر رفت. ۲۲ روز با پدر بودیم؛ اما او هم بالاخره توی این سفر، تنهایمان گذاشت.» یکسال از ماجرای منا گذشته است، اما آقای بشیری هربار که یاد آن روز تلخ را می کند، انگار داغ دلش تازه میشود.
خودش میگوید از حدود ساعت ۸:۳۰ صبح که شروع ازدحام و زیر دست و پا ماندن زائران بوده، تا حوالی ساعت یک بعدازظهر، در محل و حوالی آن بوده و بیشتر اتفاقها را از نزدیک دیده است: «از خیابان ۲۰۴ که ازدحام شروع شد، با پدرم بودم، اما موج جمعیت، بین ما فاصله انداخت. سمت راستمان اقامتگاه حاجیان مصر بود و سمت چپ، اقامتگاه هندیها.. منتها درهای این ۲ اقامتگاه را با زنجیر بسته بودند و بستهای پلاستیکی زده بودند که به هیچ عنوان نشود درها را باز کرد و فشار جمعیت را کمتر کرد. من توانستم خودم را از نردهها بالا بکشم و از مهلکه نجات پیدا کنم. چند ساعت بعد، وقتی ۲ تا از جوانان کاروانمان آمدند و با گریه، ماجرای خودشان را تعریف کردند، فهمیدیم پدرم کمکشان کرده بود که از نردهها بالا بروند و خودشان را نجات بدهند، اما موقع بالا رفتن خودش، نردهها میافتد و او هم میان جمعیت پرت میشود و آن اتفاق دردناک برایش میافتد.» بشیری میگوید، وقتی بالای سر پدرش رسیده، او زنده بوده است: «حدود یک ساعت و نیم بالای سر پدرم بودم و میدیدم که هنوز زنده است؛ اما هیچکس کمک نمیکرد. جلوی آمبولانسها را هم که میگرفتم، رانندهاش اشاره میکرد که باید برود و نمیتواند بایستد، اما فقط پدر من نبود. خیلی از آنانی که دیگر حولهها و پارچههای سفید را روی صورتشان کشیده بودند، هنوز زنده بودند، اما سعودیها نه قبول میکردند به آنها امداد رسانی کنند و نه به امدادگران ما و کشورهای دیگر اجازه میدادند که بیایند برای کمک. پدر من روی دستم پر کشید و آن عکس معروف، برای لحظاتی است که پدرم دیگر به شهادت رسیده بود.» او سعودی ها را مقصر بی چون و چرای این فاجعه معرفی میکند و میگوید: «به جرات میتوانم بگویم اگر اجازه کمک به امدادگران ما داده میشد، آمار شهدای منا به شدت کمتر از اینها میشد. بسیاری از عزیزانمان جلوی چشمانمان به دلیل بیحالی و نبود کمکرسانی، به کما رفتند و به شهادت رسیدند. انگار سعودیهای خبیث، برای تک تک این لحظهها برنامهریزی کرده بودند. آل سعود بزرگترین ترور قرن را مرتکب شد.»تنها تسلای قربانیان منا«از وقتی حضرت آقا در نوشهر فرمودند فاجعه منا نباید فراموش شود، دلمان قرص شد که خون عزیزانمان پایمال نخواهد شد. بعد از آن هم انصافا در وزارت امور خارجه اقدامات خوبی شد و شخص آقای حسن قشقاوی در چند جلسه که با خانوادههای شهدای منا برگزار کرد، اسنادی به ما نشان داد از تلاش های ایران برای رایزنی با کشورهای دیگر و گرفتن وکیل بین المللی برای گرفتن غرامت از دولت سعودی و محکوم کردن آنان در این فاجعه.» اما نکته اینجاست که به گفته آقای بشیری، عربستان عضو هیچ کنوانسیون مرتبط با حقوق بشر نیست که بتوان از طریق دادگاههای بین المللی علیه آنان اقامه دعوی کرد: «تنها تسلای دل ما، همین است که پدرمان و باقی شهدای منا، پاک و با لباس احرام از دنیا رفتند و مصداق مهاجر الی الله شدند و شهادت نصیبشان شد.» بشیری از تشکیل انجمنی برای پیگیری فاجعه منا توسط خانوادههای قربانیان این فاجعه هم اینطور میگوید: «همراه با جمعی از خانوادههای قربانیان، انجمن خانوادههای شهدای منا و مکه را تشکیل دادیم. در این مدت، ۲ بار برای گفتوگو و بیان درخواستهایمان به وزارت خارجه رفتیم. چند باری هم به سازمان حج و زیارت رفتیم و با چند مقام مسوول مملکتی از جمله حجج اسلام قاضی عسکر و شهیدی و نیز آقای اوحدی رییس سازمان حج و زیارت هم دیدار داشتیم، اما خاطره انگیزترین و دلگرمکنندهترین این دیدارها، دیداری بود که به تازگی با رهبر انقلاب داشتیم و ایشان در این دیدار مثل همیشه نظر لطف ویژهای به خانوادههای شهدای فاجعه منا داشتند و پیام حج امسالشان هم گویای آن بود که همچنان بر فراموش نشدن این قضیه تاکید دارند و همین قوت قلبی برای ماست.»بزرگترین مشکل خانواده های شهدای منابشیری که سالهاست کارمند یکی از سازمانهای شهرداری تهران است، درباره بزرگترین دغدغه خانواده شهدای منا هم اینطور میگوید: «بسیاری از خانوادههای این عزیزان، سرپرست خانواده و نانآورشان را در این فاجعه از دست دادهاند. پدر من حدود ۸۰ سال داشت، اما تعداد شهدای جوان این فاجعه کم نبود. الان بزرگترین دغدغه ما و باقی خانوادهها، زیر پوشش قراردادن خانوادههایی است که نانآورشان را در این حادثه از دست دادهاند. مسوولان بنیاد شهید پیگیر این قضیه بودهاند، اما به واسطه اینکه این فاجعه مهرماه پارسال اتفاق افتاده بود و بنیاد شهید هم در تامین بودجهها مشکل داشت، نتوانستند آنطور که باید و شاید به این خانوادهها رسیدگی کنند، اما قول دادهاند که این مشکلات در کوتاهترین زمان ممکن حل خواهد شد و ما هم امیدواریم که زودتر این اتفاق بیفتد.»جایمان خوب استبشیری از اتفاقی مشابه برای خانوادههای شهدای منا میگوید. اتفاقی که آنها را دلگرم میکند: «روزی که قرار بود بعد از ۲۰روز از شهادت پدرم، پیکر ایشان را در بروجرد به خاک بسپاریم، حوالی اذان صبح، پدرم را در خواب دیدم که روی برانکارد خوابیده و پارچه سفید رویش انداختهاند. بعد از روی برانکارد بلند شد و آمد به سمت من. گفت نگران ما نباشید. حالمان خیلی خوب است و جایمان هم خوب است. بعد با همان حال دوباره رفت روی برانکارد دراز کشید و حوله سفید را دوباره روی صورتش انداخت. شبیه این رویا را چند نفر دیگر هم برای عزیزانشان دیده بودند تا دلمان روشن باشد که عزیزانمان پاک از دنیا رفتهاند. عکس را گذاشته روبهرویش و با حسرت نگاه میکند: «اینجا هتل رویا المنا در مکه است. درست قبل از این که برویم برای انجام اعمال حج در صحرای عرفات. حیف دیگر نتوانستیم این طوری سرحال، ۲ تایی عکس بیندازیم و پدر با همین لباس، به شهادت رسید.» اینها را آقای «عباس بشیری» میگوید. یکی از حاجیان و شاهد عینی فاجعه منا. چند ساعت بعد از این عکس سرحال ۲نفره، رسانههای دنیا، عکس او را در حالی منتشر کرده بودند که پیکر بی جان پدرش را در هیاهوی آن فاجعه فراموش نشدنی بر دامن گرفته است. در سالگرد این فاجعه تلخ و شهادت پدرش و ۴۶۰ ایرانی دیگر حج ۹۴، با او هم کلام شدیم تا از همه اتفاقهایی بگوید که در این یک سال بر او و خانوادههای سایر شهدای منا رفته است.منبع: صبح نو
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]