محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844552098
مناظره امید روحانی و مهدی آذرپندار در برنامه اینترنتی سی وپنج روحانی: در هیچ کجای دنیا چیزی به نام سینمای جشنوارهای وجود ندارد/ آذرپندار: سینمای روشنفکری بر خلاف ادعا کاملاً سوبسیدی است
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مناظره امید روحانی و مهدی آذرپندار در برنامه اینترنتی سی وپنجروحانی: در هیچ کجای دنیا چیزی به نام سینمای جشنوارهای وجود ندارد/ آذرپندار: سینمای روشنفکری بر خلاف ادعا کاملاً سوبسیدی است
آخرین برنامه«سیو پنج» با موضوع سینمای روشنفکری به مناظره امید روحانی و مهدی آذرپندار اختصاص داشت.
به گزارش خبرگزاری فارس، جیرانی در ابتدای برنامه گفت: همان طور که در جریان هستید این قسمت از برنامهی «سی و پنج» به «سینمای جشنوارهای» یا «سینمای روشنفکری» اختصاص دارد. سینمای جشنوارهای از نیمهی دوم دهه شصت در کشور ما مطرح میشود، زمانی که فیلم «دونده» در فستیوالهای بینالمللی موفقیتهای بسیاری را کسب میکند. بعد از این فیلم، «خانهی دوست کجاست» در عرصههای بینالمللی میدرخشد. در واقع در اوایل دهه شصت فیلمهایی به چشم میخورند که در جشنوارههای بین المللی درخششهایی را به دست میآورند و کم کم فارابی را که در آن زمان متولی سینمای کشور بود، به این فکر میاندازد که باید بخش سینمای بینالملل را در کشور گسترش دهد. بعد از اتمام جنگ، در بخش بینالملل همین امر هم به وقوع میپیوندد و با فیلم «کلوزآپ، نمای درشت» عباس کیارستمی یک اتفاق مهم جهانی در عرصهی سینمای کشور رخ میدهد و این فیلم به شدت موفقیتهای بزرگی را کسب میکند. علاوه بر این فیلم، « نار و نی» و سایر فیلمها نیز موفقیتهایی را به دست میآورند. در همین سالها، ما شاهد انتقاداتی به روش و سبک کاری و برنامهریزی فارابی در جامعهی سینمایی کشور هستیم؛ یکی از این انتقادات رشد سینمای جشنوارهای است که در مقالات آقای آوینی هم این مطلب دیده میشود که آقای روحانی نیز راجع به این موضوع، بحثهایی را با ایشان مطرح کردهاند. در همان سالها انتقادهای مختلفی بر «نار و نی» نوشته میشود و کلا بحثهای زیادی بر سر موضوع سینمای جشنوارهای در همان سالها درمیگیرد. در نهایت تمام این دعواها به سال 71 و تعویض وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی منتهی میشود و مسیر دیگری از سینما که قرار میشود ادامه پیدا کند... با تمام این توضیحات و دعواها و مناقشاتی که بر سر موضوع سینمای جشنوارهای از همان آغازین روزهای شکلگیری آن در سینمای کشور مطرح میشود، سینمای جشنوارهای همچنان راه خودش را ادامه میدهد، کما اینکه قبل از اینکه جریان اصلاحات در کشور به پیروزی برسد، در سال 76 فیلم «طعم گیلاس» آقای کیارستمی برنده نخل طلای فستیوال کن میشود. این مناقشات بعدها شکل دیگری پیدا میکند. بعدها در کشور این موضوع مطرح میشود که فیلمهای سینمای جشنوارهای فیلمهای تلخ، سیاه و تیرهای هستند و میخواهند فقط سیاهی جامعهی ایران را نمایش دهند و جشنوارهها هم به همین دلیل از این فیلمها استقبال میکنند. حالا با تمام این تفاسیری که مطرح کردم، امروز قصد داریم راجع به سینمای جشنوارهای در تمام این سالهای گذشته از ابتدای شکل گیری آن تا امروز بحث کنیم. حالا شما میتوانید به عنوان مقدمه راجع به تاریخچهی این سینما بحث و همچنین این مطلب را نیز بیان کنید که آیا از نظرگاه شما این تفکر سینمای جشنوارهای برای کشور ما افتخارآفرین بوده و موجب سرافرازی ما در مجامع بین المللی شده یا برعکس بیشتر موجب ضربه زدن و سرافکندگی کشور شده است؟ روحانی: در هیچ کجای دنیا چیزی به نام سینمای جشنوارهای وجود ندارد روحانی: تمام قصهی سینمای جشنوارهای و این دست اصطلاحات مشابه خاص این مملکت است. من در هیچ کجای دنیا همچنین عبارتی را تا به حال نشنیدهام. جیرانی: ولی زمان شاه هم این عبارت در جامعه سینمایی کشور وجود داشت. روحانی: مطلقا! به نظر من الان به دلیل سیاسی بودن و ایدئولوژیک بودن جامعه این مسئله تا به این حد، حاد و برجسته شده است. جیرانی: البته بر سر سینمای روشنفکری در زمان شاه هم دعواهایی دیده میشود! روحانی: این گونه هم که شما میفرمایید نبود. ما باید این مطلب را کاملا به یاد داشته باشیم چیزی را که شما به عنوان سینمای روشنفکری در زمان شاه یاد میکنید، در واقع این سینما به عنوان پایهی موج نوی سینمای کشور شناخته میشد. جیرانی: بله! البته دو دسته وجود داشت که اگر بخواهیم بحث را به آن سمت بکشیم، از بحث اصلی غافل خواهیم شد. البته من یک نکتهی کوتاهی در این زمینه مطرح کنم. مثلا آن سالها که فیلم «چشمه» (آربی آوانسیان) در جشنوارهی فیلم تهران به نمایش درآمد، مرحوم «هوشنگ حسامی» یک نقدی بر این فیلم با عنوان «فیلمی از مالیاتهای مردم» نوشت و شخصی با نام مستعار «پریسا پارسی» که سردبیر کیهان بود، این نقد «مرحوم حسامی» را پاسخ داد و از فیلم «چشمه» دفاع کرد. میخواهم بگویم سر فیلمی مثل «چشمه» خیلی بحث شد! روحانی: بله! من خودم نیز در آن ماجراها دستی داشتم، ولی واقعیت ماجرا این است که پدیدهای که الان تحت عنوان سینمای جشنوارهای مطرح و راجع به آن بحث میکنیم، و همه چیزهایی که به آن الحاق میکنیم، در واقع بخشی از فضای سیاسی شدهای است که در سایهی فرهنگ ما قرار گرفته است. به نظر من این معادلات را میتوان مانند یک یارکشی و یا داد و ستدهای سیاسی مطرح کرد و در واقع کار به جایی رسیده که امروز دیگر زیادهرویها و افراطها در این زمینه به شدت به چشم میخورد. جیرانی: مشابه سینمای جشنوارهای ما در شوروی هم وجود داشت من دوباره این موضوع را تکرار میکنم که در هیچ کجای دنیا چنین واژه یا عبارتی یا مشتقات و تبعات آن را ندیده ام؛ نه در سینمای غرب و نه در سینمایی که اصلا با این پدیده هیچ گونه تناسبی ندارد یعنیهالیوود؛ و نه در اروپا و خاور دور. مثلا من هیچگاه ندیدم که منتقدین ژاپنی فیلمسازهایشان مانند «شوهئی ایمامورا» (Shohei Imamura) را محکوم کنند که تو فیلم جشنوارهای ساختی و از این دست حرفها. حتی در ممالک آفریقایی نیز تا به حال چنین چیزی را مشاهده نکردهام. این موضوع فقط خاص مملکت خودمان است که در طول این بیست سال این همه جنجال را در کنار این موضوع شاهد بودهایم. جیرانی: البته تنها خاص این مملکت نیست و در اتحادیه جماهیر سوسیالیستی شوروی نیز این موضوع وجود داشته است. در آنجا یک سری فیلمسازها میرفتند و در غرب مطرح میشدند و بر سر آنها و فیلمهایشان دعواهایی در آن کشورها نیز مطرح میشود که تمامیاین فیلمسازها نیز بعدا از کشورهای شوروی مهاجرت میکنند. روحانی: بله، در آنجا نیز این موضوع کاملا سیاسی بوده است. این موضوع هنگامیدر کشورهای شوروی مطرح شد که این فیلمسازها، فیلمهای ضد کمونیستی میساختند که مورد رضایت «پولیت بورو» نبود، به همین خاطر این مناقشات در آنجا نیز به وجود میآید؛ وگرنه مثلا اینها فیلمهای «سرگئی باندارچوک» (Sergei Bondarchuk) را هم به این جشنوارهها میفرستادند. جیرانی: این فیلمها نمیرفت، ولی بعدا فیلمهای دیگری از سایر کشورهای اروپای شرقی و اتحادیه جماهیر شوروی مانند فیلمهای «میکلوش یانچو» (Miklos Jansco) ... روحانی: ببین تمام کشورهایی که مشکل ماهوی با سلطهی شوروی در بلوک شرق داشتند، از این فیلمها حمایت میکردند. کشورهایی که روشنفکران شان احساس میکردند که شوروی سوسیالیستی به نحوی آنها را تحت سلطهی خودش گرفته است که چکسلواکی نمونهی درخشان این ماجراست مانند تمام فیلمهای «یرژی مِنزِل» و یا فیلمسازهای مجارستانی مانند «میکلوش یانچو». جالب اینجاست که «یانچو» فیلمهایی را به جشنوارهها میفرستاد که در راستای اهداف و منافع کمونیست بود. حالا با این وجود به نظر من ما باید گذشته را رها کنیم و اتفاقات سالهای اخیر کشورمان را بررسی کنیم. چون اگر بخواهیم به گذشته و تاریخ سینمای جهان بپردازیم تمام بحث ما به همین تاریخ باقی خواهد ماند و دیگر به ادامه بحثهایمان نخواهیم رسید...
آذرپندار: باید ابتدا ویژگیهای سینمای روشنفکری را توضیح داد جیرانی: پاسخهایت تا همیجا نقطه خوبی برای شروع بود. کلام تو را همین جا قطع میکنم و پاسخهای مقدماتی آقای آذرپندار را میشنویم! آذرپندار: ببینید اگر ما راجع به سینمای روشنفکری صحبت کنیم، از عبارت دقیق تری استفاده کردهایم؛ چون به هر حال روشنفکر در کشور ما تقریبا تعریف معلوم و مشخصی دارد. منشأ ورود روشنفکری به ایران معلوم است و راجع به مباحث پرامونی روشنفکری هم کتابها و منابع زیادی در کشور وجود دارد. سینمای روشنفکری هم موضوعی است که در اکثر کشورهای دنیا وجود دارد و موضوعی نیست که بتوان آن را انکار کرد؛ زیرا روشنفکران در تمامینقاط دنیا وجود دارند. البته در اروپا و بعضی کشورهای در حال توسعه، این موضوع گستردگی بیشتری دارد. اینکه آیا ما چیزی به نام سینمای روشنفکری یا جشنواره ای و... داریم، یک بحث اختلافی است. اما ما میتوانیم راجع به یک پدیدهی عجیب در کشورمان صحبت کنیم که ویژگیهای خاصی دارد و پر از اتفاقات متناقض است. بنده به عنوان مقدمه، یک سری از ویژگیهای این سینما را مطرح میکنم و بعد بر سر اینکه آیا این سینما در کشور ما وجود دارد یا نه، بحث را ادامه خواهیم داد. آذرپندار: سینمای روشنفکری بر خلاف ادعای استقلال، کاملاً سوبسیدی است یکی از ویژگیهای سینمای روشنفکری در کشور ما و در سایر نقاط دیگر مانند اروپا این است که در عین اینکه این سینما داعیهدار استقلال مالی است -چه در ایران بیشتر از همهی نقاط دیگر و چه در سایر کشورها- به شدت وابستهی سوبسیدهای دولتی است و این یکی از تناقضهای مهم این سینماست. اخیرا «ژان میشل فرودون» -سردبیر سابق کایهدوسینما که از بزرگان سینمای فرانسه نیز به شمار میآید- به کشور ما آمده بود و راجع به ماهیت سینمای فرانسه برای سینماگران کشور صحبت میکرد. ایشان مطرح کرد که تلویزیون ملی فرانسه خیلی از فیلمهای فرانسوی حمایت میکند و خیلی از فیلمهای روشنفکری فرانسه با حمایتهای تلویزیونی تولید میشوند. خب همین موضوع در سینمای کشورمان نیز وجود دارد. قبل از انقلاب آن دسته از فیلمهایی را که در برابر فیلمفارسی قرار میگیرد و به عنوان سینمای روشنفکری مشهورند، اکثراً با حمایت شرکت «تلفیلم» که از زیرمجموعههای تلویزیون ملی بوده، تولید شدهاند. مانند «شازده احتجاب»، «آرامش در حضور دیگران»، «سیاوش در تخت جمشید» و... . یا برخی از این فیلمها محصول کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هستند که یک کانون حکومتی و تحت اختیار فرح دیبا است و از یک سری فیلمها و کارگردانهای روشنفکر مانند عباس کیارستمی و ... حمایت میکند. یا مثلا فیلم «گاو» که با حمایت وزارت فرهنگ و هنر پهلوی ساخته میشود و یک فیلم کاملا دولتی است. شما میبینید که اکثر این فیلمها با حمایتهای مختلف دولتی ساخته میشوند و در عین حال ادعای استقلال هم دارند. البته کم و بیش فیلمهایی هم وجود دارند که مستقلند و در زمره فیلمهای روشنفکری هم قرار میگیرند، اما آثار روشنفکری در حالی که ادعای استقلال مالی دارند، کاملا با حمایتهای دولتی ساخته شدهاند. بعد از انقلاب هم که دیگر به وفور این پدیده در کشور وجود دارد. مکانهایی مانند فارابی، کانون پرورش فکری، بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی و... فیلمهای روشنفکری فراوانی را تولید میکنند؛ مثلا فیلمهای «نقش عشق» و «بایسیکلران» با حمایت بنیاد مستضعفان ساخته میشوند. کانون پرورش فکری که همان ادامه کارهای آقای کیارستمیرا حمایت میکند و فیلمهایی مانند «تنوره دیو» و ... نیز با حمایت فارابی ساخته میشوند. خیلی از این فیلمها نیز به جشنوارههای خارجی راه پیدا کرده و جوایزی را نیز دریافت میکنند. پس اولین نکتهای که ما باید راجع به این سینما در نظر بگیریم، این است که ما داریم راجع به یک سینمای دولتی حرف میزنیم؛ چه در فرانسه و چه در ایران. آذرپندار: سینمای روشنفکری از سینمای ورشکستهی اروپا تقلید میکند ببینید اینکه خاصه فرانسه را مطرح میکنم علت دارد. سینمای روشنفکری ما به شدت اروپا زده است و این دومین ویژگی مهم سینمای روشنفکری است. اصولاً مدل سینمای ما و این رئالیسم افراطی که در آن میبینیم، ویژگی سینمای اروپاست. جالب اینکه آقای سوکوروف در جشنوارهی بین الملل فیلم فجری که همین اخیراً برگزار شد، همین نکته را در مورد سینمای ایران بیان کرد و گفت رئالیسم سینمای ایران افراطی و زیاد از حد است. علاوه بر این، سلبی بودن، نفیای بودن، فاقد تخیل بودن و ضد قصه و مینیمال بودن این سینما کاملا شبیه سینمای اروپاست. البته مطرح کردن این موضوعات در حضور آقای «روحانی» زیره به کرمان بردن است. اما شما ببینید ما سیدمرتضی آوینی را داریم که وقتی در برابر این هجمهی عظیم سینمای اروپازدهی آن زمان قرار میگیرد که تارکوفسکی را الگوی خودش قرار میدهد، میآید و کتاب «هیچکاک» را منتشر میکند. یعنی کارگردانی را از سینمای آمریکا در برابر این جریان به عنوان الگو معرفی میکند و میگوید اگر قرار بر تقلید است، خب به جای اینکه به سراغ سینمای کسلکنندهی اروپا برویم، بیایید به سراغ سینمای آمریکا برویم. سینمایی که مخاطب و تماشاگر ندارد و فقط در برخی از جشنوارهها و تنها در مراکز هنری مورد توجه است و دانشجویان سینما آن را دوست دارند، به چه درد ما میخورد؟ ما باید به دنبال سینمایی از جنس مردم خودمان برویم. البته نه سینمای سخیف بلکه سینمایی به شکوه و عظمت سینمای هیچکاک. این نکته مهمیاست که ما نباید از آن غفلت کنیم. همین امروز هم اگر شما نگاه کنید، میبینید سینمای فرانسه، یک سینمای ورشکسته است. بحثهای آنها همواره راجع به مالیاتها و کاهش مخاطب و ... است. سینمای ایتالیا نیز همین گونه است. آذرپندار: بحث ما حذف سینمای روشنفکری نیست، به هم ریختن توازن است حالا ما در کشور خودمان با انبوهی از فیلمها مواجه هستیم که با مدل این دو سینما جلو میروند. اشکال مدنظر هم بر سر همین کثرت این فیلمهاست، در واقع مطرح شدن بحث سینمای جشنوارهای در کشور به خاطر همین عدم توازنی است که در این ماجرا در سینمای ایران دیده میشود. ما راجع به حذف صحبت نمیکنیم، بلکه راجع به توازن صحبت میکنیم. در کشور ما این توازن به هم ریخته است. جیرانی: آقای روحانی مسئلهای که آقای آذرپندار مطرح کردند راجع به سرمایه گذاری است که در سینمای روشنفکری صورت گرفته و بعضی از این فیلمها نیز به جشنوارههای مختلفی راه پیدا کردهاند. طبیعتا همان گونه که عنوان شد این موضوع نیز جای بحث دارد. از سرمایه گذاری فیلمهای «سیاوش در تخت جمشید»، «چشمه» و «گاو» گرفته که مختص به دوران قبل از انقلابند تا فیلمهایی که بعد از انقلاب با حمایتهای مالی ارگانهای مختلف ساخته میشوند. فیلمهایی مانند «دونده» که با حمایت کانون پرورش فکری ساخته میشوند. آذرپندار: یا «خشت و آیینه» که کارگردانش معروف به فیلمساز نفتی است. روحانی: این فیلم شخصی است. آذرپندار: اما این فیلمساز معروف به نفتی است... جیرانی: نه شخصی است. روحانی: سینمای مستقل اتفاقاً از آمریکا نشأت میگیرد نه اروپا روحانی: توضیحات جناب آذرپندار نکات جالبی داشت و دو سه مفهوم را با یکدیگر یکپارچه ساخت. در طول این سالها اینقدر این مفاهیم و مصادیق و قواعد تغییر کرده که ما هرگز قادر به یک طبقه بندی در آنها نیستیم. ایشان از سینمای مستقل نام بردند. این واژهی «سینمای مستقل» واژهای است که در مورد سینمای آمریکا مصداق پیدا میکند. جالب اینجاست که پدر سینمای مستقل را «اورسِن ولز» میدانند. اما دو فیلم اول «ولز» با حمایت استودیو ساخته میشوند. منتها وقتی که «اورسن ولز» خلع ید شد و سر و ته فیلمهایش را زدند، او به یک فیلمساز مستقل تبدیل شد. جیرانی: اما الان یک سری از فیلمسازان جوان ما واژه مستقل را برای خودشان به کار میبرند... روحانی: اجازه بدهید توضیح دهم، من کاری ندارم که چه کسی چه واژهای را برای خودش به کار میبرد. ما باید واژههایی را که در این عرصه مطح میشوند، ابتدا رمزگشایی کنیم و بعد سراغ مصداقها برویم. واژهی مستقل در مورد سینمایی به کار میرفته که بعد از «اورسن ولز» در دهه شصت میلادی شروع میشود. جیرانی: کسانی که خلاف نظام استودیویی و نظام سرمایهداری دست به فیلمسازی زدند. روحانی: دقیقا! پول اینها از نظام استودیو تامین نمیشد، بنابراین قواعد آنها را رعایت نمیکردند. این ماجرا در اوایل دهه نود به کلی از بین رفت والان چیزی بنام سینمای مستقل در آمریکا به ندرت پیدا میشود و بسیار کم است. روحانی: امروز دیگر چیزی بنام سینمای مستقل وجود ندارد موضوع دومیکه آقای آذرپندار مطرح کردند راجع به سینمای اروپا بود. چه اروپای شرقی و چه اروپای غربی از سالهایی اینگونه تلقی کردند که باید سینمایی تحت عنوان فیلمهای هنری، فیلمهای باکیفیت و تعریفی را سرمایهگذاری کنند. در همین راستا صندوقی تحت عنوان سینمای هنر و تجربه در فرانسه تاسیس شد و مالیاتی را از فیلمهای تجاری میگرفتند و با این مالیاتها، فیلمهایی میساختند برای نضج زبان سینما. اما در ایران ماجرا از روز اول به گونه دیگری است و کاملا تفاوت دارد. در سال 1327 که سینما دوباره راه اندازی میشود، به هیچ وجه پای دولت در میان نیست. اتفاقا در طول این سالها تنها دورهای که ما فیلمهای ملی داشتهایم، دورانی است که فیلمهایی موسوم به فیلمفارسی در آن ساخته میشود. دورانی که سرمایهگذار از جیبش پول میگذاشت و بعد از گیشه پس میگرفت. در قبال این سینما دولت و نهادهای دولتی مانند تلویزیون و وزارت فرهنگ و هنر هیچ گونه نقشی نداشتند و وزارت فرهنگ وهنر تنها کاری که در این دوران انجام میدهد، این است که «پهلبد» به خاطر اینکه جلوی «قطبی» عرض اندامی بکند، تعدادی فیلمهای حمایتی روشنفکری را میسازد. با تمام این تفاسیر اگر تمامی سینمایهای سرگرم کنندهی دنیا مانند هالیوود و ... نودو هشت و نیم درصد از اقصاد سینمای دنیا را تحت اختیار خود داشته باشند، این سینمای روشنفکری یک و نیم درصد هم نیستند. البته استثنائاً در طول این سالها فقط در دههی شصت میلادی در سینمای ایتالیا و فرانسه یک سینمایی به وجود آمد و بازار خوبی هم پیدا کرد. این بازار آرام آرام از یک و نیم درصد بیشتر شد و بازار برجستهتری پیدا کرد. افرادی مانند «برگمان»، «آنتونیونی»، «پازولینی»، «فلینی» و تمام ماژولهای فرانسوی. همه اینها امروز مردند و از بین رفتند. وقتی که جمهوریهای شرقی در بلوک شرق فرو پاشید، امریکاییها رفتند و در پایتختهای اروپای شرقی سینماها را خریدند. وقتی سینمایی وجود نداشته باشد دیگر حالا «آندره وایدا» هر چقدر هم میخواهد فیلم بسازد، دیگر فایدهای نخواهد داشت و اصلا قابل نمایش نیست. مقصودم این بود که این واژهها اینقدر تغییر کرده که الان واقعا نمیتوان اینها را اصلاح کرد. امروز دیگر چیزی بنام سینمای مستقل وجود ندارد و حتی مهمترین فیلمساز مستقل مانند «لینچ» و «جیم جارموش» مجبورند که برای کار کردن به استودیو بروند. روحانی: رفتار فارابی در دههی شصت بسیار درست بود ببینید تمامی این اصطلاحات در طول این بیست و پنج سال اخیر کاملا تغییر کردهاند. آنچه الان دیده میشود این است که در کنار حدود 3500 تولید جهانی، 800 فیلم آمریکا، هشتصد فیلم سینمای هند، 800 فیلم خاور دور و روی هم رفته با تولیدات اروپا و سایر نقاط دنیا جمعا سالانه 3200 تا 3500 فیلم سینمایی در دنیا تولید میشوند. این 35000 فیلم با هدف سرگرم کردن مخاطبان ساخته میشوند و قصدشان همان چیزی است که سینما در اولین روز پیدایشش برای آن هدف ایجاد شد. این که سینما خوراک تفریح و سرگرمیمردم باشد. کشورهایی با توجه به نظرات خودشان و سلیقههایشان راجع به فرهنگ، بودجههایی را برای راه انداختن و ورود جوانها به سینما اختصاص میدهند و دلایلی در این بین وجود دارد که میتوانیم بر سر آن دلایل بحث کنیم. در ایران هم دقیقا همین گونه است. به مجرد اینکه یک فیلم کمدی تولید میشود و فروش میکند همه تیرهای انتقاد به سمت فیلم روانه میشوند که این فیلم سخیف است و از این حرفها که کجاست سینمای رئال یا سینمای فرهنگی!؟ پس یک نهادی مجبور میشود که این سینما را در اینجا راه بیندازد و اینجاست که به پاسخ این سوال میرسیم که چرا فارابی این سینما را راه اندازی کرد!؟ فارابی دههی شصت اصلا قصد داشت این سینما را راه اندازی کند. ما در آن سالها در شرایطی قرار گرفته بودیم که چیزی را نابود کرده و باید به جای آن چیز دیگری را بنا میکردیم. اما ما هیچگاه نیامدیم این چیز جدید را که پایه ریزی کرده بودیم با نام «ارزش هنری انقلاب اسلامی» در جهان معرفی کنیم و در واقع در دنیای هنر، ارزش هنری خودمان را عرضه کنیم. رفتار آن روز تصمیمگیران فرهنگی سینمای کشور بسیار هم درست بود. زیرا اینها آن فیلمهای قدیمیرا کاملا کنار زدند و با مطرح کردن اسامیجدید با سبک فیلمهای جدید، رسالت فرهنگی خودشان را به دنیا اعلام کردند. حالا اینکه این روند چه مقدار به موفقیت رسید یک بحث دیگری است. بحث ما اینجاست که زمانی که تمامی این تعریفات در سینمای جهان دگرگون شده، ما در ایران شاهد یک پدیدهی شخصی هستیم که مختص به کشور ایران است. ما نمیتوانیم این سینما را با سینمای فرانسه مقایسه کنیم، زیرا سینمای فرانسه یک سینمای بدون مشتری است که توانایی رقابت با سینمای آمریکا را ندارد. نه کمدیهای این سینما توانایی مقابله با کمدی رمانسهای آمریکایی را دارند و نه اکشنهای این سینما و حتی آن سینمای پلیسی فرانسوی هم دیگر از بین رفته است. جیرانی: البته در سالهای اخیر بهتر شده است. روحانی: نماینده جشنواره برلین در ایران در یک هفته به دیدن 135 فیلم رفت! روحانی: بله! البته خیلی کم! منتها چون این سینما نمیتواند در این زمینهها با سینمای آمریکا رقابت کند، برای هویت فرهنگی خودش به چیزی پناه میبرد که به گمانش بلد است یعنی سینمایی که تعریفی باشد. این سینما با بودجههای کمیشکل میگیرد و جوانهایی برای تجربه چه در روایت و چه در فرم در این سینما پرورش داده میشوند. ساده ترین تعریفی که میتوان از این فیلمهای جشنوارهای، فرهنگی، مستقل و .. میتوان ارائه داد همین است: «کوشش در تغییر با کارکردن در روایت، ایجاد فرمهای جدید و کارهای تکنیکی تازه». تمام این ماجرا در این یک خط خلاصه میشود که در کشورهای مختلف بسته به فرهنگ آنها میتواند رنگ و بوی آن کشورها را به خودش بگیرد. در ایران البته پدیدهی دیگری هم به این مقوله اضافه میشود که آن را به یک پدیدهی خاص در کشور منتهی میکند. خانمیکه از برلین آمده بود عنوان کرد حدود 135 عدد فیلم ظرف یک هفته برای ایشان فرستادند. یعنی این تمایل هنرمندان ایرانی برای حضور در سمپوزیومهای سینمایی یک پدید کاملا جدا و مستقل است. جیرانی: و قابل بررسی! آذرپندار: چرا روشنفکران ادعا دارند که ما مستقلیم؟ آذرپندار: من بحثم را از همین نکتهی آخر جناب روحانی شروع میکنم. این شرایط که شما مطرح کردید یک شرایط ویژه است. قطعا خانم آنکه -نماینده جشنواره برلین- این پدیده و این ترافیک را در جای دیگری ندیده است. بنابراین همانگونه شما هم مطرح کردید و این شرایط را ویژهی کشور ایران دانستید، میتوانیم از این لغت سینمای روشنفکری برای این پدید استفاده کرد. به عبارت دقیقتر من کاملا با نکات آقای روحانی راجع به تحلیل سینمای روشنفکری ایران موافقم. سینمای ما با سینمای روشنفکری فرانسه فرق دارد. من ترجیح میدهم حتی برای این سینما از واژهی «سینمای شبه روشنفکری» استفاده کنم. آذرپندار: خیلی از سینماگرهای ما فیلمهای هالیوودی را سطحی و زودگذر میدانند آذرپندار: ابتدا تأکید کنم اینکه گفتم این سینما از حمایتهای دولتی استفاده میکند، منظورم این نیست که حمایت دولتی قبیح و بد است. بنده خودم طرفدار خیلی از همین فیلمهایی هستم که با حمایتهای دولتی ساخته شدهاند. اصلا در سینمای ایران صحبت از دولتی و غیردولتی کردن چیز عجیبی است. نکته مورد بحث اینجاست که چرا روشنفکران ادعا دارند که ما مستقل هستیم!؟ یعنی در حالی که به شدت با پشتوانههای دولتی حمایت میشوند، کاملاً این موضوع را انکار و از مستقل بودن خودشان دم میزنند. همین موضوع یکی از ویژگیهایی است که این سینما را منحصر به فرد میکند. یا اروپازدگی این سینما در حالی که خیلی از مردم ما بیش از خیلی دیگر از نقاط دنیا فیلمهای هالیوودی میبینند. شاید به دلیل موارد خاصی که در ایران وجود دارد و فیلمهای هالیوودی ارزانتر از همه جای دنیا در خیابانهای ما عرضه میشوند، مردم ما هم خیلی علاقهمند و و مطلع از سینمای روز هالیوود هستند. خب چرا در این شرایط خیلی از فیلمسازان ما اصرار دارند که فیلمهای ضدهالیوودی بسازند؟ یعنی ساختار فیلمهای ما دقیقا برعکس فرم هالیوودی، فاقد قهرمان و قصهی پررنگ هستند و اصلا خیلی برای گیشه ساخته نمیشوند. خیلی از سینماگرهای ما فیلمهای هالیوودی را فیلمهایی سطحی و زودگذر میدانند... جیرانی: نسل شما پدر هالیوود را درآورد/ آذرپندار: نسل من آوینی است که در برابر روشنفکران از هالیوود دفاع میکرد جیرانی: معذرت میخواهم الان شما دارید ازهالیوود تعریف میکنید و این در حالی است که همین نسل همفکران شما بودند که علیههالیوود در دهه شصت صحبت کردند و پدر هالیوود را درآورند. آذرپندار: نسل من دهه شصت به دنیا نیامده بود (خنده)! جیرانی: منظورم افرادی بودند که با شما در یک جناح فکری قرار میگیرند! آذرپندار: من نسل خودم را نسل آوینی میدانم که وقتی فیلم «با گرگها میرقصند» اکران میشود، مینویسد فیلمیاز سینمای آمریکا در اینجا اکران شده است که در میان این همه فیلم کسل کننده از سینما اروپا و غیره و غیره و غیره میتوانیم به تماشای آن به عنوان یک فیلم واقعی بنشینیم. و اتفاقا مردم هم از این فیلم استقبال کرده اند و شما هم که باید به خوبی به یاد داشته باشید. روحانی: ضد هالیوودی بودن همیشه در ایران یک مد بوده جیرانی: پس اگر اینگونه باشد ما که هیچ اختلافی نداریم! آذرپندار: منظور حرفم این بود که اولا تقلید اولویت اول ما نیست و نباید هم باشد و ما باید به سینمای ملی خودمان برسیم. اما حالا اگر قرار به تقلید است چرا گزینه بهتری مانند هالیوود را کنار بگذاریم و سراغ گزینههایی مانند فرانسه، ایتالیا، روسیه و ... برویم؟ روحانی: این موضوع غلط است. تا آنجا که من به یاد دارم، یعنی از زمانی که من سینما میخواندم، موج ضدهالیوود همه جا وجود داشته است. جیرانی: زمان شاه خیلی زیاد بود! روحانی: یک رابطه عشق و نفرت به هالیوود در میان روشنفکران ایرانی وجود دارد روحانی: خیلی زیادتر بود! این موج تا به حدی بود که وقتی میخواستند از فیلم «اسپارتاکوس» کوبریک تعریف کنند، آن را به عنوان یکی از فیلمهای برجستهای که تو دهنی محکمی به فیلمهای هالیوودی زده است، مطرح میکردند. ضدهالیوودی بودن در همه کشورهای دنیا وجود داشته خاصه در اروپا. البته از همین قضیه خود هالیوود بهرههای فراوانی برده است. مهمترین فیلمهای ضدآمریکایی را در طول سالهای اخیر خود هالیوودیها ساختهاند. یعنی اینها این را یاد گرفتهاند که در میان این هشتصد فیلم تولیدی، ده فیلم را هم خودشان ضد خودشان بسازند. جیرانی: این ضد خودشان یعنی چه؟ روحانی: یعنی همان چیزهایی که استاد به عنوان مصادیق فیلم روشنفکری مطرح کردند مانند ضد قصه بودن، مینیمال بودن و ... که کاملا هم درست بود. منتها ماجرا این است که اساسا یک رابطه عشق و نفرت به هالیوود در میان روشنفکران ایرانی وجود دارد. به این معنا که هیچکاک و فورد و هاکس را نابغه و خیلی خوب میدانند، اما میگویند مرگ برهالیوود. این تناقضی است که ما از گذشته با آن روبرو هستیم و هنوز هم شاهد آنیم. جیرانی: البته الان کمتر است! آذرپندار: ضدهالیوودی بودن اگر قبل انقلاب مد بود، الان عملا اجرا میشود آذرپندار: ببیند این موضوعات در عمل باید بررسی شوند. شما میگویید قبل از انقلاب هم این مد ضد هالیوودی وجود داشته ولی ما شاهد این هستیم که قبل از انقلاب، اکثر فیلمهای ایرانی با فرم هالیوودی و بالیوودی ساخته میشدند. روحانی: شما بالیوود جدید را دیدید؟ آذرپندار: من الان کمتر فیلم هندی میبینم، ولی فیلمهای قبل از انقلاب به مدل سینمای هالیوود و بالیوود آن دوره خیلی نزدیکتر است. اما الان اگر ژست فحش بههالیوود و نقدهالیوود وجود دارد، در عمل هم شما میبینید مدل فیلمهالیوودی مورد استقبال جامعه منتقدین و روشنفکری ما قرار نمیگیرد. الان فیلم «بادیگارد» را روی پرده داریم. این فیلم در نظرسنجی مجلهی اصلی تریبون روشنفکری سینمایی ممکلت ما از جشنوارهای که معمولا سالی چهار پنج فیلم بیشتر در آن گل نمیکنند، در رتبهی سیزدهم قرار میگیرد. این آمار خیلی جالب است. آذرپندار: روشنفکران علائق مخاطب عام را تحقیر میکنند شما کاملا یک ضدیتی با نوعی از سینمایی که قهرمان دارد و مردم دوستش دارند و یک جاهایی برای او دست میزنند، میبینید. مثلاً در فیلم «هیس دخترها فریاد نمیزنند» که من اصلا این فیلم را دوست ندارم، جمشیدهاشم پور هنگامیکه در گوش بابک حمیدیان که اعتراف کرده است میزند، مردم در سینما برای او دست میزنند. اما این در عادات روشنفکری تحقیر میشود. چرا؟ خب مردم دوست دارند احساسات شان را با تشویق کردن نشان دهند و این هیچ اشکالی ندارد. چرا باید ما در فیلمهایمان این فضا را از مخاطبینمان بگیریم و به علاوه آنها را نیز به خاطر به وجود آوردن این فضاها در سالن سینما تحقیر کنیم؟ خیلی از فیلمسازهای ما میگویند دلیل اینکه فلان فیلم من در سینما دیده نشد این است که مخاطب عام متاسفانه سلیقهاش افت کرده و ما باید این سلیقهها را تربیت کنیم. اتفاقا تربیت مخاطب در دهه شصت باب شد و البته هنوز هم آن تفکر حاکم است و هنوز هم صاحبان آن تفکر در خیلی از جاها تقدیر میشوند و در تمام همایشها در صف اول مینشینند و در خیلی از تصمیم گیریها ردپای تفکرات آنها دیده میشود. آذرپندار: سومین ویژگی سینمای روشنفکری: متفرعن بودن و از بالا به مخاطب نگاه کردن جیرانی: منظورتان مدیران دهه شصت است؟ آذرپندار: بله! اتفاقا این تفکر اقایان به ما یاد میدهد که ما باید از بالا به مخاطب نگاه کنیم. در واقع این طرز نگاه متفرعن فیلمسازان روشنفکر، سومین ویژگی آنهاست. در کنار سوبسیدی بودن و اروپازده بودن فیلمسازهای روشنفکر حال حاضر، متفرعن بودن این افراد جز ویژگیهای قطعی آنهاست. یعنی سینمای روشنفکری به نام متفکر بودن در واقع متفرعن است و به مردم از بالا نگاه میکند. دقیقا برعکس فیلمفارسی که دست میگذارد بر روی اسفل نقاط ضعف مخاطب خودش و بر روی علاقهمندیهای سخیف انسانی، سینمای روشنفکری از بالا به مخاطب نگاه میکند. نکته جالب قضیه اینجاست که اینها وقتی به تلویزیون هم میآیند، سعی میکنند همین طرز تفکرشان را در تلویزیون هم ادامه دهند. یکی از اینها سریالی برای تلویزیون ساخته بود و بعد در مصاحبهای عنوان کرده بود که : «مخاطب عام برود آبگوشتش را بخورد.» این سخن یعنی این آدم تلویزیون را نمیفهمد! آذرپندار: نگاه سینمای روشنفکری به مردم ایران نیست به خارج است جیرانی: منظورتان سازنده «ارغوان» است؟ آذرپندار: البته کاش اسم نمیبردید. این آدم متوجه نمیشود که تلویزیون یعنی مخاطب عام. اینها فکر میکنند در تلویزیون هم باید این فضا را ادامه دهند. متاسفانه نگاه این سینما به مردم داخل کشور نیست و از قدیم هم این روند همین گونه بوده و خاص امروز سینماگران روشنفکر نیست. جلال مقدم در شماره 188 مجله «فیلم» که خردادماه 1375 میشود، مصاحبهای انجام داده که در آن عنوان میکند وقتی که آقای «فرخ غفاری» فیلم «جنوب شهر» را میساخت، در همان روزهای نخستین ساخت فیلم با او همصحبت شدم و متوجه شدم که او این فیلم را برای مردم خودمان نمیسازد. بلکه فیلم خوراک جشنوارههای خارجی است. خب فرخ غفاری جزو پیشکسوتان این سینماست. یعنی متاسفانه این روند از گذشته بوده و حالا هم که تشدید شده و ادامه پیدا کرده است. شما ببینید ما فیلمهایی داریم که در اولین نمایششان که برای هیئت انتخاب جشنواره فجر ارسال میکنند، زیرنویس انگلیسی شان کامل است و آماده ارسال به جشنوارههای خارجی هستند. آقای روحانی کاملا درست فرمودند. خانم «آنکه» این فیلمها را قبل از هیئت انتخاب ما میبیند. این موضوع است که اینها را عجیب میکند! روحانی: یک عده دوست دارند فیلم روشنفکری بسازند چرا باید این ویژگیها را قضاوت کنیم؟ روحانی: عجیب نمیکند، طبیعی میکند! اختلاف من با شما در اینجاست. جیرانی: شما که اختلافی با یکدیگر ندارید. (خنده) روحانی: این توضیحاتی که شما ارائه کردید همه معقول است، اما چند مشکل در اینجا وجود دارد و آن این است که ماهیت این سینما نگاه از بالاست. جیرانی: این بده یا خوبه؟ روحانی: این یک ویژگی است. ما چرا باید قضاوت کنیم!؟ آذرپندار: این توازن اگر به هم بریزد بد است! روحانی: اگر دوران شکوفایی دو ماه اخیر سینما، ادامه پیدا نکند که به نظر من همین طور است و ادامه پیدا نخواهد کرد... جیرانی: منظورتان از لحاظ گیشه و فروش فیلمهاست؟ روحانی: بله! اقبالی که مردم در دو ماه اخیر به این پنج شش فیلم نشان دادند... جیرانی: مساله اینجاست که هنگامیکه واژههای سخیف و مستهجن در فیلمها به کار برده شود سانسورها در فیلمها اعمال خواهند شد! روحانی: همهی اینها کاملا درست است. اینها مطالب کاملا واضحی است که اگر ما بخواهیم به آنها بپردازیم، از بحث اصلی غافل خواهیم شد. منتقد ایرانی اولین کاری که میکند به سانسورچیها آدرس میدهد. بگذریم. واقعیت ماجرا این است که سینمای روشنفکری یا مستقل یا سینمای فرهنگی و هر چه که شما اسمش را میگذارید، سینمایی است که طبعا چون نمیخواهد در ایران دیده شود و یا قرار نیست در ایران دیده شود، با زیرنویس به جشنواره فجر میآید و این مطلبی که شما فرمودید کاملا درست است. منتها باید توجه کنید که این یک بازی است. ممکن است در کشور فیلمسازانی داشته باشیم که متفرعن باشند و به همین دلیل دوست دارند به پانتئون سینما بروند و میخواهند اسمشان در کنار «میشائیل هانکه» و «ویم وندرس» قرار بگیرد. این سینماگر میخواهد جوابش را از انجا بگیرد، ما چکارش داریم؟ خب هنگامیهم که در ایران یقه او را میگیرند، مجبور است در پاسخ از همین جملات احمقانه به کار ببرد. واقعیت امر این است که این امر بدل به ویژگی این سینما شده و ما اگر اینها را قضاوت نکنیم، راحت تر هستیم. چرا ما دائما این بحثها را مطرح میکنیم!؟ روحانی: زیر افتخار جایزه این فیلمها سینه میزنیم و بعد به آن فحش هم میدهیم! جیرانی: منظورت از اینکه قضاوت نکنیم راحت تریم، چیست؟ یعنی اجازه بدهیم مردم قضاوت کنند؟ روحانی: دقیقا! اتفاقی که در همین دوران دو ماهه اخیر رخ داد. به این معنا که در چنین جامعه فرهنگی گوناگونی که تقریبا در هیچ کجای دنیا چنین تنوع فرهنگی در هیچ جای دنیا دیده نمیشود؛ هم یک فیلم تلخ اجتماعی مانند «ابد و یک روز» مشتری خودش را پیدا میکند، هم یک کمدی به قول دوستان سخیف مانند «پنجاه کیلو آلبالو» مشتریاش را مییابد. «بادیگارد» هم مخاطب خودش را پیدا میکند و این یک موضوع طبیعی است که در جامعهی ما رخ میدهد. دو سال پیش هم فیلمهای «جدایی نادر از سیمین» و فیلم آقای دهنمکی همین حالت را داشتند و هرکدام از آنها مخاطبان خودشان را پیدا کرده بودند. جیرانی: البته آن زمان داستان کمیفرق میکرد... روحانی: میپذیرم، ولی به نظر من امسال طبیعی ترین شکل این فرایند در کشور رخ داده است. خُب در این میان یک فیلمی هم پیدا میشود که اصلا نمیخواهد در ایران نمایش داده شود و برای کن ساخته شده، مشکلی ندارد بگذارید برود به کن! اگر قرار است که بعدا فارابی از فواید جوایز این فیلم استفاده کند و وزارت امور خارجه پُزش را بدهد، پس چه اشکالی دارد و این پنهان کاریها دیگر برای چیست؟ ما دوست داریم به فیلم فحش بدهیم و بعد که در فلان جشنواره جایزه گرفت از آن تعریف کنیم. زیر افتخار جایزه اش سینه میزنیم و بعد به آن فحش هم میدهیم، این که نمیشود. آذرپندار: فیلمساز روشنفکر فیلمش را هر طور خواست بسازد، ولی خودش هزینهی آن را بدهد نه دولت جیرانی: آقای آذرپندار! الان شما میتوانید برای این فیلم روشنفکرانه متفرعنی که تعاریف آن را ارائه کردید که با پولهای دولتی ساخته میشوند و در عین حال با پُز استقلال هم به میدان میآیند، نمونهای میتوانید مثال بزنید؟ روحانی: قبلش اجازه بدهید من در اینجا مستقل را برای شما معنا کنم. اینها وقتی دم از استقلال میزنند دقیقا منظورشان همین است که فیلمهای مستقل آمریکایی داشتند، یعنی اینها فیلمهایشان را خارج از جریان مستقر در سینمای ایران ساختهاند. جیرانی: بله! ممنون. خب شما میتوانید نمونه ای برای این موضوع ذکر کنید؟ آذرپندار: فکر میکنم اگر بخواهیم وارد حوزه مصداق شویم، به مشکل بر بخوریم. روحانی: بله! به نظر من هم اگر اسامیرا در اینجا ذکر نکنیم بهتر است. جیرانی: آخر مشکل اینجاست که الان سالهاست که ما نمونهی فیلم متفرعن با بودجهی دولتی، نداریم! آذرپندار: چرا اتفاقا داریم. شما پرسیدید بنده هم جواب میدهم. فیلم «ناهید»! این فیلم با هزینه مرکز گسترش سینمای مستند تجربی ساخته شده... روحانی: اصلا کار مرکز سینمای مستند تجربی همین است... آذرپندار: به هر حال دولتی است. این فیلم در حالی که به راحتی میتواند داستانگو باشد ولی برعکس عمل میکند و اصلا داستان تعریف نمیکند. چرا!؟ روحانی: اصلا دوست ندارد داستان بگوید! آذرپندار: احسنت! اجازه دهید من بگویم مشکل از کجاست! به قول شما شاید اصلا فیلمساز نمیخواهد داستان تعریف کند و اصلا هم مشکلی ندارد. بحث این است که هزینهی این تجربه را اگر تا حدی هم دولت بدهد، اشکالی ندارد، ولی دیگر نه اینکه صد در صد دولت به پای تجربیات این آقا هزینه بپردازد! روحانی: باید دولت بدهد! آذرپندار: من با این سخن شما کاملا مخالفم. نباید دولت صد درصد هزینه این تجربه و تحول فرد را بدهد! تفاوت سینمای هنر و تجربه ما با فرانسه در چیست؟ دولت ما صندلی را پیش خرید میکند و این کاملا نادرست است. من با مدل هنر و تجربه مخالف نیستم. این فیلمها اصلا نباید در سالنهای اصلی شهر اکران شوند، بلکه برعکس باید در سالنهای خاص شهر اکران شوند. اما سوال اینجاست که چرا صندلیها را پیش خرید میکنند!؟ آذرپندار: وقتی قضاوت مردم تاثیری ندارد، روشنفکران چرا از پول مردم تجربه میکنند؟ روحانی: شما یک مورد را برای ما مثل میکشید و این را به کل مجموعه تعمیم میدهی. اصلا فکر کنید ناهید از دست اینها در رفته، ولی هنر و تجربه برای همین کار درست شده است دیگر! آذرپندار: الان مشکل دیگری در اینجا بوجود آمده است. من کاملا با این نکته موافقم که ما باید اجازه بدهیم مردم قضاوت کنند ولی در سینمای ایران متاسفانه قضاوت مردم هیچ گونه کارکردی ندارد. الان مثلا همین فیلم «ناهید» یا «کفشهایم کو» و یا «خشم و هیاهو» در اکران شکست خوردند، چه اتفاقی میافتد!؟ آیا برای تهیهکنندگان انها مشکلی پیش میآید؟ مردم دارند به این فیلمها میگویند نه! ولی آیا تاثیری دارد؟ روحانی: این دو فیلمیکه مثال زدید هیچ گونه ارتباطی با سینمای روشنفکری ندارند! آذرپندار: بله! میدانم اینها را برای این جهت گفتم که میخواستم بیتاثیری شکست فیلمها در گیشه را بیان کنم... روحانی: این یک بحث دیگری است و اصلا ارتباطی به بحث ما ندارد. آذرپندار: چرا مرتبط است. چون نشان میدهد قضاوت مردم تاثیری ندارد. در این صورت بنده باید عنوان کنم آقا از پول بیت المال مردم چرا تجربه میکنید!؟ روحانی: تا سال گذشته از میان صد فیلمیکه ما در سال تولید میکردیم، هشتاد فیلم شکست میخوردند. اما همین تهیه کنندهها مجددا سال بعد فیلم میساختند. این موضوع مبتلابه این سینماست. دست کم از دههی هفتاد به بعد این فرایند وامهای بگیر و پس نده در سینمای ایران وجود داشته است. این مسئله مبتلابه این سینماست و اصلا ارتباطی به سینمای روشنفکری ندارد. اگر میخواهید راجع به کلیات سینمای ایران صحبت کنید میتوانیم این مسئله را بیان کنیم، ولی الان موضوع چیز دیگریست. آذرپندار: ویژگی چهارم سینمای روشنفکری: سفارش پذیر بودن از خارج جیرانی: ببینید الان شما ناهید را مثال میزنید و این در حالی است که ناهید یک سینمای قصه گو است که روایتش را به گونه دیگری تعریف میکند! پس سینمای متفرعن کجاست؟ آذرپندار: ببینید شما در همین مدت اخیر فیلمی دارید بنام «بهمن» که با هزینهی دولتی ساخته نشده و پول آن به روایت بی بی سی فارسی از خارج تامین شده است. نکته شما کاملا درست است که فرمودید در سالهای اخیر تولید فیلمهای با بودجههای دولتی کمتر شده است. یکی از دلیلهای این امر ورود پولهای خارجی به سینمای ایران است. شما ببینید فیلم «پریدن از ارتفاع کم» سریعا بعد از اکران به شبکه نمایش خانگی میرود و آقای «مجید برزگر» -تهیهکنندهی آن- هم در این میان هیچ گونه ضرری نمیکند. ایشان تا به حال دو سه مورد از این فیلمها ساختهاند و بابت هیچ کدام ضرر نخواهند کرد. بابت «یک شهروند معمولی» هم ضرر نخواهند کرد. چرا؟ چون فیلم «پریدن از ارتفاع کم» تولید مشترک ایران و فرانسه است و پیش از تولید، از جای دیگری حمایت شدهاند. آذرپندار: روشنفکران سفارش خارجی را با افتخار میگیرند و سفارش داخلی را با شرمندگی! جالب است اگر در جشنواره مثلا نشستی برگزار شود و کارگردانهای فیلمهای روشنفکری را دعوت کنند، شما میتوانید با پرسیدن یک سوال به راحتی اینها را عصبانی کنید. کافی است شما از این کارگردانان محترم بپرسید، آقای فلانی آیا این فیلمی که ساختهاید، سفارشی است؟ ایشان صددرصد عصبانی میشود و زمین را به زمان خواهند دوخت که نه! فیلم من سفارشی نیست و .... ولی همین سینمای روشنفکری کاملا آمادگی دریافت سفارشات خارجی را دارد. کافی است شما نگاهی بیندازید به مصاحبههای آقای کامبوزیا پرتوی به عنوان فیلمسازی که هم در کارنامهی کاریشان فیلمهای کودک و نوجوان دیده میشود و هم با جعفر پناهی کار میکند و خلاصه کارهای ایشان از مهمترین فیلمهای روشنفکری سالهای اخیر کشور محسوب میشود؛ از «دایره» گرفته تا «پرده بسته» و... . ایشان به راحتی عنوان میکند که من بعد از «کافه ترانزیت» - که خود تولید مشترک است- یک سفارش از فرانسه گرفتم و یک سفارش از روسیه. بعدها هم در مصاحبهای که در اسفندماه 93 با روزنامه شرق درد، از بلاتکلیفی همین فیلمهای تولید مشترک گلایه میکند. منظورم این است که روشنفکران از عنوان کردن این مسئله که از خارج سفارش میگیرند، هیچ ابایی ندارند. مثلا آقای ابوالفضل جلیلی اوایل فیلمهایش فرق میکرد ولی رفته رفته کاملا در دامن سینمای روشنفکری غلتید. با وجود اینکه فرد بزرگوار و مذهبی هم است و ما هم به ایشان ارادت داریم، ایشان در نشستی در لانهی جاسوسی به صراحت عنوان کرد که من فیلم «ابجد» را به سفارش فرانسویها �
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 120]
صفحات پیشنهادی
واکنش «عارف» به پروژه عبور از «روحانی»/استیضاح هیچ وزیری در دستور کار نیست
واکنش عارف به پروژه عبور از روحانی استیضاح هیچ وزیری در دستور کار نیست رئیس فراکسیون امید به موضوع پروژه عبور از روحانی که از سوی برخی اصولگرایان و اصلاحطلبان تندرو مطرح شده واکنش نشان داد محمدرضا عارف نماینده مردم تهران در گفتوگو با خبرنگار مجلس گروه سیاسی باشگاه خبرتابش: اصلاحطلبان روحانی را تنها نمیگذارند /انتظارات از فراکسیون امید مبتنی بر واقعیات نیست
تابش اصلاحطلبان روحانی را تنها نمیگذارند انتظارات از فراکسیون امید مبتنی بر واقعیات نیست نایب رییس فراکسیون امید مجلس درباره ضعف تشکیلاتی این فراکسیون در مناسبات داخلی مجلس میگوید انتظارات از این فراکسیون با توجه به نیروهایی که دارد مبتنی بر واقعیات نیست آفتابنیوز محمدروحانی: راندن افراد به بهانه های مختلف؛ ضربه به نظام است/ هر گاه با هم بودیم، پیروز شدیم/نا امید کردن مردم و ا
روحانی راندن افراد به بهانه های مختلف ضربه به نظام است هر گاه با هم بودیم پیروز شدیم نا امید کردن مردم و اختلاف افکنی گناه و ظلمی بزرگ به ملت است رییس جمهوری در دیدار علما ایثارگران و برگزیدگان استان کرمانشاه اصلی ترین سرمایه دولت را امید و اعتماد مردم دانست و تاکید کرد نکردها میزبان مرد تدبیر و امید/ کلید بازگشایی قطب پتروشیمی غرب در دستان روحانی
کردها میزبان مرد تدبیر و امید کلید بازگشایی قطب پتروشیمی غرب در دستان روحانی قطار سفرهای استانی کاروان تدبیر و امید به جانب غرب رهسپار شده تا از نزدیک در جریان برنامه ها و پروژه های یکی از شهرهای کردنشین کشور قرار گیرد به گزارش خبرنگار دولت گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان سمحسن میردامادی: اصلاح طلبان هیچ راهی جز حمایت روحانی ندارند
محسن میردامادی اصلاح طلبان هیچ راهی جز حمایت روحانی ندارندتاریخ انتشار سه شنبه ۲۲ تير ۱۳۹۵ ساعت ۰۹ ۴۵ محسن میردامادی می گوید برای سال ۹۶ برداشتم این است که اگر سیر قضایا به همین منوال پیش رود اصلاحطلبان هیچ راهی به جز حمایت از روحانی ندارند و باید هم این کار را بکنند محروحانی در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی: مهدویت و انتظار مهمترین عامل امیدبخش و حرکتآفرین در جامعه اسلامی است
روحانی در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی مهدویت و انتظار مهمترین عامل امیدبخش و حرکتآفرین در جامعه اسلامی است صداوسیما مروج امید و همکاری قوا و نهادها باشد رئیس جمهور گفت انتظار می رود صداوسیما مروج امید وحدت همدلی و همکاری قوا نهادها و دستگاه ها و همینطور اقشار مختلف جامعههشدار اقتصاددانان به دولت روحانی بیشتر از دولت احمدینژاد است/ دولت تدبیر فاقد برنامهريزي و استراتژي دقيق است
تراز مومنی افزود دولت روحاني نيز در اين زمينه فاقد برنامهريزي و استراتژي دقيق بود و برخوردي قاطعي با اين مساله نكرد و رويكرد دولت گذشته را در اين زمينه ادامه داد به گزارش تراز فرشاد مومنی اقتصاددان اصلاح طلب دربارع عملکرد دولت روحانی گفت هنگامي كه آقاي روحاني در انتخابات ريتابش: اصلاح طلبان روحانی را تنها نمی گذارند /انتظارات از فراکسیون امید مبتنی بر واقعیات نیست - سایت خبری 19دی
نایب رییس فراکسیون امید مجلس درباره ضعف تشکیلاتی این فراکسیون در مناسبات داخلی مجلس می گوید انتظارات از این فراکسیون با توجه به نیروهایی که دارد مبتنی بر واقعیات نیست 19دی انلاین - تابش اصلاح طلبان روحانی را تنها نمی گذارند انتظارات از فراکسیون امید مبتنی بر واقعیات نیست محمدرروحانی با تبریک به اولاند:امیدوارم با استفاده از ظرفیت های پس از برجام شاهد رشد روابط باشیم - خبرگزاری روزنو
رییس جمهوری اسلامی ایران در پیامی به فرانسوا اولاند همتای فرانسوی خود با تبریک فرا رسیدن روز ملی فرانسه به وی و مردم آن کشور ابراز امیدواری کرد که با تشریک مساعی و با استفاده از ظرفیت های بالقوه موجود به خصوص پس از توافق برجام روابط دو کشور در همه عرصه ها رشد و توسعه یابد روزتوصیه معاون روحانی به اعضای فراکسیون امید؛ تشکیلاتی عمل کنید
توصیه معاون روحانی به اعضای فراکسیون امید تشکیلاتی عمل کنید وقتی نمایندگان لیستی رای میآورند باید کار تشکیلاتی را دنبال کنند و باید پاسخگو باشند چرا به این شکل عمل میکنند معاون رئیس جمهور دولت یازدهم با اشاره به اصرار سخنگوی فراکسیون امید برای استیضاح ربیعی به اعضای این فراک-
گوناگون
پربازدیدترینها