واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: ماهنامه خط خطی - ترجمه محمود بهرامی: «اوسریک»، مگس شجاع دل، در آخرین نقس های خود گفت: «اصلا نمی دونم اون موها از چی درست شده اند. اما قسم می خورم موی آدمیزاد نیستند.»
نیویورک- در مصاحبه ای اختصاصی که در شماره امروز «مگس تایمز» منتشر شد، مگسی که در موهای دونالد ترامپ گیر افتاده بود، اظهار داشت به هیچ عنوان نمی تواند بگوید آنچه روی سر دونالد ترامپ قرار دارد چیست اما مطمئن است که ربطی به بنی آدم ندارد.
این مگس رو به موت که از مترجم جدید و جهانی گوگل برای زبان حیوانات استفاده می کرد، نام خود را «اوسریک» عنوان کرد و اعتراف کرد که به این دلیل بر سر کاندیدای جمهوری خواهان در انتخابات پیش روی ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا نشسته است «چون عطر و بوی خیلی اشتهاآوری داشت. ریخت و قیافه اش به همان خروجی تازه بچه های کوچولو می زد، یا همان رنگ و همان قیافه. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. تعجب کردم اما وسوسه غذای تازه عقلم را زائل کرده بود. الان که فکر می کنم باید به خاطر ماده ای باشد که او روی موی مصنوعی اش اسپری می کند تا تارهای آن قشنگ بایستاد.»
اوسریک گفت به محض فرود آمدن، تارهای موی مصنوعی گران قیمت ترامپ «به دور من پیچیدند مثل تارهای عنکبوت در فیلم های ترسناک، به جان خودم یک جورایی مثل آناگوندا دور آدم چنبره می زدند. خیلی ترسیده بودم. هر چی بیشتر دست و پا می زدم بیشتر گیر می افتادم. احساس می کردم یک صدایی هی تو گوشم می گوید نترس نترس. من یک معامله خوب برایت دارم. خدا خدا می کردم که نجات پیدا کنم و دیگر در زندگی ام طمع نکنم.»
«و اون دود و بخارها... لعنتی... قرینه چشم هایم را تاریک کرده بود. با اینکه قرنیه چشم ما مگس ها چند عدسی دارد باز هم نمی توانستم ببینم. خدای من وحشتناک بود.»
مگس کوچک در حالی که بغض کرده بود، از یکی از ترسناک ترین لحظات این کابوس عذاب آور پرده برداشت و این زمانی بود که با اجساد تعداد زیادی مگس، زنبور و شبپره روبرو شد که بر لایه ای از موهای ریز روی پوست سر ترامپ در حال تجزیه بودند.
«یکهو جیغ کشیدم. نمی تونستم چیزی رو که می بینیم باور کنم. موها روی بدن همه شان را پوشانده بود. این منظره حتی برای من هم به عنوان یک مگس تهوع آور بود.مثل اینکه فسیل شده باشند. مثل قبرستان بود. آن ماده زرد روی همه را گرفته بود و آنها را چسبانده بود روی پوست سرش. یکی از اونایی که داشت تجزیه می شد فکر کنم در آخرین لحظات با یک چیزی کنار دستش را کنده بود و نوشته بود «به ترامپ رای ندهید...» شاید هم داشتم کابوس می دیدم، نمی دانم.»
«واقعا باید بگویم در طول تمام عمر هفت روزه ام منظره ای این چنین منزجرکننده و تهوع آور ندیده بودم.» در اینجا وی با صداقتی آشکار گفت: «بله من از استفراغ شتر و ادرار جوجه تیغی ارتزاق می کنم ولی باید بگویم که پوست سر و موی ترامپ چیز دیگری بود. خیلی بدتر بود. خیلی. خدا برای هیچ مگسی نخواهد.»
در اینجا دیگر صدای اوسریک رو به خاموشی رفت. او با نفس های بریده گفت: «مسمومیت موهای قشنگ و خوشبوی ترامپ دخل من را آورد. من از ریش ابوبکر البغدادی جان سالم به در برده بودم ولی این بار قضیه فرق داشت.»
مگس سبز زیبا به سختی سرفه کرد و نور چشم های زیبا و پرتلالواش کاستی گرفت. او با آخرین نفس هایش گفت: «شما را به «خداوندگار مگس ها» [نام رمانی از ویلیام گلدینگ، مترجم] قسم می دهم به این دیوانه رای ندهید وگرنه در عطرش خفه خواهیدشد.»
۰۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۷:۴۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 65]