واضح آرشیو وب فارسی:رسای اندیشه: دکتر شرف الدین با اشاره به اینکه منشأ جریان معمولاً یک عدم توازن در جامعه است گفت: اگر جامعه سوپاپ اطمینانی مثل جنبش نداشته باشد، این خواسته ها در کمون نفس انسان ها وجود دارد و اگر جامعه را به ظاهر در حال انسجام می بینید آن گونه که کارکردگراها فکر می کنند، این انسجام ظاهری نباید ما را فریب دهدرسای اندیشه - تعریف جریان با نظر به اهداف چگونه است؟ آنچه گروه را، گروه می کند بینش ها، منافع، موقعیت شغلی و کاری و اهداف مشترک است که مجموعه ای از افراد را دور هم جمع می کند. این اهداف ممکن است روتین و طبق ضابطه تعقیب شود. مثل گروه های دوستی یا جمعی از بچه های محل که یک گروه ورزشی تشکیل بدهند. آن ها هرازگاهی موقع فراغت، برای رفع خستگی و تنوع می خواهند جمع شوند و بازی کنند. به این جنبش اجتماعی نمی گویند. چون اصلاً طالب هیچ چیزی نیست. دقیقاً بر همان سیاقی می چرخد که زمینه برایش فراهم است. موقعی به یک پدیده، جنبش اجتماعی یا جریان اجتماعی می گویند که یک جریانی از حالت اندیشه، در عرصه اجتماع، روان و جریان شود. وقتی که جریان شد، حتماً نیاز به مرزبندی دارد و با دیگر جریان ها در تقابل خواهد بود. دواعی ای دارد و فکر می کند روند عادی همسو با آن دواعی نیست. طالب کسب موقعیت است. حتماً کسانی در مقابلش خواهند ایستاد و باید موانعی را از سر راه خودش بردارد. دقیقاً مثل چشمه ای که سرازیر می شود، با موانعی مواجه است. رسای اندیشه - این ها ویژگی های جریان است؟ بله. این ها ویژگی های جریان است؛ یعنی جریان اساساً از سطح آدم ها و از سطح یک جریان فکری لیدر، سرازیر می شود و جنبه توده ای و عمومی پیدا می کند. البته ممکن است به این دلیل که جریان خاصی است، عموم جامعه را در بر نگیرد؛ مثل جریانات روشنفکری. آن ها آدم های خاصی هستند ولی مدعی هستند ولو کم باشند. طالب تغییرات هستند. ایدئولوژی و شعار دارند. نسبت به برخی مسائل موضع دارند. موقعی به یک پدیده، جنبش اجتماعی می گویند که یک جریانی از حالت اندیشه، در عرصه اجتماع، روان و جریان شود. پس یک اندیشه ای که چنین جایگاه، چنین موقعیت و چنین نقشی را در گستره اجتماع ایفا کند، به آن جریان می گوییم؛ بنابراین جریان ماهیت فرایندی دارد، سیال و پویا است. اندیشه ها است که جابه جا می شوند. آدم های مختلفی را به گروه خودشان بیفزایند یا آدم هایی از این گروه ها خارج شوند. مدعی اند و به هرحال در مقابل آن جریان هم، ممکن است جریانات رقیبی باشند. هرچه قدر رقبای یک جریان جدی تر باشند، آن جریان هم ممکن است جدی تر و برجسته تر شود و به میدان بیاید. می خواهم بگویم جریان درواقع یک نوع صف آرایی اجتماعی است، گروه هایی اند که مدعی یک سری مسائل هستند. حالا این ادعا ممکن است در جانب اندیشه سیاسی باشد، اسمش را می گذاریم جنبش سیاسی. ممکن است فرهنگی باشد، ادبی-هنری باشد، حتی ممکن است ارتباطی باشد. مثلاً جریان های سینمایی دواعی هنری و گاه اقتصادی دارند. گروه های مذهبی اقلیت گاهی دست به جنبش های اجتماعی می زنند. آن ها جریانات مذهبی اند که خواهان تغییر وضعیت هستند؛ مثلاً می خواهند قانون اساسی کشور را عوض کنند، دولت را متوجه اقلیت خودشان کنند تا حقوق اقلیت ها را رعایت کند. رسای اندیشه - جریان چه ویژگی های دیگری دارد؟ «جریان» را می توان با عطف توجه به ویژگی های ذیل بهتر شناخت: غالباً داشتن هویت تاریخی اجتماعی؛ جمعی بودن (اگرچه ممکن است منشأ آن در آغاز فردی باشد)، داشتن ماهیت فرایندی و پویشی (که خود را در جلوه ها و مظاهر مختلفی نمایان می سازد و معمولاً با شاخص ها و علائمی هویت آن تشخیص و مفهوم سازی می شود)، استعداد برای موج آفرینی و تحرک ذهنی و عینی در گستره جامعه (هر جریان فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی بسته به جایگاه و موقعیت، کمیت و کیفیت مدعیان و هواداران، ارزش و اعتبار اهداف و آرمان ها، جاذبه شعارها، انسجام و هماهنگی میان مطالبات و اقدامات و... بالقوه می تواند موج های را ایجاد کند، واکنش هایی برانگیزاند، تقابلی را میان موافقان و مخالفان سامان دهد، ظرفیت های پنهانی را فعال سازد و...)، داشتن مسیر و جهت نسبتاً معین، داشتن هدف یا اهداف خاص (یا دست کم به سمت وسوی خاصی تمایل و شیب حرکتی و رفتاری دارد)، عضویت افراد در آن می تواند داوطلبانه یا توأم با درجاتی از فشار هنجاری و احساسی باشد، جهت حرکت آن می تواند افقی و عرضی یا عمودی و طولی باشد، روند آن ممکن است خطی یا انحنایی باشد (به صورت تنزلی یا تکاملی)، به لحاظ عمرو حیات تاریخی می تواند کوتاه مدت یا طولانی مدت و پرسابقه باشد، شعاع نفوذ و تأثیر آن می تواند همه یا صرفاً بخش های خاصی از جامعه باشد؛ به لحاظ منشأ خلق ممکن است درون زا یا برون زا باشد، مطالبات آن می تواند از نوع اصلاحی و رفورمی یا خشن و انقلابی باشد و... رسای اندیشه - اگر جریان را با مسئله خودآگاهی مارکسی و بیداری طبقاتی گره بزنیم آنگاه باید گفت منشأ جریان معمولاً یک عدم توازن در جامعه است؟ بله، اگر جامعه سوپاپ اطمینانی مثل جنبش نداشته باشد، این خواسته ها در کمون نفس انسان ها وجود دارد و اگر جامعه را به ظاهر در حال انسجام می بینید آن گونه که کارکردگراها فکر می کنند، این انسجام ظاهری نباید ما را فریب دهد، چراکه جامعه در عمق خودش تضاد دارد. مثل جامعه ایرانِ زمان شاه که غربی ها با همۀ تحلیل های دقیقی که دارند، معتقد بودند که ایران جزیرۀ ثبات است . آن ها چه را می دیدند؟ ظواهر را می دیدند که جامعه دارد با طاغوت همکاری می کند و اعتراضی نمی کند و علی الظاهر راضی است. ولی همین جامعه وقتی به خودآگاهی ملی می رسد، وقتی به خودآگاهی طبقاتی می رسد، دیگر نمی تواند تحمل کند. شما جامعه ایران را در شرایط الآن ببینید. این جامعه یک روز آن سلطه را نمی تواند تحمل کند. چه اتفاقی افتاده است؟ خودآگاهی، هوشیاری و بصیرت. در جامعه سنتی اصلاً فرد موضوعیت ندارد؛ آدم ها در روح جمعی مستهلک هستند. این ها در جامعه وجود دارد. طبق این تحلیل، جامعه آبستن مجموعه ای از جریانات و جنبش های مختلف است. این جریانات موقعی که در کنار هم هستند، با هم اصطکاک منافع و تعارض منفعت ندارند. همه در جامعه دارند کارشان را می کنند و عرصه را بر یکدیگر تنگ نمی کنند. همه فکر می کنند به اندازۀ سهمشان از جامعه امتیاز می گیرند و نتیجه می برند و احساس بدی از جامعه ندارند. موقعی احساس نگرانی حاصل می شود که احساس کنند مقداری که می دهند با مقداری که دریافت می کنند توازن ندارد و جریانات رقیب سهم بیشتری می برند. اینجاست که رقیب ساخته می شود. حتی گاهی اوقات ممکن است رقیب را بیدار کنید؛ چون به خودتان توجه کردید. رقیبی که تا دیروز رقیب نبوده است. این توجه به خود موقعی معنی دار می شود که شما رقیب را تحریک کنید. رقیب هم وقتی برانگیخته شد، به خودش توجه و منفعت خودش را بازخوانی می کند؛ یعنی در تقابل با گروه های دیگر موضوعیت پیدا می کند و معنی دار می شود. معمولاً در جوامعی که دموکراسی، آزادی اندیشه و آزادی اطلاعات باشد، چون به این قطب بندی ها توجه دارد، این تقابل ها شدید می شود؛ مثلاً می گویند یکی از ویژگی های جامعه مدرن، فردگرایی است؛ برعکس جامعه سنتی، دورکیم معتقد است در جامعه سنتی وجدان جمعی آن قدر شدید است که آدم ها قبل از اینکه خودشان را ببینند قومشان را می بینند. در جامعه سنتی اصلاً فرد موضوعیت ندارد؛ آدم ها در روح جمعی مستهلک هستند. افراد قوم و طایفه را می بینند، نه خودشان را؛ یعنی وجدان جمعی شدید است؛ اما در جامعه شهری و جامعه صنعتی، آدم ها خودشان را می بینند. دلیلش همین خودآگاهی هاست. ادامه دارد ... تهیه و تنظیم: محمد مهدی زارع - محمد خادم الذاکرین
پنجشنبه ، ۲۸مرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسای اندیشه]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]