واضح آرشیو وب فارسی:صحبت نو: در قرن اخیر دو مکتب بسیار تاثیر گذار بوجود امده اند، پوزیتویسم و اگزیستانسیالیسم که در این مجال به معرفی مختصر اگزیستانسیالیسم خواهیم پرداخت. اگزیستانسیالیسم مکتبی است در راستای پاسخگویی به رنج انسان، و عصیانی است بر علیه فلسفه های پیشین. فیلسوفان اگزیستانسیل به فلسفه های پیش از خود با این گفته که برج عاج نشینند و پاسخگوی رنج انسان نیستند،تاختند و پی گیری مباحثی چون جوهر و عرض و ...را عبث پنداشتند و تلاشی نو اغازیدند و فلسفه ای جدید بنیان نهادند ، تا هم پاسخی در خور به رنجهای ادمی فراهم اورند و هم در فلسفه طرحی نو در اندازند. در واقع اگزیستانسیالیسم انگونه که ملکیان می گوید: جان شناسی است نه جهان شناسی. این مکتب توده ای شدن انسان را نفی کرده و به فردیت انسانی پرداخته، در پی محدودیت عقل بر امده و شهودی درونی را به جایگزینی عقل فرا خوانده است. مکتبی که انگونه که سارتر می گفت : به مختار و ازاد بودن انسان اعتقادی کامل دارد و افلیجی را در صورت نیاوردن مدال دو میدانی مقصر می داند. کی یر کگور را می توان پایه گذار اگزیستانسیالیسم الهی دانست. او زندگی انسان را دارای سه مرحله می دانست. 1 مرحله علم الاجمالی که انسانها به دنبال لذت و کسب قدرت و ثروت و شهرت هستند. 2 مرحله اخلاقی که انسانها در پی رعایت اصولی اخلاقی هستند 3 مرحله دینی که انسان جز به رضایت معبود نمی اندیشد و عشق را ارج می نهد و سرسپردگی به این عشق را قدر می داند. و این همان نقطه تلاقی دین، عرفان و اگزیستانسیالیسم الهی است. او قربانی اسماعیل را از طرف ابراهیم نمود این مرحله می دانست. در واقع این کار تفسیر این گفته اونا مونو است که ایمان نه از جنس اعتقاد که از جنس اعتماد است. کارل یاسپرس معتقد بود انسانها فقط در چهار صورت امکان شناخت خویش را باز می یابند ودر غیر این صورت همگان رفتاری مشابه با دیگری دارند. 1 احساس نزدیکی به مرگ 2 احساس گناه 3 احساس نا امیدی 4 احساس اضطراب و معتقد بود در جبهه جنگ انسان می تواند هم خود را بهتر شناسد و هم به دیگری باز شناساند. پیام این مکتب این است: خود باش، خودت را باش و حودت را باز شناس آنگونه که در خلا زندگی می کنی و پیرامونی نداری گر چه کی یر کگور را می توان بنیان گذار این مکتب دانست اما نطفه این نظریات را می توان تا سقراط امتداد داد زیرا که او نیز وقت و عمر خویش را نه در وادی جوهر و عرض و ... عالم فلسفه که صرف پرداختن به اموری کرد که به انسانیت انسان می پرداخت. اموری چون عدالت، راستی و درستی... پاسکال دیگر فیلسوف الهی این مکتب بر این نظر بود که فیلسوفان با پرداختن به موضوعاتی خاص بین انسان و خداوند فاصله انداخته اند و اگر چنین نبود مردم بر دین پیامبران بوده این وادی را رها نمی ساختند. از همین رو در گوشه پیراهن خویش نوشته بود. خدای ابراهیم، اسحق و یعقوب و نه خدای فلاسفه. اگزیستانسیالیسم در اینکه به دنبال تنعمات دنیوی رفتن ارامش را از ما سلب می نماید با دین، هم دست و هم داستان، اما در ارایه راه کارها با دین ،یک دست و یک داستان نیست. در زیر نمونه راه حل هایی که به این مهم پرداخته اند را خواهیم اورد. راه حل رواقیون: سرکوب و ریشه کنی میل و طلب. رواقیون راه حل در امان ماندن از رنج تعلقات مادی را نداشتن متعلقات مادی می دانستند. گویند روزی سیلی فراگیر تمام شهر را در بر گرفت. فرد مفلس و فقیری که در ان شهر زندگی می کرد به بالای کوهی رفته، ضمن دیدن فراگیری سیل و بلعیدن تمام دارایی شهر، این گفته را بر زبان جاری ساخت که، به نازم نداری را که امروز به دادم رسید. راه حل فیلسوفان روشنگری: تغییر نهادهای اجتماعی و سیاسی راه حل ادیان و فیلسوفان: توجه به موارد ازلی و ابدی و نه موارد فانی راه حل اگزیستانسیالیستها: باور به این نکته که این جهان نمی تواند رضایت بخش باشد زیرا انگونه که داستایوفسکی در یادداشتهایی از جهنم معتقد بود، اگاهی در رنج ریشه دارد و تورات نیز که هر که را علم افزاید حزن افزاید و نیز مولوی: هر که او بیدار تر ، پر درد تر هر که او اگاه تر ، رخ زرد تر بودا نیز با دیدن رنج و بیماری بود که ان کنج عافیت در گوشه قصر را رها کرد و سفر طولانی خویش را اغاز نمود تا به نیروانا رسید. بنیامین صباغی شفق شفقت بر انگیز ادینه هفته اخر مرداد
شنبه ، ۳۰مرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: صحبت نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]