تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دلى كه در آن حكمت نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و تعليم دهيد، بفهميد و ن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798768632




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روایت آزاده ای که از زیر تانک عراقی ها جان سالم به در برد/ اسرایی که با دست های بسته تیر باران شدند - پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران


واضح آرشیو وب فارسی:آزادگان ایران: این جانباز و آزاده خوزستانی به دلیل سن کم در همان ابتدا برای اعزام به مشکل برمی خورد و چندین بار مراجعه و عدم پذیرش درنهایت با دست کاری در شناسنامه خود و از شهرستانی دیگر موفق به حضور درنبرد با رژیم بعثی عراق می شود.خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : ۲۶ مردادماه سال ۶۹ یکی از روزهای به یادماندنی در تاریخ ایران اسلامی بود. روزی که اولین گروه آزادگان ایرانی پس از سال ها اسارت در زندان های رژیم بعث عراق با ورود به کشور به جمع خانواده های خود بازگشتند. به همین مناسبت هرسال چنین روزی به نام آن ها که به گفته مقام معظم رهبری ذخیره بزرگ الهی هستند نام گذاری شده است. بر این اساس خبرنگار ما به سراغ یکی از آزادگان خوزستانی رفته است. با اینکه سمت اداری مهمی در شرکت نفت و گاز کارون دارد ولی گویا همین دیروز از اسارت برگشته و روحیه بالایی داشت. از همان ابتدا متوجه و مجذوب رک گویی و درعین حال شیرینی سخنان او شده بودم. به گفته خودش هیچ چیز دنیایی نتوانسته او را در قیدوبند درآورد البته این را در نگاه اول می شد خواند. «غلامرضا شیرالی» متولد ۱۳۴۷، نوجوان سیزده ساله ای که از شهرستان مسجدسلیمان استان خوزستان به جبهه های نبرد رفت و پس از شرکت در چند عملیات به اسارت دشمن بعثی درآمد و چهار سال از عمر خود را در زندان های عراق گذراند. این جانباز و آزاده خوزستانی به دلیل سن کم در همان ابتدا برای اعزام به مشکل برمی خورد و چندین بار مراجعه و عدم پذیرش درنهایت با دست کاری در شناسنامه خود و از شهرستانی دیگر موفق به حضور در نبرد با رژیم بعثی عراق می شود. او هم اکنون مدیر منابع انسانی نفت و گاز کارون است. در ادامه گفتگو با این آزاده ارجمند را می خوانیم: خودتان را معرفی کنید و بگویید کی و چگونه به جبهه رفتید؟ غلامرضا شیرالی هستم متولد ۱۳۴۷ در مسجد سلیمان. ۴۵ درصد جانبازی دارم. همان اوایل جنگ تحمیلی برای حضور در جبهه های حق علیه باطل به همراه چند تن از دوستان اقدام کردیم. ولی با توجه به اینکه ۱۳ سال سن داشتم ما را پذیرش نمی کردند که با چند بار دست بردن در شناسنامه و تغییر تاریخ تولد از شهر هم جوار مسجدسلیمان به جبهه اعزام شدم. برای اولین بار سال ۶۱ به جبهه رفتم و عملیات اولی که شرکت کردم والفجر مقدماتی بود. در عملیات اولی نیز به عنوان کمک امدادگر حضور پیدا کردم. ماجرای اسیر شدن تان به چه شکل بود؟ تقریباً هر یک سال یک عملیات بزرگ انجام می شد و البته هر عملیات مقدماتی داشت و بعضاً هم دشمن حمله می کرد ولی در کل بعد از عملیات والفجر ۸ حضورم در جبهه بیشتر شده بود. در عملیات کربلای ۴ که در واقع از بامداد چهارم دی ماه ۶۵ شروع شد. بعد از درگیری ها فراوان یگان ما یک منطقه ای را گرفت اما نیاز بود که سایر یگان ها هم وارد عمل شوند و پشتیبانی کنند ولی شرایطی پیش آمد که نتوانستند و ما محاصره شدیم. بعد از درگیری با نیروهای دشمن توانستیم از محاصره بیرون بیاییم ولی در همان میان پای بنده تیرخورده بود. دوباره کنار رودخانه ای رسیدیم که محاصره را بر ما تنگ کردند. تعدادی از بچه ها شهید شدند چند نفر از دوستان ما هم بودند و در این شرایط دست من هم تیر خورد و منطقه هم سقوط کرد ولی ما هنوز اسیر نشده و در حال جنگ بودیم. ولی با توجه به زخمی شدن و تمام شدن فشنگ اسلحه درنهایت اسیر شدیم. اولین برخورد دشمن با شما در لحظه اسارت چه بود؟ در هنگام اسیر شدنم با چند نوع برخورد متفاوت از دشمن روبرو شدم. همان لحظه اول با اینکه زخمی بودم عراقی ها خیلی ضرب و شتم کردند تا اینکه من را به خاک ریز خودشان بردند. در ابتدا من را جایی نشاندن و قرار بود تانکی از روی من عبور کند ولی یک سرباز عراقی من را به طرف دیگری پرت کرد و جانم را نجات داد. مدت زمانی گذشت و این سرباز عراقی برایم آب آورد. او حتی به اسلام تشیع ابراز علاقه می کرد که در نوع خود برایم جالب بود. البته در آنجا حتی می دیدم که بعضی از سربازان عراقی اسرای ایرانی دست بسته را به رگبار می بستند. در زمان اسیر شدن چه احساسی داشتید؟ من نه در زمان اسیر شدن بلکه تا زمانی که آزاد شدم هم احساس اسارت نداشتم. این احساس اسارت با خود اسارت دو موضوع متفاوت است. اسیر و در چنگال بعثی ها بودم بارها هم شکنجه می شدم حتی دست تیرخورده من را چندین بار شکستند و این یعنی زندانی بودن ولی روح ما و عقیده ما آزاد بود. سخت ترین شکنجه شما در دوران اسارت چه بود؟ شاید شنیده هایی از شکنجه در دوران اسارت برای شما نقل کرده باشند ولی در عین اذیت شدن از شکنجه ها تحمل آنها برای ما سخت نبود لکن یک سری شرایطی پیش می آمد که در آن شکنجه روحی می شدیم و اثرگذار بود. وقتی می دیدم دوستی از ما به دلیل شکنجه یا بیماری در حال دست وپنجه نرم کردن با مرگ بود و ما هیچ امکاناتی برای کمک به او نداشتیم و با همان حالت هم تقلا می کردیم، این جزء سخت ترین شکنجه های دوران اسارت بود. بدترین اخباری که در دوران اسارت که به شما می رسید؟ از بدترین اخباری که در دوران اسارت به ما رسید و خیلی روحمان را آزرد زمانی بود عراق توانست فاو را بازپس گیرد که عراقی ها روی آن خیلی مانور دادند و حتی ما را هم کتک زدند و تبلیغات فراوانی داشتند و در آن لحظه ما احساس کردیم که زحمات نظام و شهدا در قضیه فاو از دست رفت. رحلت امام خمینی (ره) چه تأثیری بر اسرا گذاشت؟ مسئله فوت امام (ره) خیلی سخت بود علیرغم اینکه آمادگی شنیدن این مسئله را هم داشتیم چراکه از چند روز قبل متوجه کسالت امام شدیم و حتی خود عراقی ها هم اخباری در این خصوص به ما می گفتند و درنهایت بعد از اعلام فوت امام دردآورترین لحظه دوران اسارت برای ما رقم خورد. ما برای همه چیز آمادگی داشتیم و فکر می کردیم که برای این قضیه هم آمادگی داریم ولی وقتی خبر را دادند احساس عجیبی بر کل اردوگاه حاکم شد و واقعاً ازنظر روحی احساس شکست کردیم. به چه خصوصیتی در دوران اسارت معروف بودید؟ از همان نوجوانی به شوخ طبعی معروف بودم. در دوران جنگ و اسارت نیز این شوخ طبعی ها را داشتم. حتی بعضی اوقات که عراقی ها در دوران اسارت بنده را شکنجه می کردند بازهم در آن وضعیت خون مالی لطیفه تعریف می کردم و با دوستان می خندیدیم. البته به امیدوار بودن هم معروف بودم. تفریح شما در دوران اسارت چه بود؟ ما برعکس الآن که وقت اضافی زیاد داریم در دوران اسارت وقت کم می آوردیم. با برنامه ریزی کار می کردیم. مثلاً اکیپ هایی برای جمع آوری اخبار داشتیم، زبان انگلیسی، زبان عربی، منطق و فلسفه و حتی ریاضی هم تدریس می شد. در این دوران خیلی ها قرآن را حفظ می کردند. خودم در دوران اسارت زبان انگلیسی را در حد مکالمه یاد گرفتم که بعد از آزادی و ادامه ندادن چیزی یادم نمانده است. صحبت به زبان عربی را هم تقریباً در دوران اسارت یاد گرفتم. شیرین ترین خاطره شما از این دوران؟ خاطرات خوب هم در آن دوران زیاد بود. مثلاً اخبار فتوحات ایران در جبهه در دوران اسارت خیلی شارژ روحی مان را بالا می برد ولی به هرحال شنیدن خبر آزادی یکی از شیرین ترین اخبار و خاطرات زمان اسارت بود. احساس شما پس از شنیدن خبر پذیرفتن قطعنامه توسط امام (ره) چه بود؟ خبر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ احساس خیلی بدی به ما منتقل کرد علیرغم اینکه دربندهای آن تبادل اسرا هم گنجانده شده بود ولی گفتن کلمه نوشیدن جام زهر از طرف امام امت خیلی اذیت مان کرد. البته ما به عنوان سرباز انقلاب هر چیزی که از سوی امام صادر می شد را باجان و دل می پذیرفتیم ولی اینکه امام از همه چیز آگاه بود گفت جام زهر ما احساس کوتاهی کردیم که مثلا نباید اسیر می شدیم و شاید ما نباید در بعضی از عملیات ها شکست می خوردیم و خیلی شایدهای دیگر. کی به وطن بازگشتید و لحظه ورود چه احساسی داشتید؟ در ۲۴ شهریور ۶۹ از بعقوبه ما را با اتوبوس به مرز خسروی آوردند که فکر می کنم آخرین اتوبوسی بود که از مرز زمینی به ایران برمی گشت. در نقطه صفر مرزی دستور آمد که اتوبوس ما برگردد که درگیری پیش آمد و نگذاشتیم ما را برگردانند. زمان ورود یک احساس خوشحالی توأم با نگرانی داشتیم. هنگام ورود درواقع احساسی همراه با شادی و نگرانی در ایرانی داشتیم که دیگر امام خمینی در آن نبود. بعضی ها نمی دانستند حتی پدر و مادرانشان زنده هستند یا خیر و سؤالات دیگری که امکان داشت در ذهن ما باشد. درواقع چون قرار بود از دوستان جدا شویم یک شادی نصف و نیمه ای بود. با دوستان دوران اسارت هم در ارتباط هستید؟ بله. ما هرسال تحت عنوان اردوگاه تکریت ۱۱ یک مراسمی در یک استانی برگزار می کنیم و یک مراسم دوروزه با حضور خانواده ها به صورت خودجوش و با هزینه های شخصی دورهم جمع می شویم که یک بار هم در خوزستان برگزار شد. به عنوان یک آزاده چه مطالباتی دارید؟ ما خودمان را طلبکار نظام نمی دانیم چراکه سرباز انقلاب هستیم اما توقع داریم و آن این است که برای آرمان هایی که مدنظر بوده و خیلی ها بی همسر و بی فرزند شدند تلاش و استقلال ایران حفظ شود و آنجایی که ضرورت است در چارچوب قانون تکامل انجام شود. مردم ما استحقاق شرایط مطلوب تری دارند و انتظار داریم که شایسته سالاری را بیشتر ببینیم. اختلافات در حد سلایق بماند و مثل زمان جنگ همه اقشار پای منافع ملی در یک جبهه واحد بایستند. خانواده هایی هستند که الآن فرزندان شان در سوریه و عراق و با عنوان مدافعان حرم از حریم نظام اسلامی و امنیت این مردم دفاع می کنند و بابت آن هزینه می دهند ما هم توقع داریم که عدالت در خصوص آن ها رعایت شوند.


جمعه ، ۲۹مرداد۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آزادگان ایران]
[مشاهده در: www.tnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 123]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن