واضح آرشیو وب فارسی:ائل پرس: زمزمه های سفر در گوشت می پیچد نزدیکتر می شوی ثبت نام اربعین شروع شده است, دلت تنگ تر می شود که مبادا از قافله جا بمانی رو به ارباب میایستی و سلامی از ته دل کرده و می گویی؛می دانم لایق نیستم اما دلتنگم...ائل / مریم امینی؛ تقویم می چرخد و می چرخد و روزها تکرار می شوند و ثانیه های زنده زیستن را به ثانیه های مرگ تبدیل می کنند. دل که بدهی روزهایی می یابی که روزهای مرده را به روزهای زنده تبدیل می کنند گرچه عمق غربت این صفحه های تقویم سال قابل درک نیست اما همین لحظه هاست که ما را امیدوار به بودن و رفتن می کند... چندسالی می شود استشمام روزهای بهاری در آخر زمستان با خزان فاطمی گره خورده ,دلها را ماتم زده فراق مادر می شود فاطمیه با تمام غربتش دل تنگت را جلا می دهد ...چشم به هم بزنی به صف این الرجبیون پیوسته و چند روزی از زمین میبری تا تکانی به غبارهای نشسته بدهی, شعبان گرچه مزین به قدم های مبارکیست,گرچه به شادی و سرور یاد می شود اما همچنان بغضی نهفته در دل این جشن ها پنهان است که با هر مولودی دلت میخواهد زار بزنی... رمضان تکان اساسی به دل ها می دهد ,تقدیر نوشته شده و بر لوح دل ثبت می شود,خوب وصل شوی مولای مظلومان دست های خالی ات را پر کرده و روانه خانه ات می کند تا به برکت مولای خوبی ها سالی پر از وصال را تجربه کنی... صبح عید فطر دلتنگ روزهای گذشته ای ...کمی جلو تر که می روی آذین بندی های سطح سهر نوید میزبانی برادر و خواهر کریمی را می دهند که به یمن حضورشان دلهایمان را قرص و محکم از هر سختی و محنتی می کنند. اما اکنون نفس ها به ثانیه افتاده تا در هوای تازه ارباب تنفس کنند...دلتنگی را از همان روزهای جشن شعبان می توان حس کرد...دلتنگی که با نزدیک شدن به عرفه تمام حواس را به اختیار گرفته و وجودت را مسخ می کند...نمی دانی دلتنگ نوحه ای یا دلتنگ سفره احسان...نمی دانی....حس مبهمی در دلت به عطش رسیدن گره خورده, حسی وصف نشدنی که غم و شادی و اشتیاق را باهم جمع کرده و تمام وجودت را فراگرفته است, تصور صحرای عرفه بغضت را می شکند, مرور که می کنی نوشته ها خبر از عبور کاروان می دهند. اکنون دلباخته محرمی...دلباخته لحظه هایی که با هیچ صفحه ای از تاریخ عوض نمیکنی ,گرچه گران ترین وقت ها را انتظار میکشی اما انتظاری تلخ است و شیرین که روح دربندت را آزاد می کند, زمزمه های سفر در گوشت می پیچد نزدیکتر می شوی ثبت نام اربعین شروع شده است, دلت تنگ تر می شود که مبادا از قافله جا بمانی رو به ارباب میایستی و سلامی از ته دل کرده و می گویی؛می دانم لایق نیستم اما دلتنگم, دلتنگ ستونهای عاشقی و پاهای استواری که از نجف تا کربلا بر روی بال فرشته ها پرواز را تجربه می کند, دلتنگ موکب هایی که خواب بهشتی را در آن تجربه می کنی, دلتنگ بغضی که فقط در بین الحرمین می شکند دلتنگ زخم هایی که مرهمی جز ارباب ندارد زخم هایی که تا بوی محرم را استشمام نکنند سرباز نمی کنند تا مرهم بگیرند...دلتنگ صفا و یکدستی که فقط زیر پرچم تو رقم میخورد ....دلتنگ اربابیم....
پنجشنبه ، ۲۸مرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ائل پرس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]