واضح آرشیو وب فارسی:قدس آنلاین: ۱ـ بست بالا: در سایة «اطاعت» نقل «ابوالحسن علی بن عیسی هَکّاری (مشهور به «اِربِلی» ـ درگذشته به سال ۶۲۹ قمری)» در کتاب «کشفُ الغُمَّه فی معرِفَه الائمه»: ـ (ادامة متن عهدنامة مأمون) خداوند، پایداری دین و رهبری مسلمانان را به جانشینی «پیامبر(ص)» واگذاشت... وظایف خلفا، اطاعت از خداوند است... وظایف خلافت نیز در صورتی به انجام خواهد رسید که مردم بپذیرند و فرمان بردار باشند... تا اجرای «حُدود (حدها)» و واجب های شرعی، ممکن بشود... ... و مبارزه با دشمنان دین نیز در سایة همین همراهی ممکن خواهد شد... و لازم است بنده گان و مسلمانان در مسایل دینی و اموری که خداوند حفظ آن را خواسته، از خلفا اطاعت کنند... ... (ناتمام). / از ترجمة جلد «دوازدهم» کتاب شریف «بحارالانوار»/ ترجمة موسی خسروی/ چاپ 1377/ صفحة 138ـ با تلخیص و بازنویسی. 2ـ سقاخانه: سفرنامة یه عمر (111) «بچه ها» رو که می برن توی خونه و نمی ذارن نگاه کنن... اما خود بزرگ ترها، نمی تونن از دیدن ماجرا دل بکَنَن!... می دونن که صحنة «بریدنِ سر گوسفند» تماشا نداره و از «حاج آقا» ـ پدربزرگ خونواده ـ هم شنیده ن که «کراهت» داره (به قول حاج آقا: دل رو سخت می کنه)... منتها دیدن این صحنه هم خاطره ایه که تا کسی نبینه، باورش نمی شه... خود «مش احمد» هم باورش نمی شد که عمل به وصیت پدرش، سی سال تموم ادامه پیدا کنه و همة سی سال رو مثل روز اول، بگذرونه... مثل روز اول، گوسفند قربونی ش رو نوازش کنه... مثل روز اول انقدر طولش بده که گوسفنده آروم و بی اضطراب، «آب» بخوره... مثل روز اول، رو به قبله بخوابوندش... و مثل روز اول، پیش از بریدن سرش، «سلام زیارت عاشورا» رو در دلش بخونه و بعد از بریدن سرش هم مثل ابر بهار زار بزنه و کسی ندونه که مش احمد، این بار یاد کدوم مصیبت روز عاشورا افتاده... بعد هم که ازش بپرسن، لابد مثل روز اول می خواد بگه: «نمی خوام در مصیبت آقا، از آسمون و زمین عقب بمونم». / برگرفته از ترجمة جلد «اول» کتاب شریف «عیون اخبارالرضا (ع) »/ ترجمة علی اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید/ چاپ 1380/ صفحة604ـ «رَیّان بن شَبیب» گفته است: (ادامه) در دیدارم که نخستین روز از ماه مُحَرَّم، با «امام رضا (ع) » داشتم، فرمودند: « (ادامه)... ای پسر شَبیب!... پدرم موسی بن جعفر از پدرش جعفربن محمد و او نیز از جدش نقل کرده که فرمود: روز شهادت جدم حسین (ع) ، از آسمان، خون و خاک سرخ بارید... (ناتمام)». ـ با تلخیص و بازنویسی. 3ـ نقاره خانه: زائران و خادمان (111) از روزی که باهاش تماس تلفنی گرفته ن و همه روزه (ظهرها) رفته... تا حالا... نزدیک به «یه سال تحصیلی» شده... حالا که دوباره تماس گرفته ن تا برای «سال تازة تحصیلی» هم ازش قول بگیرن، دودل شده و نمی دونه که باز بپذیره یا نه... کسی که از پشت خط تلفن حرف می زنه، مدام اصرار می کنه و دست آخر هم که می بینه سُمبه ش پُرزور نیست؛ تسلیم می شه و تیر آخر رو در چِلّة کمونش می ذاره: «بچه های دبیرستان ما فقط شما رو دوست دارن و اگه مثل سال پیش بیاین و پیشنماز بشین، مطمئنم بچه های بیشتری نمازخون و عاشق امام رضا (ع) می شن!». 4ـ بهشت «ثامن الائمه (ع) »: زیارت (55) آدم «دو» چشم دارد... اما «یک» نقطه را می بیند... چشم ها، پنجره های «یک» چهره اند به دنیای بیرون... «حسن (ع) و حسین (ع) »، «یک نگاه» از «دو چشم» مادراند... که مسیر بهشت را روشن کرده اند. / در زیارت نامة «امام رضا (ع) » گفته شده است: « (ادامه)... فاطمة زهرا (س) ، مادر دو نوة پیامبر (ص) حسن و حسین است که سرور جوانان بهشت اند... (ناتمام)». ـ دریافت، تلخیص و بازنویسی از کتاب شریف «مَفاتیح الجَنان»، چاپ اول (بی تاریخ) از شرکت «اسوه». صفحة 825. 5ـ بست پایین: مثنوی های شِفا شِفای کربلایی رضا پسر حاج ملک تبریزی / قرن 13 خورشیدی (3) (ادامه) بود شب ها ـ مدام ـ غرق دعا / در تنش رفت سوزن سرما برگ نامردی فلک رو شد/ همدم درد «سینه پهلو» شد حال او بود حال سنگ و سَبو / شد «تب و لرز»، هم اتاقی او از تب و لرز و درد، نالان بود / چاره، برگشت او به «تهران» بود در همان شهر ماند و با آن درد / شصت روز تمام، درمان کرد... (ناتمام) از کتاب «کرامات رضویه»، نوشتة حاج شیخ علی اکبر مُرَوِّج / نشر جعفری / چاپ سوم: 1363/ صفحة 93 و 94.
شنبه ، ۳۰مرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]