واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راسخون : نکوداشت حماسه بزرگ غزه از زبان دکترسید احمد نواب 29 ديماه روز نكوداشت حماسه بزرگ غزه نامگذاري شده است . روزي كه سمبل مقاومت و استقامت ملتي بزرگ در برابر قدرتها و سردمداران كفر و نفاق است. روز غزه روز پاسداشت كرامتهاي انساني و حرمتهاي والاي آن است . غزه سرزمين مقاومت و حماسه هاي ماندگار است .گراميداشت حماسه غزه گراميداشت شكوه ملتي است كه در راه حفظ هستي و عزت خود با تمام وجود مقاومت كردند و گرگهاي درنده را دست خالي به عقب راندند. گراميداشت غزه فقط مربوط به منطقه كوچكي در خاك فلسطين نيست بلكه گراميداشت يك تاريخ ماندگار از غيرت انساني است . آنچه كه پیش روی شماست سفرنامه ايست كه به عشق كمك به همنوعان بر صفحه كاغذ آمده است . درست در زماني كه دژخيمان بي شرم و وحشي صهيونيستي بر مردم بي پناه سرزمين غزه مي تاختند و هر ساعت دست خود را به خون آنان آغشته مي ساختند ، از طريق شبكه هاي تلويزيوني آنها را مشاهده ميكرديم ، دلم گرفته بود و بر مظلوميتشان غصه مي خوردم در دلم آرزو كردم كه ايكاش فرصتي فراهم مي شد تا به ياري آنان مي رفتم و هرچند كمكي اندك آنان را ياري مي رساندم كه با يك تلفن تخيلات شكل واقعيت گرفت . بله پيشنهاد شده كه بعنوان سرپرست و مدير كشتي حامل محموله هاي اعطاي مردم و دولت جمهوري اسلامي عازم آن منطقه شوم . بي درنگ با جواب مثبت من تشريفات سفر انجام گرديد . تلفن بعدي .... روز .......... رأس ساعت 8 صبح در محل ....... بندرعباس باشم . با حضور مسئولين محلي و كشوري مراسم بدرقه انجام شد . سوار بر كشتي كه شدم همه چيز همچون نوار فيلمي از مقابل ذهنم عبور كرد . گرچه بواسطه افتخارحضور در جبهه هاي جنگ تحميلي و چشيدن طعم جنگ از اين بابت هراسي نداشتم و صداي توپ و تانك و تفنگ و غرش هواپيماهاي جنگي و انفجار موشكها برايم تازگي نداشت ولي به سفر جنگ رفتن در كشتي جذابيتي ديگر داشت . كشتي حركت مي كند ....... ساعتي نگذشته بود كه هرچه مي ديدي و هركجا كه مي نگريستي فقط آب بود و دريا و هزاران زيبايي ..... چند روزي است كه در روي آبها در حال حركتيم .از منطقه سومالي و خطر دزدان دريايي كه حديث مفصلي دارد گذشتيم كاپيتان كشتي اعلام ميكند كه اينجا كانال سوئز است كه به بدستور داريوش كبير براي ارتباط آبهاي بين المللي ساخته شده و غرور ايراني و افتخار به ايراني بودن را در خودم احساس ميكنم ... همه چيز به آرامي مي گذرد . اگر چه در كشتي آرامشي وجود ندارد حتي در هنگام نماز نيز آرامش نداري زيرا كه كشتي دائم در حال تكان خوردن و تغيير مسير است . حال و هواي داخل كشتي حال و هواي خوبي است . حتي كاركنان كشتي هم با عوامل سفر هم خور هم جهت شده اند . از يك جهت عشق كمك به همنوعان و از طرفي هم نفرت ديرينه از اين جنايتها شوق رفتن را در وجودمان دوچندان كرده بود . قريب 15 روز است كه در دل اقيانوسها در حركتيم . اعلام ميشود كه وارد آبهاي كشور مصر شده ايم . مأموران نيروي دريايي و حفاظت كشور مصر مي بايست از كشتي ، بازرسي كنند و بعد اجازه عبور داده شود . پس از كلي بحث و گفتگو وارد مي شوند . حدوداً 8 نفر هستند يك لحظه صحنه عجيبي ديدم . در يكي از راهروهاي كشتي و در گوشه اي خلوت . يكي از افسران مصري كه در حال بوسيدن آرم الله ، روز پرچم مقدس جمهوري اسلامي است و بناگاه رد مي شود . به نظام مقدس جمهوري اسلامي – به خون پاك شهيدان – به امام راحل عزيزو به رهبر فرزانه انقلاب كه راه امام را زنده نگه داشته اند و اين عزت را به ارمغان دادندو همه كساني كه عامل اين غرور ملي و اسلامي شدند افتخار مي كنم . بوسه آن افسر مصري بوسه بر همه ارزشهاست – بوسه بر خون پاك شهيدان است . بوسه بر كرامتهاي انساني است . حركت مي كنيم . هواپيماها و چرخبالهاي اسرائيلي مرتب از بالاي سرمان حركت مي كنند. عكس و فيلم مي گيرند از طريق ارتباطات راديويي به كاپيتان كشتي اعلام ميكنند كه نبايد وارد اين منطقه شوي – منطقه نظامي است – حمل و ارسال كمك مفهومي ندارد . در محاصره ناوهاي رژيم اشغالگر قدس با صلابت مقاومت مي كنيم سماجت و پافشاري بي فايده است . اگر چه لغزش و ترس را در صداي آن مأمور اسرائيلي احساس مي كني ولي در عمق دريا و همزمان قطع تمامي امكانات ارتباطي – تصميم گيري را برايت سخت مي كند از يك طرف در قبال مردم بي دفاع و مستأصل آن منطقه و از طرفي عدم امكان حركت و اجازه ورود مشكلي است كه با آن روبرو هستيم . سه روز است كه همينطور روي آب ايستاده ايم . ذخيره آب و غذا رو به اتمام است . تصميم گيري خيلي دشوار ، بر بالاي كشتي پرچم يك نظام بزرگي نصب شده كه نام آن در سرتاسر گيتي به بشردوستي و حق طلبي زبانزد خاص و عام شده است . اين كشتي كشتي يك سازمان نيست اين كشتي نماينده يك ملت است .نماينده يك دولت است و تو اينك فرمانده آن كه بايد بهترين تصميم را بگيري يك لحظه نگاه به پرچمهاي نصب شده بر كشتي و ديدن نام زيبايي يا ابوالفضل كه بر روي پرچم قرمز رنگي نوشته شده بود . بله امروز روز تاسوعات ..... روز ابوالفضل عوامل كشتي همه جمع مي شوند . زيارت عاشورا و پخش نوار سينه زني از بالاي كشتي ... اي اهل حرم مير و علمدار نيامد ..... به وقت تهران ساعت 11 شب است . ناگهان ارتباطات وصل مي شود . از طريق تلفن ماهواره اي كه شارژ آن هم رو به اتمام است با رياست جمعيت ارتباط برگزار مي شود . شرح ماوقع گفته مي شود بهترين تصميم ......و سر انجام لبنان عزيز ما را در آغوش مي گيرد . امروز روز 18 محرم است در حال بازگشت به ميهن هستيم . هرسال از يك هفته مانده به محرم در مسجد بوديم براي آماده سازي برنامه هاي هيئت . اما امسال قسمت چيز ديگري بود. گر چه نوارهاي روضه سال قبل همراهم بود ولي نبودن در جمع بچه هاي هيئت برايم سخت . اما بايد بگويم كه در اين سفر خيلي چيزها برايم درس شد . مظلوميت را به عينه ديدم . غربت را به درستي چشيدم . البته نه براي خودم براي مردم مظلومي كه در سرزميني كوچك به جرم دفاع از حريم انساني نا جوانمردانه بر آنان تاخته مي شود . صداي غرش هواپيماها و ... انفجارها را مكرر ديدم – فرياد استمداد آنان را شنيدم – درست گفته اند كه كل يوم عاشورا كل ارض كربلا تا يزيدها هستند – حسينها هم هستند – روزگار عجيبي بود . يادش بخير 1022 /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 202]