تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 12 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):فريب نماز و روزه مردم را نخوريد، زيرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى كند كه ا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837119888




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ضرب المثل هیچ گرانی بی حکمت نیست، هیچ ارزانی بی علت - پایگاه خبری صبحانه آنلاین


واضح آرشیو وب فارسی:صبحانه آنلاین: به گزارش  صبحانه ،  روزی روزگاری، تاجری که دکان بزرگی در بازار داشت دو شاگرد هم سن و سال را در همان سالی که این دکّان را خرید به کار گرفت. تاجر به یکی از شاگردان ماهی پنجاه سکه و به دیگری ماهی دویست و پنجاه سکه دستمزد می داد. شاگردی که کمتر حقوق می گرفت بارها و بارها خواسته بود دلیل این تفاوت را با صاحب کارش در میان بگذارد ولی هر بار ترسیده بود صاحبکارش از او دلگیر شود. در یکی از سفرها که مرد تاجر به همراه شاگردی که حقوق کمتری می گرفت بود، تاجر بعد از اینکه معامله ی پرسودی را انجام داد خیلی خوشحال شد به همین دلیل به شاگرد پیشنهاد داد تا با هم به قهوه خانه شهر بروند و نهار بخورند. بعد به طرف شهر خود حرکت کنند. وقتی نهار را خوردند شاگرد که تا آن موقع صاحب کارش را به این سرحالی ندیده بود جرأت کرد تا سؤالی که همیشه در ذهن خود داشت را بپرسد شاگرد رو کرد به طرف صاحب کارش و گفت: ارباب! شما هر کاری به من می گویید، سعی می کنم به سرعت و با بهترین کیفیت انجام دهم. ولی نمی فهمم، چرا حقوقم خیلی کمتر از همکارم هست. تاجر لبخندی زد و به او گفت: پسرم طاقت بیاور، همین چند روز آینده دلیلش را به تو ثابت خواهم کرد. یک هفته از آن مسافرت کوتاه شاگرد و استاد گذشته بود. و شاگرد گمان می کرد تاجر قولش را فراموش کرده تا اینکه یک روز که تاجر مشغول حساب و کتاب دفاترش بود و دو شاگرد مشغول بسته بندی سفارشاتی که قرار بود به شهر دیگری بفرستند بودند که ناگهان صدای زنگ های شتران کاروانی به گوش رسید. صدای زنگوله ی شتر کاروانیان نوید یک کاروان تازه از راه رسیده و خریدوفروش کالا برای صاحب مغازه بود به همین دلیل اول او بود که متوجه نزدیک شدن کاروانیان شد. صاحب مغازه رو به شاگردانش گفت: امیدوارم کالای خوبی به شهر ما آورده باشند اجناس شهر ما را هم خوب بخرند و به شهر خود ببرند.یکی از شما برود یک سر و گوشی آب بدهد. ببینم یک خبر خوش می آورد. شاگردی که حقوق کمتری می گرفت برای اینکه شایستگی اش را به تاجر نشان دهد، سریع گفت: من می روم ببینم چه خبر است؟ چند لحظه ای از رفتنش نگذشته بود که دوباره برگشت و گفت: یک کاروان بزرگ است با شترهای زیاد که یکی یک زنگوله بزرگ به گردن شترانش آویخته و صدای دوچندان ایجاد می کنند. خیلی عجله داشتند فکر نمی کنم اصلاً در شهر ما توقفی داشته باشند. تاجر همین طور که مشغول حساب و کتاب بود سرش را بالا گرفت رو به شاگردش لبخندی زد و گفت: ممنون! بعد رو کرد به شاگرد دیگری و گفت: تو برو ببین چه خبر هست؟ شاگرد که تا آن موقع مشغول کار بود دست از کار کشید لباسهایش را مرتب کرد اجازه گرفت و از دکّان خارج شد. مدت زیادی از رفتن شاگرد دومی گذشت ولی او برنگشت. شاگرد اولی پیش خود گفت: نمی بیند که او برای اینکه از زیر کار دربرود از آن موقع تا حالا در کوچه و گذر مانده و تمام کارها را من تنها انجام دادم. بعد حقوق بیشتر را به او می دهد. خلاصه بعد از چند ساعت شاگرد دوم بازگشت تاجر از او پرسید: چه خبر؟پاسخ داد بله کاروانی بزرگ است با صد و چهل نفر شتر و بیست و پنج رأس قاطر که روی تمام آنها بار بسته شده. حدود دوازده نفر از تجار آن شهر هم همراهشان هست. بارشان پارچه ی ساده و مغز بادام و گردو است. مقصدشان شهر دیگری است ولی فکر می کنم ما بتوانیم مقداری از کالای آنها را بخریم و میزان زیادی از کالای خودمان را به آنها بفروشیم چون شترهایشان بار زیادی را حمل نمی کنند. آنها برای اینکه شب مورد حمله ی راهزنان قرار نگیرند عجله داشتند تا هوا روشن است به کاروانسرای بعدی برسند. آنها تعریف ادویه و پشم این شهر را خیلی شنیده بودند. با آنها صحبت کردم و قرار شد فردا صبح نمونه ای از کالاهای موردنیازشان را برایشان ببریم تا اگر پسندیدند از ما بخرند. تاجر که با دقت حرف های او را گوش می کرد، گفت: خیلی خوب، قیمت چی؟ در مورد قیمت ادویه و پشم با آنها صحبت کردی؟ شاگرد گفت: در مورد قیمت با آنها صحبت نکردم. گفتم ارباب می آیند در آن مورد صحبت می کنند. تاجر گفت: احسنت! این پول را بگیر برای فردا کمی آب و غذا تهیه کن تا فردا با هم به آن کاروانسرا برویم. وقتی شاگرد از دکّان خارج شد، تاجر رو به شاگردی که حقوق کمتری می گرفت گفت: حالا فهمیدی چرا حقوق او دو برابر تو است؟


پنجشنبه ، ۲۴تیر۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: صبحانه آنلاین]
[مشاهده در: www.tnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن