تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بعد از من با خوارج نجنگيد (آنان را نكشيد)؛ زيرا كسى كه طالب حق باشد و به آن نرسد، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1844776798




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دکتر مجتبی زارعی مشکله وزارت خارجه و پیشنهاد چارت تمدنی ـ تشکیلاتی در تألیف سیاست خارجیِ ایرانِ فردا


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: دکتر مجتبی زارعیمشکله وزارت خارجه و پیشنهاد چارت تمدنی ـ تشکیلاتی در تألیف سیاست خارجیِ ایرانِ فردا
خبرگزاری فارس: مشکله وزارت خارجه و پیشنهاد چارت تمدنی ـ تشکیلاتی در تألیف سیاست خارجیِ ایرانِ فردا
عضو مؤسس انجمن اسلامی علوم سیاسی و روابط بین‌الملل ایران با نگاه تطبیقی هستی شناسانه و معرفت شناختی به اندیشه و ساختار وزارت خارجۀ ایران و آمریکا، چارت تشکیلاتی جدیدی را ذیل الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت طراحی و پیشنهاد کرد.

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، دکتر مجتبی زارعی عضو هیئت علمی اندیشۀ سیاسی اسلام دانشگاه تربیت مدرس و عضو مؤسس انجمن اسلامی علوم سیاسی و روابط بین الملل ایران با نگاه تطبیقی هستی شناسانه و معرفت شناختی به اندیشه و ساختار وزارت خارجۀ جمهوری اسلامی ایران و رژیم ایالات متحدۀ آمریکا، چارت تشکیلاتی جدیدی را ذیل الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت طراحی و پیشنهاد کرد. « اوضاع وزارت خارجه خوب نیست! این روزها وقتی در سیاست خارجی (در معنای وزارت خارجه) و دستگاه فکری و لجستیک اش و از سویی به مستشاران ایرانیِ مقاومت و شهدایش در شامات تأمّل کنیم به دو نتیجۀ رقت بار و مسرِت بخش دلالت می‌شویم. وقتی به جبهۀ مستشاری – رزمندگی ایرانیان در شامات می نگریم؛ شاد می شویم ولو اینکه با صحنه هایی همچون سقوط خان طومان و عروج سردار بدرالدین مواجه شویم؛ وقتی می بینیم "سیاستِ بروکراتیک" وزارت خارجه، خودش و متدولوژی اش و همچنین لجستیک اش عقب کشیده و بارسنگین سیاست و نبرد توأمان به عهدۀ آیت الله نصرالله و حاج قاسم سلیمانی، رزمندگانِ افغانستانِ قهرمان و ایرانیان منتقل شده و امّا در همان زمان در وزارت خارجه از کارهای غیرضروری نظیر عزل و نصب معاونت ذیربط سخن به میان می آید عمیقاً نگران می شویم، همچنین  وقتی وضعیت نابسامان ایران را در واقعۀ کشتار فجیع منا و تحقیر ایرانیان در روزهای مابعد کشتار را مورد بازبینی قرار دهیم و نیز وقتی وضع وزارتخانه را در مواجه با سازمان کنفرانس اسلامی و نیز سازمان اوپک رصد می کنیم و یا وقتی توقع از خود را در رژیم جنایت پیشۀ آمریکا و در دستگاه قرون وسطاییِ طاغوت اعظم تا بدانجا رساندیم که سخنگویان نظام سلطه حتّی از تسلیتِ خشک و خالی وزیرخارجه در شهادت سردار بدرالدین برآشفته و ناراحتی خود را از وزیر خارجی جمهوری اسلامی، عمومی و رسانه ای می کند! یا وقتی در آثار کوبیدن مشت جان کری بر روی میز مذاکره که شلیک شدن خودکار به سینۀ دیپلمات ارشد ایران است تعمق کنیم، یا وقتی اوضاع حاکم بر یمن، عراق و بحرین را می بینیم و ... درمی یابیم که اوضاع خوبی بر وزارت خارجه حاکم نیست، بخصوص اینکه بارها شاهد آن هستیم که سخن گویان این "وزارت خانه"، معمولاً ساعاتی پس از سخن گویان جبهۀ مقاومت و فرماندهان وطن خواهِ شریعت مدار در برابر نظام سلطۀ جهانی اعلام موضع می کنند، خاصّه در همین فقرۀ اخیر که آمریکایی ها پیرامون مانورهای مان در آب های سرزمینی خلیج فارس و دریای عمان مداخله کرده یا آشکارا دو میلیارد دلار از ایرانیان را مورد دستبرد قرار داده و این وزارت خانه امّا در مقابل بیانیه می دهد و جلسه می گذارد و ... متوجه می شویم که حال عمومی وزارتخارجه خوب نیست؟ امّا چرا؟ چرا ساختار وزارت خارجه نسبتی با تحولات عمومی جهان ندارد؟ به هر حال در خلال سه سال گذشته از ناهمجبه‌گی این وزارت خانه با برخی تحولات منطقه و جهان می توان فهرستی بلندبالا ارایه کرد که اکنون دیگر به دغدغه ای بین الاذهانی در بین ایرانیان تبدیل شده است امّا به راستی اِشکال در کجاست؟ چرا ساختار وزارت خارجه، نسبتی با تحولات عمومی جهان برقرار نمی کند؟ آیا این اِشکال به کاستی و نقصی در قانون اساسی بر می گردد؟ آیا اِشکال در نهادهای مداخله گر در تدوین و پیگیری سیاست خارجی است؟ آیا "ادارۀ عرفی" این وزارتخانه و "مأموریت های منبعث از انقلاب اسلامی" و "قانون اساسیِ" مربوط به آن دارای دو طیف هستی شناسی و متدولوژی و مبادی ارزش شناختی است؟ اجمالاً به نظر می رسد قانون اساسی ظرفیت های بزرگی را در سنخیت با انقلاب اسلامی فراروی وزارت خارجه گذارده و از این منظر کمبودی حداقل از منظر اندیشه ای وجود ندارد امّا چرا این اندیشه و ظرفیت، در قالب "سیاستگذاری"، "خط مشی" و ساختار متبلور نمی گردد. نگارنده معتقد است برای پاسخ به این پرسش باید روح هستی شناسانه و معرفت شناختی و همچنین نظام ارزش شناختی حاکم بر سیاست های بین المللی را شناخت، ساختارهای جهانی را مورد ادراک و فهم قرار داد سپس در زمینه و متنی مطابق با انقلاب اسلامی برنامه ریزی کرد و به یک ساختار بومی دست یافت. پرسش نقیض این است که آیا تا کنون الگویی اندیشه ای – ساختاری مطابقِ انقلاب اسلامی در وزارت خارجه تجلّی یافته است؟ نگارنده اگر بخواهد قبل از ورود به بحث اصلی، پرسشی انضمامی برای تقریب ذهنی طرح کند این طور می گوید که مثلاً نسبتِ مستشاری – رزمندگی و یا نسبت مجاهدۀ شهدای حرم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام با ساختار بروکراتیزۀ وزارت خارجه چیست؟ پنهان نمی کنم این یادداشت اگر چه بسیار پیش تر مدنظر نگارنده بود امّا وقتی دیدم او که غایب بزرگ پاسداشت شهدای فراملّی سپاه مازندران و فراموشکار بزرگ تجلیل از کمک کارانِ  خطِ مقدمِ سیاست خارجی نظام در لشکر 25 کربلا است و نیز او که از ساکتین این روزهای زخم زبان ها به مجاهدین لشکر فاطمیونِ افغان است همانا وزارت  خارجه و شخص آقای ظریف است هم او که آن همه برای قربانیان پاریس و دیگر همپیمانان نخستینِ گروه‌های تروریستی نازک دلی کرد اینک که دیدم در دستبوسی پدران و فرزندان شهید مازندرانی و جوانان فاطمی افغان غایب بزرگ است بر آن شدم تا برای ادای دین به شهدای این لشکر که خود را نیز تربیت یافتۀ آن لشکر در سال‌های جنگ می شناسم و نیز عرض اخلاص به جوانان مجاهد افغان و مهم تر از همه برای دفاع از مبانی معرفتی انقلاب و نظام دربارۀ یک بیماری مسری 30 ساله در وزارتخارجه ایرانِ پسا انقلاب بنویسم؛ شاید سوال بالا قدری زود هنگام و شاید هم قدری کم عمق به نظر رسد امّا مگر سوالاتی مشابه دربارۀ کیفیت ادراکِ مجاهداتِ حضرات آیات زکزاکی، باقر النمر و یا تحولات آمریکای لاتین حول این وزارتخانه وجود ندارد؟! لذا همان را می پرسیم و آن اینکه ساختار بروکراتیک وزارتخارجه چه نسبتی با این تحرکات و تحولات و اساساً بهتر بگویم چه نسبتی "حرکت عمومی جهان" دارد؟ برای پاسخ حقیقی و البته مطابق با واقعیات باید پرسش کرد که ساختارهای دیپلماتیک استیلا یافتۀ جهان از کدامین مجراها عبور کرده و تألیف شد و ساختار وزارت خارجۀ مطابق با  انقلاب اسلامی در این روند، اکنون در کجای تاریخ ایستاده است؟ روندهای جهانی از وستفالیا تا فوکویاما جملگی مخالف فطرت و کرامت انسانی است نظام بین الملل از پیمان وستفالیا در وضعیت آغازینِ دولت – ملّت تا فروپاشی بلوک شرق و آغاز نظم نوین جهانیِ آمریکا محور، ادوار و مقاطع گوناگونی را پشت سر گذاشت؛ "اندیشه" و "ساختار" قدرت جهانی در این روندها اولاٌ بر مبنای داروینیسم اجتماعی به تقسیم قدرت مبادرت نموده و ادارۀ جهان با منطق دول پیروز و دول شکست خورده تداوم یافت، ثانیاً باید دانست جامعۀ ملل، سازمان ملل، شورای امنیت و حق وتو و ... زاییده چنین وضعی اند، از سویی، تقسیم جهان به مناطق نفوذ با صورتبندی های زیست جهانِ پیمان های ناتو، ورشو و ...  مستولیِ چنین رویکردی بوده و اساساً منطق جنگ سرد نیز با این مبنا پی ریزی شد، کما اینکه نظریه های وجود "برادران بزرگتر"، نظریۀ نظم نوین جهانی و متعاقب آن نظریات برخورد تمدن ها و پایان تاریخ با همۀ اَشکال خود یعنی کلاسیک، نو و فرانو ره آموز طبع دیپلماسی مدرنِ خود بنیاد و حاوی سرشتی ظالمانه بوده است. به دیگر سخن این روند، روند جهانی شدن (در معنای جهانی سازی) است، الگویی از تألیف و اجرای سیاست خارجیِ دولت های بزرگ که مُتعلَّقِ ساختارها است. الگویی که با آغاز استعمار کلاسیک و مابعدِ آن بر اساس نسبت سوژۀ و ابژه در روابط فیمابین و در رابطه با "غیر" از خود، روز به روز پیشرفته تر شده است؛ در این صورت آیا داّل مرکزی روابط خارجیِ قدرت های بزرگ در نسبت با "دیگران"، به جز تجویز های سرقشناسانه است؛ شرق شناسی اعم از اینکه کلاسیک باشد یا نوین؛ در این صورت می توان ادّعا کرد که روابط تولید شده در ساختار جهانی از وستفالیا و نظام امنیت جمعی و جامعۀ ملل گرفته تا سازمان ملل، شورای امنیت و نظامات حقوق بشری تا ادعای پایان تاریخی فوکویاما بر مبنای اندیشۀ سلطه است. وزارت خارجی ایران از سیر تطوّری انسان پسا انقلاب و حرکت عمومی جهان چه درکی دارد؟ گفته اند و درست گفتند که "انقلاب اسلامی امّا آن "سیر تطوریِ" جهان و انسان را که شرح دادیم تغییر داد"، زیرا اگر پروژۀ عمومی و روند سیاست جهانی در ادوار پیشا انقلاب اسلامی در سنخیت با نظام سلطۀ جهانی بود، در دورۀ پسا انقلاب مورد تجدید نظر قرار گرفت، ضمناً پرسش این است بر فرض پذیرش استیلای گفتمان قدرت و نظام سلسله مراتبی پیشا انقلاب اسلامی، آیا سازمان آفرینش و حرکت عمومی جهان هم بر مبنای چنین افقی در حرکت بوده است؟ انقلاب اسلامی ایران چنانکه گیدنز در نقد بزرگان جامعه شناسی جهان مطرح کرد؛ "حرکتی به عکس روند  سکولاریزاسیونِ جهانی بود" لذا معلوم است که "حرکت عمومی جهان" غیر از گفتمان استیلا یا "پروژۀ عمومی جهانی سازی" و نیز غیر از روند عمومی سیاستِ منطبق با طبع انسان مدرن اعم از انسانِ سنت لیبرالیسم و انسانِ سنت مارکسیسم است. نگارنده قبلاً در برخی یادداشت های خود ساختار وزارت خانۀ خارجی در جمهوری اسلامی ایران را ناتوان در درک تفاوتِ ما بین حرکت عمومی جهان (در معنای حرکت عمومی هستی) و "پروژۀ عمومی سیاستِ جهان" ارزیابی کرده بود؛ گو اینکه نگارنده مهمترین ادّلۀ خود را در اثبات این ناتوانی به مضامینِ حِکمی و "دیپلماسی ارشادی" و "سیاست تعلیمی" در نامۀ تاریخی امام خمینی ره به گورباچف ارجاع می کند. نامه ای که حاوی وجوه اندیشگی و ره آموز راهبردهای سیاسی – تمدنی در جهان و نیز ایران بود که وزارت خارجه به دلیل عدم سنخیت متدولوژیکی و نیز کم ظرفیتی در ساختار وجودی اش، نتوانست آن را درک کند و به سیاست و خط مشی در بُردهای بلند و دور بُرد تبدیل نماید، نگارنده از همین موقف به بحث اصلی خود وارد می شود و آن را در امتداد سوال های نخست این یادداشت مجدداً مطرح می کند که: حرکت عمومی جهان چیست؟ و آیا وزارت خارجه درکی از این حرکت دارد یا نه؟ وقتی می گویم وزارت خارجه منظورم ابداً آقایان محترم ظریف و عراقچی و اساساً تیمی نیست که ایرانیان را در برجام به گروگان آمریکایی ها درآورده اند! اتفاقاً در این موضوع که طرح کردم، برجام و برجامیزاسیون نه "علّت" بلکه "معلول" وزارتخانه ای است که در فهم تحولات عالم ناتوان است، به دیگر سخن مشکلۀ وزارت خارجه از نظر نگارنده هویت های شخصیِ امثال "ظریف" نیست! هست و نیست! زیرا آنکه قدیمی است و سی سال از انقلاب اسلامی ایرانیان عقب تر و کهنه تر است "خود" وزارت خارجه است و صد البته تحولات که می گویم منطق سیاست ها در تحولاتِ روابط قدرت های بزرگ نیست! تحولاتی با همین نام که ذیل واحدها و سرفصل های درسی به دانشجویان علم سیاست آموخته می شود و جهانی سلسله مراتبی و خالی از "مردم" و "معنا" را تصویر می نماید منظور از تحولاتِ عالم، تغییرات کمّی و بی معنایی در معنای سکولاریتۀ "توسعه یافتگی" و "توسعه نیافتگی" نیست. منظور، تفسیر رسمی و گزارش های رسمی ماکروفیزیکِ قدرتِ جهانی از حرکت پروژه ای جهان هم نیست؛ مقصود همانا حرکت لایه های زیرین جهان و ملّت های عالم و هستی به سوی "کمال" است. آیا کسی از منتقدین این متن می تواند ادلّه ای نقضی ارایه کند که جهان، مجموعاً در حال حرکت به سوی کمال و غایت نهایی خود است؟! پس روشن است که فهم تحولِ عالم صرفاً انطباق با حرکت خطّی قرون 18 و 19 غرب و معیارهای هزارۀ جدید میلادی نیست وانگهی مگر نه این است که انقلاب ملّت ایران به گواه همۀ ناظران جهانیِ نظریه پردازی و سیاست مداری، از انقلابات بزرگ و رهایی بخش و لاجرم الهام بخش بود لذا اگر چنین است که هست مؤسسات و نهادهای انقلاب بخصوص وزارت خارجه از حیث وجودی نه منطبق با ماکروفیزیک قدرت نظام سلطه که باید هم سنخ با حرکت های زیرین و تدریجی جهان و "ساحت وجودی انقلاب" باشد و به "تألیف الگو" در "سطح ساختار" وزارت خارجی ایرانیان مبادرت کند لذا  قهراً باید گفت الهام بخشی مورد نظر نمی تواند صرفاً همراهی با روندها و ساختار جامعۀ ملل و شکل توسعه یافته تر آن زیر  عنوان سازمان ملل و شورای امنیتِ غیرانسانی و حق وتویِ دارندگان تسلیحات کشتار جمعی باشد بلکه این الهام بخشی باید مؤید "سازمان آفرینش جهانی" باشد، سازمان آفرینشی که نه با "طبع" و "طبیعتِ تنازعِ بقایی عالم" بلکه باید با فطرتِ انسان سازگار باشد، متفنّین بروکرات در قضاوت تعجیل نکنند! ما نمی گوییم که باید رفتاری آنارشیک در نظام جهانی داشته باشیم امّا فقط تا اینجا بپذیرید که منطق حاکم، غیرانسانی و خود سنخی از آنارشیسم است. تمایل بشریت به پیمان های فطری است، نسبت وزارت خارجه با تحقق این واقعیت تکوینی چیست؟ به راستی آیا فطرت انسان و حرکت عمومی و لایه های زیرین جهان و خواست باطنی ملّت ها با شورای امنیت و حق وتو سازگار است؟ حال که به اینجا رسیدیم به عنوان یک جملۀ معترضه باید گفت از چه روی طیف های علمی و فرهنگی وابسته به جریان شبه روشنفکر وطنی و مدعیان قلابی آزادی، تاکنون حتّی یک جلسه و یا یک بیانیه و حتّی یک اخم مقابل این ساختار ارتجاعی و قرون وسطایی نداشته اند؟ ... بگذریم! ممکن است کسی بگوید این کلیات و معارف دربارۀ حرکت عمومی جهان، ولو اینکه حقیقت گرایانه باشد امّا با امر واقع یا امر سیاسی ناسازگار و انتزاعی است، در این صورت می گوییم مؤید سخن ما بن بست هایی است که بر روندهای پروژه ای جهان حاکم است چه  این که روندهای پروژه ای جهان (در معنای جهانی سازی)، با اشکالات، تناقضات و بن بست هایی جدی مواجه است و بنا به قول حضرت امام خمینی ره و نیز عقلی سلیم مگر میلیون ها کشته از اروپاییان در خلال جنگ های اوّل و دوم جهانی حاصل کدامین روندها است؟! به دیگر سخن چرا روند جهانی شدن (جهانی سازی یا آمریکایزاسیون) ، اینک با واکنش های "جهانی شدنِ معکوس" مواجه است، در همین افق می توان از دهها جنبش های اجتماعی یی در غرب و خود آمریکا و اروپا و روسیه نام برد که میل به بازنمایی هویت های گریز از تمرکزِ ماکروفیزیک قدرت، آمریکا مرکزی و اروپا مرکزی دارند، به راستی جنبشی های محیط زیست گرا، شورش های اجتماعی وال استریت، جنبش های احیای نظام خانواده و ... باید با کدامین تبیین مورد شناسایی قرار گیرند، نگویید با هستی شناسی پسا مدرن و انسان بما هو انسان! که در این صورت خواهیم گفت مگر پسامدرن ها نمی گفتند انسان تهی از حقیقت ذاتی، خالی از معنا و ارزش های غایی است؟! به نظر می رسد می شود اینگونه گفت که حرکت عمومی جهان (در معنای فرایندی)، جهان بودگیِ انسان و روح کمال خواهانۀ اش، به سویی هدایت می شود که نه مطابق با ساخت سلسله مراتبی سلطه و طبع هلوعِ انسانِ سکولارِ تاریخ و انسانِ سنت های آمریکایی-  اروپایی و نه انسان محصور در پیمان های سیاسی – امنیتی و اقتصادیِ قدرت های مذکور که وفق سرشت و کرامت انسانِ در حال حرکت است؛ زیرا بشر، اکنون بیشتر میل دارد به سوی پیمان های فطری ما بین خود و "رییس سازمان آفرینش" و مالک حقیقی و نه کدخدایِ جبار و "لوی یاتانِ جهانی" حرکت کند. کما اینکه قول به وجود "واقعیات تکوینیِ" ارزشمدار و فضیلت گرا در اندیشۀ مرحوم علامۀ طباطبایی، گزارشگر چنین وضعی از ساحت وجودی عالَم و آدم است، به دیگر سخن چگونه امکان دارد میلی کمال گرا و آرزویی کمال خواهانه در قدرت و سیاستِ معقول در هستی جریان داشته و در انسان شراره کشد امّا وجودش در "سیاستِ واقع" اموری انتزاعی یا وهمی بوده و متحقق نگردد؟! با پذیرش این مفروض که جزوی از علل هستی شناسانۀ انقلاب اسلامی ایران است باید این پرسش را پذیرفت که حقیقتِ وجود وزارت خانه خارجی ایرانِ اسلامی – انقلابی چیست و حصول او به به چنین مأموریت هایی چگونه و با کدامین مکانیسم ممکن خواهد بود؟ اگر مقصودِ انقلاب اسلامی از ساحت وجودی  و ساختار و هندسۀ این وزارتخانه، تأمین های کنسولی و مالی  بود که این وظایف می تواند با بهترین شکل ممکن و چه بسا بهتر از یک رژیم اسلامی دردستگاه و ماشین سیاست خارجیِ دولتی برخاسته از لایسیته و ابتنا یافته بر اومانیسم و سکولاریسم هم تأمین گردد! پرواضح است انقلاب اسلامی حسب اقتضائات خود باید شکل جدیدی را در وزارت خارجه مستقر می کرد، شکلی که باید متأثر از مظروف خود می بود، از همین روی می گوییم آنکه در سه گانۀ انقلاب اسلامی، حرکت عمومی جهان و نظام سلطۀ جهانی، 30 سال کهنه تر است همانا ساختار این وزارتخانۀ ایرانی است. از این منظر من هانتیگتن و فوکویاما را قابل مذمّت نمی دانم، چه این که دستگاه فکری ولجستیکی خود رامطابق با طبع لیبرالی و خوی متجاوز کاپیتالیسم در تألیف، تدوین و اجرای سیاست خارجی آمریکا به کار بسته و در راه به روز کردن نظریه پردازی برای استیلا مجاهده کردند! کاری که (نظریه پردازی برای دیپلماسی انقلاب اسلامی) در جمهوری اسلامی باعث سرافکندگی و مایۀ خجالت ِ برخی دیپلمات ها، سفرا و وزراء است! به راستی چرا پیام های انقلاب اسلامی و راهبردهای تجویزی آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی، ره آموز ساختار و شکلی متعالی در وزارتخانۀ خارجی ایران نشد و در سالهای پس از انقلاب اسلامی، همان روح انقلابی به وضعیتی اداری، مالی و سیاسی و کنسولی تقلیل پیدا کرد، در حالیکه انقلاب اسلامی نگاهی "فلسفه تاریخی" به عالم و آدم بود و بقول "لِنسر" کار به جایی رسید که با تکاپوی رهبری این انقلاب "سیر تطوری انسانِ گفته شده ی روندهای به اصطلاح محتوم، تغییر" کرد کما اینکه این حرکت را "روحی در جهان بی روح" نیز به حساب آوردند  و یا در تبیینی دیگر گفته اند که مناسبات، تحولات و امور سیاسی این انقلاب در "زمانی غیر از این زمان ها" یعنی در "ملکوت تألیف شد" و متعاقباً در"عالم واقع" محقق گردید؛ و مگر نه این است که برخی تبیین ساخت گرای خود در تحلیل و فهم انقلاب ها را در مقابل این انقلاب به گونه ای مورد خوانشِ جدید قرار دادند که اگر: "تاکنون انقلاب ها بوجود می آمدند"، اکنون دیگر پس از رصد  انقلاب مردم ایران باید گفت که تنها انقلابی که تدریجاً "ساخته شد" و بوجود نیامد همانا انقلاب اسلامی ایران است و ضمناً گفته اند در جغرافیای این اندیشه، این فرهنگ و دیانت بود که کارساز شد؛ همانطور که آگوست کنت قطع ارتباط با متافیزیک و توجه به امانیسم و سکولاریسم را ممیزۀ انقلاب فرانسه اعلام کرد، مبنایی که بر اساس آن، انسان جدید متولد شد و "حقوق بشر غربی" در این ساختار و اندیشه تعقیب می شود  و اگر چنین است چرا الگویی متناسب با ساخته شدن انقلاب  اسلامی در مهترین وزارتخانۀ انقلاب اسلامی از منظر ارتباط با جهان خارج شناخته نشده و به همان ساختار کلاسیک برآمده از نگاه‌های شرق شناسانه اکتفا شد حقیقتاً عجیب است، انقلاب ما که از اعماق تاریخ و با هدایت های برخاسته از دین و فرهنگ ساخته شد امّا ساختارهای ما بخصوص ساختار وزارت خارجه دفعتاً بوجود "آمد"! انقلابی که پسا ساختارگراست و خارج از زیستۀ نظام سلسله مراتبی در عالم واقع تکوین یافت چرا در تعامل با دنیای خارج مجدداً در "ساخت های وزارت خارجه" کم فروغ می شود ؟! ممکن است کسی بگوید این رنج در تمامی وزارت خانه ها و اساساً دربارۀ الگوی نداشتۀ بومی است که باید گفت برخی از علمای کلاسیک حقوق اداری بر آن بوده و هستند که کشور مشتمل است بر وزارت داخله و وزارت خارجه! به نظرم این گزاره تا حدودی مقرون به صحت و منطبق با امر واقع می باشد؛ چه اینکه تمامی وجوه ملّیِ تاریخی - تمدنی، هویت ملّی، اسطوره های ملّی، ظرفیت های خُلقی و امکانات علمی و پژوهشی و صنعتی کشور ایران باید در این وزارت خانه گشوده و در برابر دیگران نمایندگی شود. چارت تشکیلاتی وزارت خارجه، شرقشناسانه و مبتنی بر نگاه "سه درجه ای" به انسان، جهان و روابط این دو است

  اکنون امّا ساختار وزارت خارجۀ ایران با عناوین و اسامی زیر شناخته می شود: وزیر قائم مقام وزیر معاون اروپا و آمریکا معاون عربی و آفریقا معاون آسیا، اقیانوسیه و مشترک المنافع معاون اداری و مالی معاون حقوقی و بین المللی معاون کنسولی، امورمجلس و ایرانیان مرکز دیپلماسی عمومی و رسانه ای چنانچه معلوم است این ساختار برآمده از دوگانه های "توسعه یافتگی" و "توسعه نیافتگی" و در چشم انداز "مدرنیزاسیون" است که قهراً  نتیجۀ آن، "نگاه سه درجه ای به عالم" یعنی "جهان اول"، "جهان دوم" و "جهان سوم" است. آیا کسی می تواند این مفروض را ردّ کند که دلیل تقسیمات مورد اشاره، نگاهی مستحیل در نظام سلطۀ جهانی است که کشورها را در دو گانۀ "مرکز" و "پیرامون" مورد مطالعه و پایشِ منافع قرار می دهد؟ اکنون برای تقریب به ذهن می توان اینگونه به طرح موضوع پرداخت که از نظر دیپلمات ها، کدامیک از معاونت های مورد اشاره حایز اهمیتی بیشتر و راهبردی تر می نمایند؟ چنانچه همین پرسش را با خانواده های این کارگزاران در میان بگذاریم چه خواهند گفت؟ واشنگتن، ژنو و پاریس ترجیح دارد یا قاهره، تونس و یمن؟! اسکاندیناوی ها مهم ترند یا آفریقایی ها؟! قهراً در این چارت تشکیلاتی، اروپا و آمریکا بعنوان قبلۀ نخست مدرنیّت بر توسعه نیافتگی آفریقا رجحان داشته و حایز اهمیت بیشتری نسبت به دیگر مناطق جهان هستند! امّا به چه دلیل؟ روشن است که این ساختار حاوی یک هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی و ارزش شناختی است، با این وصف آیا این ساختار کمترین سنخیتی با "حرکت عمومیِ" انسان و جهان، "سازمان آفرینش" و "شالودۀ فطرت" دارد؟ به نظر می رسد آرمان و غایات سیاست خارجی انقلاب اسلامی چیزی است و "چارت تشکیلاتی" وزارت خارجۀ ایران چیزی است دیگر! وزارت خانه ای که در ناخودآگاهش روند سیاست های پیشرفته غرب را به اشتباه، حرکت عمومی جهان و انسان فهم کند، بی تردید لیبرال دموکراسی را جهانشمول و جهانی سازی کنونی را "جهان بودگی" و تأکید بر اسلام گرایی را ایدئولوژیک، افراط گرایی و مغایر شوون تشکیلات وزارتخانه دریافت و طرح بندی می نماید! باز هم ممکن است متفنّنانه اِشکال کنند که "تروتسکی" هم دربارۀ انقلاب روسیه می گفت: باید بجای وزارت خارجه، "وزارت صدور انقلاب" تأسیس کرد و انقلاب روسیه را جهان شمول نمود؛ "کمینترن" یا "انترناسیونالِ چپ" هم تلاش می کرد جنبشی از کمونیست های جهان ایجاد کند! امّا پاسخ این است آیا چهارگانۀ "سازمان آفرینش"، "حرکت عمومی جهان"، "شالودۀ فطرت" و "واقعیت های  تکوینی"، این حرکت های ارتجاعی و انقلابی نمای کمونیست ها را به رسمیت می شناسد؟ همانطور که این چهارگانه، روند خطی انسانِ جدید از فئودالیته تا مدرنیته و پسا مدرنیته را تلاشی ناکام و  غیر قابل اعتنا می داند. برای تکامل ساحت وجودی و اجتماعی انسان؛ انقلاب اسلامی امّا  آنگاه که پدیدار شد متفاوت با انقلابات بزرگ جهان از جمله روسیه، فرانسه، چین و کوبا دگرگون ساز و الهام بخش گردید و این موضوعی نیست که برخاسته از احساس و شور در تبیین های انقلابی باشد زیرا تبیین های رایج انقلاب ها در فهم تکوین و پیروزی آن کفایت نکرد. امّا کارکردها و وظایف مربوط به روابط دو جانبه و مناسبات رایج چند جانبه در امور اقتصادی، تجاری، کنسولی و دیپلماتیک در ساختار وزارت خارجه را نیز این گونه مورد شناسایی قرار می دهیم که این مؤلفه ها در یک ساختارهستی شناختی و معرفت شناسانه قهراً قابل حصول خواهد بود، اینها خدماتی نیستند که در صورت تألیف "سیاست متعالیۀ خارجی" و یا "ساختار تشکیلات متعالیه" برای وزارت خارجه روی زمین مانده و معطل شود، ما می گوییم اصالت امّا با گوهرِ وزارت خارجه است که باید در صدفی متناسب با گوهر نگهداری و بازاندیشی گردد. پیشنهاد چارت تشیکلاتی برای وزارت خارجۀ 1404 / گوهر و صدف در وزارت خارجۀ ایران باید متحد باشد  

  طرحی که نگارنده برای ساختار (صدف) وزارت خانه پیشنهاد می کند تا گوهر وجودی انقلاب در این وزارتخانۀ خارجی ضمن صیانت امّا تحوّل و تجدّد یابد به شرح زیر است: انقلاب اسلامی جمهوری اسلامی ایران رهبر انقلاب اسلامی رییس جمهور وزیر امور خارجۀ جمهوری اسلامی ایران معاونت ادیان، فرهنگ ها و تمدن ها دفتر هماهنگی های پیروان ادیان توحیدی دفتر هماهنگی های اقوام، فرهنگ و بومها دفتر مطالعات و بررسی های استراتژیک جهان مرکز راهبردی گفتگوهای دینی و مناسبات بین تمدن ها معاونت فطرت، عدالت و صلح جهانی دفتر شناسایی ظرفیت های فطری و تدوین سیاست های فطرت  در مدیریت جهان دفتر گسترش عدالت، اخلاق و صلح جهانی مرکز راهبردی هماهنگی های جهانی علیه انحصارات، حق وتو و تدوین حقوق بشرِ فطری  معاونت نهضت های اسلامی و جنبشهای رهایی بخش دفتر مطالعات بیداری ملت های مسلمان و نهضت های اسلامی دفتر مطالعات و حمایت از جنبشهای رهایی بخش و مستضعفین دفتر هماهنگی های بین المللی حج، اربعین و قدس (فلسطین) معاونت پدافند غیرعامل ستاد هماهنگی های ضد تروریسم و جنگ های پست مدرن دفتر صیانت از منابع ملّی در مناسبات جهانی و سازمان های بین المللی دفتر بررسی نفوذهای دیپلماتیکِ فرانو معاونت دیپلماسی عمومی و دعوت جهانی دفتر هماهنگی مطالبات جهانی برای خلع سلاح های کشتار جمعی دفتر حفظ معارف نامۀ امام خمینی ره به گورباچف و نشر مردم سالاری دینی در دیپلماسی ارشادی – تعلیمی دفتر مبارزه با بنیاد گرایان غرب و شرق و افراط گری های فِرَق و مذاهب مرکز سازماندهی منابع مردمی و امکانات غیردولتی در پیشبرد سیاست خارجی معاونت اقتصادی و توسعۀ انسانی دفتر شناسایی مزیت های اقتصادی ایران و جهان دفتر پیشرفت توسعۀ انسانی و مبادلات اقتصادی با کشورهای هم پیمان مرکز هماهنگی های ملّی اقتصاد مقاومتی در سیاست خارجی معاونت اداری، مالی، حقوقی و کنسولی و امور بین الملل اداره کل منابع انسانی اداره کل مالی و پشتیبانی اداره کل امور کنسولی، حقوقی و بین المللی مرکز حمایت از اتباع و سرمایه های اجتماعی- انسانی ایرانیان خارج از کشور آیا نهادمند کردن مفاهیم متعالی در وزارت خارجه همان تقلیلِ گوهر دین در تأسیس "جمهوری اسلامی" است؟! به نظر می رسد ساختار پیشنهادی بالا می تواند یکی از مفروض ها و مدل های نهادی وزارت خارجه باشد که بتواند بطور نسبی از حیث هستی شناسی و ارزش شناختی با انسانِ جدیدِ پسا انقلاب و حرکت عمومی و غیرپروژه ای جهان و خواست باطنی ملّت ها سازگار باشد. ممکن است مشابه با نظر این نگارندۀ کم وسع، خیلی از نخبگان طرح هایی به مراتب کارآمدتر در ذهن داشته باشند و همینطور هم هست، مبنای من امّا این بود که قُرقُ بروکرات ها در این وزارتخانه شکسته شود و همه بتوانند دربارۀ نسبت ساختار و اندیشه در این وزارتخانه بگویند و بنویسند و بحث "آزادسازی وزارت خارجه" از استیلای بت های بزرگ و کوچک در جامعۀ نخبگانی رایج شود زیرا اکنون از بیش از سی سال است که راه مردم در سیاست خارجی مسدود و کار در یَد بروکرات ها است، باید با تکیه بر عقلانیت و معنویت وزارتخارجۀ ایران را نوسازی کرد امّا بنده بر آنم که ساختار پیشنهادی صرفاً منبعث از وضعیت "ماه عسل انقلاب" ها آنگونه که کرین برینتون می گوید یا بقوق نهضتی ها؛ "فانتزی انقلاب" نیست، بلکه اکنون خلاء اندیشۀ انقلابی – نهادگرا در آستانۀ چهل سالگی این انقلاب جهانی احساس می شود، گو اینکه تشکیلات پیشنهادی با نظر داشتِ "ذاتِ انقلاب" و "فعلِ انقلاب" معماری شده است. به راستی آیا می توان "دعوت" امام خمینی ره از گورباچف و مردمان شرق سیاسی به اسلام و فضایل الهی در پایان عمر شریفشان را ناشی از احساسات دانست و آن دعوت فلسفی و توحیدی را فانتزی انقلاب به حساب آورد؟! ماه عسل انقلاب کجا و پایان عمر فقیه فیلسوفِ روزگار ما کجا؟ ممکن است تصور شود که ما با این هندسه و معماری برخی مفاهیم الهی و معنوی و جهان گستر را تا سرحد یک معاونت و یا دفاتر و مرکز تقلیل دادیم درحالیکه آن مفاهیم نظیر فطرت و عدالت اموری جهان شمول هستند! امّا باید گفت همانطور که قول به تقلیل گوهر دین و یا آلودنِ آن در صورت تأسیس حکومت دینی وارد نیست نمی توان با این ادلّۀ نخ نما و مدرن، سازمان یافتگی فطرت، دین، اخلاق، ارزشها و دیپلماسی متعالیه در اندیشۀ دعوت را برای مهندسی، معماری و تألیف سیاست خارجی نابجا دانست ضمن اینکه باید گفت از چه روی این رویه، یعنی ایدئولوژیک کردن دیپلماسی برای قرائت امانیستی و سکولاریستی از عالم و آدم و ایجاد روابط سکولار و مادی گرایانه بین آنها با انسان و جهان مفروض گرفته و فاقد اِشکال تصور می شود؟ مگر بین هستی و سکولاریسم استلزام ذاتی و منطقی وجود دارد؟! از سویی دیگر ممکن است که گفته شود برخی موضوعات اکنون نیز در حوزۀ بین الملل این وزارتخانه در حال رصد و پیگیری است که خواهیم گفت اوّلاً وجود برخی موضوعات در این ساختار همانا در امتداد طرح پرونده های ادعایی آمریکا، اروپا و اساساً نظام سلطه دربارۀ ایران بوده و ماهیتی شرق شناسانه و یا سلبی دارد فی المثل پروندۀ حقوق بشر، پروندۀ هسته ای و تروریسم آیا برخاسته از ساحت وجودی انقلاب اسلامی در رصد وضع جهانی است با جزوی از مطالبات غرب علیه ایران و نگاهی بازجویانه از متهم است؟! خیر! سخن ما این است که پرونده ادعایی (یعنی همان تأسیس معاونت های موضوعی در تشکیلات) ما علیه نظام سلطه، چرا ساختارمند نیست و وجود خارجی ندارد؟! با همین متدولوژی است که "گفتگوی انتقادی" غرب با ایران تولید شد، و با همین رهیافت، ایرانیان موظف هستند که "اعتمادسازی" کنند؟! وانگهی ممکن است بازهم متفنّنانه اظهار گردد که برخی از موضوعاتِ گفته شده اینک در سازمان هایی نظیر تقریب بین المذاهب، ستاد حقوق بشر قوۀ قضاییه و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی تعقیب می شود و ما نباید ساختار وزارت خارجه را ایدئولوژیک کرده و دشمن تراشی کنیم و مؤلف و سیاست خارجی همانا ولی فقیه است! که در این صورت باید گفت اوّلاً این بینش، خود، مدرنیستی و سکولار است ثانیاً با واقعیات و طرح تحول در گوهر و صدف این وزارتخانه فرسنگ ها فاصله دارد که اکنون در این گفتار محلّ بحث نیست، امّا دربارۀ تولیت و تألیف سیاست خارجی از سوی مقام ولایت فقیه نیز باید گفت آنچه که داّل مرکزی این گفتار است نه اصلاح و تذکرات معظم له دربارۀ انحرافات دولت ها که تبدیل رهنمودهای عقلانیِ ولی فقیه از حیث شرعی و قانون اساسی به "سیاست" و "خط مشی ها" و "ساختار" است که اگر نهادمند نشود و در ساختارها متبلور نگردد در حدّ کلی گویی باقی می ماند و فرآیند تبدیل معارف معقول به دانش کاربردی را نخواهد پیمود که در این صورت درجات ناکامی و انحرافات وزارت خارجه قابل اندازه گیری نیست علاوه بر این مگر نه این است که از جهات مثبت بروکراسی مدرن بر اساس دستور پیغمبرش ماکس وبر! غیر شخصی کردن قوانین و رویه هاست؛ پس با توجه به کتاب آسمانی ماکس وبر! هم که شده باید سیاست خارجی انقلاب اسلامی و دولت جمهوری اسلامی ایران ساختارمند و نهادی شود. حال که سخن به اینجا رسید یک پرسش اساسی وجود دارد و آن اینکه از چه روی بروکرات ها راه حوزۀ علمیه و سازمان محتوایی فقاهت و روحانیت را در این وزارتخانه مسدود کرده اند؟! ممکن است بگویند روحانیت که طبقه نیست چرا شما می خواهید سیاست خارجی را طبقاتی کنید؛ روحانیت اصلاً دال مرکزی سیاست خارجی است؟! ما امّا در پاسخ خواهیم گفت کدامین مفصل های ساخت نهادی تکوین سیاست در این وزارت خانه با فقاهت و روحانیت است؟! رابطۀ ارگانیک وزارت خارجۀ بروکرات با نهضت روحانیت چیست؟ بگویید تا مردم بدانند؟! با ا ین وصف می توان گفت بسیاری از ناکامی های این وزارتخانه در سه دهۀ گذشته و نیز ناکامی ها و بعضاً شکست های سه سال اخیر ناشی از نوع نگاه سیاستگذاران این وزارتخانه در نادیده انگاشتن ظرفیت فرهنگی، دینی و تمدنی ایران اسلامی و هندسه و ساختار انضمامی آن می باشد که مأخوذ از معرفت شناسی و تقسیمات شرقشناسانه به انسان و جهان در انتخاب محل مأموریت های دیپلماتیک است. تقسیم جهان به "شمال" و "جنوب" و به "مرکز" و "پیرامون" و مفروض سکولاریتۀ سیاست جهانی آنگونه که پیش تر در متن مستندات برنامۀ چهارم توسعه آمده بود خود مؤید وجود یک ایدئولوژی متصلّب و بنیاد گرایانه در زمینۀ تشکیلات خارجی ایران است. امّا اکنون که "زمان" در این وزارت خانه ما را با خود به "افقِ مدرنیّت" برده و بخصوص ذیل "پراگماتیسم آمریکایی" زمینگیر کرده می طلبد که ما به خود آییم تا در آستانۀ چهل سالگی انقلاب اسلامی، طرحی نو در ساختار وزارت خارجه در اندازیم و بجای تمرکز بر سیاست و ساختار بروکراتیک و تربیت دیپلماتِ بروکرات که در سیطرۀ کمیِّات و مادیّات و هم سنخ با نظام جهانی است الگویی بومی و متناسب با جهانِ در آستانۀ تحول طراحی و معماری شود. در غیر اینصورت حتی اگر کارگزار و دیپلماتی مبارز و خواستار عالم گستری عدالت به این ساختار وارد شود به نظر می رسد مدتی بعد در ساختار محافظه کار این دستگاه استحاله شده و چه بسا از حیث هستی شناسی نیز نگاه خود را مورد تجدید نظر قرار دهد. در این میان باید پرسید چه چیزی ایرانی را بر فراز تاریخ نشانده؟ به راستی از تکوین صفویه تاکنون یعنی در این پانصد سال اخیر چه عنصری به داد ایرانی رسیده یا او را صاحب عزت کرده است؟ به نظر می رسد نمی توان تردید کرد که این دین و فرهنگ بوده که به ملّت عظمت بخشید در این صورت آیا جا ندارد تا بپرسیم دین و فرهنگ و آیین ها و اساساً تفقه اسلامی و شیعی و فلسفۀ مهدویت و جریان فلسفه تاریخی صلح کامل و عادلانۀ جهانی چه جایگاهی در "ساختار" وزارت خارجی ایرانیان دارد؟! آیا ذات ایرانی (و نه عوارض تاریخی بر ذات) و متعاقب آن انقلاب اسلامی ما نسبتی با فرقه ها، نژاد ها، جغرافیا، زبان ها و ... داشته که ساختار وزارت خارجه بر این اساس مهندسی و معماری شده است؟ معاونت عربی – آفریقایی یعنی چه؟ و این رویکرد ارتجاعی از حیث هستی شناسی و ارزش شناختی چه نسبتی با ذات انقلاب ما دارد؟ معاونت آمریکا و اروپا چطور؟! و کدام آمریکا و کدام اروپا ؟! و در این معاونت ها چه چیز را می جوییم؟! آسیا و اقیانوسیه چطور؟! آیا از حیث فطرت، انسانِ اروپا و آمریکا با انسانِ آسیا و آفریقا متفاوت اند؟ چرا انسان ها در وزارت خانۀ خارجی انقلاب به انسان موبور، چشم آبی و سیاه تقسیم شد؟! چرا بسیاری از دیپلمات های ما بجز لباس فرمِ رایج شده در این وزارتخانه از گوهر انقلابی برخوردار نیستند؟! آیا گوهر و صدف انقلاب در این وزارتخانه تعریف جدیدی یافته است؟ دیپلمات و سیاستگذار محافظه کار امّا در جواب ما متفنّنانه خواهد گفت امثال نگارنده از سیاست و نگاه رئالیسمی موجود در مناسبات جهانی چیزی نمی دانند زیرا سیاست های اعلامی و سیاست های غیر اعلامی در این وزارتخانه متفاوت هستند و ما بر اساس فتوای عقل در صحنۀ بین المللی، محافظه کارانه عمل می کنیم! که باید گفت در این صورت آیا وجود معاونت دموکراسی و حقوق بشر و خلع سلاح را در وزارت خارجه آمریکا چگونه باید تبیین کرد؟! ممکن است بگویند رژیم آمریکا داعیه رهبری جهانی دارد و ما در پاسخ خواهیم گفت مگر پیام انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، پیام و کارکردی محلّی و فرقه ای و نژادی داشته است؟! وزارت خارجی ایران حتی بروکراسی و توسعه گرایی را نیز منکوب کرد محققان بر آن هستند که در انقلابات علی رغم اینکه اسطوره ها و ارزشها جابجا می شوند و فرهنگ و اسطورۀ جدید جایگزین فرهنگ و نمادهای قدیم می شود امّا فقط و فقط برخی از وزارتخانه ها و تاسیسات خدماتی و ... به عنوان نهادهای غیر سیاسی وجود دارند که لزوماً متلاشی نمی شوند امّا اینجا گویا به نظر می رسد نظامات دیوانی در حوزۀ خدمات (بخوانید خدمات رایج وزارت خارجه در  امور کنسولی، روابط دو یا چند جانبه و مربوط به سازمانهای خدماتی بین المللی) بمثابۀ یک وزارت خدماتی نه تنها متلاشی نشد بلکه با افزودن رفتارهای دیوان سالارانه قوت گرفته و خود به  اسطوره بدل شدند؛ اسطوره های دیوانی که گویا در وزارت خارجه بجای اسطورهای انقلابی قوام  یافتند! به راستی وزارت خارجه مگر وزارت آب و برق و گاز یا وزارت خدماتی و رفاهی است که با انقلاب دگرگون نشد؟! از سویی دیگر باید نگاه درآمدزایی و تجاری را  از این وزارت خانه دور کرد، نباید روح حاکم بر این دستگاه را که باید دینی و فرهنگی باشد به اقتصادِ سوداگر تقلیل داد. نگارنده مسامحتاً دربارۀ تعبیۀ معاونت اقتصادی بر ای این دستگاه اشکالی عقلی متصور نمی نماید کاری که در دولت گذشته با صورتی نیم بند تأسیس و در دولت اخیر حذف گردید امّا همان معاونت هم در فرض مذکور باید حول دین، فرهنگ و انسانی کردن و اخلاقی کردن اقتصاد و توسعه انسان محور و فضیلت گرا و نه سوداگرا در مناسبات منطقه ای و جهانی گام بردارد چرا که اقتصاد حاکم بر جهان نسبتی با اخلاق ندارد و در حال تخریب اخلاق و میراث معنوی نوعِ بشر است و مقصود نگارنده از عنوان توسعۀ انسانی در معاونت اقتصادیِ پیشنهادی همین بود؛ اقدامات تقلیل گرایانه ای که وزارت خارجه دولت یازدهم آن را تا اندازه یک بنگاه ورشکستۀ اقتصادی یا حداکثر تسهیل کنندۀ روابط بین بانکی و تجارت و اساساً تبدیل این وزارتخانه به پهنۀ برجام اقتصادی بی ارج کرد، اقدامی شگفت  انگیز که مغایر با شوون پبیش بینی شده این وزارتخانه در انقلاب اسلامی و قانون اساسی است اگر چه ساختار کنونی وزارت خارجه محصول جریان کنونی حاکم بر آن نیست امّا نیک می دانیم جریان حاکم و ساختار حاکم بر این وزارتخانه مولود نگاه سلسله مراتبیِ نظام جهانی و لذا ضد رشد عادلانه خواهد بود امّا نکتۀ مهم اینکه با وضعیت کنونی که در ماجرای برجام دیدیم حتّی روندی معکوس و ضد توسعه ای برخلاف مدعیات رهیافت توسعه گرا بر این وزارتخانه حاکم شده که از حیث علمی و تکنولوژیکی، این اداره را ناخواسته به تسهیل گری برخی اقدام های ضدعلمی و ضد اقتصاد ملّی از سوی غربیان برای جمهوری اسلامی هم بدل کرد، نظیر آنچه که در پلمپ کردن برخی مؤسسات دانش هسته ای و یا سیمانیزاسیون قلب یک رآکتور پیش آمد که نه با سرافرازی تاریخی خصلت ایرانی سازگار است و نه با راهبردهای قرآنی! بخصوص آنجا که می گوید هل یستوی الذین یعلمون ما لا یعلمون؟! آیا ایرانی که دانش هسته ای را از قِبَلِ هوشمندانِ جوان خود دارد برابر با کشورهای ارتجاعی است که به چنین دانشی مجهز نیستند و یا کمترین اطلاعی از آن ندارند امّا در ستم به ایرانی و نادیده انگاشتن روند عمومی و میکروپلتیکی عالم، در کنار اوباما  ایستاده و و رقص شمشیر می نمایند و شَُرب خَمر می کنند؟! خب معلوم است وزارتخانه ای که از شغل اصلی خود که همانا بسط عمق استراتژیک پیام های انقلاب اسلامی در چهارگوشۀ جهان است بازمانَد در اقتصاد و تجارت هم ناکام خواهد شد، ممکن است دستِ آخر تسلیم شده و به بگویند که ما اساساً دیپلماتی انقلابی نیستیم! و "کارگزار"ی توسعه گرا و بروکرات هستیم! که بر جدایی انقلاب اسلامی از تألیف و تدوین سیاست خارجی بمثابۀ یک پارادایم تأکید دارد! که به نظرم دربارۀ خویش درست هم می گویند امّا اگر کار وزارت خارجه هم اقتصاد و نفت و بیزینس است خب همان بهتر که بیزینسمن های وزارت خانه های نفت و اقتصاد و تجارت به این کار مشغول شده و ضرورتی به وجود وزارت خارجه نیست وزارتخانه ای که 30 سال دیرکرد دارد! من با آقایان ظریف، عراقچی و ... کاری ندارم! من با یک ساختار مشکل دارم! حتّی ما در وهلۀ اول می خواهیم با شما دربارۀ بروکراتیزه شدن و توسعه گرا کردن وزارت خارجی ایران همدل و هم سخن شویم و با روش سوال پیچ کردن سقراطی در کشف حقیقت با شما گفت و گو کنیم در این صورت خواهیم گفت مگر نه این است که در اندیشۀ مدرن و الفبای بروکراسی و متعاقب آن سیاست خارجی توسعه گرا، "حفظ منافع" و "پیشبرد علم"، "رفاه" و "توسعۀ ملّی" از بدیهیات است در این صورت چرا این روزها او که مسوول حراج کیک زرد و آب سنگین و اورانیوم های غنی شده و مسوول تطبیق آتش بر گلستان علم و فناوری ایران و سیمانیزاسیون قلب و ریۀ ایرانی است همانا همین ساختار بروکراتیک وزارت خارجی است؟! نتیجه اینکه جریان بروکرات و مدعی توسعه گرایی، حتّی مغایر با متدولوژی خود در این وزارتخانه عمل کرده است! رئالیسم خامِ وزارت خارجی ایران مقابل واقع گراییِ ایدئولوژیکِ چارتِ تشکیلاتی وزارت خارجه آمریکا رقت آور است!  

    واقع گرایان (البته رئالیسم خام و تک ساحتی)  در روابط بین الملل از آ ن روی که تأمین اهداف کشورها و منافع آنها را صرفاً مادّی گرایانه می پندارند و بین ایمان مذهبی – انقلابی و عقلانیت ابزاری در تألیف و معماری سیاست خارجی تبیینی سکولاریستی دارند یقیناً نمی توانند نقشی فراتر از وزارت نفت و تجارت برای وزارت خارجه قایل شوند نقشی که دیدیم، جریان حاکم بر این وزارتخانه، به عنوان نمادِ سیاست خارجی بروکراتیک در آنجا هم رفوزه شدند! البته نیک می دانیم که لیبرال دموکراسی هرگز به جدایی ارزش ها و منافع مادی در سیاست خارجی قائل نبوده و نیست زیرا لیبرالیسم، همواره از عصر لیبرالیسمِ کلاسیک تا نظریۀ پایان تاریخی اش به "جهان وطن سازی" و "انترناسیونالیسم بورژواتیک" اندیشیده و می اندیشد. امّا هستۀ مرکزی تیم سیاست خارجی بروکراتِ این وزارتخانه که خانم وندی شرمن اخیراً از فواید زندگی بیست سالۀ آنها در آمریکا سخن ها گفته و اندر تفاوت ایشان با تیم سابق ایرانی لطیفه هایی خوشمزه از آن بر زبان جاری ساخته، گویا قادر به درک این مختصات در سیاست نبوده است. پس بجای پذیرش "واقع گرایی خام" و دمیدن در در جدایی منافع ملّی از دین و اخلاق، بهتر است بر  اساس ساحت وجودی انقلاب، ساختار و شکل وزارت خارجه را مورد بازنگری قرار دهیم، اگر بر جهل خود پافشاری کنند و باز هم از جدایی ارزش ها از دیپلماسی سخن گویند مجدداً می گوییم پاسخ دهید که "دعوت" امام خمینی ره از صدر اتحاد جماهیر شوروی و مردمان و ساختار بلوک شرق برای گرویدن به اسلام از کدام منبع معرفتی استخراج و صادر شده است؟! آیا امام خمینی ره در پایان عمر شریف خود در پی فانتزی انقلاب بود و هنوز فکر می کرد انقلاب در ماه عسل خود قرار دارد؟! البته ما منصفانه حرف می زنیم و می گوییم بله ! ولو اینکه جمهوری اسلامی در قالب نظام دولت – ملّت، ناچاراً واجد یک محدویت عرفی می شود امّا انقلاب اسلامی با تبیین های فرانژادی و فرافرقه ای و معنوی از انسان و جهان ظرفیت های  بزرگی را برای





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن