تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 27 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بپرهيز از كارى كه موجب عذرخواهى می ‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816182462




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خودباوری سد مقابله با نفوذ


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: خودباوری سد مقابله با نفوذ
خبرگزاری فارس: خودباوری سد مقابله با نفوذ
مفهوم فرهنگ در ایران پیشینه‌ای طولانى داد. واژه فرهنگ از دو جزء «فر» و «هنگ» تشکیل شده است. «معنی ترکیبی این دو واژه، بیرون‌کشیدن و بالاکشیدن است.

مقدمه فرهنگ غرب، مجموعه‌اى از زیبایی‌ها و زشتی‌هاست. هیچ‌کس نمى‌تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگرى، حتماً زیبایی‌هایى هم دارد. هیچ‌کس با هیچ فرهنگ بیگانه‌اى این‌گونه برخورد نمى‌کند که بگوید که ما درِ خانه‌مان را صددرصد روى این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هر جاى دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعه‌اى از خوبی‌ها و بدی‌هاست. یک ملت عاقل و یک مجموعه‌ خردمند، آن خوبی‌ها را مى‌گیرد، به فرهنگ خودش مى‌افزاید، فرهنگ خودش را غنى مى‌سازد و آن بدی‌ها را رد مى‌کند.1 مفهوم فرهنگ در ایران پیشینه‌ای طولانى داد. واژه فرهنگ از دو جزء «فر» و «هنگ» تشکیل شده  است. «معنی ترکیبی این دو واژه، بیرون‌کشیدن و بالاکشیدن است که منظور از آن، بیرون‌کشیدن مجموعه‌ دانستنی‌ها و نیروها و استعدادهای نهفته‌ افراد یک ملت برای پُربار کردن پدیده‌ها و خلاقیت‌های ناشناخته آدمی است.2 تبادل؛ آری یا خیر؟ انسان‌ها از ابتدای خلقت دارای فرهنگ بوده‌ و برای زندگی از آداب و رفتاری خاص پیروی می‌کرده‌اند. روحیاتشان کاملا مناسب زندگی در قالب گروه‌های اجتماعی شکل و فرم گرفته است.اما آن‌ها در طول تاریخ به دلیل تفاوت در مکان‌های زندگی به گروه‌های مختلفی تقسیم شدند و هر کدام ازاین گروه‌ها رفته‌رفته فرهنگ خاص خود را (البته با حفظ اصول مشترک) پیدا کرد. اما همیشه زمانی یک فرهنگ، بالنده و کامل شده که توانایی تبادل با سایر فرهنگ‏ها و جذب عناصر مثبت آن‌ها را داشته است. این تبادل در طول تاریخ به شکلی طبیعی وجود داشته و عاملی برای رشد مستمر فرهنگ‌ها بوده است. چنین امری برای تازه‏‌ماندن معارف و حیات فرهنگی بشر، بسیار ضروری است و موجب ارتقای ارزش‏ها و سعادت اجتماعی می‌شود. به‌واقع ملتی که فرهنگ خاص خود را نداشته باشد، مرده محسوب می‏شود. امروزه این تبادل به شیوه خطرناکی تهدید شده است و متاسفانه شاهد یک‌سویه شدن این ارتباط هستیم. در این عصر، تبادل به شیوه گزینش و جذب عناصر مثبت سایر فرهنگ‌ها اتفاق نمی‌افتد، بلکه فرهنگ‌هایی که با عنوان فرهنگ نو و غالب شناخته می‌شوند بدون توجه به ظرفیت‌های جامعه هدف به شکل سیل‌آسا و خروش‌آمیز وارد یک جامعه شده و فرهنگ اصیل و سنّتی آن جامعه را تخریب می‌کنند. کشور ژاپن یکی از کشورهایی است که به سرعت فرهنگ سنتی خود را از دست داد و تلاش‌های بسیار اندیشمندانش نتوانست تغییری در این روند پدید بیاورد. تغییر نوع پوشش و معماری، روابط خانوادگی و اجتماعی و حتی مناسبات بین‌المللی از موارد مشهود این تغییر است. ترویج اندیشه‌هایی مانند لذت‌بردن بی‌حد و لجام‌گسیخته، رفاه مادی و زندگی در چارچوب حیات مادی، دوری  از هر اندیشه‌ای که بویی از اخلاق، معنویات و انسانیت داشته باشد باعث شد مردمان ژاپن که فضیلت‌های اخلاقی در مناسبات اجتماعی‌شان بسیار حائز اهمیت بود، به انسان‌هایی رفاه‌طلب، سودجو، چپاول‌گر و بی‌بند‌و‌بار بدل شوند. چنین تغییراتی با رواج فرهنگ‌گریزی در یک جامعه شروع می‌شود و به خودباختگی فرهنگی می‌انجامد. در این شرایط است که فرد نسبت به فرهنگ جامعه‌ خود همواره حالتی سرزنش‌گونه دارد و نسبت به جامعه‌ دیگر نگاهی آرمانی! در مواجهه با فرهنگ‌های بیگانه «لاندوفسکی» برای تعریف یک گروه جمعی، از علم نشانه‌شناسی و زبان بهره می‌جوید. همان‌طور که در بررسی‌های زبان‌شناسی، معنای واحدها به شکل ذاتی در خود واحدها نیستند؛ معنا اساساً دارای جنبه‌ افتراقی است. از این منظر همه‌ بها به «ارتباط» داده می‌شود و تک‌‌تک واحدها(واژه‌ها) به شکل مجزا معنی ندارند. همین مسأله درباره سوژه («من»/ «ما») و هویت فرهنگی یک جامعه نیز صدق می‌کند. فرهنگ هم به مثابه سوژه با «تفاوت»، خود را تعریف می‌کند و برای نائل‌آمدن به هویتی مشخص به دیگری «او» ـ‌فرهنگ متفاوت‌ـ  نیاز دارد. این جاست که فرهنگ هر کشوری برای تعریف و مشخص‌نمودن هویت فرهنگی خاص خویش، خود را با متفاوت‌ترین فرهنگ مقابل تعریف می‌کند. قرار گرفتن فرهنگ اسلامی در برابر فرهنگ غربی یکی از همین تقابل‌هاست که به هردو فرهنگ معنی می‌دهد. تقریبا در اکثر جنبه‌های اجتماعی، فرهنگ اسلامی تفاوت‌های بنیادین با فرهنگ مادی‌گرای غربی دارد. ایرانیان در طول تاریخ از فرهنگ غنی خود محافظت کردند و این گونه بوده است که در مواجهه با هر فرهنگ دیگری توانسته‌اند موجودیت و ارزشمندی خویش را حفظ کنند. نگاهی به تاریخ این کشور به سادگی این پیروزی‌های پی‌درپی‌ را نشان می‌دهد. این فرهنگ، سالیان طولانی هویت مستقل خود را در جنگ با یونان و روم حفظ کرد. بعدها فرهنگ ایران چالشی بزرگ را پیش روی خود دید و ایرانیان با اسلام آشنا شدند. به دلیل زمینه‌های مناسب فرهنگی اسلام و ایران، این دو فرهنگ چنان در‌هم‌آمیختند که امروزه جدا‌کردن آن‌ها ناممکن است. این رشد فرهنگی بزرگ در مواجهه با مغولان و افغان‌ها در برهه‌های بعدی تاریخ ایران اهمیت بسزایی دارد و این رشد بسیار کارآمد بود . اما آشنایی ایرانیان با غرب در اوضاع بسیار نامناسبی اتفاق افتاد. دوره رکود فرهنگ ایرانی و اسلامی که از بی‌کفایتی شاهان قاجار و تهاجم استعمارگران ناشی می‌شد، جامعه ایرانی را در انفعال قرار داده بود. استعمارگران هم از این اوضاع رکود استفاده کردند و بعد از نخستین جنگ جهانی، ورود سیل‌آسای فرهنگ غربی به جامعه ایرانی شدت یافت. این بار فرهنگ ایرانی می‌بایست خود را دربرابر فرهنگ غربی تعریف می‌کرد. براساس تعریف به واسطه «رابطه»، لاندوفسکی الگوی کلی را مطرح می‌کند که درباره‌ وجوه متفاوت برخورد «خودِ» غالب مرجع (یک گروه غالب مرجع) با «دیگری» مغلوب است. در این رابطه، گروه مرجع غالب سعی دارد ساختارهای هویتی دیگری را در ساختار هویتی خویش هضم و آن را شبیه خود کند. این مساله به چندین روش اتفاق می‌افتد: یا اساساً ساختار مقابل را طرد می‌کند، یا به دلیل داشتن نوستالژی با آن، ساختار هویتی مقابل را تفکیک می‌کند و یا اتفاقا به دلیل غیر و مستقل بودنش، با آن تعامل فعال و پویا برقرار می‌کند. باید توجه داشت که هر فرهنگ سالمی در برخورد با یک پدیده خود را غالب و فرهنگ مقابل را مغلوب می‌داند. زمانی که فرهنگ غرب با فرهنگ اسلامی ایرانی در تقابل قرار گرفت، برای ایجاد هویت غالب از هر سه روش گفته شده بهره برد. هالیوود در خدمت انکار فرهنگ ایرانی‌-اسلامی اسلام‌ستیزی و ایران‌هراسی که در سال‌های اخیر شاهد آن هستیم یکی از روش‌های انکار هویت اسلامی‌ـ‌‌‌ایرانی است که فرهنگ غرب با استفاده از تمام امکانات خود در پی آن است. فیلم‌های بسیاری که در تخریب چهره‌ مسلمانان و ایرانیان ساخته می‌شود یکی از روش‌های اسلام‌ستیزی و به خدمت‌گرفتن رسانه است. فیلم‌های بدون دخترم هرگز، شرایط، سیصد، دختری که تنها در خیابان شبانه به خانه می‌رود، سنگسار ثریا و ده‌ها نمونه دیگر در انکار هویت اسلامی‌ـ‌ایرانی ساخته شده‌اند و فرهنگ غربی با استفاده از این ابزار تمام فرهنگ اسلامی را «بد» معرفی می‌کند و ادعا دارد هیچ چیز «خوب»ی در اسلام نیست و مسلمان و فرهنگ مسلمانی یعنی «بد». فیلم‌هایی مانند «پلیس آهنین‌ـ3» ساختار هویت ایرانی‌ـ‌اسلامی را از هم تفکیک می‌کند و بخشی از آن را که با هویت غربی قابل تطبیق است می‌پذیرد. این بار مانند فیلم «کشتی‌گیر» هر ایرانی مسلمانی بد نیست بلکه «ایرانی»ها خوب هستند و اسلام «بد» است. موج باستان‌گرایی که از زمان حکومت پهلوی در جامعه ایرانی آغاز شد یکی از بارزترین تفکیک‌های فرهنگ ایرانی‌ـ‌اسلامی توسط غرب است. اندیشه‌هایی که معمولا بر اصول حکومت‌داری هخامنشیان وآیین دینی زرتشت تاکید می‌کنند و آن را به عنوان فرهنگ یک ایرانی «خوب» و متمدن می‌پذیرند، در اصل  موفق به تفکیک هویت فرهنگ ایرانی شده اند.  توجه به ساختار حکومت امریکا و حمایت‌هایش از شاه ایران و امرای کشورهای حاشیه‌ خلیج فارس و کشورهایی که حکومت دست‌نشانده دارند بیان‌گر این است که غرب همیشه پذیرای حکومت ثروتمندان بر مستمندان است و تاکید برایران باستان به دلیل وجود همین نوستالژی می‌باشد. غول رسانه‌ای غرب گاهی یک ایرانی مسلمان را به عنوان فردی خوب می‌پذیرد ولی با ضمیمه‌کردن شرایطی. اکثر شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان برنامه‌هایی دارند که زندگی افراد یا خانواده‌های مسلمانی را به تصویر می‌کشد که از قضا یک امریکایی خوب نیز هستند. فرهنگ غالب غرب این بار اسلام را به عنوان یک فرهنگ مستقل پذیرفته و سعی در ایجاد یک تبادل دارد. قسمت‌هایی از اسلام مانند توجه به وظایف شخصی و اخلاقی  به عنوان نقاط مثبت پذیرفته می‌شوند.  اگر ما فرهنگ ایرانی و اسلامی را یک کل واحد در نظر بگیریم، تفکیک ایران و اسلام از همدیگر یا جداکردن قسمتی از دستورات اسلام مانند قصاص و جهاد (که به عنوان اسلام امریکایی شناخته می‌شود و تلاش‌های زیادی برای ایجاد و گسترش آن انجام شده است) در اصل به معنی تغییر اسلام یا نفی تمام آن می‌گردد. یعنی فرهنگ غرب به عنوان  «خود غالب»، فرهنگ ایرانی اسلامی را به عنوان «دیگری مغلوب» درساختار هویتی خود هضم کرده است. مسیر نفوذ حال پرسش این‌جاست که آیا فرهنگ ایرانی‌-اسلامی در تقابل با فرهنگ غرب توانسته ساختار هویتی خود را به عنوان «خود غالب» به تصویر کشد؟ می‌توان گفت در برخورد اولیه ایران اسلامی با فرهنگ غربی که در قرون وسطی اتفاق افتاد، «خود غالب» این فرهنگ به وضوح توانست فرهنگ غربی را به عنوان «دیگری مغلوب »معرفی کند. انکار درون‌مایه‌های صرفا مادی فرهنگ غربی که اساسا یک فرهنگ عقب‌مانده و دور از فضایل اخلاقی بود، بسیار ساده اتفاق افتاد. فرهنگ غربی در اوائل رنسانس به عنوان فرهنگ مغلوب، مبانی علم و فرهنگ را از فرهنگ اسلامی وام گرفت و در سایه همین تبادل به رشد سریع مادی و علمی نایل آمد. گرچه به دلیل مشکلات فرهنگی هرگز نتوانستند فرهنگ متعالی اخلاقی را در جوامع خود رشد دهند و با توجه به وجود زمینه‌های تفکر مادی‌محور فقط علمی ارزشمند تلقی شد که به نوعی برای بشر سودآور گردد. اما در دوره‌های بعدی این تصویر فروپاشید. همان‌طور که اشاره شد، در طول دوره قاجاریه رکود شدیدی در فرهنگ اسلامی پدیدار شد که جامعه اسلامی را از پویایی، رشد و شکوفایی بازداشت. انحراف از مسیر اصلی اسلام که در نتیجه انحراف فکری مسلمانان پدیدار شده بود، ایجاد فرق مختلف فکری و اعتقادی، رهبری غلط و رهبران نالایق، خوش‌گذرانی و تجمل‌گرایی حاکمان اسلامی باعث ایجاد این رکود در فرهنگ اسلامی شده بود. فرهنگی که دچار رکود شود نمی‌تواند واکنش درستی به حضور و تقابل «دیگری» از خود نشان دهد. به همین سبب نه‌تنها جامعه ایرانی‌ـ‌اسلامی توانایی ساخت «دیگری مغلوب» را پیدا نکرد بلکه «خود غالب» خویش را از دست داد و زمینه‌های بروز خودباختگی فرهنگی در جامعه ایجاد شد. «خود غالب» ایرانی به «خود مغلوب» تبدیل شد و جوان ایرانی به جای باور به خود احساس ناتوانی را تجربه کرد. در واقع فرهنگ غرب در دوره استعماری جدید خود به استحاله‌ کامل دیگری پرداخته است. القای حس نتوانستن، موفق‌نبودن، ارزشمند‌نبودن و ایجاد احساس ناامیدی از خود، در نتیجه از بین رفتن «خود غالب» در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی مؤثر واقع شده است. رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «آن‌چه که دشمنان، دشمنان بنیانى این ملت همیشه می‌خواسته‌اند و دنبال می‌کرده‌اند، این بوده است که از این ملت سلب هویت کنند. وقتى یک ملتى احساس شخصیت نکرد، احساس هویت نکرد، راحت‌تر زیر بار می‌رود. گذشته‌ او را انکار می‌کنند، امکانات او را انکار می‌کنند، قدرت‌هاى درونى و ذاتى او را انکار می‌کنند، براى این که بتوانند به راحتى آن ملت را، آن کشور را در مشت بگیرند. این کارى بود که در دوران استحاله فرهنگى، یعنى دوران منحوس پهلوى، در این کشور با شدت ادامه پیدا کرد و روزبه‌روز در آن سال‌ها تقویت شد. ایجاد فرهنگ و اندیشه‌ صحیح در جامعه نیز جهاد است.»3 در سیطره تبلیغات! خودباختگی، در روزمره‌ترین مسائل زندگی ایرانیان نفوذ کرده است. تبلیغات تلویزیون  که هر روزه از سیمای ملی پخش می‌شود خود آکنده از شعار «ایرانی نمی‌تواند» است. شاید چیزی که کم‌تر به آن توجه شده است، تاثیرگذاری تبلیغات تلویزیونی یا پیام‌های بازرگانی در زندگی روزمره افراد است. در دنیای نوین، تبلیغات تلویزیون در حال نشان دادن تصویری از آمال و آرزوهای افراد هستند. این‌ها سبک زندگی آرمانی جامعه به شمار می‌آیند. حال باید توجه کرد آیا سیمای ملی توانسته در تبلیغ کالاهای تجاری، سبک زندگی متناسب با فرهنگ اسلامی‌ـ‌ایرانی را به جامعه نشان دهد؟ درمیزان قابل توجهی از تبلیغات تلوزیونی این اتفاق نیفتاده است. اکثر تبلیغاتی که مخاطب ایرانی در طول روز مشاهده می‌کند، معرفی محصولاتی هستند که یک خانواده با سبک زندگی غربی از آن بهره می‌جوید و با استفاده از آن به احساس خوشبختی و لذت می‌رسد. معمولا تبلیغات، داستان دارند و روایتی را بیان می‌کنند. در اکثر این آثار، محیط روایت داستان، یک خانه با سبک معماری غربی است؛ نحوه چینش وسایل خانه با درون خانه‌های ایرانی همخوانی ندارد. تابلوهای روی دیوارها به مخاطبان هیچ برداشتی از این که زندگی یک خانواده‌ ایرانی را می‌بینند نمی‌دهد. اگر تبلیغ یک تلویزیون را ببینند نمی‌توانند با دیدن شبکه‌ای که اعضای خانواده مشغول تماشای آن هستند واز شدت واقعی بودن تصاویر از جا می‌پرند، حدس بزنند این کدام‌یک از شبکه‌های رسمی ایرانی است. اگر مشغول تماشای فیلمی هستند، این فیلم ایرانی نیست. آن‌ها تبلیغ یک یخچال را می‌بینند و هیچ کدام از موادی که در داخل یخچال چیده شده، دارای برند آشنای ایرانی برای مخاطب ایرانی نیست. این تبلیغات «من مغلوب» ایرانی را در ذهن مخاطب نهادینه می‌کند. فقط زمانی یک ایرانی می‌تواند خوشبخت باشد که یک زندگی کاملا غربی را تجربه کند. ایرانی سنتی یا دارای فرهنگ اصیل نمی‌تواند آن گونه که باید، از زندگی لذت ببرد. با وجود ممنوعیت تبلیغ کالاهای خارجی در صداوسیمای ایران روزانه بارها و بارها شاهد تبلیغ کالاهایی تحت لیسانس(!؟) خارج هستیم. پودر لباسشویی تا خودرو، همه و همه تحت لیسانس کشورهای صنعتی و غربی تولید می‌شوند و مخاطب ایرانی می‌پذیرد که نمی‌تواند حتی صابون چرب شستشو تولید کند. تبلیغ سرسام‌آور کالاهای خارجی در شبکه‌های اجتماعی نیز همین باور را به مخاطب ایرانی منتقل می‌کند.  این حس ناتوانی در کنار تصویر علم‌محوری که فرهنگ غربی از خود ارائه می‌دهد، خود غالب ایرانی را «مغلوب»تر از قبل می‌نماید. استفاده از اسامی عجیب در معرفی محصولات تجاری، یکی دیگر از نشانه‌های خودباختگی فرهنگی است. اسامی نامتناسب با فرهنگ اصیل ایرانی و تلاش برای استفاده از کلماتی که آوای خارجی و متفاوت دارند، استفاده ازقالب و بسته‌بندی متشابه با برندهای خارجی، استفاده از مارک‌های خارجی بر روی تولیدات باکیفیت ایرانی و حتی انکار ایرانی بودن یک محصول برای افزایش فروش به طور واضح  به معنی از بین رفتن خود غالب و هویت فرهنگی جامعه است. این از بین رفتن اعتماد به توانایی خود در تمام جامعه گسترش می‌یابد. فروشندگان برای افزایش فروش به چنین روش‌هایی متوسل می‌شوند و خریداران نیز به دلیل نیاز ایجاد شده سعی در خرید چنین کالاهایی دارند. وجود چنین فضایی نسبت به کالاهای غربی و عدم خود‌باوری برای تولید داخلی از دو جنبه‌ اقتصادی و فرهنگی به جامعه ما لطمه می‌زند. از بین رفتن ِ تدریجیِ خودِ غالب، فرهنگ می‌شود و رفته‌رفته به خودباختگی فرهنگی تبدیل می‌گردد. از طرفی تولید ملی کاهش می‌یابد و وابستگی به کشورهای خارجی بیش‌تر می‌شود . نتیجه این وابستگی فرورفتن بیش‌تر در خودباختگی و در نهایت از بین رفتن فرهنگ پویای ایرانی‌ـ‌اسلامی است. پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه و آله) می‌فرمایند: «مَنٌ تَشَبَّهَ بِقَوٌمٍ فَهُوَ مِنٌهُم»؛ اگر قومی خودش را شبیه قومی دیگر کند، از آن‌ها محسوب می‌شود. باور و یقین به فرهنگ اصیل ایرانی‌ـ‌اسلامی و اعتقادداشتن به خود، مقاومت هویت فرهنگی جامعه را در برابر بمباران و استیلای فرهنگی غرب روزبه‌روز بیش‌تر می‌کند. قطعا با یقین به فرهنگ‌ و ارزش‌های ناب اسلامی می‌توان هویت منِ غالب فرهنگ ایرانی را دوباره به خوبی احیا نمود و از شعار ما می‌توانیم به ره‌آوردهای عظیم علمی و فرهنگی دست یازید.    پی‌نوشت‌ها: 1. از بیانات مقام معظم رهبری در جلسه‌ پرسش و پاسخ با جوانان، 13 بهمن 77. 2. علیقلی محمود بختیاری، فرهنگ و تمدن ایران. 3. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مردم کازرون، 16 اردیبهشت 1387.   فائزه حسین‌خانی فصلنامه فرهنگ پویا شماره 31. انتهای متن/

95/03/04 :: 06:15





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن