تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837589751
اصطلاحات سياسي
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: magmagf03-02-2007, 06:23 AMلیبرال (آزادی خواه): نشان دهنده آزادی در تغییر و احترام برای آزادی های فردی در قالب های اجتماعی است که در آن همه فرصت های یکسانی در اختیار دارند. حزب پیشرو: حزبی که با جدیت برای تغییرات آزادی خواهانه فعالیت می کند. نئو-لیبرال: زنجیره ای از ليبرالیسم که تاکید آن بر رویکردهای عملی و واقعگرایانه است. محافظه کار: حزبی که با تغییر مخالف است و با روش ها و متدهای سنتی در پی حل مشکلات اجتماعی بر می آید، به ویژه در خصوص مشکلات اخلاقی. محافظه کاران "فیسکال" (هوادار سیاست ثبات اقتصادی) نیز هستند اما آنها بیشتر به سمت اختیارگرایان (طرفداران آزادی فردی) گرایش دارند. محافظه کار نوین: زنجیره ای از حزب محافظه کار که از جنگ سرد پدید می آید که تقریباً مشابه محافظه کار معمولی است، اما بدون سیاست انزواگرایی آن و با سیاست های خارجی فعال تر. اختیارگرا: اختیارگرایان و طرفداران آزادی فردی به دولت کوچکی اعتقاد دارند که نقش آن محدود به دفاع و داوری در مجادلات و اختلافات بین افراد خصوصی است. آنها طالب مقررات و قانون های اجتماعی و اقتصادی حکومت نیستند و اعتقاد دارند که افراد باید در همه ی عرصه های زندگی، آزادی فردی داشته باشند. محافظه کاران تا حدودی با خط مشی اقتصادی اختیارگرایان هم عقیده هستند، اما آزادی خواهان فقط خط مشی اجتماعی آنها را قبول دارند. رادیکال راست: این گروه اقلیت به شدت محافظه کار اجتماع هستند که می خواهند مشکلات اجتماعی را با استفاده از اعمال راه حل های مذهبی از جانب حکومت و دولت برای مشکلات اخلاقی، حل کنند. جنبش های میهن پرستانه: این حزب که یکی از زنجیره های افراطی رادیکال های راست می باشد و در آن تاکید و تکیه اصلی بر اعتقادات مذهبی مسیحی نما، اعتماد به نفس، آموزش های نظامی، و تئوری های توطئه چینی است. مردم گرا: این حزب که بخشی از حزب مردم امریکا است، در مسائل اجتماعی بسیار محافظه کار و در مسائل اقتصادی بسیار طرفدار سیستم حمایت از تولیدات داخلی می باشد (*در این مکتب دفاع و حمایت از تعرفه های گمرکی به منظور حمایت صنایع و اقتصاد داخلی به عنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی به شمار می رود*). دموکرات (طرفدار اصول حکومت ملی): دموکرات برابر و هم معنی با لیبرال نیست. محافظه کاران و میانه رو های بسیاری در این حزب هستند، اما اکثریت آنها لیبرال به حساب می آیند. جمهوری خواه: جمهوری خواه برابر و مترادف با محافظه کار نیست. لیبرال ها و میانه روهای بسیاری در این حزب هستند، اما اکثریت آنها محافظه کار به حساب می آیند. میانه رو: این حزب، به طور کلی اعتقاداتی اعتدال گرایانه دارند نه ایدئولوژی. میانه روهای هر دو حزب معمولاً ویژگی های عمل گرایی، یکی از مخالفان ایدئولوژی و افراطهای ایدئولوژیکی، را دارا می باشند و طالب صلح اند. سوسیالیست (جامعه گرا): این حزب طرفدار مالکیت دولت بر ابزار و وسایل تولید است (بیزنس). این حزب معمولاً مورد سوء استفاده ایدئولوگ های جناح راست قرار می گیرند که قوانین جنبه های خاصی از اقتصاد را با مالیتت دولت از تجارت و تولید اشتباه می گیرند. سوسیال دموکرات: این حزب که تقریباً مشابه سوسیالیسم معمولی است، تاکید بر تصمیم گیری های دموکراتیک، هم در سیاست و هم در اقتصاد دارد. کاپیتالیسم (سرمایه داری): یک سیستم اقتصادی است که در آن ابزار و وسایل تولید (کار و تجارت) در دستان سرمایه داران خصوصی است. نظام مختلط: یک سیستم اقتصادی که در آن ابزار و وسایل تولید (کار و تجارت) در برخی صنایع (به ویژه انواع صنایع بزرگ) در دستان دولت است و سایر صنایع در دست بخش خصوصی است. این سیستم در اروپا بسیار شایع است. حزب کمونیست: این حزب بر مالکیت اشتراکی کلیه دارایی ها اعتقاد دارد. در این سیستم هیچ دولت مرکزی وجود ندارد. استان گرا: در این سیستم تمرکز اختیارات و تصمیم گیری در دولت مرکزی است، به ویژه برای پیدا کردن راه حل برای مشکلات اجتماعی. این حزب در هر دو جناح راست و چپ اعمال می شود. فاشیست: این حزب که تا حدود زیادی بر اعتقادات استان گرایی استوار است، به اقتصاد شرکتی، نوین گرایی، گروه بندی، و رهبری مرکزی قوی معتقد است. در این سیستم شهروندان باید در خدمت دولت باشند. این اعتقاد معمولاً مبنی بر ایدآل های شبه مذهبی است، و رویکردهای مختلف لیبرالیسم، محافظه کار، سوسیالیسم را در یک دیدگاه جمع کرده است. نازیسم: این سیستم نیز نوعی از سیستم فاشیسم است که توسط آدولف هیتلر در آلمان بنیانگذاری شده است. این سیستم در تاکید خود بر اصلاح نژادی با استاندارهای فاشیسم مغایر است. آنارشیسم (هرج و مرج طلبی): این سیستم با هر نوع دولت مخالف است. و معمولاً با آزادی خواهان و لیبرالیست ها که اعتقادات هرج و مرج طلبی بسیاری دارند، اشتباه گرفته می شوند. اما تفاوت آنها در این است که لیبرال ها اعتقاد دارند یک دولت کوچک باید در اجتماع وجود داشته باشد. رادیکال چپ: به طور کلی، آنهایی که به لیبرالیسم یا ترقی خواهی اعتقاد ندارند، در تلاش برای تغییر الگو و پارادیگم حاکم بر جامعه هستند. رادیکالیست های چپ، برای اعمال برنامه هایی برای تغییر، خواستار پیش رفتن ایده های سنتی و قدیمی آزادی فردی هستند. این حزب از آن جنبه با لیبرال ها تفاوت دارند که لیبرال ها معمولاً طالب حفظ پارادیگم و الگوی کنونی می باشند. به نقل از مردمان magmagf05-02-2007, 06:44 AMhttp://www.mardoman.com/images/politics/7.jpg اتحاديه اروپایی شامل گروهی از کشورهاست که دولت هایشان با یکدیگر همکاری دارند. این اتحاديه چیزی شبیه به کلوپ یا باشگاه است، که برای عضو شدن در آن باید پیروی از قوانین آن را بپذیرید و در عوض مزایایی نیز برای شما خواهد داشت. هر کشور باید برای عضو شدن پول بپردازد. این امر معمولاً از طریق پرداخت مالیات صورت میگیرد. اتحاديه اروپایی این پول را در راه تغییر و ارتقاء شیوه زندگی مردم و تجارت در اروپا مصرف می کند. کشورها به این دلیل عضو این انجمن می شوند که فکر می کنند تغییراتی که این اتحاديه در کشورها ایجاد میکند، به نفع آنهاست. توسعه اتحاديه اروپایی در روز شنبه اول ماه مه سال 2004، اتحاديه اروپایی از 15 کشور به 25 کشور عضو ارتقاء یافت. این بزرگترین توسعه این اتحاديه از آغاز پیدایش آن به حساب می آید. اخبار و داستان های زیادی درمورد اینکه آیا این توسعه به نفع انگلستان بوده یا خیر در این کشور گسترده شد. برخی مردم نگران بودند که شاید کارگران کشورهای جدید برای گرفتن شغل هایی با درآمد بیشتر به انگلستان هجوم بیاورند. چگونگی رشد و توسعه اتحاديه اروپایی 1957: کار خود را با 6 کشور عضو آغاز کرد. 1973: به 9 کشور توسعه یافت؛ این مصادف با پیوستن انگلستان به این اتحاديه بود. 1981: یونان هم به این اتحاديه ملحق شد و شمار کشورهای عضو به 10 رسید. 1986: اسپانیا و پرتقال نیز به این اتحاديه پیوستند و تعداد اعضا به 12 رسید. 1995: سه کشور دیگر نیز به این اتحاديه ملحق شدند و شمار کشورها به 15 رسید. 2004: 10 کشور جدید به اتحاديه ملحق شدند. اکثر این کشورها از اروپای شرقی بودند. و در این زمان تعداد کشورهای عضو به 25 رسید. صحبت هایی از پیوستن ترکیه نیز به این اتحاديه به گوش می رسد. 2007: دو کشور دیگر نیز به اتحاديه اروپایی پیوستند و شمار کشورها به 27 می رسد. طریقه عضو شدن کشورها باید مسائل خاصی را به اثبات برسانند: 1. باید نشان دهند که با مردمان خود منصفانه و با عدالت رفتار می کنند، به حقوق بشر احترام می گذارند و به آنها اجازه رای دادن در انتخابات را می دهند. 2. باید نشان دهند که اقتصادشان به درستی اداره می شود. این به آن معناست که دولت نسبت به میزان پولی که خرج می کند آگاه است و چندان در امور تجاری مردم دخالت نمی کند. 3. کشورها باید تغییراتی را در قوانین خود ایجاد کنند تا با قوانین اتحاديه اروپایی مغایرت نداشته باشد. چرا قوانین در حال تغییرند؟ اکثریت بر این عقیده اند که حال که اتحاديه اروپایی از 15 عضو به 25 عضو توسعه پیدا کرده است، دیگر نمی تواند تصمیمات را به همان روش های قدیمی اتخاذ کند. این به آن معناست که اتحاديه اروپایی باید یکسری قوانین جدید برای خود داشته باشد یا تصمیمات کمتری بگیرد. وظیفه اتحاديه اروپایی چیست؟ یکی از مهمترین کارهایی که اتحاديه اروپایی انجام می دهد این است که کشورهای اروپایی را به همدیگر نزدیکتر کند. این اتحاديه تجارت و خرید و فروش کشورهای اروپایی را با یکدیگر آسانتر می کند. این امر با تغییر قوانینی که تجارت را کنترل میکند، امکانپذیر می شود. همچنین شر نظارت و کنترل رفت و آمد مردم به طور آزاد در کل این اتحاديه را کم می کند. 5 هدف اصلی اتحاديه اروپایی 1. توسعه اقتصادی و اجتماعی: کمک به مردم برای کسب درآمد بیشتر و برخورد عادلانه تر با آنها 2. گفتگو در مورد مسائل اتحاديه اروپایی در صحنه جهانی: حرف های اروپا بیش از پیش به گوش سایر کشورهای جهان خواهد رسید. 3. معرفی تابعیت اروپایی: هر فردی از کشورهای عضو شهروند اتحاديه اروپایی به حساب می آید و چهار حق اصلی به او داده می شود. 4. توسعه اروپا به عنوان سرزمین آزادی، امنیت و عدالت: باعث می شود اروپایی ها در امنیت بیشتری بدون ترس و واهمه از جنگ زندگی کنند. 5. ایجاد و حفظ قانون مخصوص اتحاديه اروپایی: ایجاد قوانینی که از حقوق مردم در کشورهای عضو دفاع کند. حقوق اتحاديه اروپایی برای مردم هر فردی از کشورهای عضو شهروند اتحاديه اروپایی به حساب می آید و این حقوق به او داده می شود. حق رفت و آمد آزادانه بین کشورهای عضو اتحاديه اروپایی و زندگی در کشور دلخواه. حق رای دادن و قرار گرفتن در دولت محلی و انتخابات پارلمان اروپایی در کشور محل اقامت. اگر فرد خارج از مرزهای اتحاديه اروپایی مسافرت می کند، و کشور فرد در آن محل سفارت نداشته باشد، می تواند به سفارت هر کشور دیگر عضو اتحاديه اروپایی مراجعه کند. ارائه دعوی در هر یک از دادگاه های اروپایی درصورت عادلانه رفتار نکردن اتحاديه اروپایی. چگونگی اداره اتحاديه اروپایی اتحاديه اروپایی چند قسمت اصلی دارد: پارلمان اروپایی: در این قسمت قوانین وضع می شوند و میزان پول مورد نیاز اتحاديه اروپایی تصمیم گیری می شود. همچنین وظیفه کنترل و بازرسی به عدالت رفتار کردن سایر قسمت های اتحاديه اروپایی با این قسمت است. اعضاء پارلمان اروپایی هر پنج سال یکبار انتخاب می شوند. افراد بالای 18 سال در هر کشور عضو این اتحاديه می توانند در رای گیری شرکت کنند. شورای اتحاديه اروپایی: در این قسمت تصمیم گیری های مهم اتحاديه اروپایی گرفته می شود. این قسمت تقریباً مثل شورای مدرسه است، اما به جای افراد از هر پایه، افرادی از هر کشور در آن فعالیت می کنند. کمیسیون اروپایی: این قسمت کارهای روزمره اتحاديه اروپایی را انجام می دهد. کارهایی مثل کنترل اجرای صحیح قوانین وضع شده توسط پارلمان اروپایی. ریاست: هر شش ماه یکبار، هر یک از کشورهای عضو عهده دار ریاست اتحاديه اروپایی می شوند. با 25 کشور عضو، به هر کشور هر 12 سال و نیم یکبار نوبت ریاست می رسد. اعضای اتحاديه اروپایی اتحاديه اروپایی به طور کلی 25 عضو دارد که در زیر نام این کشورها با سال پیوستن آنها به اتحاديه ذکر گردیده است. بلژیک 1957 فرانسه 1957 هلند 1957 آلمان 1957 ایتالیا 1957 لوکزامبورگ 1957 دانمارک 1973 ایرلند 1973 انگلستان 1973 یونان 1981 پرتقال 1986 اسپانیا 1986 اتریش 1995 فنلاند 1995 سوئد 1995 مجارستان 2004 لهستان 2004 جمهوری چک 2004 جمهوری اسلواک 2004 اسلوونی 2004 استونی 2004 لتونی 2004 لیتوانی 2004 مالت 2004 قبرس 2004 کشورهایی که در حال عضو شدن هستند: بلغارستان 2007 رومانی 2007 این 25 کشور عضو اتحاديه اروپایی دارای 500 میلیون شهروند هستند Shahin King12-02-2007, 11:30 PMسلام مطالب جالب و مفیدی بود .:happy: پست اول و دوم PDF شـــــــــــــد .:) قربانتان : شاهین Boye_Gan2m19-02-2007, 09:57 PM1- (Apartheide)آپارتاید این واژه انگلیسی یکی از اشکال وحشیانه تبعیض نژادی را بیان می کند و در اصل عبارتست از سیاست تبعیض که نژادپرستان کشور جمهوری آفریقای جنوبی علیه اکثریت سیاهپوست بومی و هندیان آن کشور اعمال می کنند. از نظر لغوی به معنای مجزا و جدا نگهداشتن است. آپارتاید یعنی جدا نگه داشتن افراد متعلق به نژادهای غیرسفید، مجبور کردن آن ها به اقامت در محلات و استان های خاص، محروم کردن آن ها از کلیه حقوق سیاسی وامکان تحصیل و پیشرفت. در مناطقی که سیاهپوستان مجبور به اقامت در آن می شوند و حق خروج از آن را ندارند حداقل امکانات زندگی نیز موجود نیست. بر اثر مبارزه مردم و همچنین اقدامات دول سوسیالیستی و دول کشورهای آسیایی و آفریقایی، رسماً آپارتاید غیر قانونی شناخته شده و سازمان ملل متحد قطعنامه های چندی علیه آن تصویب کرده و آپارتاید را نقض صریح و خشن حقوق بشر دانسته است ولی بر اثر سیاست دول امپریالیستی که خود ریشه و سرچشمه نژادپرستی و استثمار و نو استثمار هستند همچنان این شیوه ضد انسانی و خشن تبعیض نژادی حکمفرماست. 2- آپولیتیسم (Apolitisme ) یعنی روش لاقیدانه نسبت به سیاست و خودداری از شرکت در جریان سیاسی، از داشتن مشی صریح سیاسی. این واژه از ریشه پولیتیک به معنای سیاست و پیشوند «آ» با مفهوم نفی ترکیب شده است. لاقیدی و بی اعتنایی نسبت به حیات سیاسی و احتزار از آن عمداً در رژیم های سرمایه داری بین توده های مردم رواج داده می شود. عدم شرکت در امور سیاسی و عدم توجه به حیات اجتماعی و سیاسی ناشی از آنست که زمامداران کشورهای سرمایه داری سعی می کنند با همه وسائل توده ها را از عقب ماندگی ایدئولوژیک نگاهدارند و توجه آن ها را از مسائل میهن و اجتماع خود به مطالب به کلی فرعی و زندگی روزمره و مسائل شخصی منحرف سازند. یک علت دیگر آپولیتیسم یعنی روش لاقیدانه نسبت به سیاست همچنین سرخوردگی برخی اقشار از سیاست دول و احزاب و وعده های توخالی آن ها و سپس عمل نکردن آن هاست. این روش همچنین از طریق اعمال فشار به شکل ممنوع کردن شرکت در سیاست برای اقشار خاص اجتماعی به زور اجرا می شود. لاقیدی نسبت به سیاست و مسائل میهنی و طبقاتی و اجتماعی کاملا به سود محافل زمامدار مرتجع ضد خلقی است. زیرا زحمتکشان را از نبرد به خاطر خواست های خود، از مبارزه طبقاتی از شرکت در تعیین سرنوشت خود دور می کند. در حقیقت نمی توان در جامعه زندگی کرد و در سیاست مداخله نداشت. عدم توجه به امور سیاسی خود کمک به سیاست محافل حاکمه ضد خلقی است و عملاً به یک سیاست مضر، به یک سیاست بد، به یک سیاست ارتجاعی مبدل می شود. 3- اتحاد مقدس (Sainte alliance) این یک اصطلاح رایج در مباحث اجتماعی و سیاسی است و مقصود آن دسته بندی و ساخت و پاخت گروهی برای اجرای سیاست در جهت خلاف مصالح ملی و ترقی خواهانه است . مثلا می گوییم امپریالیست های آمریکایی و انگلیسی و جانبداران آن ها در این ناحیه می خواهند اتحاد مقدس درخلیج فارس علیه نهضت های آزادیبخش ملی خاورمیانه و نزدیک ایجاد کنند یا می گوییم کودتای 28 مرداد را اتحاد مقدس ارتجاع داخلی کشور ما و امپریالیست های آمریکایی و انگلیسی و سازمان های جاسوسی آن ها براه انداخت. از این مثال ها معلوم می شود که در اینجا کلمه «مقدس» دارای آن مفهوم مقدس و پاک نیست بلکه بر عکس ناپاکی زد و بند و ارتجاعی بودن دسته بندی را می رساند. علت رواج این اصطلاح را در تاریخ اوایل قرن گذشته باید جستجو کرد. در حقیقت عبارت «اتحاد مقدس» نام سازمانی بود که پس از سقوط ناپلئون توسط امپراطوران و سلاطین آن وقت اروپا ایجاد شد وهدفش سرکوب نهضت های انقلابی و آزادی در اروپا بود. سازمان موسوم به «اتحاد مقدس» ماه سپتامبر سال 1815 در پاریس رسماً تشکیل شد و در آن تزار روسیه امپراطور اتریش و پادشاه پروس شرکت جستند. سپس تقریباً کلیه سلاطین و تاجداران اروپا که حافظ نظام اشرافی و مخالف هر گونه تحول دموکراتیک واستقلال طلبانه بودند به این اتحاد مقدس پیوستند. حتی انگلستان هم اگر چه رسماً به این سازمان نپیوست ولی اصول آن را تایید می کرد و علناً از سیاست آن طرفداری می کرد. مبتکر و رهبر عملی این سازمان ارتجاعی و به هم پیوسته سیاه ترین نیروی های مجرد زمان تاریخ صدر اعظم اتریش و الکساندر اول تزار روسیه بودند. اتحاد مقدس هر چند سالي یک بار کنگره تشکیل می داد وتدابیر لازم برای سرکوب خلق ها و نهضت های انقلابی اتخاذ می کرد. هزاران تن اسپانیایی، ایتالیایی، یونانی و غیر یونانی قرباني روش های خونین وارتجاعی اتحاد مقدس شدند. سرکوب نهضت های انقلابی را همواره با عبارت جلوگیری از اشاعه ائتلاف توجیه می کردند که بالاخره در نتیجه تضادهای داخلی بین سلاطین و امپراطوران عضو سازمان و بین منابع طبقات حاکمه آن ها از قدرت اتحاد مقدس کاسته شد. انقلاب سال 1830 در فرانسه و سپس موج انقلابات عظیم و پی در پی سال های 1846- 1848 در اغلب کشورهای اروپایی برای همیشه دیوارهای اتحاد مقدس را از هم گسیخت و آن را نابود کرد. 4- ارتجاع (Reaction ) در مفهوم سیاسی این واژه به معنای مخالفت با پیشرفت اجتماعی به معنای مبارزه طبقات و اقشار در حال نابودی و زوال علیه جامعه است. سیر جبری تاریخ و مبارزه توده ها جوامع بشری را به سوی رشد و ترقی می برد و اقشار و طبقاتی را که صاحب امتیازات مربوطه هستند و با سیر آنی جامعه مخالفند ومایلند وضع موجود را حفظ کنند به نابودی حتمی محکوم می کند. چنین است نابودی برده داران و سپس فئودال ها و سپس سرمایه داران هر یک در دوران تاریخی معین خود مطابق با سطح رشد نیروهای تولیدی. اما این طبقات برای حفظ منافع استثمار گرانه خود، برای حفظ امتیازات و موجودیت خود، با ترقی جامعه در تضاد واقع می شوند و با پیشرفت اجتماعی مخالفت می ورزند. مظهر آن مناسبات تولیدی فرسوده ای می شوند که به سدی در راه تکامل جامعه بدل شده است. بنابر این ارتجاع یعنی دفاع از نظام فرسوده و محکوم به نابودی، یعنی مخالفت با ترقی و پیشرفت. ارتجاع گاه به شکل جبر و اختناق خونین و ترور جمعی توده مردم جلوه گرمی شود. گاه در سیمای افکار و عقاید پوسیده و کهنه با تکیه بر عادات و عقب ماندگی های فرهنگی علیه اندیشه های ترقی خواهانه مبارزه می کند. ارتجاع به شکل تشدید ستم بر توده های زحمتکش از نظر اقتصادی و سیاسی و بر ملت هایی که از حقوق خود محروم شده اند و یا به شکل سرکوب نهضت انقلابی که جامعه را به جلومی راند تظاهر می کند. در عصر امپریالیسم در کشورهای جلو افتاده از نظر صنعتی، فاشیسم و میلیتاریسم جلوه های ارتجاع هستند. مرتجع به کسی می گویند که روش خصمانه ای با هر چه مترقی، نو، بالنده و پیشرو است داشته باشد و برای حفظ یا احیاء مجدد نظام فرسوده و پوسیده یا افکار کهنه و عقب مانده کوشش نماید. 5- آریستوکراسی (Aristocratie) این واژه به معنای اشرافیت است و معمولا آن قشر و دسته ای را نشان می دهد که دارای امتیازات فراوان هستند. از ثروت و نفوذ برخوردارند، صاحب مقامات عالیه هستند و چه بسا که به اصل و نسب خود نیز برای حفظ این امتیازات می بالند. در اصل واژه آریستوکراسی، آن قشر بالایی در پایان جامعه کمون اولیه را معین می کرد که صاحب درآمد و ثروت شده یا از اعقاب سران قبیله و فرماندهان و سایر صاحبان نفوذ بودند. لذا آریستوکراسی یا اشرافیت در دوران جوامع دودمانی ـ پدر شاهی پدید می شود. در جامعه برده داری واژه آریستوکراسی مخصوص ثروتمندترین خانواده های برده دار و صاحب اراضی وسیع بود. در جامعه فئودالی آریستوکرات به اشراف صاحب زمین های فراوان و درباریان متنفذ، اعیان و صاحبان مقامات عالی در دستگاه دولتی می گفتند که همه این امتیازات نیز ارثی بود. نخستین انقلابات بورژوازی منجمله علیه آریستوکراسی متوجه بود که در بعضی کشورها دست آن ها را از قدرت سیاسی کوتاه کرده و در بسیاری دیگر و طبقه استثمارگر بورژوازی و فئودال های آریستوکرات به توافق و تفاهم رسیدند و در حکومت شریک شدند. در جریان تکامل جامعه سرمایه داری بسیاری از آریستوکرات ها خود را با شرایط جدید تطبیق داده و همه به سرمایه داران بزرگ مبدل شدند. اینک در مباحث اجتماعی لفظ آریستوکرات به معنای عام قشر فوقانی صاحب امتیاز و دارای نفوذ از یک طبقه یا گروه های اجتماعی که از حقوق و امکانات ویژه برخورداند به کار میرود.عبارت «آریستوکراسی کارگری» اصطلاحاً درباره آن قشری از کارگران در کشورهای سرمایه داری به کار می رود که از سودهای بسیار کلان انحصاری سهمی می برند و از توده کارگران جدا هستند و محصول نفوذ ایدئولوژیک و سیاسی سرمایه داری در بین پرولتاریا می باشند. 6- استثمار (Exploitation) واژه استثمار از ریشه «ثمر» و معادل فارسی آن «بهره کشی» است و در مباحث اقتصادی و اجتماعی به معنای استفاده و بهره بردن از کار کسی دیگر است . معنای علمی استثمار چنین است: به دست آوردن مجانی محصول کار یک فرد از جانب فردی که صاحب خصوصی وسائل تولید است. در اصطلاح اقتصادی یعنی گرفتن محصول کار اضافی و بعضی اوقات حتی قسمتی از کار لازم. معمولا به هنگام به کار بردن ا ین اصطلاح می گویند استثمار فرد از فرد. استثمار ویژه همه جوامعی است که در آن طبقات متخاصم وجود دارد. افراد یک طبقه، طبقه حاکم که صاحب وسائل تولید هستند افراد طبقات دیگر را مورد بهره کشی قرار داده و از ثمره رنج آن ها گنج بر می دارند. پس علت استثمار عبارتست از مالکیت خصوصی بر وسائل تولید ولی اشکال استثمار وابسته است به خصلت آن مناسبات تولیدی که در جامعه حاکم است. بهره کشی از فرد دیگر ملازم با وجود بشر نیست و از آغاز پیدایش جامعه بشری موجود نبوده وجاودانی نیز نخواهد بود. استثمار در نخستین دوران صورت بندی اجتماعی ـ اقتصادی (یعنی کمون اولیه) وجود نداشت و تنها در مرحله تلاش این دوران پدید گشت. پیدایش استثمار معلول عوامل زیر بود: تکامل نیروهای تولیدی که منجر به تقسیم اجتماعی کار و پیدایش اضافه محصول و به دنبال آن ها مالکیت خصوصی و تفاوت درآمدها شد. بر این شا� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 491]
-
گوناگون
پربازدیدترینها