تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 18 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دانايى سرآمد همه خوبى‏ها و نادانى سرآمد همه بدى‏هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827097045




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سرخوردگی و انزوا چطور مهیار را قهرمان بوکس دنیا کرد!


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: ورزش > دیگر ورزشها - مهیار منشی پور، قهرمان پیشین بوکس حرفه ای دنیا در کافه خبر از فعالیت های صلح آمیزش گفت.

فاطمه پاقلعه‌نژاد-خبرگزاری خبرآنلاین:مهیار منشی پور؛ او یک قهرمان ایرانی است. قهرمان و نفر اول دنیا در رشته ای که اینجا در کشور خودمان خیلی مهجور است. او مرد قهرمان 7 ساله بوکس حرفه ای دنیا در خروس وزن بوده است. مهیار بعد از دوران قهرمانی اش در فرانسه تبدیل شده به ناظر وزارت ورزش این کشور در تیم های ملی بوکس فرانسه . خودش البته این روزها کارهای اجتماعی زیادی انجام می دهد. یک فعال ضد جنگ است . او در سفرش به تهران مهمان ما در کافه خبر بود. او را بهتر بشناسید. یک قهرمان ایرانی دوست داشتنی! *این دو سه هفته که ایران بودی چه پدیده هایی در ورزش دیدید؟ در ورزش رزمی تا امروز خانم های ایرانی را واقعا عقب گذاشتند و خیلی محدودیت ها دارند. اگر تصمیم گیری شود که در مسابقات خانم ها با تماشاچی های خانم شرکت کنند، هم باز یک اتفاق خوب است. من الان باید بروم تحقیق کنم که در تکواندو و کاراته خانم ها چطور شرکت می کنند.

*الان ما دختر تکواندو کار 17 ساله ای داریم که شانس مدال المپیک است. لباس پوشیده و یک کلاه دارند. برای المپیک ایرادی ندارد؟ *برای بوکس نمی شود لباس آستین بلند بپوشند؟ نه. *در بعضی از رشته ها با مذاکره توانستند این کار را انجام بدهند. حتی اگر آستین لباس کوتاه است با ساق می پوشند. در بوکس نمی شود. یا باید یک نفر گردن کلفت برای مذاکره برود. *آن فرد گردن کلفت را اینجا داریم؟ در فرانسه هم نداریم چه رسد به اینجا. *برای رشته های دیگر هم این پوشش را خیلی سخت قبول کردند. نمی دانم. شاید بشود. *چند استعداد مثل ملیحه در ایران دیدی؟ فقط ملیحه و سولماز لیقوانی که جوجیتسو کار می کرد. *در این سفر که به ایران داشتید جذابترین چیزها برایت چه بوده؟ از نظر کلی فعالیت اقتصادی و راحت بودن مردم. به نظرم فشار کمتر به آنها وارد می شود. همیشه در کشورهای غربی زندگی در خانه و زندگی در بیرون با هم یکی هستند، ایران خیلی فرق داشت. امروزه این اختلاف کمتر شده. *نسبت به سری قبل که آمدی این اتفاق افتاده؟ ده سال پیش نسبت به زمان جنگ که من رفتم بهتر بود و الان هم نسبت به ده سال پیش. از نظر روانشناسی این فشار است که دو نفر مختلف باشی. این هم مهم است که با این توافقات اخیر و برداشته شدن تحریم ها زندگی راحت تر خواهد شد، فقط باید صبر کنیم.من مطمئنم که این اتفاقات و این تفاهم ، خیلی در آینده برای مردم ما خوب می شود. باید صبر کنیم تا اثراتش را ببینیم.

*یکی از بازیکنان فوتبال خاطره ای تعریف می کرد که در کره شمالی بعد از بازی طرفدارهای کره به رختکن ایران حمله می کنند. همه ایستاده بودند که دفاع کنند یکی از بازیکن های کرمانی تیم ملی پشت من پنهان شده بود آن بازیکن کرمانی بود. درباره کرمانی ها می گویند ترسو هستند؟ *می گویند آدم های جنگجویی نیستند و بیشتر محافظه کار هستند. شما هم کرمانی هستید  این که بوکس را انتخاب کرده اید عجیب است. من خودم هم همینطور هستم. نوجوان ترسویی بودم یا حداقل شجاع نبودم، بوکسورها قهرمان های زندگی ام بودند. *تحت تاثیر کدام بوکسور به بوکس علاقمند شدید؟ مالوین اگلی آمریکایی است. یکی از ده بوکسور برتر تاریخ دنیا است. *نسل قبل از تایسون است؟ بله. دهه 80 است. *اولین مسابقه اش را چه زمانی دیدی؟ سالهای 88- 89 بود. البته مسابقه ندیدم چون اجازه اش را نداشتم. آنجا عمه ام سرپرست من بود، از نظرش بوکس ورزش لات ها بود. *اصل انگیزه ات که به بوکس علاقمند شدی از کجا بود؟ مثلا در مدرسه کتک خورده بودی و دوست داشتی قوی باشی؟ سال 1986 پدرم و راننده اش من را به فرودگاه رساندند. با لباس کارش آمده بود که من راحت رد شوم. *پدرت نظامی بود؟ معاون پلیس تهران بود. من با یک هواپیما به پاریس رفتم و مستقیم در ساختمان های سازمانی آنجا ساکن شدم و در حقیقت شدم یک خارجی که در پاریس زندگی می کرد. *چند سال از پدرت دور بودی؟ 5 سالی شد تا دیدمش. ده ساله بودم از ایران خارج شدم و تا 15سالگی پدرم را ندیدم. بعد هم یک بار در سال او را می دیدم. الان هم هفت سال است در ایران زندگی می کند. من همیشه بی فامیل بودم فقط 5 سال در عمرم با پدرم در یک خانه بودم. بعد از ورود به پاریس این تغییر سطح اجتماعی من را اذیت می کرد و چون آدم شجاعی نبودم. *احساس انزوا داشتی؟ بله و سرخوردگی. این خیلی معمول است. هر چقدر هم جایزه نوبل بگیری یا درس بخوانی، آخرش تو را به عنوان یک خارجی می شناسند. اما امروزه من را به عنوان یک فرانسوی می شناسند و به من افتخار می کنند. *این که در جمع باشی برایت گمشده بودی. بله. فقط می خواستم یک مقامی داشته باشم و بولد شوم. *اولین بار که شروع کردی چقدر طول کشید تا ستاره شوی؟ همانطور که گفتم عمه ام مخالف ورزش بوکس بود. همسایه من معلم ورزش بود و در سالن آپارتمانش به من آموزش می داد. بعد از مدتی به من گفت تو دیگر باید به باشگاه بروی و دیگر نمی شود اینجا تمرین کنی. من به عمه ام گفتم می خواهم دنبال بوکس بروم راضی نبود و گفت باید با پدرت صحبت کنی. وقتی تلفنی با بابا گفتم تلفن را قطع کرد. من هم سه ماه به 18 سالگی ام مانده بود که بالاخره بوکس را شروع کردم. در حقیقت همین مخالفت ها باعث شد خیلی دیر شروع کنم. *شما می گویید حتی اگر نوبل هم بگیری وقتی مهاجر باشی تو را خارجی می دانند. شما چه کردید که شما را از خودشان می دانند؟ برایشان تیتر و مدال آوردم. مطرح ترین ورزشکار فرانسه زین الدین زیدان است ولی او زیاد حرف نمی زند و مصاحبه نمی کند. من می گفتم مهم نیست که برای کشورت گل بزنی مطرح شوی یا مشت بزنی؛ این مهم است که با این معروفیت چه کنی. در انجمن های خیریه مختلف زیاد بودم. الان دو هفته پیش دیدید که یکی از این مهاجرها با یک تریلی ملت را له کرد. بیشتر این تروریست ها در فرانسه به دنیا آمده اند. الان اینها یک مشکل بزرگ است. همان زمانی که در سال 2005 حملات تروریستی در فرانسه انجام شد من گفتم که فرانسه نتوانسته مهاجران را جذب کند. یک بخشی از جمعیت فرانسه خودشان را فرانسوی نمی دانند و این مشکلی است که سیاستمدارهای این کشور نمی خواهند ببینند. *اولین مدال را چه سالی آوردی؟ اولین تیتر را در سال 2001 قهرمانی فرانسه را آوردم. من تازه سال 2000 فرانسوی شدم. یعنی سال 83 وارد فرانسه شدم و تازه 17 سال بعد تابعیت گرفتم خیلی دیر. چند ماه بعد هم اولین مدال را آوردم. بعد دیگر خیلی سریع پیش رفت.  دوبار قهرمان فرانسه شدم. ماه ژوئیه 2002 قهرمان اروپا شدم. بعد سه بار قهرمان اروپا شدم و 4ژوئیه 2003 قهرمان جهان شدم. *چند قهرمانی جهان داری؟ شش بار قهرمان شدم و فقط دو مسابقه آخر را باختم. *برای کدام اتحادیه بوکس بود؟ اولین و قدیمی ترین فدراسیون بوکس است. *چه کسانی را شکست دادید؟ اولین مسابقه ام با سلیم مچکون فرانسوی بود که او را خیلی خوب می شناختم چون برای شش مسابقه اش زمانی که دانشجو بودم به عنوان حریف تمرینی می رفتم. *حسابی از او مشت خورده بودی و او را می شناختی. نه بیشتر می زدم. *در تمرین اجازه زدن داری؟ مسابقه واقعی است فقط دستکش ها بزرگتر است. جالب این است که اولین تیتر جهانی را در یازده کیلومتری خانه ام انجام دادم. من برای استانداری کار می کردم و پارک تفریحاتی که در آن مسابقه دادیم در اصل برای استانداری بود. *پس در خانه ات او را بردی. پدر دومم در زندگی ام این مسابقه را برایم درست کرد معاون استاندار بود. دومین تیتر در پاریس برگزار شد با یک حریف ونزوئلایی بود. تیتر سوم باز با سلیم مِچکُن این بار در شهر خودش مسابقه دادم. چون وقتی با قهرمان جهان قرارداد مسابقه می بندی، اگر او را ببری به او قول می دهی که سال بعد دوباره به او یک شانس بدهی. دوباره با ناک آوت بردم. تیتر چهارم با یک ژاپنی در مارسی برگزار کردم. آنجا همه ورزشکار هستند و 8هزار تماشاچی داشت آن را هم با ناک اوت بردم. تیتر پنجم دوباره در همان پارک تفریحی نزدیک خانه ام با یک مکزیکی قهرمان جهان انجام شد که در نهمین راند با ناک اوت بردم. هفتمین مسابقه که باختم با یک تایلندی در پاریس بود. همیشه می گویم آن باخت قسمت بود. به خاطر آن دو سال و نیم بوکس را کنار گذاشتم و با مادر شیرین آشنا شدم و شیرین به دنیا آمد. این اتفاق خیلی خوبی برایم بود. برای مسابقه هشتم خودم مسابقاتم را تنظیم کردم سه مسابقه ده راندی برگزار کردم که در فدراسیون ریتینگ بگیرم. آخرین مسابقه قهرمانی جهانم هم 4ژوئیه 2009 در پاریس بود که همه کاری مسابقه را خودم و یک وکیل انجام دادیم. آن مسابقه با بزرگترین بوکسوری بود که تا به حال با او مسابقه داده بودم کسی که 20 بار قهرمان جهان شده. یک کم بردم ولی چون با امتیاز رفتیم نمی شد قهرمانی را به من بدهند. *چرا وقتی قهرمان های بوکس یک باخت می دهند دیگر مسابقه نمی دهند؟ نه اینطور نیست. دربوکس با یک برد نمی مانی و با یک باخت هم نمی توانی مسابقات را کنار بگذاری. *شما خروس وزن بودید؟ وزنم سوپر خروس وزن بود. یک مقدار بالاتر از خروس وزن بود. هفت قهرمانی جهانم را با آن وزن انجام دادم. بعد که دو سال توقف کردم و برگشتم در رده خروس وزن مسابقه دادم. *از چه زمانی در ایران معروف شدی؟ از بعد از جریان بم. قبل از بم جوان هایی که روزنامه ورزشی می خواندند فقط من را می شناختند تا این که یازده روز بعد از زلزله آمدم و تازه اینجا من را شناختند. *چه شد که تصمیم گرفتی برای بم بیایی؟ در تعطیلات اسکی بودیم یک باره از تلویزیون دیدم چنین جریانی پیش آمده. سه چهار ساعت اول فکر کردم یک زلزله معمولی است و نهایت دویست سیصد نفر فوت می کنند. زمانی که فهمیدم جریان خیلی جدی است به میچ میکرم زنگ زدم که یک فرانسوی الجزایری تبار است. او کسی است که یک یورو هم برایش یک یورو است و نخواهد به بوکسورش نمی دهد. به او زنگ زدم گفتم همه فامیل من آنجا هستند. به شبکه کانال پلوس که مسابقات من را پخش می کرد زنگ زدیم و مهمترین روزنامه ورزشی فرانسه هم هماهنگ کردیم، یک روزنامه نگار و عکاس از روزنامه لکیپ و یک فیلمبردار از شبکه پلوس با ما همراه شدند. یک سری وسایل و کفش و لباس گرم دادند که بیاوریم. *ویزا چطور گرفتید؟ زمان زلزله گفتند برای خارجی ها ویزا نمی خواهد. یازده ساعت فقط در بم بودم. همان روز یک برنامه نیم ساعتی از تلویزیون فرانسه پخش شد و صفحه آخر روزنامه یک مطلب با تیتر «به زمینش برگشته» از بهترین روزنامه نگار ورزشی فرانسه به اسم کریم بن اسماعیل درباره من نوشته بود. این باعث شد که مردم شروع کردند به تلفن زدن و درخواست که کمک بدهند. بعد یک انجمن به اسم فرانسه بم درست کردیم که یک شماره بانکی دادیم 115هزار یورو جمع کردیم شش ماه بعد به بم برگشتم برای انتخاب یک زمین و ساختن یک مدرسه. همان کسانی که در یونسکو می شناختم با آقای رضا ثمربخش که رئیس بخش آموزش و پرورش در شش هفت کشور این منطقه است با من تماس گرفتند این پول را به حساب آنها ریختیم و در سال 2007 هم برای افتتاح مدرسه ای که بخشی از پولش همان 115هزار یورو بود، آمدم. بیش از یک میلیون دلار هزینه ساخت آن مدرسه بود که 15درصدش از آن پول بود. کمک های بزرگ زیادی کرده بودند مثلا یک پروفسور ایرانی از دانشگاه سانفرانسیسکو یک تلسکوپ بزرگ به این مدرسه اهدا کرد یا کلی کامپیوتر دارد. مدرسه پسرانه ای است که امکانات فوق العاده ای دارد. *بعد از این که دوره قهرمانی ات تمام شد بیشتر برنامه ات کارهای عام المنفعه بود. بله. بیشتر حرف می زدم. در 2005 و 2006 زمانی که اتفاقات تروریستی در فرانسه اتفاق افتاد... *از خانه های پناهنده ها شروع شد؟ نه. از خانه های سازمانی که مسکن ارزانتری یک مقدار برای اقشار پایین تر است شروع شد. مثلا در شهر خودمان یک بخشی در حاشیه درست کردند و اشتباهشان این بوده که فقط برای مهاجرهاست. این یک سیاست غلط است که یک کولونی درست شده که از کشورهای مختلف آفریقایی و آسیایی هستند. مثلا طرف 20سال است آنجا زندگی می کند هنوز فرانسوی یاد نگرفته. هر بار هم که یک اتفاق تروریستی رخ می دهد، مسوولین در تلویزیون می گویند این مشکل را برطرف می کنیم ولی شش ماه بعد یادشان می رود. امروزه خود فرانسوی هایی که بمب می گذارند یا یک کامیون برمی دارند مردم را له می کنند تقصیر خودشان است چون آنها را ول کردند. همه جای جهان نمی شود که همه از نظر پولی هم سطح باشند. بچه هایی از بخش های اطراف پاریس با یک مترو به شانزه لیزه می آیند، به جز اینکه به مک دونالد بروند یک کوکا بخورند هیچ چیز دیگری نمی توانند مصرف کنند. خب این ایرادی ندارد زندگی این است. ممکن است بعضی نداشته باشند. مشکل این است که هر جا در هر مغازه ای بروند صاحب و نگهبان مغازه دائم دنبالشان می روند که دزدی نکنند. چون می گویند این عرب است یا سیاه است پس دزد است. البته دزدی هم می کنند ولی نباید اینطور باشد. مهاجرها هم با خود می گویند ما را چون با عنوان فرانسوی قبول ندارند پس ما فرانسوی نیستیم. در صورتی که وقتی آنجا به دنیا آمدند فرانسوی هستند. بنابراین این تقصیر خودمان است که داعش یا طالبان به راحتی با آنها صحبت می کنند و آنها را جذب می کنند. *یعنی هم خود آن بچه ها دچار دوگانگی هستند هم نگاه درستی هم به آنها وجود ندارد؟ بله و این تقصیر سیاستمدارهاست و از طرفی هم تقصیر خانواده شان است که اکثرا بی سواد هستند شاید بلد باشند بخوانند و بنویسند ولی بی سواد فرهنگی هستند. چرا در ملیت های ما چنین چیزی اتفاق نمی افتد؟ برای اینکه در خانه با هم حرف می زنیم. کم پیش می آید مثل آن نمونه جوان آلمانی که مشکل روانی داشت و چند روز پیش چند نفر را کشت. *چقدر ایرانی آنجا داریم؟ رقم ندارم. تعدادمان زیاد نیست. دو نوع ایرانی هستند کسانی که اول انقلاب آمدند که در جنوب فرانسه و در پاریس هستند که وضع مالی خیلی خوبی دارند. عده دیگری هم مثل ما هستند که برای درس خواندن آمدند یا آمدند و ماندند زیاد سطح بالا نیستیم. *دوست نداشتی با پرچم ایران افتخار کسب کنی؟ نشدنی بود. در بوکس هیچوقت نمی توانستم چون حتی همین الان هم ایران بوکس حرفه ای ندارد. امروز هم اگر قهرمان جهان بودم نمی توانستم بیایم در امجدیه رینگ بگذارم و مسابقه برگزار کنم. آرزویم این بود که در لس آنجلس و در حضور ایرانی های آنجا مسابقه بدهم که طراح مسابقاتم عرضه اش را نداشت و خودم هم نتوانستم.     41257




شنبه 23 مرداد 1395 - 07:05:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 129]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


ورزش

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن