واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
6 سال پس از شهادت استاد خلبان حجتالله كاربر در يك سانحه هوايي، «صبا» دختر 27 ساله اين خلبان در پرواز براي دريافت گواهينامه خلباني، گرفتار نقص فني شد اعضاي بدن دختر خلبان كه در جريان آخرين پرواز آموزشي، حوالي فرودگاه پيام كرج سقوط كرده بود به چند بيمار نيازمند، زندگي دوباره بخشيد. صبح سهشنبه - 10 شهريور – صبا – 27 ساله – دختر استاد خلبان شهيد حجتالله كاربر وقتي در آخرين پرواز آموزشي براي دريافت گواهينامه پرواز تهران را به مقصد رشت ترك ميكرد، نميدانست هنگام بازگشت، در چند كيلومتري باند فرودگاه پيام، قاصدكهاي سرگردان مژده پرواز ابدي او را به سوي پدرش نويد ميدهند. «بتول تخت نوايي» مادر صبا كه در واپسين لحظات زندگي دخترش كنار تخت بيمارستان شاهد وداع غمانگيز و زودهنگام دخترش با زندگي بود، در حالي كه از خصوصيات اخلاقي دخترش با غرور ياد ميكرد به خبرنگار ما گفت: «صبا» از كودكي برخلاف ميل من و پدرش عاشق رشته خلباني بود كه اين حس از سال 82 و به دنبال شهادت پدرش در سانحه هوايي بيشتر شد. صبا دانشجوي رشته ميكروبيولوژي با گرايش ژنتيك بود و يك سال و نيم قبل در حالي كه 20 واحد تا پايان فارغالتحصيلي داشت از دانشگاه مرخصي گرفت و در آموزشگاه خلباني ايران زمين ثبتنام كرد كه پيشرفت قابل توجهي نيز در اين زمينه به دست آورد. در اين مدت به دليل اينكه شوهرم را از دست داده بودم پيوسته با خلبان شدن دخترم مخالفت ميكردم و دوست داشتم به تحصيلش ادامه بدهد. اما دخترم ميگفت: براي ادامه تحصيل وقت كافي دارد و قول داد بعد از پايان دوره آموزشياش دوباره به تحصيل ادامه دهد. سرانجام دخترم روز دهم شهريور در حالي كه دلشوره عجيبي داشتم خانه را براي آخرين پرواز آموزشياش ترك كرد. براساس آنچه كه از مسئولان و شاهدان حادثه شنيدهام، صبا ساعت 7 صبح سوار بر هواپيماي آموزشي فرودگاه پيام را به مقصد رشت ترك كرد و ساعت 30/11 هم به سوي فرودگاه پيام بازگشت كه نزديكي فرودگاه، ناگهان هواپيما دچار نقص فني شد و او درخواست فرود اضطراري كرد. اما افسوس كه در فاصله چند كيلومتري فرودگاه سقوط كرد. به دنبال وقوع اين حادثه بلافاصله پيكر نيمهجان دخترم با آمبولانس به بيمارستاني در كرج منتقل شد. اما به دليل نبود امكانات او را با هليكوپتر امداد به بيمارستان امامخميني(ره) تهران منتقل كردند. ساعت 3 بعد از ظهر من و پسرم از حادثه باخبر شده و سراسيمه خود را به بيمارستان رسانديم. تمام لباسهاي دخترم خون آلود بود. با آن كه نميتوانست صحبت كند اما وجود من و برادرش را به خوبي حس ميكرد و با حركت سر جوابمان را ميداد. دقايقي بعد به دليل نبود تخت خالي در بخش مراقبتهاي ويژه «آيسييو» دخترم را به بيمارستان ايران مهر منتقل كرديم اما متأسفانه به رغم تلاش چشمگير پزشكان و مسئولان بيمارستان، بعد از يك شبانهروز اعلام كردند «صبا» دچار مرگ مغزي شده است. در حالي كه با شنيدن اين خبر شوكه بوديم با اين وجود از آن جا كه ميدانستيم در چنين شرايطي ميتوانيم اعضاي بدن «صبا» را به چندين بيمار نيازمند عضو ببخشيم و به آنها زندگي دوبارهاي هديه كنيم بيدرنگ اعلام آمادگي كرديم. بنابراين قلب، كبد، كليه و ششها، استخوان ران، تاندونها، بافت غضروفي و قرنيه چشمها، براي پيوند به بيماران نيازمند اهدا شد. اين در حالي بود كه يك روز بعد از خاكسپاري پيكرش، وقتي وسايل صبا را به ما تحويل دادند كارت اهداي عضوش را پيدا كرديم و حالا هم خوشحاليم كه او به خواستهاش رسيده است. مادر «صبا» در حالي كه از مرگ دخترش بشدت غمگين بود به خبرنگار ما گفت: حس ميكنم براي نجات دخترم وقتيكشي شد. چرا كه او تا رسيدن به يك بيمارستان مجهز چندين ساعت در آمبولانس و هلي كوپتر سرگردان بود. شوهرم در دوران 8 سال دفاع مقدس در جبههها حضور داشت تا اينكه سال 80 بازنشسته شد. اما به دليل كمبود استاد خلبان دعوت به كار شد كه سرانجام در چهارم تير سال 82 يعني روز بيستوششمين سالگرد ازدواجمان هنگامي كه با 6 تن از همكارانش براي آزمايش يك هواپيماي بازسازي شده C-130 پرواز كرده بود به دليل نقص فني هواپيما در حوالي رباطكريم سقوط كرد و همراه همكارانش شهيد شد و به آرزوي ديرينهاش رسيد /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 352]