واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: فرزند شهیدبهشتی: پدرم پیگیر وضعیترفاهی هویدا در زندان بود/برای پایمال نشدن حقوق همسربنیصدر هم تلاش کرد
فرزند شهید بهشتی گفت:وقتی شهید بهشتی شنیدند که هویدا در زندان قصر مورد بازجویی قرار گرفته،دو نفر را فرستادند تا وضعیت رفاهی هویدا را بررسی کنند.
آفتابنیوز : سید علیرضا بهشتی، مدرس علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس و فرزند آیت الله شهید دکتر بهشتی، با اشاره به الگوی انسان مد نظر شهید بهشتی، اظهار کرد: مسایل حقوقی نیز از الگوی انسان که مبنای مباحث شهید بهشتی است، به دست می آید.
وی تصریح کرد: شهید بهشتی انسان را موجودی انتخاب گر میداند که برای این انتخاب گری نیازمند آگاهی و آزادی است و در پی انتخاب هم مسوولیت دارد. مسوولیت پنج گانهای که برای انسان تعریف شده، مسوولیت در قبال خویشتن خویش، مسوولیت در قبال خالق هستی، مسوولیت در قبال دیگران و جامعه، مسوولیت در قبال محیط زیست و طبیعت و مسوولیت در قبال تاریخ است. طبیعتا این نظام حق التکلیف را برای انسان به بار می آورد که می شود حقوق دیگر را از آن منتج کرد.
اهم اظهارات علیرضا بهشتی به این شرح است:
*برای این که انسانها بتوانند انتخابگر باشند مستلزم داشتن یک سری حقوق هستند یعنی وسیع ترین دایره ممکن برای انتخاب گری آن ها باید فراهم شود؛ طبیعی است که تبعیض ها ضد انتخاب گری خواهد بود یعنی لازمه هر تبعیضی این است که بخشی از انتخاب گری های انسان حذف شود. این مبنای انسان شناختی شهید بهشتی است که همواره گفته ام یک اسلام شناس انسان گرا است.
*شهید بهشتی یک مبنای معرفت شناختی نیز دارد؛ مرحوم شهید بهشتی تعریف بسیار جامعی با بهره گیری از ابزارها و تحلیل فلسفی و آن چه که در کتاب آفرینش و به طور مشخص در قرآن آمده مطرح کردند و آن این است که ایشان بین حق و آنچه که باید باشد و حق با آنچه که هست یک رابطه مستقیم برقرار کردند. این چیزی است که در دوران مدرن دچار وقفه شد و درباره معرفت شناختی درباره اش تردیدهای جدی به عمل آمد اما نقدهای پسامدرن نشان داده که این وقفه معلوم نیست تا چه اندازه به لحاظ حتی منطق فلسفی قابل دفاع باشد.
* حداقل اکنون خیلی ها در مباحث خود مطرح می کنند که بین حق به معنای آن چه که هست و آن چه که باید باشد یک رابطه مستقیم وجود دارد. این مطلب را مرحوم بهشتی در اوایل دهه 1350 مطرح می کند. به این معنا اگر انسان موجودی است انتخابگر که باید آزادانه و آگاهانه انتخاب کند، انسان تکوینا این طور است، تشریعا هم باید برای او ابزارهای انتخاب فراهم باشد، این به معنای این است که گسترده ترین طیف گزینههای ممکن مشروع به لحاظ اخلاقی برای انسان ها باید فراهم باشد؛ طبیعتا از دل این مطلب، حق تفاوت و حق متفاوت زیستن نیز برداشت می شود؛ اصلا به این معنا نیست که افراد همه باید یک گونه زندگی کنند و الگوی زندگی یکسانی داشته باشند؛ هیچ چیز نمی تواند در آیین اسلام به گونه ای تفسیر شود که جلوی این موضوع را بگیرد. این موضوع مبنای دیدگاه مرحوم شهید بهشتی است.
* رفتار پدر و مادر با فرزند، رفتار معلم با دانش آموزان، رفتار استاد با دانشجویان، رفتار حکومت با شهروندان و حتی بالاتر، نوع رابطه پیامبر، امامان و پیشوایان دینی با مردم و پیروانشان و نوع رابطه خداوند با بندگانشان نمی تواند خلاف موضوع مورد بحث باشد.با این اوصاف معنای محکمتری از "لااکراه فی الدین" به دست می آید. افرادی این گونه برداشت کردند که بر اساس "لااکراه فی الدین" انسان تکوینا مجبور به پذیرش دین نیست اما تشریعا هست؛ از دیدگاه شهید بهشتی این تفاوت وجود ندارد، تفاوت بر اساس معرفت شناختی بر اساس قرآن نیست.
وی با اشاره به این که به لحاظ عملی، رویه عملی و رفتارهای شهید بهشتی در حوزه قضائی را بررسی می کنیم و امیدواریم کار به نتیجه برسد، گفت: در جای جای رفتارهای شهید بهشتی که می نگریم، ایشان هنگامی که ریاست دستگاه قضائی را برعهده داشتند، به همین سبک عمل می کنند. البته در فراز همه این ها قانون است منتها قانونی که حقوق انسان ها را محترم بشمارد.
*مرحوم شهید بهشتی هم در مقدمه قانون اساسی و هم در بخش حقوق ملت تلاش زیادی می کند و از جمله مساله مبارزه شدید و مقاوت ایشان در مجلس خبرگان، برای این است که مبادا منع هرگونه شکنجه زیر سوال برود، منع هرگونه سانسور و تفتیش و شنود و امثال این ها زیر سوال برود. شهید بهشتی و برخی فقهای نو اندیش تلاش کردند تا این موارد در قانون اساسی دیده شود.
*وقتی شهید بهشتی شنیدند که هویدا در زندان قصر مورد بازجویی های شدید قرار گرفته ـ بعدا مشخص شد که شکنجه وی توسط یکی از گروه هایی که بعدا از سال 60 به بعد علیه جمهوری اسلامی وارد نظامی شد ـ ایشان بلافاصله دو نفر (آقای حداد عادل و مهندس بنی اسدی) را فرستادند تا مساله را بررسی کنند ببینند که وضعیت رفاهی هویدا متناسب با وضعیت زندانی شدنش است؛ حقوقش رعایت می شود یا خیر. این موارد در سال های اول پس از انقلاب که آشفتگی شدید مدیریت وجود داشت، نقاط برجسته ای است.
* از سوی دیگر هنگامی که بنی صدر از ریاست جمهوری عزل شد و به خفا رفت، همسر ایشان را برای این که اهرم فشاری باشد دستگیر کردند؛ آقای بهشتی بسیار ناراحت شد و از اختیارات شخصی خود استفاده کرد و دستور داد که همسر بنی صدر آزاد شود و حقوق او زیر پا نرود.
* متاسفانه با دستاویزهای مختلف و بهانه های مختلف ما از آنچه در سال های اول انقلاب و به عنوان آرمان های انقلاب مطرح بود و طراحان و بنیان گذاران و معماران این نظام عنون کردند، فاصله گرفته ایم. خیلی تنزل کردیم؛ امیدوارم هنوز جای بازگشت و ترمیم باشد.
*حتی در برخورد های معمولی که با شهروندان در مراجعاتشان به دولت و سایر قوای حکومت صورت می گیرد، کرامت انسانی آن ها حفظ نمی شود و حس نمی کنند که کرامت آن ها مورد احترام قرار گرفته است. درواقع شهروند ایرانی هنگام مراجعه به پایین ترین دستگاه های اجرایی و انتظامی احساس کرامت نمی کند و احساس بی پناهی می کند؛ این مساله برای نظام جمهوری اسلامی ضعف است و باید به طور اساسی باید فکری برای برخورد با ارباب رجوع کند.
* آنچه که شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید طالقانی، امام خمینی و دکتر شریعتی و ... مطرح کردند، سخنانی است که می توان برای پاسخگویی به پرسش های جدید امروزی به کار گرفت به این صورت که مبانی و روش شناختی آن ها را مورد بررسی قرار دهیم. از این جهت بازگشت به مبادی فکری انقلابی از ضروریات فراهم شدن پاسخگویی به نیازهای امروز است.
منبع: جماران
۱۵ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۷:۳۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]