واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: كسي جاي آقاي خاص كشتي را نميگيرد!
انگار همين ديروز بود كه در خانه كشتي مقابلش نشستم و او با شور و هيجان از آمادگي شاگردانش براي فتح مدالها و سكوهاي المپيك گفت، گفت كه به نظر او حميد سوريان و اميد نوروزي حتي توانايي كشتي گرفتن در المپيك 2020 را هم دارند و اين نظر برخيهاست كه عمر كشتي آنها به پايان رسيده است.
نویسنده : فريدون حسن
المپيك كه شروع شد، اما همه چيز رنگ باخت. گريههاي محمد بنا با تصوير مرد مصمم و خنداني كه در ذهن ما در خانه كشتي نقش بسته بود تفاوت 180 درجهاي داشت و شاگردانش حتي در حد و اندازههاي ريو 2016 هم نبودند چه برسد به توكيوي 2020.
المپيك تمام شد و زياد طول نكشيد كه پيشبيني برخيها بهرغم اينكه محمد بنا گفته بود، ميمانم درست از آب درآمد و بعدازظهر شنبه 13 شهريورماه 95 آقاي خاص براي سومين بار چمدانش را بست و از خانه كشتي بيرون آمد. شايد بنا به اظهارنظر خودش رفتني بيبرگشت، ولي خب كسي چه ميداند او قبلاً هم رفته بود كه برنگردد، اما برگشت تا همه به نوعي با اين رفت و آمدهاي او خو بگيرند و به رفتارهايش عادت كنند.
چالش جدي براي كشتي فرنگي
با تشكيل شوراي فني و برخي اظهارنظرها در خصوص اعمال تغييرات در كشتي ميشد، تصور كرد كه محمد بنا قيد ماندن و كار كردن با شرايط جديد را بزند، چراكه بدون ترديد حاشيه امنيت و نفوذ كلامي كه او قبل از المپيك داشت، حالا ديگر وجود ندارد. بنابراين محمد بنا كه در طول عمر مربيگري خود نشان داده بود زياد به نظرات كميته فني اهميتي نميدهد، قيد ماندن را زد و رفت، در حاليكه ميتوانست بماند، بماند و با جوانان كار كند و آينده را بهتر از قبل بسازد، اما قرار بود حرفش، حرف اول و آخر نباشد و همين با نوع كاركرد او جور درنميآمد. بنابراين قيد ماندن و كار با جوانان را زد و رفت تا كشتي فرنگي با چالشي جدي و سخت براي پيدا كردن جانشين او روبهرو شود.
گزينههاي نامناسب
با رسميت پيدا كردن استعفاي محمد بنا بلافاصله گمانهزنيها در خصوص جانشين موفقترين مربي كشتي فرنگي ايران آغاز شد، اسمهايي كه مطرح شدند از اين قرارند: حسن رنگرز، جمشيد خيرآبادي و ناصر نوربخش نامهايي كه از سوي حسين ملاقاسمي، عضو شوراي فني تيمهاي ملي كشتي فرنگي اعلام شد. البته در اين ميان جسته و گريخته نام احد پازاج و حسين يوسفيافشار هم شنيده ميشود، ولي واقعيت اين است كه حتي تركيب اين پنج نفر هم كوچكترين نشاني از اقتدار محمد بنا را نخواهد داشت و بدون هيچ شكي هيچ كدام از اين گزينهها توانايي اداره و هدايت تيم ملي كشتي فرنگي را ندارند، چراكه پازاج و نوربخش قبلاً امتحان خود را در اين راه پس دادهاند كه اصلاً لازم به يادآوري نيست و حسن رنگرز و يوسفيافشار هم اصلاً كاريزماي لازم براي انتخاب به عنوان نفر اول كادر فني كشتي را ندارند. در اين ميان شايد، توجه داشته باشيد شايد بتوان كمي روي جمشيد خيرآبادي حساب باز كرد، چراكه در آذربايجان كارنامه نسبتاً موفقي داشت، اما سؤال اين است آيا كسي كه همواره در ايران نفر دوم بوده، حالا ميتواند كشتي طوفانزده كشتي فرنگي ايران با اين همه نفرات برتر و مدعي را ناخدايي كند؟ بهطور حتم نميتوان و نبايد به اين سؤال پاسخ مثبت داد.
نياز به اتحاد
كشتي فرنگي ايران نياز به خون تازه و فكري نو دارد. اين مسئلهاي است كه حتماً مورد توجه شوراي فني قرار گرفته است، اما چگونگي اين كار مسئلهاي مهمتر است كه بايد بيشتر مورد توجه قرار گيرد. كشتي فرنگي در طول يك سال گذشته بيشترين ضربه را از عدم هماهنگي و عدم همدلي و اتحاد خورد. محمد بنا درست يا غلط حصاري را دور خود تعبيه كرد كه كسي توان رد شدن از آن را نداشت، هرچند كه بر اين باوريم استعفاي او در اين مقطع اشتباه بزرگي بود، اما به هر حال اتفاقي كه نبايد، رخ داده و حالا اين وظيفه شوراي فني است كه با انتخاب يك گزينه مناسب و در حد و اندازههاي محمد بنا شرايط را به سمتي ببرد كه اتفاقات تلخ گذشته تكرار نشود. در اين مقطع به طور حتم نميتوان روي بازگشت محمد بنا فكر كرد، هرچند كه بعيد هم نيست ولي آنچه مهم است اينكه كشتي فرنگي با بنا يا با غير بنا بيشتر از سرمربي و كادر فني به اتحاد و يكرنگي نياز دارد. بايد توجه داشت كه اين اتحاد حتي در بين اسامي اعلام شده از سوي شوراي فني تيم هم ديده نميشود.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۴ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۹:۵۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]