واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: سپهری این عذاب را دوست داشت. لحظهای در خاك ماند، ایستاد، تجربه كرد، حركت كرد و بهدنبال شرق گمشده بهراه افتاد در این دورانها ترانههای ژاپنی... به مناسبت سالروز تولد سهراب سپهری سهراب سپهری پانزدهم مهرماه 1307 در كاشان متولد شد و چند ماهی پیش از كودتای 28 مرداد، در خردادماه 1332 دوره نقاشی دانشكده هنرهای زیبا را به پایان رسانید؛ علاقه به شعر و نقاشی در سهراب به موازات هم رشد یافت چنان كه پا به پای مجموعه شعرهایی كه از او به چاپ میرسید، نمایشگاه های نقاشی او هم در گوشه و كنار تهران برپا میشد و او گاهی در كنار این نمایشگاهها شب شعری هم ترتیب میداد؛ تلفیق شعر و نقاشی در پرتو روح انزوایی و متمایل به گونهای عرفان قرن بیستمی، هم به شعر او رقت احساس و نازك بینی هنرمندانه ای میبخشید و هم نقاشی او را بهنوعی صمیمیت شاعرانه نزدیك میكرد. تخیل آزاد، سوررئالیسم خفیف، جستوجوی روابط متعارف اشیاء، مفاهیم آمیخته با خیالپردازی از مشخصه های آشكار شعر سپهری است. همین ویژگیهاست كه در نظر برخی وی را به تمایلات سبك هندی و قابلیت مقایسه با بیدل دهلوی، شاعر عارف و خیال پرداز سده دوازدهم هند نزدیك كرده است. سهراب ابتدا در دهه 1330 به عنوان نقاشی نوپرداز به شهرت رسید، كار شعر را هم از همان ایام آغاز كرده بود. نخستین مجموعه شعر او «مرگ رنگ» در سال 1330 به چاپ رسید. «زندگی خوابها» را در سال 1332 و «آوار آفتاب» و «شرق اندوه» هر دو را به سال 1340 عرضه كرد. در این مجموعههای نخستین او گهگاه طنین صدای نیما یوشیج به گوش میرسید اما مجموعههای بعدی یعنی «صدای پای آب»، «مسافر» و بهویژه «حجم سبز» كه در سال 1346 انتشار یافت، هیچ صدایی جز صدای آشنای خود او نیست؛ هرچند برخی در واپسین شعرهای سپهری رنگی از زبان اندیشه فروغ را دیده و در نتیجه از پارهای جهات شهرت آن دو را قابل مقایسه دانسته اند. مجموعه این هفت كتاب به همراه یك كتاب دیگر او به نام «ما هیچ، ما نگاه»، كه قبلاً نیز منتشر شده بود در سال 1356 یك جا در مجموعه ای با عنوان هشت كتاب به چاپ رسیده كه بعد از آن بارها تجدید چاپ شده است. سهراب با استفاده از صداها و كلمات، موسیقی میآفریند، موسیقی نرم و رویا برانگیز شعر سهراب با هیچ شاعر، دیگری اشتباه نمیشود و همین امر هنجار برجسته سبك او را بهویژه در كارهای اخیرش مشخص میكند. پیوند كلمات و همنشینی تصویرها در شعرهای او بدیع و پاكیزه از كار در آمده است. سپهری روز اول اردیبهشت ماه 1359 در اثر ابتلای به بیماری سرطان خون درگذشت. با آن كه شعر وی حاوی فضیلتهای گمشده انسانی بود در زمان حیاتش مقبولیت عام پیدا نكرد، اما بعد از انقلاب و بهویژه از دهه 1360 به بعد گروهی از شاعران و منتقدان به شعر وی روی آوردند و بر شعرش نقد و تفسیر نوشتند. سپهری از نگاه دیگران احمدرضا احمدی روزهای معصومآلودهای بود و سهراب هر روز با حجب این روزهای آلوده را عبادت میكرد. و تلاش داشت در سیر و سفرش به روز. ما یكدیگر را باور كنیم. و سپهری روزی دوباره جوان شود. ولی چگونه، غیور تنهایی میتواند با بودن روز و شب به مصاف رود. آن هنگام است كه انسان از شعر بودن زمین خانهاش دلگیر و ناامید میشود و به جهان پناه میبرد و در كهكشان با همراهی امید و ناامیدش دیدار میكند. میدانم عذاب سختی است كه انسان ناامید از مكان خانهاش در كل جهان غرق شود ولی سپهری این عذاب را دوست داشت. لحظهای در خاك ماند، ایستاد، تجربه كرد، حركت كرد و بهدنبال شرق گمشده بهراه افتاد در این دورانها ترانههای ژاپنی را تجربه كرد. آوار آفتاب حكمت این دوران است. اخوان ثالث از كارهای سهراب سپهری در «هشت كتاب» چهار پنج شعرش بد نیست. بسیار نازكانه و لطیف است و به نظر من از بسیاری جهات تحت تاثیر شعرهای اخیر فروغ فرحزاد. او در ابتدا همه نو آوری و اسلوب بازیها را آزمود. این اواخر كه راهش را پیدا كرد. ولی سهراب سپهری مرد نجیب و محجوبی بود و نقاش بسیار خوبی. این چند شعر آخرش كه شباهتهایی هم با كار فروغ دارد، خوب است. او در این چهار، پنج شعر اخیرش توانسته است برای خود زبان خاصی پیدا كند. با لطافتی كه از عرفان بودایی هند مایه میگیرد و در تصویری كه از یك نقاش برمیآید مطالبی را بهصورت زیبایی بیان كرده است، ولی بقیه شعرهایش قابل توجه نیست. بهنظر من فقط تجربهای نا موفق است و اما مرگ زودرس او با توجه به شعرهای اخیرش و مخصوصا نقاشیاش واقعه تاسفانگیزی برای هنر معاصر است. فقط این چند شعر اخیرش كه میتواند پیامی را به خوانندهاش ابلاغ كند. چون یكی از هدفهای شعر ابلاغ پیام است، بدین معنی كه مثلا» من - یا شما چیزی را در دلم، ذهنم (با تاثیری و احساس و اندیشهای) پیدا كرده ایم و میخواهیم آن را در میان بگذاریم. او در اشعار قبلیاش بیهوده به اینطرف و آنطرف میگشت و میخواست كاری انجام دهد كه دیگران انجام نداده بودند، ولی همانطور كه قبلا هم گفتم نجیب بود و چون برای كارش اصالتی قائل بود، دوباره بر سر جای اولش، سادگی برگشت و كوشید تا در این اشعار آخرینش به مردم نزدیك شود. حمید مصدق سپهری با هنر نقاشی هم آشنا بود. من در شعرهای او كه به آنها علاقهمندم بیشتر تصاویر نقاشی را میبینم. در شعرش بیشتر نقاش بود، همانطور كه در نقاشی بیشتر شاعر بود. تابلوهایش با كار نقاشان معاصر تفاوتهای خاصی داشت. همه تصدیق داشتند كه نمایشگاههای نقاشی او یك نوع بیان شاعرانه است. او از عرفان هند تاثیر كمتری گرفت و بیشتر متاثراز عرفان شرق بهطور كلی و بهخصوص چین و ژاپن است. او سفرهایی به این كشورها داشت،در نخستین كتابهایش هم چنین چیزهایی را میتوانیم ببینیم. من فكر میكنم كه سپهری در شعرهایش بیشتر به بیان حالات روحی و احساسی خودش میپردازد و به این ترتیب میخواهم بگویم كه او الزاما» قصد بیان یك مكتب عرفانی را نداشت. در كارهایش ما بیشتر تجلیات شخصیت خود سپهری را میبینیم. او چون نقاش بود گاهی در تصویرگری بهنوعی نابی و عامی خاص میرسد. در كتابهای اولیه سپهری شما از وزن نشانههای چندانی نمیبینید، بیشتر نثر شاعرانه است. در كارهای آخرش است كه با خاصیت وزن آشنا میشود. ما در كارهای آخرش میبینیم كه وزنهای نیمایی را به كار میبندد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 515]