واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: فاتح خطرناكترين محور كردستان
در بخشي از دستنوشتههاي شهيد رحمتالله پوررمضان آمده است: مرگ رفتني است بيصدا و آهسته، بيهيچ موجي و بي هيچ اوجي.
نویسنده : صغري خيلفرهنگ
در بخشي از دستنوشتههاي شهيد رحمتالله پوررمضان آمده است: مرگ رفتني است بيصدا و آهسته، بيهيچ موجي و بي هيچ اوجي. اما شهادت كوچي است با آهنگ پر دامنه و سرشار از موج، اوج و عروج. . . شهيد رحمتالله پوررمضان از رزمندگان كمتر شناخته شده جبهههاي غرب دفاع مقدس است كه اخلاصش باعث شد آهنگ شهادت در زندگياش نواخته شود. براي آشنايي با زندگي اين شهيد با برادرش همكلام شدهايم كه خواندنش خالي از لطف نيست.
مكانيكي كه رزمنده شد
برادرم رحمتالله متولد 19ارديبهشت سال 1343 در بابلسر بود. ما در خانوادهاي مؤمن و متعهد تربيت شده و رشد پيدا كرديم. برادرم تا اول راهنمايي درس خواند و بعد به دلايلي ترك تحصيل كرده و به شغل فني مكانيكي روي آورد. زماني كه جنگ شروع شد، او همچنان در مكانيكي كار ميكرد تا اينكه عزم جبهه كرد. اسفند سال 1359 آموزش اوليه نظامي و رزمي را نزد برادر بزرگمان در اردوگاه آموزشي محمودآباد گذراند و در فروردين سال 1360 در سن 15 سالگي روانه جبهه شد. ابتداي حضورش راهي سرزمين مجاهدتهاي خاموش يعني كردستان شد و در شهر مريوان لباس جهاد بر تن كرد. بعد از يك سال حضور مستمر و حماسهساز در عملياتي در كردستان بر اثر اصابت تركش خمپاره به سينه و بازويش مجروح و پس از مدتي دوباره راهي كردستان شد.
جانوران؛ خطرناكترين محور كردستان
در سابقه رزمندگي برادرم آمده است كه فاتح محور جانوران اسلام دشت مريوان بود؛ محوري كه شهيد بزرگوار صياد شيرازي در صحبتهايش گفته بود محور جانوران خطرناكترين محور در استان كردستان است. برادرم در مقابله با كفار و خائنين به ميهن، بيباك و نترس بود و در تمامي عملياتها و حملات ضد انقلاب، با توجه به اينكه يك فرمانده بود خودش مستقيم وارد عمل ميشد و آرام و قرار نداشت. آن قدر در منطقه ميماند و به پايگاه برنميگشت تا اينكه خطر دشمن كاملاً رفع ميشد.
خار چشم دشمن
رحمتالله يك اسطوره بود كه همرزمانش از او به عنوان يك چريك و فرماندهاي افسانهاي در كردستان ياد ميكردند. او حدود سه سال به طور دائم در رزم بود و سال سوم حضور در جبههها به داخل خاك عراق رفت و آنجا مأموريت انجام ميداد. رحمتالله با سواد كم و سن و سال پايين در دوران حضورش در كردستان به دو زبان كردي و عربي تسلط پيدا كرده بود. با اين توانايي ميتوانست عمليات برونمرزي را به خوبي انجام دهد و در پادگان و پايگاههاي نظامي عراق نفوذ و شبانه اقدام به تخريب ماشينها و ادوات نظامي دشمن بكند. برادرم در مريوان براي مبارزه با حزب كومله و دموكرات، لباس كردي ميپوشيد و كسي به خوبي نميداند شهيد چه حماسهها آفريد و چه داغي به دل دشمنان قسمخورده انقلاب و نظام جمهوري اسلامي گذاشت كه از سال 61 دشمن براي سرش جايزه تعيين كرده بود.
نماز به شكرانه شهادت
شهيد به مدت 32 ماه در منطقه دزلي، دلاورانه به مبارزه پرداخت. رحمت الله دلسوخته نظام و عاشق امام و ولي زمانش بود وهميشه آرزوي شهادت داشت. عاقبت هم در تاريخ 7 آبان ماه 1362با دست خالي در گردنه محور جانوران در حالي كه با موتور از مأموريت بازميگشت، به كمينگاه كومله افتاد و به شهادت رسيد. در آن ماجرا ضدانقلاب ابتدا تصميم ميگيرد او را زنده دستگير كرده و مثله كند. آنها قصد داشتند دستهاي رحمتالله را ببرند و براي سركردهشان هديه ببرند كه با مقاومت او مواجه ميشوند و در نهايت با زدن چند گلوله به سر و صورتش از منطقه متواري ميشوند. دوست صميمي رحمتالله، شهيد مهدي تيموري، خبر شهادتش را به خانواده ما رساند. در همان لحظه پدر و مادرم نماز شكر خواندند و مهياي مراسم تشييع شدند. بدن پاك و مطهر شهيد، با استقبال كمنظير مردم شهيدپرور بابلسر، در امامزاده ابراهيم (ع) اين شهرستان به خاك سپرده شد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۳۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]