تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):من براى (احياى) مكارم و نيكى‏هاى اخلاقى مبعوث شدم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836301550




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

یادگارهای شاعرانه یک ضیافت/ جز حرف راست هیچ نگوید زبان ما


واضح آرشیو وب فارسی:الف: یادگارهای شاعرانه یک ضیافت/ جز حرف راست هیچ نگوید زبان ما
بخش فرهنگی الف، 1 تیر 95

تاریخ انتشار : سه شنبه ۱ تير ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۰۴
شاعران حاضر در ضیافت نیمه رمضان ۹۵ هر یک از زاویه نگاهی به بیان شاعرانه دغدغه‌های خود در محضر رهبر انقلاب پرداختند.به گزارش مهر، آئین ضیافت شاعرانه نیمه رمضان، امسال هم به سنت هر سال در محضر مقام معظم رهبری برگزار شد و شاعران پیشکسوت و جوان به قرائت تازه‌ترین سروده‌های خود پرداختند.از نکات جالب در ترکیب اشعاری که شب گذشته توسط شاعران در این مراسم قرائت شد، تنوع مضمون‌ها و قالب‌های شعری بود. اشعاری که از غرل و مثنوی نیمایی تا شعر طنز و حتی ترانه در میان آن‌ها بود.محمّدجواد آسمان، حسن صنوبری، سعید پورطهماسبی، محمد مهدی سیار، سید محمد مهدی شفیعی، محمد برزگر، روح ا... اکبری، زکریا اخلاقی، عباسعلی براتی پور، سید علی موسوی گرمارودی، علی انسانی، محمدعلی مجاهدی، آیت الله محمدی گلپایگانی، غلامعلی حدادعادل، محمدکاظم کاظمی(افغانستان)، نصیر ندیم(افغانستان)، محسن سعیدی(افغانستان)، احمد شهریار(پاکستان)، نقی عباس(هند)، مرتضی طوسی، ولی الله کلامی، سعید یوسف‌نیا، ناصر فیض، نیلوفر بختیاری، سیده فاطمه حسینی،‌ فاطمه افشاریان و نغمه مستشارنظامی شاعرانی بودند که شب گذشته به قرائت تازه‌ترین سروده‌های منتخب خود در محضر رهبر انقلاب پرداختند.در ادامه برخی اشعار قرائت شده در این ضیافت را مرور خواهیم کرد؛ناصر فیض؛گل در بر و می در کف و معشوق به کام استمن مانده‌ام این‌جا که حلال است، حرام است؟با این که به فتوای دل اشکال نداردگر یار پسندید ترا کار تمام استدر مذهب ما باده حلال است، ولی حیفدر مذهب اسلام همین باده حرام استشد قافیه تکرار ولی مسئله‌ی نیستچون شاعر این بیت طرفدار نظام استاین ماه شب چاردهم در شب مهتابیا این که نه، همسایه ما در لب بام استدر مجلس اگر جای خودت را نشناسیاین جا است که مهفوم قعود تو قیام استپرسید طبیبم که پس از رفتن یارتوضع تو اعم از بد و از خوب کدام استاز این که چه آمد به سرم هیچ نگفتمگفتم دل من سوخت، نفهمید کجام است محمدکاظم کاظمی؛ (به نوجوانان کارگر هموطنم)دیدمت صبحدم در آخر صف، کولة سرنوشت در دستت‌کوله‌باری که بود از آن پدر، و پدر رفت و هِشت، در دستت‌گرچه با آسمان در افتادی تا که طرحی دگر دراندازی‌باز این فالگیر آبله‌رو طالعت را نوشت در دستت‌بس که با سنگ و گچ عجین گشته، تکّه‌چوبی در آستین گشته‌بس که با خاک و گِل به‌سر برده، می‌توان سبزه کشت در دستت‌شب می‌افتد و می‌رسی از راه با غروری نگفتنی در چشم‌یک سبد نان تازه در بغلت و کلید بهشت در دستت‌کاش می‌شد ببینمت روزی پشت‌ِ میزی که از پدر نرسیدو کتابی که کس نگفته در آن قصّة سنگ و خشت، در دستت‌بازی‌ات را کسی به‌هم نزند، دفترت را کسی قلم نزندو تو با اختیار خط بکشی، خطّ یک سرنوشت، در دستت‌ سعید پورطهماسبی؛از تو من تنها نگاهی مختصر می‌خواستممن که چشمان تو را از هر نظر می‌خواستمگرچه شاید سهم اندوه مرا از دیگرانبیشتر دادی، ولی من بیشتر می‌خواستماین اگر آن‌گونه بود و آن اگر این‌گونه... نه!عشق را بی هیچ اما و اگر می‌خواستمروزگارم هرچه باشد وام‌دار چشم توستمن که در هر کاری از چشمت نظر می‌خواستمرستن از بند قفس، رنج اسارت را فزودآه، آری! باید اوّل بال و پر می‌خواستمرفت عمری، تا بیابم خویش را گم کرده‌امتا بیابم خویش را، عمری دگر می‌خواستمباید از ماهی بخواهم راز دریا را، اگرپیش از این از ساحل سطحی‌نگر می‌خواستمخواب دیدم پیله می‌بافم به دور خویشتنکاش روزی مثل یک پروانه برمی‌خاستم محمد مهدی سیار؛۱. (به ساحت قرآن)نه سواد عربی...نه صناعات و فنون ادبی...آیه‌هایش باری نه مفسر، كه مسافر می‌خواستدرك این نامه دیرینه فقط اندكی درد معاصر می‌خواست...۲.چگونه در خیابان‌های تهران زنده می‌مانم؟مرا در خانه قلبی هست...با آن زنده می مانممرا در گوشه این شهر آرام و قراری هستکه تا شب اینچنین ایلان و ویلان زنده می مانمهوای دیگری دارم... نفسهای من اینجا نیستاگر با دود و دم در این خیابان زنده می مانمشرابی خانگی دائم رگم را گرم می داردکه با سکرش زمستان تا زمستان زنده می مانمبدون عشق بی دینم، بدون عشق میمیرمبدین سان زندگی کردم، بدین سان زنده می مانم ریحانه کاردانی؛راه حرم را بسته‌اند اینک حرامى‌هاتا چند در چنگال خونخواران گرامی‌هانفرین به طراحان این ترفندهای شومنفرین به اربابان جنگ و تلخکامی‌هاهر کس مدافع می‌شود محکم‌ترین شعریاز باده ى این شعر می‌نوشند جامی‌هادارایی رود خروشان چشمه ها هستندمدیون سربازان گمنامند نامی‌هادر سینه ى خاصان عالم راز جانسوزى ستاین راز را هرگز نمی‌فهمند عامى‌هایک روز می آید کسی روشن‌تر از خورشیدچشم انتظار صبح باید بود شامى‌ها!! نیلوفر بختیاری؛(ماهواره)باز شب شد، بی هدف، بی دیدن ماه و ستارهپای خود ما را نشاند این جعبه ی جادو دوبارهخنده ی خواهر، غم ِ مادر، اجیرِ قصه گو شددور هم بودیم، اما ذهن هامان در اجاره...بس که شب ها این شبح ها را به خود تشبیه کردیم،آدم هر قصه ای شد از من و تو استعارهچیست پشتِ پرده های نخ نمای این نمایش؟قهرمانی بی قواره، قصه هایی نیمه کارهسرنوشتی را که باید آبی یکدست باشد،حیف!، پنهان کرده نعشِ ابرهای پاره پارهدر جهانِ مردگان، شب زنده داری کافی ات نیست؟پیر شد بختِ جوان تو، به پای ماهواره ... سید محمدمهدی شفیعی؛کوه باشی سیل یا باران... چه فرقی می‌کندسرو باشی باد یا توفان... چه فرقی می‌کندمرزها سهم زمینند و تو سهم آسمانآسمان شام با ایران چه فرقی می‌کندقفل باید بشکند باید قفس را بشکنیمحصر الزهرا و آبادان چه فرقی می‌کندمرز ما عشق است هرجا اوست آنجا خاک ماستسامرا، غزّه، حلب، تهران چه فرقی می‌کندهر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هستبی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می‌کند فاطمه افشاریان؛(حرم یار)وقتی که در ایرانم و دلتنگ عراقمدر دل به هوای حرمت کنج رواقمبعد از سفر این دل شده دیوانۀ یک عکسعکس حرم توست به دیوار اتاقمتا جلوه نمودی به دلم، پر شدم از عشقعطر حرم یار خوش آمد به مذاقمبعد از سفر نور دلم تنگ شما شدحالا چه کنم من که گرفتار فراقمهر روز سلامت کنم ای عشق از اینجادلبستۀ ایرانم و دلتنگ عراقم... نصیر ندیم؛خفته پرچال به پرچال کبوتر در خوناسمان از چه نشسته است سراسر در خونلاک پشتی که برون امده از لاک کجاستکو پرنده که نباشد همه پر پر در خونفوران از رگ هر چشمه برون امده استکوچه کوچه نفسی شهر شناور در خونتو نبودی و در این خانه چه طوفان امدتو نبودی و خزان از در ایوان امدتو نبودی و بهار از دل باغستان رفتتو نبودی و شراب از رز تاکستان رفتتو نبودی که سر دار سرم بازی شدتو نبودی که سحر قاتل ما قاضی شدمرگ چسپیده به دیوار در خانه ی مابرگ ما شاخه ی ما غله ی ما دانه ی مامرگ باز از در هر خانه به داخل امدمرگ بی چون و چرا هر شبه نایل امدمرگ چنبر زده بر بادیه چون ابر سترگگرگ٬ گرگ امده گرگ امده از گرگا گرگگفت: ادینه به ادینه جهان تعطیل استگرچه روشن آینه، جهان تعطیل استای شبان دل ما حکمت عیسی با توپاسبان گل ما صحبت سینا با توراز عالم نفس پاک ترا می خواهدبوی از پیرهن چاک ترا می خواهدمهر جالوت شده نغمه ی داوود تو کوشهر تابوت شده مژده ی موعود تو کولشکر پیل به تخریب حرم امده استکو ابابیل که بر کعبه ستم آمده استناکسان اندو درین گستره میدان دارندقاسطان اند و به نیزه همه قران دارندای که در غربت ما جام جهان مصحف توستدایره دایره تقدیر زمان در کف توستنوبت توست که این معرکه را برداریشرق تا غرب به شمشیر مسخر داریوقت ادینه به ادینه ترا می طلبندسیصدو سیزه ایینه ترا می طلبندذوالفقار پدری را به کمر می بندیکی به اصلاح جهان بار سفر می بندی روح ا... اکبری؛سکوت کردی و این اول شنیدن بودسکوت کردن تو لب گشودن من بودبه چشم های تو سوگند می‌خورم که دلمبه بازگشتن تو، ماندن تو، روشن بودمن و تو در نظر دوست چون گلیم و بهارهمین علاقه ی ما خار چشم دشمن بودتو دل بریده ای از من چنان که رود از کوهسرت بلند! که روزی به شانه ی من بود... احمد شهریار؛جز حرف راست هیچ نگوید زبان ماتیر شکسته را نرهاند کمان ماپا در رکاب باش که در راه زندگیشور نفس بود جرس کاروان مابلبل بیا به غمکده ی ما که از فراقشاخ گل است هر مژه ی خون چکان ماپرواز ماست رو به تجلی وگرنه خلقدر زیر خاک ساخته اند آشیان ماما را به عشق کشتی و ما زنده تر شدیمرنگی به جز بهار ندارد خزان مایارب هزار بار به عنقا حلال بادبر خوان صبر، مائده ی استخوان ماای شهریار از نفس واپسین نترسجان می دمند بر بدن نیمه جان ما مرتضی طوسی (شعر ترکی)؛باخدی غافل دن او کج آیین گؤزونحیله باز، نازک باخیشلی، چین گؤزونگوشه گیر دینداریدیم بیرگون منهباخدی دوردمین گوشه دن بی دین گؤزونبیرباخیشلا قلبیمی سالدین توراصید ائدیب دیر طرلانی شاهین گؤزونسوزدو بیرکهلیک کیمی بیر یاز گونو سینه مین دشتینده بیلدیرچین گؤزونمن دئدیم:اولسون بلالردن اوزاقمن دئدیم اولسون، دئدی"آمین"گؤزونعاشیقین غمزه یله آلت اوست ایله میشسوره ی "زلزال" اوخور "والتّین" گؤزونمن صراط المستقیم دن چیخمیشامنستعینیم دیر والضالین گؤزونگؤزلرین گؤردوکده بسم اله دئدیم آمما قورخوب قاچمادی او جین گؤزونکئشکه جان ایستردی، قالمازدیم دو دلمندن ایمان ایسته ییر کابین گؤزون نغمه مستشارنظامی؛با پنج نور ناب بهشتی، با حرف حق مجادله سخت استتسلیم اقتدار تو هستند بر عالم این معادله سخت استبا پنج نور ناب بهشتی، از راه آمدی و دلم ریختدر شهر دیرهای قدیمی، حتی خیال زلزله سخت استهمراه تو ولی خداوند، هم پای تو دو سرو بهشتیبا توست روح سوره کوثر، با آیه ها مقابله سخت استاین پنج تن عصاره عشق اند، این پنج تن سلاله نور اندنجرانیان! مقابله کردن، با این جبال و سلسله سخت استاین وعده را مسیح به ما داد، اینک زمان تابش عشق است!دیدار نور ناب به جز در دلهای پاک و یکدله سخت استنصرانی ام که نام محمد، دین مسیح را به من آموختقلبم رسیده است به تسلیم، با عاشقان معامله سخت استبا اهل بیت پاک نبوت، غیر از سلام و نور مگوییدبا مستجاب دعوه ترینها، جان بردن از مباهله سخت است نقی عباس؛از کوه نور، آمده بودی، با یک سبد بهار، محمّد(ص)بر شانه‌ات هزار فرشته، در سینه‌ات شرار، محمّد(ص)إقرأ؛ بخوان... تو خواندی و انگار، «إقرأ» تو بودی از دهنِ غارآری، تو خود کلام خدایی؛ برگشته‌ای ز غار، محمّد(ص)ای جلوه‌گاه خُلقِ ستوده! دنیا در انتظارِ تو بودهاین خَلق را رسان به قراری، با جان بی‌قرار، محمّد(ص)تو آفتابِ اوّل و خاتم، تو رحمتی برای دو عالمهرچند زیر پای تو ریزند، از بغض و کینه، خار، محمّد(ص)هم در ازل وجود تو موعود، هم تا ابد فیوض تو موجودمانندِ لطفِ حضرتِ معبود، پنهان و آشکار، محمّد(ص)با قلب خسته و جگرِ ریش، دنیا شده‌ست تشنه‌تر از پیشبر جانِ ما ببار محمّد! والا پیام‌دار! محمّد(ص) محمّدجواد آسمان؛به هشیاران بگو؛ آن مِی به ساغر برنمی‌گرددبگو آن روزهای خوب، دیگر برنمی‌گرددبگو آن‌قدر نومیدیم از برگشتنِ مستی،که ساقی را به‌سوی تشنگان سر برنمی‌گرددبهشت آتشینی ساختیم از خون و خاکسترشفیعان سوختند و روز محشر برنمی‌گرددخبر، تلخ است امّا بهتر است از بی‌خبر بودنخبر این است؛ دیگر آن کبوتر برنمی‌گرددمیان این‌همه تابوت، دنبال که می‌گردند؟بگو، رستم که پیش از خوان آخر برنمی‌گرددقلندرها طلسم عشق را همراه خود بردندطلسم عشق برگردد، قلندر برنمی‌گردداز این افسانه، تنها کلبه‌ی احزان حقیقت داشتتو یوسف باش ـ بنیامین! ـ برادر برنمی‌گردد







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن