واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: «یورگن کلینزمن» از فوتبال آلمان و سیستم های کاری خود می گویدمن دیکتاتور نیستم
یورگن کلینزمن بی نیاز از معرفی و چهره ای کارساز و محبوب است. اما سرمربی تیم ملی فوتبال آلمان که این تیم در 4 بازی نخست خود تحت رهبری وی بی شکست ماند و به اتریش و کامرون 3 گل و به ایران 2 گل زد، مخالفان خاص خود را نیز دارد. کسانی که می گویند او چگونه مربی ای است که ماهها پس از انتصاب به عنوان جانشین رودی فولر مستعفی هنوز در کالیفرنیای امریکا و لب ساحل زندگی می کند و حاضر نشده است به اقامت 6 سال و نیمه اش در این کشور پایان بدهد و ژرمن ها را از « راه دور» کنترل می کند و فقط در آستانه مسابقات ملی به آلمان باز می گردد.عضو تیم فاتح جام جهانی 1990 و کاپیتان تیم قهرمان جام ملتهای اروپا 1996 که 41 ساله شده است و چندی پیش برای انجام دیدار دوستانه با تیم ملی ایران به تهران آمد و درآمد حاصل از آن را به زلزله زده های بم اختصاص داد، مردی ظاهراً آرام و مهربان و همیشه لبخند بر لب است ولی آنها که با او کار کرده اند، می گویند یک پا دیکتاتور است و پشت آن چهره آرام مردی لجوج و خود محور نشسته که اصلاً کوتاه نمی آید. مردی که لوتار ماتیوس همبازی سابق او در تیم ملی آلمان او را قاتلی خونسرد و بی رحم توصیف کرده است.ببینیم خودش چه می گوید.آقای کلینزمن، چرا به آلمان باز نمی گردید؟چرا برگردم؟ من مشکلی در وضعیت فعلی نمی بینم و ارتباطات ما به شکل مطلوب برقرار است.اما منتقدان می گویند شما باید هر هفته شخصاً در استادیوم ها حضور داشته باشید و بازیهای بوندس لیگا را از نزدیک ببینید تا بتوانید بهترین گزینش ها را داشته باشید.نیازی نیست! حداقل 10 مربی را در سطح آلمان مأمور کرده ام که این بازها را ببینند و سپس به من گزارش کنند و من نیز براساس آن گزارشها کار می کنم. ضمن این که وقتی اردوهایمان شروع می شود، با همان بازیکنان توصیه شده توسط مربیان کار می کنم و از نزدیک روش کار و حسن ها و ضعف های آنان را می بینم.
راه تماس تان با همکاران و اعضای تیم ملی چیست؟ای میل.چگونه؟هیچ. من هر روز 5/5 صبح از خواب بیدار می شوم و سپس پای دستگاه می نشینم و همه گزارش ها را می خوانم و سپس دستورات را می فرستم.آیا کافی است؟چرا نباشد؟ بیش از نیمی از مردم جهان الان به این روش زندگی می کنند. چطور برای آنها جواب می دهد و برای من نه؟ بسیاری از حرفه های دشوارتر از مربیگری فوتبال را می شناسم که با همین ابزار انجام می شوند و به پیش می روند. من حتی در سفرهای هوایی مکرر چند ساعته ام از امریکا به آلمان نیز همیشه یک «لپ تاپ» را روی پایم دارم و در حال کار کردن با آن و دریافت پیام و ارسال توصیه ها و برنامه ریزی و ضبط امور هستم.و هیچ مشکلی هم پیش نیامده است؟چرا پیش بیاید؟ کار ما با یکدیگر هماهنگ است و در غیاب من دستیارانم مسائل را هدایت می کنند.پس این روال عوض نخواهد شد؟چرا. در آستانه شروع جام جهانی 2006 و چیزی حدود دو ماه مانده به آن تاریخ، همراه با خانواده ام برای اقامت به آلمان می آییم و تا پایان رقابتها در این کشور می مانیم و سپس باز می گردیم. چون در آن موقع کار شبانه روزی می شود و باید از نزدیک همه مسایل را هدایت کرد. دور ماندن از آلمان تا آن تاریخ یک حسن دیگر هم دارد.کدام حسن؟دور ماندن از تمام مزخرفاتی که مطبوعات آلمان می نویسند! آنجا (امریکا) که هستم، نمی توانم بخوانم که آنها چه نوشته اند و در نتیجه وقتم صرف مسایل بیهوده و بی ارزش نمی شود. اعصابم نیز راحت تر است.در بازیهای دوستانه تا به حال خوب نتیجه گرفته اید؟بله؛ ولی تنها چیزی که اهمیت دارد مسابقات جام جهانی 2006 در خاک کشور خودمان و نتیجه گیری در آن است و اگر آنجا ببازیم، انگار تمام بازیهای برده قبلی مان را هم باخته ایم. برای من تنها چیزی که مهم است، خوب کارکردن در جام 2006 و فتح آن است.شما بازیکنان تیم ملی را از اعضا و سران فدراسیون فوتبال آلمان و اسپانسرها و سایر نفراتی که در گذشته همیشه به تیم ملی نزدیک بوده اند دور کرده اید و اجازه برقراری ارتباط بین آنها را نمی دهید. چرا؟بالاخره باید معلوم شود آنها با چه کسی کار می کنند. با من یا فدراسیون؟ مربی تیم ملی من هستم و نه فدراسیون. آنان باید فقط با من در تماس باشند و وقتی در اردو هستیم، از هیچ عامل بیرونی تأثیر نپذیرند و فقط در خدمت مربیان و اجرای اهداف و برنامه ها باشند. من اجازه نمی دهم هر کسی در اردو رفت و آمد و با بازیکنان ارتباط شغلی برقرار و حواس آنها را پرت کند و وحدت و تمرکز در اردو از دست برود. بخصوص وقتی ما جلسات صحبتهای گروهی و برنامه ریزی تیمی داریم و یا در سلف سرویس غذا می خوریم، هیچکس حق ورود به محوطه را ندارد. اردوی ملی فقط مال ملی پوشان است. اگر از بازیکنان بپرسید، می بینید که راضی اند و گله ای هم ندارند.می گوینند دیکتاتور هستید و فقط خودتان تصمیم می گیرید و ایده های دیگران برایتان مهم نیست.اصلاً من دیکتاتور نیست. برعکس با اعضای کادر مربیان به ویژه یواخیم لو (کمک مربی تیم ملی) و اولیور بیرهوف (سرپرست تیم) دائماً در حال مذاکره و مشورت کردن هستم. من حتی با خود بازیکنان نیز به کرات صحبت می کنم و از آنها اطلاعات می گیرم و براساس آن اقدام می کنم. اما درنهایت فقط یک نفر باید تصمیم بگیرد و آن سرمربی تیم است که من هستم. وقتی قرار است در صورت بد بودن نتایج سر مرا قطع کنند، انتظار دارید تصمیم گیری را به چه کسی واگذار کنم؟ به شما؟!
خیلی ها به شما به خاطر افزودن بر حسادت و دشمنی بین اولیورکان و ینس لمن (دروازه بانان مشهور تیم ملی آلمان) ایراد می گیرند و می گویند خیلی آماتوری با این قضیه برخورد کرده اید و با دادن شانسی برابر به آنان و وابسته کردن انتخاب نهایی به آستانه جام جهانی هر دو به ویژه کان را عصبی و پر اشتباه کرده اید.این را نمی پذیرم. لااقل در ارودی ملی آلمان از این بابت خسارت و لطمه ای ایجاد نشده است. ببنید ما در 4 دیدار نخست مان فقط دو گل خوردیم که یکی از آنها در برابر تیمی مثل برزیل بود و در عوض در برابر ایران و کامرون دروازه ما بسته ماند. پس این رقابت باعث تقویت انگیزه ها و ارتقای سطح کار هر دو دروازه بان ما شده و برای هر کس ضرر داشته، برای ما سودمند بوده است! چرا از رقابت جویی نفرات ملی پوش با یکدیگر بترسیم؟ به این ترتیب رقابت شدیدتری بین کاندیداهای پوشیدن پیراهن ملی ایجاد می شود و هر کس قوی تر و آماده تر باشد، به میدان اعزام می شود. برای لمن و کان نیز همینطور است.این شامل دروازه بان سوم ما (تیمو هیلده برند) نیز می شود. اگر قرار باشد یک نفر همیشه فیکس باشد، چنان خاطر جمع می شود که دیگر پیشرفت نمی کند و دچار پسرفت هم می شود.ظاهراً محل اردوی تیم ملی آلمان را نیز از لورکوزن تغییر داده اید.بلکه. باید این کار را می کردم. وقتی لورکوزن اصلاً یکی از 12 شهر محل برگزاری دیدارهای جام جهانی نیست، آیا دیوانگی نخواهد بود که در فضای آنجا کار و تمرین کنیم؟خب، به شهری می رویم که بیشتر به دل حوادث نزدیکتر باشد.آیا مطلع اید که اکثر قریب به اتفاق سران و دست اندرکاران فوتبال الان با برنامه های شما و استفاده از مربیان بدنسازی امریکایی و کلاسهای تقویت روحی و فکری بازیکنان و عوض کردن کامل سیستمهای کاری و تمرینی در ارودی ملی مخالف اند؟بله. ولی من از همان آغاز به صراحت به آنها گفته بودم که چنان طرحهایی دارم و تأکید کردم که می خواهم همه چیز را عوض کنم و از سیستمهایی کاملاً جدید و متفاوت استفاده کنم و آنها نیز موافقت کردند. حالا چرا مخالفت می کنند، نمی دانم. اما من بدون این شروط و اصول کار نمی کنم و تا وقتی هستم آنها را اجرا و اعمال خواهم کرد.واضح است که شما چون در دو مقطع در لیگ برتر انگلیس (با پیراهن تاتنهام) بازی کردید، ارادت زیادی به فوتبال این کشور پیدا کرده اید. عده ای دعوت کردن از چند آلمانی جوان و کم تجربه شاغل در این لیگ مثل رابرت هوت، توماس هیترلس پرگر و موریتز فولز را در همین چارچوب می نگرند.من آنها را دعوت کردم چون واجد شرایط و قوی هستند و به خاطر جوان بودن می توانند به ما نیرو و انرژی زیادی را ببخشند و مثمرثمر باشند و با کسب تجربه از این هم بهتر شوند. آنها در هر جای دیگری هم توپ می زدند، دعوت شان می کردم و قضیه فقط به انگلیس ربط پیدا نمی کند.و سرانجام بگویید آیا واقعاً معتقد به وجود توان لازم در فوتبال آلمان برای قهرمان شدن در جام جهانی 2006 هستید؟توان بالقوه فوتبال آلمان همیشه در سطحی بالا بوده است و تردیدی در این خصوص نیست و من آمده ام تا آن را بالاتر ببرم. وقتی به مرحله حذفی جام می رسید، تقریباً تمام تیم ها در شرایطی یکسان و با شانسی برابر برای قهرمانی قرار می گیرند و میزبانی که به خوبی از امتیازاتش سود جوید، می تواند از این بابت امیدوارتر از سایرین هم باشد. بنابراین چرا ناامید باشیم؟مترجم: وصال روحانی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 933]