تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1838167595
فرهنگ واژگان
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : فرهنگ واژگان bb13-02-2007, 08:27 PMدرود اين جستار رو گذاشتم. تو اين تاپيك چم واژگان رو از فرهنگ واژگان پيدا مي كنيم و اگه توان داشتيم همراه با داستان يا بن اون واژه در اين جستار مي گذاريم . كوشش مي كنيم همه چي ايراني باشه . سپاس bb14-02-2007, 04:19 PMرمح: رو م به معني نيزه ، رماح ((ر با كسره )) و ارماح جمع bb14-02-2007, 04:22 PMريزه : قطره پرگار : غير از افزار معروف ، حافظ آن را به معني مكر و حيله و تدبير و افسون استعمال كرده است . گر مساعد شودم دايره چرخ كبود هم به دست آورمش باز به پرگار دگر bb14-02-2007, 04:28 PMنقش: نشان - اثر - رد - سودا چون نقش غم ر دور بيني شراب خواه تشخيص كرده ايم و مداوا مقرر است bb15-02-2007, 01:33 PMآب: آبرو آب ما : آبروی ما آب : مایع است بي طمع و بي بو ، مرکب از اکسیژن و هیدروژن . سه ربع زمین را شامل مي شود. در صد درجه به جوش ميايد . و در صفر درجه منجمد مي گردد. در عبری نام ماه یازدهم سال سرياني يا رومی برابر با مردادماه و نام ماه یازدهم از سال ملی یهود ، و ماه هشتم در تقویم شمسی کشورهای عربی كه بعد از تموز و پیش از ايلول و مطابق با ماه اوت فرنگ است. گذار بر ظلماتست خضر راهي كو مباد کاتش محرومي آب ما ببرد """"""""""""""""""""""""""""""""""" آب حیوان : آب حیات = چشمه حیات : كنايه از آب زندگی يا چشمه ای است كه هركس از آب آن بنوشد زنده جاوید شود . كنايه از لب و دهان معشوق آب حیوان اگر این است كه دارد لب دوست روشن است اینکه خضر بهره سرابی دارد """""""""""""""""""""""""""""""" آب خرابات : كنايه از شراب انگور باشد بده ساقی مي باقی كه در جنت نخواهی یافت كنار آب ركناباد و گلگشت مصلا را آب ركناباد نهر معروفی است از نهرهاي شیراز كه به قول صاحب فارسنامه ناصری رکن الدوله دیلمی در سنه سیصد و سي و هشت احداث نموده ، منبع این آب در يك فرسخ و نيمي شمال شرقی شیراز است و آب مذکور از تنگ الله اکبر عبور كرده و صحرای مصلا و باغ نو و تكيه هفت تنان و چهل تنان و تكيه خواجه حافظ را سیراب مي كند . """"""""""""""""""""""""""""""""""""""""" گواش : صفت پاليده : خلاصه دژآكام : زاهد فيار : صنعت لوري : لطيف پشنگ : جفا bb26-03-2007, 08:24 AMآباء: نياكان، پدران آب حيات: آب زندگي آحاد: يكان، يكان يكان اخذ: گرفتن آخَر: ديگري، دگر، ديگر آخِر: پايان، سپري، پسين آخرالامر: سرانجام آخرالزمان: پسين زمان آخربيني: پايان نگري آداب فاضله: آيينهاي پسنديده آداب و رسوم: آيين و روش آدرس: نشاني آدميت: آدم بودن، مردمي كردن آرتزين: خيزچاه آرتيشو: كنگر فرنگي آرشه: كمانه آرشيو: بايگاني آرم: نشانه آژانس: كارگزاري آسانسور: بالابر آستيگماتيسم: گژبيني آسيستان: دستيار آشوبطلب: آشوبخواه آفاق: كرانهها آفت: گزند، آسيب آقايي: سروري آقطي: پلم آكادمي: فرهنگستان آكتيو: كاري، كارساز آكسپتور: پذيرنده آل: دودمان آلت: ابزار آلت موسيقي: ساز، ساز موسيقي آمبريولوژي: رويانشناسي آن: در دم آني: در دم، بيدرنگ آناتومي: كالبدشناسي آنتيتوكسين: پادزهر آيسبرگ: يخكوه، كوه يخي اِبا داشتن: سرپيچي كردن، رويتافتن ابتذال: پيش پا افتاده، بيارج ابداع: نوآوري ابديت: جاودانگي، پايندگي ابرام: پافشاري، به ستوه آوردن ابلاغ: پيامرساني، رساندن ابلاغيه: بخشنامه ابله: سبكسر، پخمه ابلهانه: سبكسرانه ابليس: اهريمن ابناءبشر: آدميزادگان، جهانيان ابوي: پدر ابهت: بزرگي، شكوه ابتيمم: بهينه اپراتور: گرداننده اپيدرم: روپوست اپيدمي: واگيري اپيكوريسم: شادگرايي اپيگلوت: زبان كوچك اتباع: پيروان، شهروندان اتباع خارجه: بيگانگان اتحاد: يگانگي، هماهنگي، يكدلي اتخاذ: گرفتن اتساع: فراخندگي، گشادگي، پهن شدن، دراز شدن اتصال: پيوستگي، همبندي اتفاق آراء: همرايي، همخواستي، يكزباني اتفاقات: پيشآمدها، رخدادها، رويدادها اتفاقي: ناگهاني اتفاقا: ناگهان، به ناگاه اتكاء: پشتگرمي اتكاء به نفس: به خود استواري اتلاف: نابود كردن، از ميان بردن، تباه كردن اتلاف كردن: ريخت و پاش اتلاف وقت: زمانكشي اتمام: فرجام اتنوگرافي: نژادشناسي اتوبيوگرافي: خودنوشت اتوماتيك: خودكار اتوموبيل: خودرو اتهام: بدنامي، گناهبستن اتيكت: برچسپ اجانب: بيگانگان اجبار: زور كردن، واداشتن، ناچاري اجبارا: به زور اجباري: ناگزيري، ناخواستني اجتماع: انجمن، انبوه اجتماعات: گردهماييها، گروهها اجتماع كردن:گردآمدن اجتناب كردن: پرهيز كردن، دوري كردن اجتناب ناپذير: ناگزير، پرهيزناپذير اجحاف: دستدرازي، گزند رساندن اجداد: نياكان اجدادي: نياكاني اجر: پاداش، مزد اجرا: انجام دادن، به كار بستن اجرايي: انجام دادني، كاربستني اجرا ناپذير: انجام ناپذير، پيشنرفتني اجر بردن: پاداش يافتن اجرت: دستمزد اجزاء: خردهها، ريزهها، پارهها، بخشها اجساد: پيكرها، لاشهها اجل طبيعي: مرگ ناگزير اجلاس: نشست، انجمن اجماع: همانديشي اجماعا: گروهي اجمال: فشردهگويي، سربسته گويي اجمالا: به كوتاهي، فشرده اجناس: كالاها اجنبي: بيگانه اجنه: پريان احاطه: دربرگرفتن احباب: دوستداران، ياران احتذار: پرهيزكردن، دوري كردن احتراز: پرهيزكردن، دوري كردن احتراق: سوختن، آتش گرفتن احتراق پذير: سوختني، آتشگرفتني احتراق داخلي: درون سوز احتراق ناپذير: ناسوختني احترام: گرامي داشتن، نواختن احترامات فائقه: بالاترين سپاسها احترام داشتن: گرامي بودن احتساب: شمردن، به شمار آوردن احتكار: انبار كردن، انبارگري احتياج: نياز، نيازمندي، بيچيزي احتياجات: نيازمنديها، نيازها احتياط: دورانديشي، به هوش بودن احد: يكتا، يگانه، بيهمتا احداث كردن: برپاكردن، پديدآوردن، بنيان نهادن احرار: آزادگان احراز: استوار كردن، فراهم آوردن احساسي: شورمند احسان: بخشش، بخشندگي احسنت: آفرين احكام: فرمانها، دستورها احمقانه: بيخردانه احيانا: گهگاه، شايد اخاذي: باجگيري، به زور گرفتن اخبار: خبرها، گزارشها اختراع: نوآوري اختصارا: بهكوتاهي اختصاصي: ويژه، برگزيدگي، يكتايي اختصاصات: ويژگيها، برگزيرهها اختفاء: پنهان كردن اختلاط: درهمآميختگي، درهم شدن اختلاف:ناسازي، ناسازگاري، ستيزه اختلال حواس: پرشيدگي، پريشانگويي اختلالات: به همخوردگيها، درهم برهمي اختناق: خفگي، گلوگيري، دهان دوزي اختيار: برگزيدن، گزينش اخذ: گرفتن اخذآراء: رايگيري اخراج: راندن، بيرون كردن اخروي: آنجهاني اخطار: هشدار اخلاص: يكرنگي، دسوت راستين، پاكي اخلاف: ماندگان اخلاقيات: فرهنگرفتار اخلال كردن: كارشكني، آشوب، برهم زدن اخوان الصفا: ياران يكرنگ اخوت: برادري، دوستي اداكردن: بازپرداختن، گزاردن، پس دادن ادراك: دريافت ادراكات: دريافتهها ادعانامه: كيفرخواست اديان: دينها اديب: ادبدان، ادبشناس اديبانه: ادبمندانه ارائه كردن: به نمايش گذاشتن، نمودن، نشان دادن اراجيف: بيهوده سخنان، ياوهها، ژاژها اراده: خواست ارازل: ناكسان، فرومايگان، زبونان اراضي: زمينها اراضي موات: زمينها مرده، زمينهاي بيكار اربعه: چهارگانه اربعين: چهلم، چله ارتباط دادن: به هم پيوستن، به هم بستن ارتوپدي: شكستهبندي ارتفاع: بلندي ارتفاعات: بلنديها منبع: پرتو، ابولقاسم. واژهياب: فرهنگ برابرهاي پارسي واژگان بيگانه. انتشارات اساطير. چاپ دوم،1377 bb26-03-2007, 08:24 AMارتفاعسنج: بلنديسنج ارتفاع يافتن: اوج گرفتن ارتقاء: بالارفتن، بركشيدن ارتقاء يافتن: برتري يافتن، پايهيافتن ارتكاب: دست به كار شدن ارتكاب جرم: گناه كردن، بزهكاري كردن ارث: بازمانده ارجاع: واگذاشتن، واگذار كردن، فرستادن ارجاف: ياوه(اراجيف: ياوهها) ارحام: خويشاوندان، بستگان ارحم الراحمين: مهربانترين بخشايندگان ارزاق: خواروبار، روزيها ارسال: فرستادن، رهاكردن ارضاء كردن: خشنود كردن ارعاب: ترساندن، هراساندن ارفاق: گذشت كردن، سود رساندن ارقام:كالاها، نوشتهها اركان: پايهها، ستونها اركان دولت: كارگزاران، دستاندكاران اركستر: همنوازان، نوازندگان ارگان: سازمان اريكه: تخت، اورنگ از اصل: از بن، از آغاز، از ريشه ازاله كردن: بيرون كردن، پاك كردن از اين جهت: از اين رو از اين قبيل: از اين گونه، بدينسان از اين قرار: بدينگونه ازباب: براي نمونه ازباب آشتي: از در آشتي از جانب: از سوي، در زمينهي از حد بردن: اندازه نگاه نداشتن، از مرز گذشتن از حفظ: از بر از حركت ايستادن: بازايستادن از خاطر بردن: از ياد بردن از خاطر رفتن: از ياد رفتن از خود راضي: خودخواه، خودپسند ازدحام: انبوهي ازدياد: فزوني از عهده برآمدن: از پس آن برآمدن از قبل: از پيش از قضا: از سرنوشت ازل: بيآغازي از لحاظ: از روي ازلي: بيآغازي، ديرينگي ازليات: هميشگيها ازمنه: زمانها، روزگاران از نظر افتادن: از چشم افتادن، از ياد بردن از نفس افتادن: سخت خسته شدن از نقطه نظر: از ديد، از نگرش از اين جهت: از اين روي، از اين سو اساتيد: استادان اساس: بنيادن اساسا: از پايه، از ريشه اساسنامه: بنيادنامه اساسي: پايهاي، ريشهاي اسباب: ابزار، ساز و برگ، كالا اسبق: پيشتر استاديوم: ورزشگاه استامپ: مهر استبداد: خودسري، خودكامگي استثمار: بهرهكشي استثناء: مگر، جداخواهي استحاله: دگرگوني استحصال: به دست آوردن، بازيابي استحضار: به ياد داشتن، آگاهي دادن (به استحضار ميرساند: به آگاهي ميرساند) استحكام: استواري، سختي استخدام: به كار گرفتن، كارگزيني استخدام دولت: كارمندي دولت استدعاء: درخواست استدلال: گواهآوري استراحت: آرميدن، آساييدن استراق سمع: دزدگوشي استرداد: پس گرفتن، بازگرداندن استشمام: بو بردن، بو كردن استعداد: آمادگي، آماده بودن استعفاء: كنارهگيري، پوزش خواستن استعلام: آگاهي خواستن استعمال: كاربرد، به كار بستن استغفار: آمرزش خواهي استفراق: بالاآوردن استقامت: پايداري، پايمردي، ايستادگي استقرار: پابرجا كردن، آرامگرفتن استقراض: وامخواهي استمداد: ياري خواستن استمرار: پيوستگي استنباط: دريافت، پيبردن استنساخ: رونويسي استنشاق: بوكشيدن، بوييدن استنطاق: بازپرسي استوديو: هنرگاه استهزاء: ريشخند، دستانداختن استيضاح: گزارشخواهي استيفاء: بازستاني استيل: شيوه استيلاء: دستيافتن، چيرگي اسرار: رازها اسرارآميز: رازگونه اسراف: هرز دادن اسطبل: ستورگاه اسطوره: افسانه اسفبار: دريغآور اسقاطي: دورافكندني، هيچكاره اسقاط شدن: فرسوده شدن اسلاف: پيشينيان، درگذشتگان اسلوب: شيوه اسم : نام اسم در كردن: نامدار دشن، بلندآوازه شدن اسم فاميل: اسم خانوادگي اسم گذاري: نام گذاري، نام نهادن اسم نويسي: نام نويسي اسناد: يافتهها، دفترها، دستكها، (سندها) اسير: گرفتار، بندي اسيركردن: گرفتار كردن اسيران خاك: خاكيان، خاكنشينان، تنپروران اشاعه: پراكنده كردن، گستراندن اشانتيون: نمونه اشتباه: بازنشناختن، لغزش اشتباه كردن: درست درنيافتن اشتغال: به كارگيري، كارمندي، سركار بودن اشتغالات: گرفتاريها، درد سرها اشتهار: بلندآوازگي، سرشناسي اشتياق: نيازمندي، آرزومندي اشتياق ملاقات: آرزوي ديدار اشراف و اعيان: گرانمايگاه و توانمندان اشرف مخلوقات: برترين آفريدگان اشكال: دشواري، خردهگيري اصابت: برخورد، به هدف رسيدن اصحاب: ياران، همدلان اصل: ريشه، بن اصلاح: ويرايش، سامان دادن، پيراستن اصلي: بنيادي، سرشتي اصوات: آواها(صداها) اصول: بنيادها، پايهها، ريشهها اصولي: پايهاي، ريشهاي اضافات: افزودهها، افزودگان اضافه برداشت: بيشبرداشت اضافه حقوق: بيشمزد اضافهكاري: بيشكاري اضافي: بيشي، افزوني اضطراب: پريشاني، درماندگي اضطرارا: ناچاري، ناگزيري اضمحلال: نابودي، پراكندگي اطاعت: فرمانبري، فرمانبرداري اطاله: دراز كردن، به درازا كشاندن اطاله كلام: درازگويي، پرگويي اطباء: پزشكان اطراف: پيرامون اطعام: خوراندن، روزي دادن اطفاء حريق: خاموش كردن آتش اطفال: كودكان، نونهالان اطلاع: آگاهي اطمينان خاطر: آسوده دلي اظهار: نماياندن، آگاهاندن اضهار عجز: زبوننمايي، ناتوان نشان دادن اظهر: آشكارتر اعتبارنامه: استوارنامه اعتدال: ميانهروي، بسندگي اعتدال ليل و نهار: برابري شب و روز اعتصاب كردن: دست از كار كشيدن اعتقاد: باور داشتن اعتماد به نفس: به خود ايستايي اعجاب: شگفتي، به شگفتي واداشتن اعجوبه: شگفتانگيز اعداد: شمارهها اعضاء: اندامها اعقاب: بازماندگان اعلام: ويژهنامها اعماق: ژرفاها اعماق دريا: ژرفاي دريا اعوان: پشتيبانها، ياران اعوجاج: كژيدن، كژگرايي اعياد: جشنها منبع: پرتو، ابولقاسم. واژهياب: فرهنگ برابرهاي پارسي واژگان بيگانه. انتشارات اساطير. چاپ دوم،1377 korosh bozorg29-03-2007, 12:05 AMدرود بر شما جستاری آموزنده هست. اما بیاد داشته باشیم فرهنگ سازی و آگاه سازی مردم کار سختی هست. اینکه پیشوازی از این جستار نشده نباید انگیزه ی شما را سست کند. Marichka04-10-2007, 09:56 PMسلام bb عزيز تاپيك بسيار مفيد و خوبي هست؛ پستهاي اضافي حذف و تاپيك ويرايش شد. ممنون از زحمت شما پايدار و پيروز باشيد :20: سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 311]
-
گوناگون
پربازدیدترینها