تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1867490837

سرچشمه ازهم گسیختگی های جهانی
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:

سرچشمه ازهم گسیختگی های جهانی وبلاگ > حسینی، دیاکو - در سالهای گذشته، سندروم جهان ناآرام، تشویش و اضطرابی لاعلاج را به کابوس جامعه انسانی تبدیل کرده است. از خرابی های تروریستی، شورش های محلی، پناهجویان آواره ای که کیلومترها از زمین و دریا را برای یافتن پناهگاهی امن طی می کنند تا ورشکستگی های مالی و انشقاق های سرزمینی و انشعاب احزاب سیاسی، قسمت جدایی ناپذیری از عادت های روزانه ما را تشکیل داده اند. به نظر می رسد زیست اجتماعی انسان بر روی سیاره زمین به پیروی از سومین قانون ترمودینامیک به سوی هرج و مرجی غیرقابل کنترل در حال حرکت است.
راندال شوولر از دانشگاه اوهایو، نویسنده کتاب بلندپروازانه "اهریمنِ ماکسول و سیب طلایی: اختلاف جهانی در هزاره جدید" با پیگیری این خط فکری، کوشیده است که دانشجویانش را با کمک این استدلال متقاعد کند: «سیاست بین الملل در حال تغییر شکل از سیستم مبتنی بر پیش بینی پذیری و اصول نسبی پایدار به سیستمی اگر نه ذاتاً غیرقابل شناخت اما بسیار بی نظم و فارغ از تنظیم کننده های رفتاری است. به زبان ژئوپولیتیک، ما در حال حرکت از عصر نظم به عصر انتروپی هستیم». این شیوه تسلیم روشنفکرانه و رادیکال در برابر امواج در هم شکننده تغییرات، به سکه رایج حتی در بین معتبرترین دانشگاهیان جهان تبدیل شده است. نوشتار اخیر استفان والت در نشریه "سیاست خارجی" بطور ساده استدلال می کند که یکی از دلایل به هم ریختگی های سیاسی درون کشورها، تداوم صلح و فقدان جنگ در روابط بین ملت هاست. استفان والت یکی از مورد احترام ترین دانشگاهیان رئالیست جهان است؛ آنقدر واقع گرا که بخوبی می داند همین استدلال او نیز نارسایی هایی در توضیح علل هرج و مرج در جهان و عمدتاً درون جوامع دارد؛ با این وجود ضمن اطلاع از دانش او نسبت به تنوع علت های توضیح دهنده، قصد دارم استدلال اخیر او را تا جای ممکن ضعیف کنم. هدف از این کار، هنرنمایی فکری نیست بلکه لایه برداری از سرچشمه آشوب هایی است که اضطراب کم سابقه ای را به جامعه انسانی تحمیل کرده است؛ آنهم از طریق تیشه زدن به ریشه یکی از به ظاهر متقاعد کننده ترین توضیح های جایگزین. هسته ی مرکزی استدلال والت، بازگشت به مقاله مشهوری از پروفسور "مایکل دش " از دانشگاه نوتردام در شماره بهار 1996 مجله "سازمان بین المللی" با عنوان "جنگ و کشورهای قوی صلح و کشورهای ضعیف؟" است. دش در آن مقاله استدلال کرد که جنگ یا آمادگی برای جنگ نقش مهمی در حفظ صلح و استحکام کشور دارد. به اعتقاد او تهدید نظامی خارجی انسجام کشور را افزایش می دهد چون این تهدیدات، مردم را کنار هم نگه می دارد و احتمال سرکوب انگیزه های جدایی طلبانه و همچنین تثبیت هژمونی حکومتی که باید همه این اقدامات را انجام دهد افزایش می دهد. او انتظار داشت که اولاً اتکاپذیری و دوام کشورهای چند قومی که با چالش های کمتری در محیط بین المللی مواجه هستند کاهش یابد و اگر نه همه آنها ولی اکثر آنها چه بصورت صلح آمیز ( چکسلاواکی) و چه خشونت آمیز ( یوگوسلاوی) گرفتار واگرایی شوند. او از بلژیک ( والون ها)، بلغارستان ( ترک ها در دوبراجای جنوبی)، کانادا ( کبک)، جمهوری چک ( آلمان ها)، رومانی ( ماگیارها)، روسیه، اسلواکی، اسپانیا ( باسک و کاتالون ها) و بریتانیا ( ولز، اسکاتلند و ایرلند شمالی) به عنوان کشورهایی نام برد که انتظار داشت بعد از جنگ سرد، روند تجزیه را آغاز کنند و حداقل تحت چنین فشارهای فروپاشنده ای قرار بگیرند. والت در تایید این دیدگاه می گوید: « اگر حق با دش باشد - که من فکر می کنم هست- اشارات او طعنه امیز و مایوس کننده اند. تقلیل تهدیدات خارجی حرکت نزولی دارند: با کم تر تهدید شدن ما از سوی جهان خارج، میل بیشتری به نزاع داخلی بوجود می آید. حتی بدتر از آن، صلح ممکن است دربردارنده بذر نابودی خودش باشد». اگر واقعا والت و دش حق داشتند، نه تنها جهان امروز ما جای خطرناک تری برای زندگی بود بلکه تلاش برای حفظ صلح و ثبات کمترین انگیزه هایش را از دست می داد. دلایل نقص یک ایده ابتدایی
کانون بحث من در این قسمت، بر محور دو نکته تنظیم شده است. اول اینکه چرا استدلال های مایکل دش و پیرو آن استفان والت درباره تاثیرات فقدان جنگ و تهدید خارجی بر شیوع منازعات داخلی فقط حدی از حقیقت را بازگو می کند و دوم اینکه چرا پیرامون کاهش منازعات بین کشوری و تعدد منازعات داخلی بعد از جنگ سرد گزافه گویی شده است. یک دلیل برای نارسا بودن ادعای دش، کشورهایی است که او برای اثبات ادعایش شاهد گرفته بود. به استثنای یوگوسلاوی و چکسلواکی، هیچکدام از کشورهای مورد اشاره او گرفتار تجزیه صلح آمیز و یا خشونت آمیز نشده اند. نتیجه رفراندوم در کبک که در سال 1995 برگزار شد، رای منفی به جدایی بود. نتایج همه پرسی استقلال اسکاتلند از بریتانیا در سپتامبر 2014 با رای منفی خاتمه گرفت. ارتش آزادی بخش ایرلند نیز در جولای 2005، مبارزات خود را متوقف کرد و با در پیش گرفتن روش های مذاکراتی برای حل اختلافات، تا امروز به آن متعهد مانده است . در اکتبر 2011، اتا سازمان جدایی طلب باسک، فعالیت های خود را علیه مادرید برای همیشه پایان داد و امروز کسی فکر نمی کند که ممکن است در آینده نزدیک بلغارستان، رومانی، بلژیک و سایر کشورهای نامبرده تجزیه شوند. هرگز شرط نخواهم بست که این کشورها به ورطه جدایی طلبی نیفتند اما نه لزوماً بخاطر آنکه جنگ و تهدید خارجی پایان یافته است. طبق یک براورد، از میان 226 رویارویی مسلحانه از دهه 1950 تا 2002 ، بیش از نیمی از انها جنگ های داخلی بودند. آغاز عمل کردن نیروهای گریز از مرکز که درگیری های داخلی و پروسه های جدایی طلبی را تشدید کرده به پیش از پایان جنگ سرد و از میان رفتن سایه تهدید خارجی جهانگستر، بازمی گردد. 70 درصد از کشورهای مستقل شده از 1950 تا امروز ( 82 کشور از مجموع از 117 کشور) بین سالهای 1950 تا قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به استقلال رسیدند؛ یعنی زمانی که هنوز سایه جنگ و تهدید خارجی از بالای سر کشورها کنار نرفته بود. برخی از این کشورها با کمک مبارزات مسلحانه و برخی دیگر صلح آمیز متولد شدند. تشکیل کشورهای جدید همواره با خواست و رضایت گروه های هویتی صورت نگرفته و بنابراین همچنان این استعداد را دارند که در صورت ناتوانی نظام های سیاسی از اجابت درخواست های این گروه ها، منازعات تازه ای را شعله ور سازند. کوشش برای دست و پا کردن واحدهای سیاسی مستقل که بازنمودی از حق تعیین سرنوشت و شایستگی گروه های هویتی برای برخورداری از حکومت و سرزمین است، با میزان خودآگاهی های فرهنگی و سیاسی بر اثر افزایش سوادآموزی و سیر صعودی مطالبه رفاه، انتظارات مدنی و ارتباطاتی که به افراد اجازه می دهد، میزان بهره مندی خود از این نعمات را با سایرین بسنجند، پیوند خورده است. همانطور که شکل شماره 1 نشان میدهد، پس از سده نوزدهم، بی وقفه و بدون توجه به دوره های جنگ و صلح، تعداد کشورها که نمایانگر علاقه مندی به وجود هویت های مستقل و شایسته ی تکریم بواسطه برخورداری از جوامع سیاسی خودبسنده است، رو به فزونی گذاشته است. در این مسیر، مدرکی برای اینکه وجود تهدید خارجی و جنگ مانع از تلاش برای دستیابی به آرمان برپایی خانه ای امن و مرفه برای مجموعه ای از مردم که از طریق همبستگی های قومی، زبانی و نژادی، خود را مستحق آن می دانند، وجود ندارد.

شکل شماره 1: تعداد کشورهای استقلال یافته از 1789 تا 2013
جوامع چند قومی که با مرزهای سخت فرهنگی میان خود، دارای نظام های سیاسی ناکارآمد و درون واحدهای یکپارچه گنجانده شده اند، نسبت به اثرات دوره های جنگ و صلح بر دستیابی به هدف بازتوزیع قدرت سیاسی، خودمختاری و استقلال بی تفاوت اند؛ آنچه آنها را از این تلاش در مواقعی بازداشته و یا تشویق کرده، توانایی و مشروعیت دولت های مرکزی در سرکوب و یا مصالحه با آنهاست. البته همچنان می توانیم این خط فکری را که جنگ زمینه های وحدت سیاسی را در برابر دشمن خارجی فراهم می کند، دنبال کنیم؛ زمانی که 1- اقوام و گروه های مختلف در باره شیوه اداره کشور، متفق القول باشند 2- گروه ها و اقوام موجود در کشور همدلی کافی با یکدیگر به منظور دفع خطر داشته باشند؛ دولتی که به شکل نابرابری مواهب سیاسی و اقتصادی را به سود یک گروه هویتی توزیع و تضمین می کند، دشمن بزرگتری در مقایسه با مهاجم خارجی درنظر گرفته خواهد شد و در نتیجه 3- هیچیک از گروه های ناراضی جنگ را فرصتی برای تضعیف سایر گروه ها و یا دولت مرکزی مستبد نبیند. در غیر اینصورت، جنگ و تهدید بیرونی نه تنها عامل وحدت بخش نخواهد بود بلکه به عنوان امتیازی بالقوه و مطلوب برای موازنه های سیاسی داخلی نگریسته می شود. حمایت کردها از نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده در شکست دادن صدام حسین و یا کازاک های روسیه و اوکراین که در طول جنگ دوم جهانی با ارتش نازی متحد شدند و همینطور پشتیبانی قوم منچو از مهاجمان ژاپنی در 1931 در حمله به چین، تنها چند نمونه از مصادیق استراتژی بهره گیری ناراضیان داخلی از جنگ برای بازیابی موقعیت سیاسی است. بری پوزن در بررسی پیرامون « معمای امنیت و منازعات قومی» در بیشتر از دو دهه پیش، نشان داد که چگونه پروسه فروپاشی امپراتوری شرایطی را در میان گروه های هویتی درون ساختار سیاسی فروپاشیده ایجاد می کند که توانایی های دفاعی و تهاجمی تفکیک ناپذیر می شوند و در نتیجه، همواره تهاجم به دفاع ارجحیت می یابد. بعلاوه پیشرفت های غیرمنتظره در شکل دادن به ساختار دولت، پنجره های فرصت و آسیب پذیری را ] برای این گروه های داخلی[ می گشاید. او بخوبی استدلال کرد که این عوامل نفوذ نیرومندی بر چشم انداز منازعه دارند. او به تحلیل گران هشدار داد که «بدون توجه به سیاست داخلی گروه هایی که از دل امپراتوری ها ( و یا هر سامان سیاسی دیگری که گروه های ناهمساز هویتی را مبتنی بر زور برگرد هم آورده است) برخاسته اند، تحلیل گرانی که تمایل دارند، بسیاری از به هم ریختگی ها را در جاهای دیگری جستجو کنند چه در طبیعت ویژه گروه های هویتی و یا انگیزه های کوتاه مدت رهبران برای بازی با کارت ملی گرایی برای قدرت شان، نیازمند درک معمای امنیت و نتایج آن هستند». او بخوبی در توضیح این موضوع موفق بود که « گروه های جدیداً مستقل باید تعیین کنند که گروه های همسایه یک تهدید هستند یا نه». در بسط دیدگاه پوزن می توان به جای تمرکز بر فروپاشی امپراتوری، هر ساختار سیاسی اقتدارگرا و غیردموکراتیکی را جایگزین کرد که گروه های گوناگون هویتی را بالاجبار تحت قوانین یکجانبه و غیرمنصفانه نگه داشته و به محض درهم پاشی و یا نزدیک شدن به این مرحله، با فعالیت مضاعف این گروه ها برای ارتقای منزلت خود در سلسله مراتب سیاسی قدرت داخلی، شکست دادن و به تسلیم واداشتن دولت مرکزی مشایعت می شوند. در سوی دیگر، دوران صلح، اگر دولت بتواند از آن به منزله مجالی برای بازطراحی سامان سیاسی، قوانین و مقررات توزیع ثروت و قدرت سود بجوید، می تواند در تاریخ خود را منادی دوران رونق اقتصادی، همبستگی و شکوفایی میان اقوام و گروه های هویتی به ثبت برساند. سوئیس، نروژ، و آفریقای جنوبی در طول دوران "صلح طولانی" میانه 1945 تا امروز و برخی مانند امارات متحده عربی و سنگاپور، در مدتی کوتاه تر به کشورهایی بدل شدند که تنوع قومی، مزیتی دموگرافیک برای حفظ این پیشتازی به آنها بخشیده است.
ادعاهای مایکل دش و استفان والت در امتداد مباحث رایج در جهان غرب تحت تاثیر این عقیده است که به دنبال گسترش تسلیحات هسته ای، تغییر نیروهای تولید و از میان رفتن مزایای جنگ بر فواید صلح، جنگ های بین کشوری اغلب منسوخ شده و جنگ های داخلی شدت گرفته اند. مطالعات آماری این ادعا را به چالش می گیرد. همانطور که شکل شماره 2 نشان می دهد، تشدید جنگ های بین کشوری میانه سال 1970 تا 1990 عمدتاً استثنائات و نوسان هایی در میان میانگین نرخ وقوع جنگ مشابه با سالهای 1990 تا 2007 میلادی است. این دوره کوتاه چنان ناپایدار است که به دشواری می تواند ما به این نتیجه برساند که جنگ های بین کشوری به پایان دوران خود نزدیک شده اند.

شکل شماره 2: شمار منازعات بین کشوری از 1946 تا 2007
به همین ترتیب شکل شماره 3 حاوی این هشدار است که افزایش ناگهانی منازعات داخلی میانه سالهای 1987 تا 1993 تحت تاثیر پس لرزه های فروپاشی جهان کمونیسم، کمتر از آن قابل اتکاست که بتواند بنیان فکری مناسبی برای تشخیص جایگزینی جنگ های داخلی با جنگ های بین کشوری تدارک ببیند. میانگین وقوع جنگ های داخلی در سالهای 2000 تا 2007 همچنان کمتر از نرخ جنگ های داخلی بین سالهای 1970 تا 1990 میلادی است.

شکل شماره 3: شمار منازعات داخلی در میانه سال های 1945 تا 2007 شکل شماره 4 شمار منازعاتی را نشان می دهد که با مداخلات خارجی همراه است. مطابق با این نمودار ( انتشار یافته توسط گزارش امنیت انسانی در سال 2012)، میانگین میزان مداخلات خارجی پس از سال 2003 افزایش چشمگیری در مقایسه با سالهای 1950 تا 2000 دارد و می باید متاثر از بازتوزیع قدرت جهانی و ناتوانی قدرت های بزرگ در کنترل کامل بر کشورهای درگیر شده در منازعات ، عدم توافقات ژئوپولیتیکی میان آنها و سودمندی جنگ های نیابتی به جای جنگ های مستقیم باشد. این نکته به مسئله مهم دیگری هم اشاره دارد که عبارت است از توانایی کشورها در خاتمه دادن به منازعات داخلی. طبیعتاً با رسیدن به این نقطه از دیدگاه ناامید کننده دیگر فاصله خواهیم گرفت که تعدد منازعات داخلی را روایتی از به چالش گرفته شدن اقتدار و توانایی دولت ها و فرارسیدن عصر بازیگران سیاسی و نظامی محلی و خارج از کنترل کشورها معرفی می کند.

شکل شماره 4: شمار منازعات داخلی با مداخله خارجی بین سالهای 1946 تا 2007 جنگ های داخلی تنها یکی از محورهایی است که باید برای پاسخ به ادعاهای دش و والت مورد بررسی قرار بگیرد. مورد دیگر عبارت است از افزایش عملیات های تروریستی که نظم های سیاسی را به مبارزه می طلبد؛ هرچند که گاهی به دلیل دلبخواهانه بودن تعریف تروریسم، مرز میان این دو از بین می رود. قبل از آنکه توضیح بدهیم چرا درباره خطر تروریسم در زمانه ما مبالغه شده، به طول مدت زمان جنگ های داخلی و درس هایی آن برای ارزیابی وضعیت تروریسم در جهان بازگردیم. نمودار شماره 5 طول مدت منازعات داخلی را در بین سالهای 1989 تا 2007 نشان می دهد. این دوره که یکی از پرشمار ترین فروپاشی های سیاسی بعد از دومین جنگ جهانی را دربرمی گیرد، با منازعاتی درون کشورها همراه بوده که تنها یک درصد از آنها توانسته اند بیش از 5 سال به طول بیانجامند. 75 درصد از جنگ های داخلی در کمتر از یک سال پایان گرفته اند. این موضوع یادآور توانایی دولت ها در حل اختلافات داخلی و همچنین ناتوانی گروه های شورشی در تضمین منابع ضروری برای بقا و ادامه مبارزات است.

شکل شماره 5: طول مدت منازعات مسلحانه داخلی از 1989 تا 2007 برخی از این گروه های شورشی در رده گروه های تروریستی بنا به تعاریف رایج از سوی دولت ها نیز قرار می گیرند. نقش دولت ها در حمایت از گروه های تروریستی صرفا به آن دسته از گروه های مسلحی نیست که سعی در دستیابی به اهداف سیاسی درون قلمروهای معینی دارند. این حمایت ها مشمول گروه هایی نیز می شود که در ابعاد فراسرزمینی فعالیت می کنند. اغلب گروه های تروریستی که می شناسیم، قادر نیستند با قطع حمایت های مالی، تامینی و سیاسی دولت ها، مدت زیادی به حیات شان ادامه دهند. دولت ها به این دلیل از گروه های تروریستی به زیان سایر کشورهای رقیب یا دشمن حمایت می کنند که اولاً نسبت به جنگ مستقیم و بی واسطه کم هزینه تر بوده و ثانیاً تصور می کنند که می توانند رد پای حامیانه خود را از این گروه ها محو کنند. بیم دولت ها از جنگ مستقیم و پیامدهای عدم قطعی آن در عصر تسلیحات هسته ای از یک طرف و برابری نسبی قدرت کشورها به دنبال بازتوزیع قدرت جهانی از طرف دیگر؛ به نحوی که به کشورها اجازه نمی دهد، به پیروزی های قطعی و سریع دست بیابند، حمایت از گروه های تروریستی و سایر اشکال جنگ نیابتی را تشویق می کند. با وجود این جذابیت، برخلاف ادعای دانشمندان و سیاستمدارانی که خبر از وارد شدن ما به عصر تازه ای می دهند که تروریسم جز لاینفک آن است، این شیوه مبارزه و رقابت قدرت، وجه غالب خشونت در جوامع انسانی نیست. شکل شماره 6، افت چشمگیر پس از ارتفاع گرفتن کوتاه مدت تروریسم را بعد از سال 2000 نشان می دهد. با آغاز جنگ داخلی در سوریه، یکبار دیگر جهان شاهد افزایش حملات تروریستی بود اما تقریباً همه این حملات متمرکز بر داعش و یا سایر سازمان ها و افراد وابسته به آن بوده و لاجرم نمی تواند حکایت از یک روند جهانی داشته باشد.

شکل شماره 6: حوادث تروریستی در جهان بین سالهای 1968 تا 2009
چرا تروریسم ناپایدار و ناموفق است؟ رابرت پیپ از دانشگاه شیکاگو، در تحقیقی تحسین برانگیز نشان داد که اغلب گروه های تروریستی پاسخی به اشغال گری هستند و از آنجایی که اشغال گری، الگوی رفتاری رایجی در سیستم بین المللی نیست، تروریسم با وجود همه غوغاهای رسانه ای و تاکتیک هایی که ابراز خشم و نفرت پراکنی را همه جا حاضر به نمایش می گذارد، به معنای واقعی جهانشمول نیست. مکس آبرامز از دانشگاه لس آنجلس، در مقاله تامل برانگیز « چرا تروریسم کار نمی کند؟» در مجله معتبر "امنیت بین الملل" یکی از اعتقادات رایج را به چالش گرفت. او با در نظر گرفتن 28 مورد از گروه های تروریستی و اهداف شان، برخلاف داده های رایج، استدلال کرد که گروه های تروریستی در اغلب موارد در رسیدن به اهداف از طریق حمله به مراکز غیرنظامی ناموفق بوده اند. در مطالعه او، کمتر از 10 درصد از اهداف تروریستی محقق شده اند. دولت هایی که هدف تروریسم قرار می گیرند به ندرت حاضرند تن به خواسته های آنها بدهند؛ چون از این می ترسند که این گروه ها یا دیگر گروه های هم کیش با بهره جستن از این فرصت به دنبال زیاده خواهی های بیشتر باشند. در کشورهای دموکراتیک که هدف تروریسم قرار می گیرند، مقابله با تروریست ها به یک ارزش انتخاباتی نیز تبدیل می شود و ممکن است سپردن امتیازات و مصالحه با تروریست ها از طرف احزاب رقیب به عنوان ضعف تلقی شده و به یک شکست سیاسی بیانجامد. همانطور که در سطور گذشته گفتیم، تروریسم با حمایت های دولتی درهم پیچیده است و در این رابطه، دلایل دیگری نیز در شکست محتوم تروریسم وجود دارد: دولت های حامی تروریسم، ناگزیر با ترس دائمی نسبت به افشا شدن ردپای حمایت هایشان از این گروه ها و در معرض انتقام بودن، کشورهای زخم خورده از تروریسم زندگی می کنند. بعلاوه آنها همیشه از این بابت که کشورهای دشمن با طراحی، تجهیز و سازمان دهی گروه های تروریستی مشابه به سراغ آنها بیایند، نگران هستند. دو دلیل دیگر را در همین رابطه، باید اضافه کنیم: کشورهای حامی تروریسم چاره ای جز در پیش گرفتن احتیاط نسبت به تبدیل شدن جنگ های نیابتی ( اعم از به استخدام گرفتن گروه های تروریستی، شورشی و ...) به جنگ های مستقیم با کشورهای هدف ندارند. در اینصورت ممکن است، هدف از جنگ های غیرمستقیم و حمایت از گروه های تروریستی که عبارت است از اجتناب از جنگ های مستقیم و سپردن این مسئولیت به بازیگران دیگر با هزینه کمتر، خود را نقض کند. از این گذشته، هیچ دولتی نمی تواند ادعا کند که قادر است بطور تمام و کمال بر گروه های تحت امر خود کنترل داشته باشد. نه تنها این گروه ها تنها با مقداری اطمینان به خود پس از تامین مالی و تسلیحاتی ممکن است اهداف خود سرانه ای را در سرپیچی از کشور حامی دنبال کنند بلکه خطر این عدم کنترل هنگامیکه صحبت از احتمال دستیابی این گروه های سرکش به تسلیحات کشتار جمعی به میان می آید، اهمیت واقعی خود را نشان می دهد. همانطور که آبرامز در تحقیقاتش نیز در پاسخ به این پرسش که چرا با وجود این آمار ناکامی همچنان گروه های تروریستی به بقایشان ادامه می دهند، پاسخ داد، این گروه ها درباره توانایی هایشان پیرامون کاربرد زور برای تغییر خط مشی سیاسی مبالغه می کنند. از دید آنها اگر شیوه های تروریستی در دستیابی به اهداف متوسط نیز کارآمد باشد، به اندازه اهداف عالی ارزشمند است و نهایتاً حتی اگر تروریسم بخوبی جواب ندهد، در کارآمدی، نسبت به سایر جایگزین ها از جمله تظاهرات مسالمت آمیز همچنان برتری دارد. در اینجا می توانم شما را به چند نتیجه ساده هدایت کنم: نخست آنکه تروریسم تابعی از روابط بین الملل در همان اشکال سابقی است که از مناسبات بین دولت ها می شناسیم؛ بی آنکه وارد سرزمین ناشناخته ها شده باشیم. بدین صورت که شکل گیری انگیزه های تروریستی از عملکرد دولت ها در داخل و یا در روابط با هم آغاز می شود و اصلاح آن بگونه ای که انگیزه های تروریسم و خشونت را برای رسیدن به مقاصد سیاسی از میان بردارد، کاملا میسر است. در ارتباط دیگر، تروریسم با حمایت دولت ها درهم آمیخته؛ بطوریکه به دشواری گروه های تروریستی بدون حمایت های آموزشی، مالی و تامینی دولت هایی که می کوشند با پرهیز از منازعات بین کشوری، همان اهداف را از طرق کم هزینه تر تعقیب کنند، می توانند به مدت زیادی به حیات شان ادامه دهند. خلاصه آنکه ما در عصر پایان اقتدارهای ملی و آغاز دوران قرون وسطی گرایی جدید که گروه های تروریستی و ارتش های خصوصی در قلب آن هستند، قرار نداریم.حداقل به این معنا که ماهیت کشورها از اعتبار ساقط نشده بلکه موضوع در نحوه توافق میان نیروهای تعیین کننده برای احیای نظم درون کشورها و در میان آنهاست. ناسیونالیسم و مطالبه امنیت در برابر ناملایمات اقتصادی و نظامی و حتی صورت های ساده تر زندگی اجتماعی مانند اشتغال و بیمه، هنوز دلایل نیرومندی برای ظهور دولت های قوی و احزاب طرفدار بازگشت به شوکت دولت ها که با کنترل های مرزی، سخت گیری های مهاجرتی و انواع سیاست های حمایتی همراهی می شود، ارائه می کنند. تمام دلایلی که در بالا اشاره شد، نشان می دهد که دولت ها نه تنها می توانند بلکه به شدت تمایل دارند که درباره اقدامات شان در حمایت از تروریسم مصالحه کنند و معمولاً نیز چنین می کنند. ما بجای جستجوی نقطه جابه جایی اعصار باید در جستجوی دلایل موجه تری باشیم که خشونت و از هم گسیختگی را توضیح می دهد.
مشکل کجاست؟
"گذار ناتمام" مفهومی است که برای توضیح از هم گسیختگی ها به آن نیاز داریم. مقصود از گذار ناتمام در بازتوزیع قدرت میان کشورها ( در یک ساختار فرضی عمودی)، اشاره به همزمانی این واقعه بدون رژیم ها، نهادها و سازمان های متناسب و مقتضی دارد و در بازتوزیع قدرت در میان کشورها و بازیگران غیرکشوری ( در یک ساختار فرضی افقی) بازگو کننده عدم تناسب بین اصول و نظام های کشورداری در عصر قدرتمندتر شدن شهروندان است. بازتوزیع قدرت جهانی که به یاری تکنولوژی ارتباطات و حمل و نقل، سوادآموزی و افزایش مهارت های تحلیلی افراد به لایه های پایین تری از کشورها نیز تسری یافته از یک طرف و عدم تناسب رژیم ها، سازمان ها و الگوهای رفتاری که این حد از پراکندگی قدرت را سازمان دهی کند از طرف دیگر، کلید درک ازهم گسیختگی های جهانی است. ما باید در پرسیدن این سوال وسوسه شویم که آیا از هم گسیختگی، یک ویژگی کوتاه مدت همزمان با دوره گذار در بازتوزیع قدرت جهانی نیست؟ و اگر اینطور باشد باید انتظار باشیم که قطعیت قطب بندی های جدید که ممکن است سالهای بیشتری نیز طول بکشد، از هم گسیختگی را بار دیگر به زیر سلطه نظم درآورد. تا آن زمان، زوال تدریجی ایالات متحده در برابر ظهور قدرت های جدید اما کوچکتر در دنیایی که تاثیرگذاری مستلزم برخورداری از یک کشور پهناور، جمعیت انبوه و ثروت افسانه ای نیست، کنترل را به یکی از دشوارترین رسالت های جهانی بدل ساخته است. هیچ کشوری نمی تواند با هر درجه از بهره مندی قدرت، تمام مسائل واجد اهمیت را هدایت کند. این نمی تواند بدان معنا باشد که برخاستن یک رژیم رفتاری دسته جمعی که شامل به اشتراک گذاشتن اطلاعات، نیروهای نظامی و پلیسی است نیز قادر به انجام آن نخواهد بود. بی آنکه ساده لوحانه اشتباه کنم، نسبت به کسب چنین موفقیتی خوش بین نیستم. از آنجایی که همکاری در وضعیت آنارشی به ندرت اتفاق می افتد، دولت ها با دیوار بلندی از بی اعتمادی و خودخواهی همچنان خود را از مزایای همکاری محروم خواهند کرد؛ مگر آنکه تعداد بیشتری از قدرت های بزرگ با ادامه هزینه های وضع موجود به ضرورت همکاری پی ببرند؛ همانطور که خطر شلیک هسته ای ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی را به همکاری فراخواند. بازتوزیع قدرت جهانی در میان کشورها به یک صورت دیگر نیز بر ازهم گسیختگی موثر است. در حالیکه قدرت های بیشتری در سیستم، در فاصله اندکی از یکدیگر در حال تقلا برای بدست اوردن جایگاه متناسب در چینش دوباره سلسله مراتب هرم جهانی هستند، انگیزه های همکاری به درجه نازل تری کاهش یافته است. بالا رفتن هزینه های جنگ های عمده، بواسطه وجود تسلیحات هسته ای و دشواری در تبدیل کردن پیروزی نظامی به پیروزی سیاسی، کشورها را تا حدی نسبت به اینکه دیگر بازیگران تمایلی به جنگ های بزرگ ندارند، اطمینان داده است. به همین سبب، مرزهای جسارت فراخ تر از گذشته، فضای جولان بیشتری برای کشورها گشوده است. ( در اینجا فرصت ندارم تشریح کنم که چرا وجود این اطمینان برای صلح جهانی به مراتب خطرناک تر از زمانی است که چنین اطمینانی به نیات جنگ طلبانه وجود ندارد؛ اما چنین واقعیتی نیز وجود دارد) بخشی از این جسارت، در اجتناب از همکاری و امید بستن به عقب نشینی بازیگران رقیب متبلور می شود و در طرف دیگر در افزایش خویشتن داری و مرزهای تحمل در رفتارهای نامطلوب.
بازتوزیع قدرت میان کشورها و بازیگران غیرکشوری، علت پیچیده تری برای از هم گسیختگی های جهانی است. در طول تاریخ مدرن پس از سده شانزدهم، هرگز سه منبع قدرت شامل "دانش"، "ثروت" و "اطلاعات" در اختیار افراد نبوده است: دانش به خود و آگاهی نسبت به انتظاراتی که از راه قیاس بدست آمده است؛ ثروتی که بطور عادلانه تری - البته نه چندان رضایت بخش- در معرض افراد قرار دارد و اطلاعاتی که از طریق تکنولوژی ها و سوادآموزی، انحصار برخورداری آنرا از دستان دولت ها خارج کرده است. یکی از مظاهر این بازتوزیع قدرت افقی، انباشت انتظارات و اغلب نارضایتی شهروندان از شیوه های کشورداری و در وجه افراطی تر در ضدیت با نفس اقتدار حکومتی است. تظاهرات ضد جنگ، تجمع هواداران محیط زیست و پلاکاردهایی که در اعتراض به سازمان ها و اتحادهای بین المللی بالا رفته اند، پیامد دموکراتیک این بازتوزیع قدرت هستند در حالیکه حملات ترویستی و شورش گری اشکال غیردموکراتیک آن شمرده می شوند.
اگر این دو عرصه بازتوزیع قدرت در وضعیت اتخاذ نگرشی ایستا به آن مشاهده شود، چاره ای جز پذیرفتن انتروپی بجای نظم و فرارسیدن عصر جدید باقی نخواهد ماند اما اگر اراده های سیاسی به سمت سازگاری، اصلاح و بازسازمان دهی به حرکت در آیند، خواهیم دید که راه خروج از آشوب و ازهم گسیختگی از آنچه تصور می کنیم به ما نزدیک تر است. جهان نه به جنگ های بیشتر بلکه به گفتگوهای دموکراتیک نیاز دارد و بازخورد بیرونی آن چیزی نیست جز بازگرداندن موازنه قوای مذاکره شده میان قدرت های بزرگ و با در نظر گرفتن مطالبات قدرت های کوچکتری که ضعف آنها همانند گذشته به کنار گذاشته شدن از نظام های جهانی منجر نخواهد شد. در مقایس سیاست های کشوری که اثرات بازتوزیع قدرت افقی را ملاحظه می کند، دولت ها گریزی از تعریف مجدد از اصول و مقررات کشورداری بگونه ای که تعلقات هویتی شمار بیشتری از شهروندان را به رسمیت می شناسد و به انتظارات آنها بها می دهد، ندارند. نا/کارآمدی نظام سیاسی در جلب توافق عمومی و نا/کارآمدی نظام جهانی در جلب رضایت قدرت های نوظهوری که خود را شایسته و مستحق جایگاهی رفیع تر می دانند، اهمیت تعیین کننده تری برای آغاز منازعات اعم از منازعات داخلی دارد تا شرایط عمومی جنگ و صلح در نظام جهانی؛ همانطور که در دو دهه گذشته اینگونه بوده است.
سه شنبه 22 تیر 1395 - 15:30:41
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]
صفحات پیشنهادی
تقدیر از دو دریانورد بوشهری در روز جهانی دریانورد
تقدیر از دو دریانورد بوشهری در روز جهانی دریانورد دو دریانورد بوشهری به عنوان دریانوردان نمونه کشور تقدیر شدند به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از بوشهر همزمان با روز جهانی دریانورد در مراسمی از 50 دریانورد نمونه کشور از جمله دو دریانورد بوشهری احمد هوشیارروز قدس روز نابودی صهیونیسم جهانی در اندیشه و عمل است - سایت خبری تحلیلی قم پرس
حجت الاسلام سید عبدالله قدمی در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه در کرمانشاه روز قدس را یادآور عظمت و دوراندیشی امام خمینی ره دانست و عنوان داشت روز قدس رسوایی و سرافکندگی استکبار و جنایات رژیم صهیونیستی و آمریکا را به جهانیان نشان می دهد مدیر مدرسه امام خمینی ره شهرستان هرسمسیرهای راهپیمایی روز جهانی قدس در شهرستانهای کرمانشاه اعلام شد
مسیرهای راهپیمایی روز جهانی قدس در شهرستانهای کرمانشاه اعلام شد شناسهٔ خبر 3699243 - پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۵ - ۲۲ ۳۴ استانها > کرمانشاه jwplayer display inline-block; کرمانشاه- مسیرهای راهپیمایی روز جهانی قدس در شهرستانهای استان کرمانشاه اعلام شد به گزارش خبرنگار مهر تمهفاصله اساسی با استاندارد جهانی - پایگاه خبری رسانه قانون
نهاد Akamai که یکی از معتبر ترین نهادها در حوزه رصد اینترنت درجهان است گزارش فصلی خود برای فصل اول سال ۲۰۱۶ را منتشر کرده است این گزارش مختص بررسی وضعیت جهانی سرعت اینترنت است که از اهمیت بسزایی برخوردار است قانون - روز گذشته نهاد Akamai که یکی از معتبر ترین نهادهای بین المللینصرالله به مناسبت روز قدس سخنرانی می کند - پایگاه اطلاع رسانی جبهه جهانی مستضعفین
به گزارش جبهه جهانی مستضعفین خبرگزاری تسنیم به نقل از المنار نوشت حزب الله لبنان مراسم بزرگداشت روز جهانی قدس را لغو کرد بر اساس این گزارش نصرالله فردا جمعه ساعت ۱۷ ۳۰ دقیقه به وقت لبنان ۱۹ به وقت تهران به صورت تلویزیونی با مردم گفتگو می کند حزب الله پیش از این از عموم مردروز جهانی قدس گرامی باد
سجاد علیپور ۱۰ ۰۴ ۱۳۹۵ -وحدت و همبستگی مسلمانان پیام اصلی روز جهانی قدس
فرمانده سپاه ناحیه تویسرکان گفت پیام اصلی روز جهانی قدس ایجاد وحدت و همبستگی بیشتر مسلمانان و آزادیخواهان جهان برای رویارویی با ستمکاران و ظالمان غرب و شرق است سعید سعیدی در گفتگو با خبرنگار بسیج در تویسرکان با دعوت از مردم روزه دار و مؤمن تویسرکانی برای هرچه با شکوه تر برگزارنشست خبری هفته سوم لیگ جهانی والیبال برگزار شد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما در این نشست سرمربیان تیم های ملی آرژانتین ایران ایتالیا و صربستان حضور داشتند و هر یک در خصوص نوع مسابقات و سطح بازیها توضیحاتی را ارائه کردند در این نشست ناظر فدراسیون جهانی چروچیچ ناظر لهستانی فدراسیون جهانی ضمن خیر مقدم و تشکر از رساننرخ لحظه ای انواع کالاهای جهانی در بازارهای بین المللی در تاریخ 10 تیر - شبکه اطلاع رسانی اتحادیه طلا جواهر و
نرخ لحظه ای انواع کالاهای جهانی در بازارهای بین المللی در تاریخ 10 تیر در بازارها و طی معاملات روز جاری بدین شرح تعیین و اعلام گردید نرخ لحظه ای انواع کالاهای جهانی در بازارهای بین المللی محصول قیمت زنده تغییر کمترین بیشترین زمان پنبه 63 84 0 0 63 1 64 06 ۱۴ خرداد شکر 18 76دیدار امروز ایران-صربستان در لیگ جهانی والیبال / ایران به مرحله نهایی می رسد؟ + جدول
هرچند آمار و ارقام شانس ایران را برای صعود بالا نشان می دهد اما یک واقعیت تلخ در مورد پیروزی های ایران وجود دارد آن هم اینکه ایران یک بازی را 3-2 برده و از آن 2 امتیاز گرفته ایران اگر در تعداد برد با تیم های دیگر در یک رده قراربگیرد ان موقع زمان محاسبه امتیازهاست که ایران یک-
گوناگون
پربازدیدترینها