واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
قرباني كردن جاسوس هاي دم دستي براي نجات شبكه كودتاي مخملين (خبر ويژه) سرسپردگي علني به آمريكا يا حفظ ظاهر در اين زمينه، به يكي از اختلافات و چالش هاي بزرگ در ميان گروه هاي ضدانقلابي تبديل شده است كه پيش از اين تلاش داشتند ذيل عنوان شاعرانه و مبهم «جنبش سبز»، ائتلافي بزرگ تشكيل دهند. برخي زياده روي ها در ابراز سرسپردگي به آمريكا باعث شده تا طيفي از عناصر ضدانقلاب به ابراز تحفظ ظاهري بپردازند. در اين زمينه سايت آشوب طلب موسوم به جنبش سبز با اشاره به تحركات علني عناصري نظير محسن سازگارا، محسن مخمل باف، عباس ميلاني و... كه اوج آن در عذرخواهي مضحك مخملباف از رئيس جمهور آمريكا به خاطر تسخير لانه جاسوسي شيطان بزرگ نمود پيدا كرد، نوشت: جريان بيرون نظير صداي آمريكا و برخي اتاق فكرهاي آمريكايي درصد تأثيرگذاري بر جنبش هستند. تماس با چنين شبكه هايي اشخاص يا نيروها را وام دار مي كند. صداي آمريكا تلاش دارد تا امثال نوري زاده ها، سازگاراها و عباس ميلاني ها را به عنوان سخنگوي جنبش معرفي كند. اين سايت ضدانقلابي با استثنا كردن مؤسسات برانداز وابسته به حزب دموكرات، به معرفي سربسته برخي موسسات نومحافظه كار در آمريكا كه عليه ايران فعاليت مي كنند، پرداخت و نوشت: آقايان سازگارا و مهدي خلجي در مؤسسه واشنگتن براي سياست خاورميانه كار مي كنند. همچنين مؤسسه امريكن اينترپرايز كه سخنراني بوش درباره خاورميانه جديد در اين موسسه ايراد شد. نومحافظه كاران آمريكايي، خود را در فعل و انفعالات كشورهاي خاورميانه ذي نفع مي بينند و سعي مي كنند حوادث را كاناليزه كنند. گفتني است تحرك اخير براي متفاوت قلمداد شدن با جريان هاي رسمي وابسته به آمريكا پس از آن صورت گرفت كه نقش آمريكا در پروژه القاي تقلب در انتخابات ايران و تشنجات خياباني ديگر قابل انكار نبود وگرنه سايت هايي نظير «جنبش سبز» براي ايفاي نقش در پروژه «عمليات رسانه اي» آمريكا- تا پيش از آشكار شدن شكست پروژه- هيچ ابايي نداشتند اما با مشاهده افتضاح به بار آمده، به اين نتيجه مشترك با اتاق فكرهاي آمريكايي رسيده اند كه عمليات انجام شده درست خلاف «نقشه» پيش رفته است به اين معنا كه آشوب ها قرار بوده به صورت مخملين و نرم باشد اما در عمل، از آن پتكي چدني با دسته شكسته باقي مانده و ديگر امكان ادامه مسير امكانپذير نيست. به نظر مي رسد اقدام اخير، بخشي از پروژه فريب براي بازسازي آبروي از دست رفته و بازسازي جبهه از هم پاشيده است و از سوي محافل اطلاعاتي در غرب مديريت مي شود. براساس سناريوي جديد، قرباني كردن جاسوسان دم دستي و بدنام جهت نجات شبكه كودتا در دستور كار قرار گرفته است. نگراني از آشكار شدن ردپاي قدرت هاي بيگانه در آشوب طلبي (در پوشش نام جنبش) در حالي است كه انگليسي ها پريروز جايزه اي 50 هزار دلاري را به محسن مخمل باف (سخنگوي سبزها و موسوي در خارج كشور) هديه كردند. اين جايزه تحت پوشش «آزادي براي خلق هنري» داده شد و مخمل باف اعلام كرد آن را تقديم حسينعلي منتظري- كه از وي به عنوان پدر معنوي آشوبگران آمريكايي ياد مي شود- مي كند. به نظر مي رسد محافل غربي به خاطر رو در بايستي در تقديم مستقيم كمك هاي مالي اعطايي به اشخاص مذكور، آنها را با واسطه ارائه مي كنند و البته امثال مخمل باف نيز در اين زمينه اختياري از خود ندارند. ايران پنجمين قدرت سايبري جهان در مقابله با سايت هاي غيراخلاقي (خبر ويژه) مؤسسه ديفنس تك(Defense Tech) وابسته به مراكز امنيتي و اطلاعاتي آمريكا، ايران را يكي از 5 ارتش سايبري پيشرو جهان به ويژه در زمينه شناسايي و مقابله با سايت هاي غيراخلاقي معرفي كرد. مؤسسه ديفنس تك(Defense Tech) از مؤسسات نظامي و امنيتي ايالات متحده آمريكا با استناد به آمار دريافتي از سازمان اطلاعات آمريكا(CIA)، ايران را جزء 5 كشور داراي قوي ترين نيروي سايبري معرفي كرده و تعداد نيروهاي سايبري سپاه را بيش از دو هزار و 400 نفر تخمين زده و اعلام كرد: اين تيم زيرمجموعه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي است. به گزارش «البرز» اين گزارش در حالي منتشر مي شود كه پيش از اين مجله «فارين پاليسي»(چاپ آمريكا) اقدامات نيروهاي سپاه عليه سايت هاي مستهجن در عرصه سايبر را اقدامي بشردوستانه و به نفع حقوق بشر اعلام كرده بود. انتشار اين گزارش در حالي صورت مي گيرد كه مركز بررسي جريان سازمان يافته سايبر ف متعلق به نهادهاي اطلاعاتي سپاه پاسداران، در عملياتي حرفه اي در فضاي وب، بيش از 100 سايت غيراخلاقي فارسي را منهدم و بيش از سي تن از فعالان سايت هاي مستهجن فارسي را بازداشت كردند. شايان ذكر است حوزه اينترنت و ماهواره به عنوان جديدترين تسليحات ناتوي فرهنگي در هجوم همه جانبه عليه ارزش هاي اخلاقي و اسلامي به شمار مي رود و بخش عمده اي از فعاليت هاي سازمان هاي جاسوسي و اطلاعاتي غرب تحت عنوان «جنگ نرم» از طريق همه حوزه انجام مي شود. بوش و رايس و رامسفلد كه شيطان نبودند! (خبر ويژه) يك چپ آمريكايي كه اكنون در استخدام نهادهاي ضدايراني و محافظه كار قرار دارد مي گويد شيطان بزرگ افسانه است. عباس ميلاني در گفت وگو با ارگان رسمي سازمان سيا (فردا) مدعي شد شيطان بزرگ افسانه است. هر آنچه درباره دخالت آمريكا در ايران مي دانيد غلط است. ارگان سيا ميلاني را مدير برنامه مطالعات ايراني در دانشگاه استنفورد و يكي از مسئولان پروژه دموكراسي ايران در موسسه هوور معرفي كرد و با ارائه چهره آكادميك از اين عنصر ضدانقلاب، به اين نكته بسنده كرد كه « وي سال 56 به عنوان زنداني سياسي به زندان رفت». ميلاني در اين مصاحبه سفارشي مدعي شد: شعارهاي ضداستكباري ملت ايران، استالينيستي و ماركسيستي است و صرفاً لعاب مذهبي به آن داده شده است. امپرياليسم بار تاريخي چپ دارد اما در استفاده مذهبي ها، از اين بار تهي و تبديل به برچسبي براي آمريكا شده است. وي كه ظاهراً به عنوان مهره آمريكايي از تعبير شيطان بزرگ احساس توهين مي كرد مدعي شد «اين تعابير نگاه به غايت تحقير آميزي به ملت ايران است»! اين چپ سابق ترجيح داد دخالت هاي ضدحقوق بشري آمريكا در ايران از سال 1320 و سپس كودتاي 28مرداد 32 به بعد را مسكوت بگذارد و دشمني هاي 30 سال گذشته كاخ سفيد با جمهوري اسلامي را كتمان كند. باراك اوباما و هيلاري كلينتون رسماً از آشوبگران در حوادث اخير حمايت كرده بودند كه لابد اين نيز دخالت محسوب نمي شود! اظهارات اين مستخدم رسمي محافل نومحافظه كار آمريكايي نشان مي دهد كه اتفاقاً ملت ايران دست روي نقطه حساسي گذاشته است. ميلاني همان كسي است كه با وجود سوابق چپ روي و گرايشات ماركسيستي، به تحريف تاريخ به نفع رژيم پهلوي و گروهك استعماري بهائيت پرداخت و كتاب «معماي هويدا» را براي بازسازي چهره اين مهره بهايي نوشت. انستيتو هوور كه ميلاني از مستخدمان آن در يكي از پروژه هاي ضد ايراني محسوب مي شود، پيوند گسترده اي با حزب محافظه كار جمهوري خواه دارد و دونالد رامسفلد (آغازگر جنگ هاي وحشيانه عليه افغانستان و عراق)، ژنرال جان ابي زيد رئيس فرماندهي مركزي آمريكا در منطقه (در دوران بوش)، كاندوليزا رايس، جرج شولتز و نيوت كينگريچ اعضاي افراطي آن به شمار مي روند. برخي از فعاليت و سياست ها انيستيتو هوور در قبال ايران در بحث پيشبرد دمكراسي شامل برگزاري كلاس ها و برنامه هاي آموزشي و تشكيل اتاق هاي فكر در مورد ايران بوسيله جذب نيروهاي ايراني و حمايت هاي مالي از رسانه ها و سايت هاي اينترنتي مانند سايت گذار (وابسته به كساني چون حقيقت جو، موسوي خوئيني، گنجي و...) مي باشد. چپ هاي لائيك (ماركسيست) و شبه مذهبي بسياري پس از فروپاشي بلوك شرق، ليبرال شده و با انفعال و خلع سلاحي تمام به استخدام نهادهاي مطالعاتي، اطلاعاتي و سياسي در آمريكا و غرب درآمدند. آنها حاضر شدند به ويژه ولايت شيطان بزرگ را در معارضه با جمهوري اسلامي گردن نهند. ايران و تركيه قطب اصلي قدرت در خاورميانه شده اند (خبر ويژه) يك روزنامه آمريكايي تأكيد كرد «حل مسائل خاورميانه بدون توجه به واقعيت قدرت در اين منطقه امكانپذير نيست و اين واقعيت، جابجايي قدرت از مصر و عربستان به سمت ايران و تركيه است.» كريستين ساينس مانيتور با تأكيد بر اينكه قدرت در منطقه خاورميانه به سمت ايران و تركيه تغييركرده، مي نويسد: عربستان درصدد بود با راه انداختن جنگ با حوثي ها در يمن، پاي ايران را به عنوان حامي اين گروه ها به ميان بكشد كه اتفاقاً نتيجه عكس داد و اكنون اين عربستان است كه به خاطر انجام عمليات پارتيزاني در يك كشور ديگر محكوم است. اين روزنامه نوشت: ايران در قالب سند چشم انداز بيست ساله كه بنا بر آن سياست خارجي مبتني بر تعامل سازنده را پيگيري مي كند تاكنون به توفيقاتي در خاورميانه دست يافته و تركيه هم براساس سياست حزب عدالت و توسعه، رويكردي مجدد به سمت آسيا و كشورهاي اسلامي داشته است. آنچه مشهود است، اين دو كشور اكنون داراي نظام هاي سياسي- اقتصادي هستند كه هر كدام در نوع خود الگوهايي براي كشورهاي اسلامي به شمار مي رود و مهم آن است كه كارآمدي نظام سياسي- اقتصادي ايران مي تواند به اقبال كشورهاي اسلامي بيفزايد. كريستين ساينس مانيتور با اشاره به بحران در روابط تركيه با اروپا و عدم پذيرش عضويت اين كشور در اتحاديه اروپا مي نويسد: تركيه از اين موضوع سرخورده شده و با تغيير رويكرد، متوجه همسايگان خود شده است، تغييراتي كه در حمايت از برنامه هسته اي ايران، مخالفت با اسرائيل و حمايت از دولت حماس در فلسطين مشهود است. تركيه در صورتي كه برنامه هاي خود را پيش ببرد مي تواند به موازات ايران، قدرتي در خاورميانه محسوب شود. به نوشته كريستين ساينس مانيتور، آمريكا و اروپا به واسطه تحريم هاي بي اثر نشان داده اند كه در مقابل ايران ناتوان هستند. كارنامه مردودي زيربغل حزب مشاركت (خبر ويژه) «كاركرد و كارنامه حزب مشاركت از منظر يك حزب سياسي نه تنها ناموفق كه عملاً مردود است». صادق زيبا كلام كه با برخي سران مشاركت نظير رمضان زاده، حجاريان، تاج زاده، سمتي و... دوستي ديرينه دارد، ضمن تاكيد بر تحليل فوق، در روزنامه اعتماد نوشت: مشاركت را از منظر حزب بما هو حزب، نمي توان تشكيلات موفقي دانست. وي با اشاره به نظرخواهي 10 سال پيش حجاريان از وي درباره حزب و توصيه هايي كه به او درباره تشكيلات كرده نوشت: همان چند دقيقه اي كه با حجاريان در دفترم صحبت كردم 20 بار به ساعتش نگاه كرد. همه شان اينگونه بودند... مشاركت در تجزيه و تحليل نهايي، شد جرياني مثل ساير احزاب، مثل سازمان مجاهدين انقلاب، نهضت آزادي، كارگزاران سازندگي... مشاركت هم شد تشكيلاتي همچون ساير تشكيلات كه رهبران آن هرگز از تهران فراتر نمي روند، آن هم خيابان هاي شمال شهر تهران. تشكيلاتي كه اگر كادرها و رهبران اصلي آن را در يك ميني بوس جا مي داديم نصف ميني بوس خالي مي ماند. زيبا كلام كه اين تحليل را در يازدهمين سال تاسيس مشاركت نوشته، اضافه مي كند: خيلي نيازي به رمل و اسطرلاب نيست كه آخر و عاقبت چنين حزبي چگونه از آب درمي آمد. آنان كه فكر مي كردند طي 11 سال هر كاري كه مي توانستند كرده اند آخرالامر متهم شدند به اين كه هيچ كاري نكرده اند. من براي سخنراني به استان هاي مختلف مي رفتم. در هيچ شهري ردي و اثري از مشاركت نبود. همزمان، رضا خاتمي دبيركل سابق مشاركت، معرفي نامزد مستقل (معين) در انتخابات سال 84 را اشتباه توصيف كرد. وي در گفت وگو با روزنامه اعتماد گفت: اي كاش در آن انتخابات كانديدا معرفي نمي كرديم و كانديدا نداشتيم. انتشار اظهاراتي از قبيل اظهارات رضا خاتمي و صادق زيباكلام از آن جهت قابل تأمل است كه اعضا و رسانه هاي وابسته به حزب مشاركت در انتخابات اخير تلاش كردند رأي ميرحسين موسوي را به پايگاه اجتماعي خود نسبت دهند حال آن كه قاطبه آن 13 ميليون رأي با تصور پايبندي موسوي به سوابق خط امامي به وي رأي داده بودند. سران مشاركت در انتخابات سال 84 هم در پي رد صلاحيت معين مدعي شده بودند نظام از پايگاه رأي و قطعيت پيروزي دكتر معين مي ترسد. آنها حتي براي فشار به كروبي ادعا كرده بودند معين براساس نظرسنجي ها 19 ميليون رأي مي آورد و برنده انتخابات است در حالي كه وي 5/4 ميليون رأي بيشتر نياورد. با درك همين واقعيت هاي سياسي بود كه حزب مشاركت در انتخابات رياست جمهوري امسال، به جاي به ميدان آوردن نامزدي حزبي و صريح (نظير معين) به سراغ يك چهره خاكستري كه 20 سال را در سكوت گذرانده بود رفت و به موازات آن از 3 ماه قبل از آغاز انتخابات، پروژه القاي تقلب در انتخابات را كليد زد تا در جا زدن 11 ساله در جذب مخاطب و هوادار را با عوام فريبي و تحريك عواطف به انجام رساند اما اين يارگيري بادكنكي را همان گونه كه باد آورده بود، باد هم برد /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 495]