تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837055269
ميگفت شهادت در جواني خوش و لذتبخش است
واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ميگفت شهادت در جواني خوش و لذتبخش است
«وقتي محمد سر كار بود، دقايقي كه به چاي خوردن، استراحت، وضو گرفتن و كارهايي از اين دست سپري ميشد را در دفتري مينوشت. جمع ميبست و آخر برج از اضافهكارش كم ميكرد.» اين جملات در توصيف يكي از رزمندگان دفاع مقدس نيست. ...
نویسنده : عليرضا محمدي
«وقتي محمد سر كار بود، دقايقي كه به چاي خوردن، استراحت، وضو گرفتن و كارهايي از اين دست سپري ميشد را در دفتري مينوشت. جمع ميبست و آخر برج از اضافهكارش كم ميكرد.» اين جملات در توصيف يكي از رزمندگان دفاع مقدس نيست. براي خيلي وقت پيش هم نيست، مربوط به شهيد محمد كامران از جوانان نسل چهارم انقلاب است كه حدود چهارماه پيش در 23 ديماه 94 در جبهه دفاع از حرم به شهادت رسيد. محمد را از زبان همسر و برادرش شنيديم. زندگياش را، منشش را و سر آخر شهادتش را. اگر خوب نگاه كنيم اين جوانها اكسيژن و راه نفس زمانه عافيتطلب ما هستند. عادت كرده بوديم غير از خودمان هيچ كسي را نبينيم و حالا اين ستارههاي زميني يادمان مياندازند غير «من» چيز ديگري هم ارزش جنگيدن دارد. آنها كه قبل از هر دشمني با منيت جنگيدند و اي كاش همين يك درس را از محمدها ياد بگيريم.
فاطمه سادات موسوي
همسر شهيد
اتفاقي به اسم ازدواج با يك شهيد، چطور در زندگيتان افتاد؟ اگر ميشود خودتان و همسرتان را بيشتر معرفي كنيد.
من متولد سال 72 در مشهد هستم و همسرم محمد متولد 9/2/67 بود. پدر من و ايشان با هم آشنا بودند و به واسطه آنها با هم آشنا شديم و اين وصلت اتفاق افتاد. سال 91 با هم نامزد شديم و سال 92 ازدواج كرديم تا 23 دي 94 كه در سوريه به شهادت رسيد، تقريباً چهار سال من در زندگي شهيد محمد كامران سهيم و شريك بودم.
در اين مدت به چه شناختي از ايشان رسيديد؟
محمد آدم سادهزيست، مهربان و صادقي بود. همان زمان خواستگاري از سختيهاي شغل نظامي و مأموريتهايي كه احتمال داشت برايش پيش بيايد گفت. اينكه بايد دوري و تنهايياش را تحمل كنم و خلاصه شغلش مسائلي دارد كه رعايتش با خصوصيات يك زندگي عادي فرق دارد. اتفاقاً همان دوره نامزديمان كه خيلي طولاني هم نبود، محمد براي مأموريت به عراق رفت. 45 روز آنجا بود و بعد برگشت. فرداي روز عروسيمان هم دوباره به مأموريت رفت. بعدها سه بار ديگر رفت كه جمعاً ايشان پنج بار در زندگي مشتركمان به عراق و سوريه اعزام شد و بار آخر به شهادت رسيد.
يعني همان فرداي ازدواجتان به مأموريت رفت، واكنش شما چه بود؟
ما به جاي برگزاري مراسم ازدواج، تصميم گرفتيم به مشهد برويم. كلاً قرارمان اين بود كه مراسم و مقدمات ازدواجمان را خيلي ساده برگزار كنيم. مهر من 14 سكه بود كه همان اول زندگي به محمد بخشيدم. بعد هم جاي برگزاري جشن ازدواج تصميم گرفتيم به سفري زيارتي برويم. خيلي دوست داشتم سفرمان كربلا باشد كه محمد گفت به دليل شرايط كارياش در آن مقطع امكان خروج از كشور را ندارد. بنابراين به مشهد رفتيم و يك هفتهاي آنجا بوديم، درست فرداي همان روزي كه از زيارت برگشتيم، محمد شال و كلاه كرد كه به مأموريت برود! خب مثل همه تازهعروسها كه اول زندگي ذوق و شوق دارند، وقتي ديدم وسايلش را جمع كرده، توي ذوقم خورد. گفتم حداقل كمي صبر كن بعد برو. محمد گفت ميدانم برايت خيلي سخت است. اما به پاداش مسيري كه انتخاب كردهاي فكر كن. منظورش پاداش معنوي صبر در زندگي يك رزمنده بود. من هم ديگر چيزي نگفتم و او به سوريه رفت.
به نظر ميرسد حال و هواي شهيد كامران طوري بود كه بخواهد زمينههاي شهادت احتمالياش را از قبل فراهم كند؟
بله اتفاقاً موقع عقدمان طبق رسمي كه دخترخانمها قرآن باز ميكنند تا آياتي بخوانند، به محض اينكه قرآن باز كردم، همانجا همسرم گفت براي شهادتم دعا كن. گفتم الان كه موقع اين حرفها نيست. گفت اتفاقا الان دعا مستجاب ميشود و بهترين موقع براي طلب شهادت است. بعدها در زندگيمان هم هر وقت كه قرآن ميخواندم ميگفت دعا كن در جواني شهيد شوم. شهادت در جواني خوش و لذتبخش است. من ناراحت ميشدم و ميگفتم پس من چي؟ ميگفت تو بايد به شهادتم افتخار كني. خيلي وقتها با هم به بهشت زهرا(س) به زيارت مزار همكاران شهيدش ميرفتيم. ميگفت براي من هم طلب شهادت كن و خودت را جاي خانواده اينها بگذار. اينطور مرا آماده شهادتش ميكرد.
در زندگيتان چه نكتهاي را از شهيد آموختيد؟
همسرم به نماز اول وقت خيلي توجه و تأكيد داشت. هرجايي كه بوديم و در هر حالتي اجازه نميداد نمازش از وقت بگذرد. صبر، گشادهدستي و مهربانياش هم نكاتي هستند كه از او ياد گرفتهام و سعي ميكنم در زندگي از اين صفات حسنه بهره ببرم.
شهيد كامران پنج بار به دفاع از حرم اهل بيت اعزام شده بود، وداع آخرتان تفاوتي با چهار بار قبل داشت؟
بار آخر طور خاصي بود. لحظه آخر كه از در ميرفت بيرون گفت سادات براي هميشه خداحافظ! من ناراحت شدم و گفتم تو ول كن اين حرفها نيستي. اما ته دلم هم احساس كرده بودم كه اين خداحافظياش با هميشه فرق دارد. به هر حال محمد رفت و قرار بود 45 روز در منطقه باشد. گذشت و تنها يك هفته به برگشتش زمان باقي مانده بود. همان ايام يك روز زنگ زد و گفت من جايي ميروم كه تلفن آنتن نميدهد و مأموريتم سه روزي طول ميكشد. سه روزش كه چهار روز شد، دلم طاقت نياورد. احساس ميكردم خبرهايي است و ما اطلاع نداريم. همينطوري با اينترنت گوشيام سرچ كردم شهيد محمد كامران، يك صفحهاي بالا آمد. اما جرئت نكردم آن را بخوانم. چون در خانه پدرشوهرم زندگي ميكنيم، سريع رفتم پايين و به مادر شوهرم گفتم اينترنت يك چيزي آورده من نميتوانم بخوانم ببينيد اسم محمد جزو شهداست يا نه. برادرشوهرم خانه بود و گفت اگر هم اسمش باشد كه چيزي را مشخص نميكند. همين الان شما اسم من را هم سرچ كنيد يكي، دو تا شهيد به اسمم ميآورد. در واقع آنها اطلاع داشتند و نميخواستند به من چيزي بگويند. همان موقع فرمانده همسرم تماس گرفت كه ميخواهند به منزلمان بيايند. تا به آن لحظه سابقه نداشت كه آنها به خانه ما بيايند. به هرحال آمدند و خبر شهادتش را دادند.
از آخرين ديدارتان با پيكر عزيزتان بگوييد.
محمد به من ميگفت دوست دارم شهادتم از ناحيه شاهرگ و پهلوهايم باشد. من هم دوست داشتم چهرهاش سالم باشد و به او گفته بودم اگر شهيد شدي دوست دارم چهرهات زيبا باشد تا براي بار آخر خوب تو را ببينم. وقتي كه پيكرش را آوردند اتفاقاً همينطور بود و از ناحيه شاهرگ و دو پهلو جراحت يافته بود. چهرهاش هم از قبل زيباتر شده بود. ديدنش خيلي آرامم كرد.
مهدي كامران
برادر شهيد
رزمندگي و شهادت در خانواده شما سابقه داشت؟
ما اصالتاً اهل روستاي دستجرد جربويه اصفهان هستيم. اهالي روستاي ما و خصوصاً طايفه پدريمان بسيار مذهبي و انقلابي هستند و تصعب خاصي روي رهبري و ولايت فقيه دارند. اين روستا با جمعيت كمي كه دارد 45 شهيد در دفاع مقدس داده است. دايي خودمان شهيد محمد خدامي از شهداي دفاع مقدس است كه سال 65 در مريوان به شهادت رسيد. دو سال بعد كه محمد به دنيا آمد، پدربزرگمان از مادر ميخواهد نام دايي شهيدمان را روي محمد بگذارند. به اين ترتيب محمد اسم يك شهيد را گرفت و خودش هم بعدها به شهادت رسيد. پدرم هم از رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس هستند. من و محمد و برادر بزرگترمان عباس سنمان به جنگ قد نميداد و شوق جهاد در ما و خصوصاً محمد وجود داشت تا اينكه مقوله دفاع از حرم اين فرصت را به محمد داد و او هم خوب از اين فرصت استفاده كرد.
برادرتان از چه زماني رخت پاسداري را به تن كرد؟
محمد همان سال 86 كه ديپلمش را گرفت به خاطر علاقهاي كه داشت وارد دانشكده افسري امام حسين(ع) شد. چهار سال درس خواند و بعد از آن به عنوان مربي تاكتيك وارد نيروي قدس سپاه شد. برادرم چند بار به سوريه و عراق اعزام شد و از مدافعان شهر سامرا و حرمين عسكريين هم به شمار ميآمد.
خانوادهتان با اعزامهاي متعددش مخالف نبودند؟
نه، اتفاقاً تشويقش هم ميكردند. همانطور كه عرض كردم پدرم از رزمندگان دفاع مقدس بود و وقتي كه موضوع تعرض سلفيها به حرم اهل بيت پيش آمد، پدرم كه سني از ايشان گذشته ميخواهد براي اعزام اقدام كند. پدرم ميگفت من دوران جنگ آموزش ديدهام و بايد بروم. اين جو و اين حرفها رفتن را براي محمد راحتتر ميكرد. هرچند به هرحال او هم دغدغهها و دلبستگيهاي خودش را داشت، زندگي مشتركش را تازه بنا كرده بود و دل كندن از اينها سخت بود. اما محمد از همه اينها نه يكبار كه چندبار دل كند و بارها به مأموريتهاي برونمرزي رفت.
با همسر شهيد كه گفتوگو ميكرديم عنوان ميكرد كه محمد در اعزام آخرش نشانههايي از شهادت داشت؟
بله، كاملاً مشخص بود كه سفر آخرش است. اربعين سال 94 كه در خانه با هم بوديم، براي من از وصيتنامهاش صحبت كرد. در حالي كه دفعههاي قبل اصلاً چنين كاري نكرده بود. ميگفت دوست دارد پيكرش را در حرم حضرت معصومه(س) طواف دهيم و بعد او را در حرم عبدالعظيم حسني(ع) دفن كنيم.
طبق وصيتنامهاش هم عمل كرديد؟
محمد 23 ديماه 94 شهيد شد. پيكرش بيست و چهارم آمد و بيست و پنجم هم دفن شد. ما پيكرش را به حرم حضرت معصومه(س) برديم و طواف داديم اما هركاري كرديم كه بتوانيم او را در حرم عبدالعظيم حسني(ع) دفن كنيم ميسر نشد. شب وداع با پيكرش تا ساعت 12 شب با توليت آستان رايزني كرديم تماس گرفتيم و خيلي اين در و آن در زديم، اما سرآخر موافقت نكردند و نهايتاً نتوانستيم به وصيت شهيد عمل كنيم. محمد را در قطعه 50، رديف 115، شماره 18 قطعه مدافعان حرم بهشت زهرا(س) دفن كرديم.
از نحوه شهادتش اطلاع داريد؟
محمد همراه شهيد سياح طاهري به شهادت رسيده بود. روز شهادت كه صبح چهارشنبه بود حوالي ساعت 10 براي عمليات ميروند كه خمپارهاي نزديكيشان به زمين ميخورد و تركشهايش به شهيد سياح طاهري و محمد اصابت ميكند و هر دو به شهادت ميرسند.
محمد به كدام يك از اهل بيت ارادت و علاقه بيشتري داشت؟
برادرم يك شيعه به تمام معنا بود و به همه اهل بيت ارادت داشت. منتها در اين بين به حضرت زينب كبري(س) عشق و ارادت ويژهاي داشت. طوري كه حتي پرچم خانم زينب(س) را روي ديوار خانهاش نصب كرده بود. عاقبت هم فدايي حرم بيبي زينب شد.
از زخم زبانهايي كه اين روزها حول و حوش مدافعان حرم است چيزي نصيب شما شده است؟
همان ايام شهادت محمد و شايد دو، سه روز بعدش بود كه عدهاي از نزديكان آمدند و گفتند 200 ميليون را گرفتيد! ما خيلي ناراحت شديم و من به آنها گفتم 200ميليون كه سهل است 500ميليون به شما ميدهيم فرزندانتان را به جنگ بفرستيد. (تا همين الان هم چيزي نگرفتهايم.) من اين را با صداي بلند ميگويم برادرم محمد تنها به خاطر اعتقاداتش رفت و آدمي هم نبود كه به فكر ماديات باشد. او يكبار به من گفت: در اداره كه هستم زمان چاي خوردن و استراحت و مسائلي از اين دست را يادداشت ميكنم، جمع ميبندم و آخر برج از اضافهكارم كم ميكنم. به نظر شما چنين آدمي به خاطر اعتقاداتش ميرود يا مسائل مادي؟ محمد در جبهه مقاومت اسلامي به حاج احسان معروف بود. وقتي علتش را از دوستانش پرسيديم آنها گفتند اين نامها را خود بچهها انتخاب ميكنند. منتها نام مستعار محمد واقعاً برازندهاش بود. او غذاهاي اضافه را جمع ميكرد و براي مردم فقير سوريه ميبرد و احسان ميكرد. آخرين احسان محمد، تقديم جانش در مسير عشق به اهل بيت و اعتقاداتش بود.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۱ تير ۱۳۹۵ - ۱۸:۰۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 117]
صفحات پیشنهادی
العالم: شهادت جوانی فلسطینی در جنوب کرانه غربی
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صداوسیما تلویزیون العالم از شهادت جوانی فلسطینی بر اثر اصابت گلوله نظامیان اشغالگر اسرائیلی در درگیری های چند روز گذشته در جنوب کرانه غربی خبر داد مشاهده متن کامل خبر العالم شهادت جوانی فلسطینی در جنوب کرانه غربی در واحد مرکزی خبر دوشنبهبوی خوش شهادت دوباره در شهر پیچید...
پیکر شهید عباس دانشگر از شهدای سمنانی مدافع حرم حضرت زینب ع دقایقی پیش به زادگاهش سمنان بازگشت و عطر خوش شهادت را در کوچه های این شهر شهیدپرور پیچاند به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه سمنان شهید والامقام عباش دانشگر در حین عملیات مستشاری در سوریه و در حوماز جام جهانی ۲۰۱۴ تا اولین گل ملی در یورو ۲۰۱۶ / چه قدر خوش شانس است این مصطفی! - آوای آبی پوشان
0 به گزارش آوای آبی پوشان به نقل از خبرآنلاین وقتی چند روز قبل از جام جهانی ۲۰۱۴ خبر مصدومیت مارکو رویس ستاره تیم ملی آلمان منتشر شد و یواخیم لو یک مدافع-هافبک ناشناخته به نام شکودران مصطفی را به برزیل برد خیلی ها گفتند که یکی از مهره های اصلی ژرمن ها … به گزارش آوای آبیمدیرکل تأمین اجتماعی هرمزگان: جرائم کارفرمایان خوش حساب بخشیده می شود
مدیرکل تأمین اجتماعی هرمزگان جرائم کارفرمایان خوش حساب بخشیده می شود استانها > هرمزگان - مدیرکل تأمین اجتماعی استان هرمزگان ضمن اشاره به بدهی معوقه برخی موسسات شرکتها صنوف و سازمان ها به این اداره کل از مصوبه ای در نشست هیأت وزیران برای بخشودگی جرائم کارفرمایانجوانی که قلبش توی کوله پشتی اش بود! (+عکس) - سایت خبری تحلیلی قم پرس
لارکین و برادر بزرگترش از نوجوانی دچار نوعی بیماری قلبی ارثی بودند این بیماری به آرامی پیش می رود تا قلب را از کار بیندازد دیجی کالا مگ - گرفتن یک عضو پیوندی چندان ساده نیست تعداد کافی اعضای بدن برای همه نیازمندان وجود ندارد تنها در آمریکا حدود 121 هزار نفر در لیست انتظار پیوخوش آمد گویی رئیس شورا به خاماچی در جلسه شورای شهر تبریز
خوش آمد گویی رئیس شورا به خاماچی در جلسه شورای شهر تبریز رئیس شورای اسلامی شهر تبریز همچنین باخوش آمد گویی به المیرا خاماچی عضو شورای شهر تبریز اظهار داشت امیدواریم مسئله ای که پیش آمده این عضو شورا بوجود آمده به سلامتی و خیر تمام شود ۱۳۹۵ يکشنبه ۲۳ خرداد ساعت 11 11 به گزمودریچ: بسیار خوشحالم، اکنون به صعود اطمینان داریم - پایگاه خبری ورزشی نیوز
ستاره کلیدی و گلزن تیم ملی فوتبال کرواسی گفت به خاطر درخشش در اولین بازی بسیار خوشحالم Source 01دوشنبه ۲۴خرداد۱۳۹۵سفر ایرانیان به ترکیه جایز نیست/ به مسافران خوشگذران نباید ارز دولتی تعلق بگیرد - خبرگزاری قوه قضاییه
خبرگزاری میزان- نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس نهم گفت اختصاص ارز دولتی به افرادی که به منظور گردشگری و خوشگذرانی به مسافرت خارجی می روند درست نیست منصور حقیقت پور نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس نهم در گفتگو با خبرنگار گروه سیاسی خبرگزاری میزان پیرامون سفر مردم ایران به ترکیکار سختی داشتیم اما خوشحالم شرمنده مردم نشدیم
کار سختی داشتیم اما خوشحالم شرمنده مردم نشدیم مربی تیم ملی کشتی آزاد کشورمان گفت سطح رقابت های جام جهانی امسال واقعاً بالا بود امیر توکلیان در گفتگو با خبرنگار کشتی و رزمی گروه ورزشی باشگاه خبرنگاران جوان اظهار داشت پیش بینی می کردیم رقابت های جام جهانی امسال به واسطه در پیش بودمساحت جنگلهای هیرکانی دستخوش بازیهای سیاسی
مساحت جنگلهای هیرکانی دستخوش بازیهای سیاسی جامعه > محیط زیست - شهروند نوشت چندی پیش سازمان جنگلها مراتع و آبخیزداری کشور در تازهترین اظهارنظر خود به یکباره آمار کاهش سطح مساحت جنگلهای شمال ایران را فقط ١٥هزارهکتار اعلام کرد این درحالی بود که تا آن زمان این سا-
گوناگون
پربازدیدترینها