واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: الگو و انگاره شخصیتی، شناختی، هیجانی و رفتاری نقش نخست فیلم («اره») به بهترین و گویاترین گونه، بیانگر دید تونلی و توجه و تمرکز جزیرهیی یک جانی شکنجه گر و... شتاب بخشیدن به درمان با سینما آیینه تمام نمای آسیب شناسی روانی فیلم یگانه و بی همتای «رگبار» بهرام بیضایی میتواند مراجعان و بیماران دچار ویژگیهای ژرف و پررنگ و اختلال شخصیتهای کلاستر C و D و به ویژه شخصیت پرهیزگرا - مردم گریز (اوویدنت) را درباره ویژگیها و اختلال شخصیت خودشان به بینش (Insight) رسانده و به این ترتیب بنیاد نخست را در راستای روان درمانی ایشان فراهم آورد. «آقای حکمت» (آن مرد شرمگین، نیک گفتار، راست کردار و دوست داشتنی فیلم «رگبار» با بازی هنرمندانه و از یادنرفتنی شادروان «پرویز فنی زاده») به باور من، بهترین و هویداترین فیلم در دسترس ما ایرانیان در آستانه رنسانس، برای به بینش رساندن مراجعان و بیماران دچار ویژگیهای ژرف و پررنگ و اختلال شخصیت پرهیزگرا - مردم گریز (اوویدنت) و نیز منضبط - قانونمدار (وسواسی - جبری) است. فیلم «رگبار» به زیبایی و گیرایی تمام عیار، عقب افتادن و در حاشیه ماندن این گونه آدمیان در رویاروییها و رقابتهای ستیزه جویانه و کینه توزانه نیمه نرینه اجتماع کلاستر Bمدار را نشان میدهد تا بیانگر واقعیتهای روزمره باشد. بی گمان، تماشای نمای پایانی فراموشناشدنی فیلم (پذیرش شکست و ترک صحنه رویارویی و رقابت پرکنش و کشمکش) برای مراجعان و بیماران خوددار و پرهیزمدار دارای ویژگیهای ژرف و پررنگ یا دچار اختلال شخصیت پرهیزگرا - مردم گریز (اوویدنت) و نیز منضبط - قانونمدار (وسواسی - جبری)، میتواند به بهترین گونه، مایه و آیینه عبرت باشد. افسانه 1900 به باور من، هیچ فیلمی تاکنون همانند فیلم «افسانه 1900»، ویژگیهای شخصیتی، شناختی، هیجانی و رفتاری آدمیان دچار اختلال درخودماندگی (اوتیستیک - آسپرگر) را نشان نداده است. چهار نمای پیروز شدن سرفرازانه پیانیست نقش نخست فیلم (افسانه 1900) در رویارویی و دوئل دونفره نواختن پیانو، عاشق شدن پیانیست جوان از پنجره گرد و تونلی شکل کشتی هنگام پر کردن صفحه گرامافون، پیاده نشدن از کشتی زادگاه و زیستگاه به بهای نابود شدن با آن و از همه بیشتر و گویاتر، ناکام ماندن در پیاده شدن از کشتی با آن چند جمله کلیدی بیانگر دلیل این ناکامی و ناتوانی، جلوه و آیینه تمام نمای یک فرد دچار اختلال درخودماندگی (اوتیستیک - آسپرگر) است. جمله کلیدی گویای این اختلال هنگام بازگشت از پلکان کشتی و پذیرش ناکامی و ناتوانی خود در پیاده شدن از کشتی زادگاه چنین است؛ «من آموخته ام در کشتی زندگی کنم که از دماغه عرشه آغاز شده و در پروانه و سکان پایان مییابد، من آموخته ام در سالنی بنوازم که از دیوار پیشین کنار در ورودی آغاز شده و در دیوار پسین کنار آشپزخانه پایان مییابد، من آموخته ام سازی (پیانویی) را بنوازم که از یک کلید سپید آغاز شده و در یک کلید سپید پایان مییابد، نتوانستم در بندرگاه از کشتی پیاده شوم و پا به شهری بگذارم که آغاز و پایان آن را به چشم ندیدم.» جانشین (وکیل) هادساکر از دیگر فیلمهایی که به زیبایی و گیرایی، شخصیت، شناخت، احساس و عاطفه (هیجان) و شیوه و انگاره رفتاری آدمیان دچار اختلال درخودماندگی (اوتیستیک - آسپرگر) را به تصویر کشیده است، فیلم «جانشین (وکیل) هادساکر» است که به خوبی دید تونلی و توجه و تمرکز جزیرهیی این گونه آدمیان و آفرینندگی (خلاقیت) برآمده از این الگو و انگاره شخصیتی - شناختی را نشان میدهد. اره سری فیلم «اره» (SAW) از جمله فیلمهای ناشکوهمندی بوده است که به دلیل هنگامه پرتنش و استرس تاریخی که در آن قرار داریم (تاریخی که از سوختن و فرو ریختن برجهای دوگانه تجارت جهانی نیویورک در 11 سپتامبر 2001 آغاز شد) شتابان به آفرینش و نمایش شش قسمت از آن رسیده است. الگو و انگاره شخصیتی، شناختی، هیجانی و رفتاری نقش نخست فیلم («اره») به بهترین و گویاترین گونه، بیانگر دید تونلی و توجه و تمرکز جزیرهیی یک جانی شکنجه گر و سادیستیک ناکام، نادیده گرفته شده، سرخورده و از این رو خشمگین و کینه توز و انتقام گیر از اجتماع است. سکوت برهها سری فیلمهای «سکوت برهها»، به خوبی توانسته اند شخصیت و شیوه شناخت، احساس و عاطفه (هیجان) و رفتار جانی سادیستیک خودشیفته و درخودماندهیی (آسپرگر) را به تصویر کشند که از اتفاق روانپزشکی کارآزموده و توانمند است که در طرح وارههای شناختی همچون «بیش سزاوار (محق) بودن» و مکانیسمهای دفاعی همانند «ابرتوانایی (اومنی پوتنس)» خود غرق بوده و دید تونلی و توجه و تمرکز جزیره یی اش را رو به جنایت، انتقام و آزار گشاده است تا بر زخمهای ناکامیو فرومایگی گمانهای به فرجام نرسیده مرهم گذارد. هرچند چنین طرح واره (اسکیما)های شناختی و مکانیسمهای دفاعی شخصیتی خودشیفته وار، در عمل در آدمهای دانش آموخته و آکادمیک، بسیار بیش از جنایت و کشتن و آدمخواری، به نکوهش و فروداشت (تحقیر) نوشتاری و گفتاری تا مرز و اندازه بی آبرو و اعتبار ساختن همکاران (رقیبان حرفه یی)شان میانجامد، اما جلوهها و آیینههای سادومازوخیستیک زندگی خصوصی اینان همچون «دکترهانیبال لکتر» فراوان از پس پرده برون افتاده و پدیدار میشود. «دکتر هانیبال لکتر»، فرانکشتاین دانش مدار و هیولامنشی است که این بار از دانشکده پزشکی و بیمارستان روانپزشکی برمیخیزد تا گاه در سلولهای زیرزمینی و مخفی خانه رازآلودش قربانیان را در شکنجه روانی و خورده شدن پیکری میزبان و پذیرا باشد و گاه به نوک قلم در مقاله و نوشتار و نیش زبان در کنگره و گفتار، همکاران (به زعم خویش؛ رقیبان) را بی اعتبار ساخته و رنج و آزار برایشان به ارمغان آورد،
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 846]