محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827897929
مرد مرده شور قربانی طاسی همسرش شد
واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: مرد مرده شور قربانی طاسی همسرش شد
هیچ وقت فکر نمی کرد تصمیمش برای ازدواج پایانی اینگونه داشته باشد.
آفتاب : ابراهیم که حالا در آستانه چهل سالگی قرار داشت بالاخره دل به دریا زد و آرزوی دیرینهاش را برای مادر پیرش فاش کرد. یک روز به آرامی کنار مادر نشست و با لحنی که نشان از خجالت و رودربایستی داشت، گفت: «مادر میخواستم اگر اجازه بدهید ازدواج کنم.»
به گزارش رکنا، مادر که انگار مدتها منتظر این لحظه بود با خوشحالی پسرش را در آغوش گرفت و گفت: «خدا خوشبختت کنه مادر که با این حرف خوشحالم کردی. همیشه میترسیدم بمیرم و بچه تورو نبینم.» بعد بلافاصله به طرف تلفن رفت تا این خبر را به دخترش هم بدهد.
مادر از چند سال قبل برای ازدواج پسرش اصرار داشت اما ابراهیم هر بار به بهانهای طفره میرفت. حتی خواهرش هم چند دختر را به او معرفی کرده بود اما باز هم او حاضر به ازدواج با آنها نشده بود و همیشه میگفت: «حالا وقتش نیست»
در این میان اما ابراهیم خودش خوب میدانست علت مخالفتهایش چیست و چه عاملی مانع ازدواجش است. ترس از شنیدن جواب منفی که البته این ترس ناشی از شغل او بود!
مرد جوان میدانست شغل او با بیشتر مردم تفاوت دارد و بسیار خاص است و کمتر کسی جسارت آن را دارد که با این کار کنار بیاید، آخر ابراهیم غسال گورستان بود. مرد جوان به دلیل نیاز شدید مالی و همچنین تشویقهای مادرش به ثواب و اجر اخروی با تردید و دودلی کارش را آغاز کرده بود اما چند ماه بعد او سرانجام با شغلش کنار آمد. چند سال بعد وقتی صحبت از ازدواج و تشکیل زندگی مشترک به میان آمد ترس از شنیدن جوابهای منفی یا واکنشهای عجیب دختران دمبخت دوباره او را درباره شغلش با تردیدهای جدی روبهرو کرد.
ابراهیم میدانست کمتر دختری حاضر میشود او را به دلیل شغلش بپذیرد. بنابراین هر بار به بهانههای مختلف از رفتن به خواستگاری و ازدواج طفره میرفت. اما حالا که به چهل سالگی رسیده بود احساس تنهایی بشدت آزارش میداد. به همین دلیل تصمیم نهایی را گرفت.
مهین خانم که از شنیدن این خبر هیجان زده بود مدام به دنبال یافتن گزینههای مناسب برای پسرش بود و با دخترش نیز تبادل نظر میکرد.
«به نظرت دختر اقدس خانم خوبه؟ هم زیبا و نجیب است و هم سر به زیر، خانوادهاش هم شناخته شده و محترم هستند. همین امروز تلفن میزنم به مادرش و قرار خواستگاری را میگذاریم.»
اما خواهر ابراهیم با نگرانی به مادر گفت: «مادر آنها نمیدانند برادرم چه کاره است. در ضمن آن دختر حدود 12 سال از برادرم کوچکتر است. به نظرم اگر از دختران فامیل یک نفر را انتخاب کنیم بهتر است یا حداقل کمی سن و سالش بیشتر باشد تا بتوانند همدیگر را بهتر درک کنند. خودت که میدانی ابراهیم کمی عصبی و تندمزاج است و هر کسی نمیتواند با او زندگی کند.»
مادر که با شنیدن حرفهای دخترش ناراحت شده بود، گفت: «این چه حرفی است که برای برادرت درست میکنی. پسر من هیچ عیبی ندارد. دخترها هم آرزوی چنین شوهری را باید داشته باشند و...» به این ترتیب عصر همان روز قرار خواستگاری از دختر اقدس خانم گذاشته شد.
روز بعد ابراهیم همراه مادر و خواهرش راهی خانه نیلوفر دختر اقدس خانم شدند. اما اضطراب در عمق وجود مرد موج میزد، چرا که نمیدانست وقتی از شغلش میپرسند چه جوابی باید بدهد. اما بالاخره لحظه حساس فرارسید و در جریان گفتوگوها وقتی پدر نیلوفر درباره شغل ابراهیم پرسید ناگهان او به مادر و خواهرش نگاهی انداخت و در حالی که قطرههای ریز عرق روی پیشانیاش نشسته بود، گفت: «شاید شغل من به نظرتان عجیب باشد یا حتی ترسناک! اما من در غسالخانه گورستان کار میکنم» همزمان با پایان این جمله، نگاههای متعجب اهل خانه به سوی ابراهیم چرخید.
اما او ادامه داد: «خب هر کسی شغلی دارد، من هم این شغل را انتخاب کردهام. به قول مادرم ثواب هم دارد. نه میشود در آن کم کاری کرد، نه حق کسی را خورد، نه رشوهای در کار است و نه ظلم به ارباب رجوع.»
بعد از صحبتهای ابراهیم برای دقایقی سکوت سنگینی فضای خانه را فراگرفت. دقایقی بعد هم آنها خانه را ترک کردند. مرد جوان که ناراحت و عصبی بود به مادرش گفت: «دیدی مادر بعد از آن که فهمیدند من چه کاره هستم چه برخورد سرد و سنگینی داشتند. مطمئنم جوابشان منفی است.»
اما مهین خانم گفت: «پسرم ناامید نباش، اگر قسمت شما با هم باشد هیچکس نمیتواند این وصلت را به هم بزند.»
با وجود این دو روز بعد وقتی مهین خانم با ترس و دلهره به مادر نیلوفر تلفن کرد و دریافت جوابشان مثبت است شوکه و خوشحال شد.
او که از شدت خوشحالی اشک میریخت بلافاصله پیغام را به پسرش رساند و گفت «:مبارکت باشد، انشاءالله خوشبخت شوید. دیدی گفتم همه چیز درست میشود.» این در حالی بود که ابراهیم هرگز متوجه نشد که چرا نیلوفر و خانوادهاش با شغل او مخالفتی نکردند و راضی به ازدواج شدند. تلاشی هم برای دانستن این موضوع نکرد. به این ترتیب چند هفته بعد مراسم عقد و جشن عروسی برگزار شد و زوج جوان به خانه بخت رفتند. اما چند هفته بعد یک روز که ابراهیم زودتر از معمول به خانه برگشت با صحنه عجیبی روبهرو شد. نیلوفر در حمام بود و او در کمال ناباوری موهای او را دید که روی میز کوچک کنار تلفن قرار داشت. تازه داماد که از دیدن این صحنه متعجب شده بود کلاهگیس را به دست گرفت. او در حال بررسی موضوع بود که ناگهان نیلوفر از حمام بیرون آمد و همان موقع هر دو بهتزده به هم خیره ماندند. ابراهیم با دیدن سر کم موی همسرش بشدت شوکه شده بود و نیلوفر که راز خود را فاش شده میدید از ناراحتی به گریه افتاد. ابراهیم با عصبانیت گفت: چرا موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بودی؟ چرا به من دروغ گفتی؟
نیلوفر که هنوز شوکه بود با گریه گفت: اشتباه کردم. همهاش تقصیر مادرم بود. او اجازه نداد واقعیت را بگویم. میگفت اگر کسی از وضعم باخبر شود حاضر به ازدواج نمیشود بنابراین من هم حرفی نزدم.
اما ابراهیم که هر لحظه عصبانیتر میشد با صدای بلند گفت: فکر نمیکردی یک روز این ماجرا لو برود و من بفهمم؟
زن جوان در پاسخ گفت: «وقتی پدر و مادرم از شغلت باخبر شدند خیلی جا خوردند. اول مخالفت کردند. من هم همین طور. اما سرانجام پدر و مادرم موافقتشان را اعلام کردند. بعد هم گفتند: از آنجا که کمتر کسی حاضر به ازدواج با این مرد میشود نمیتواند به مشکل طاسی همسرش اعتراض کند.»
مرد جوان با شنیدن این حرف ناگهان از کوره دررفت و سیلی محکمی به صورت همسرش نواخت.
نیلوفر با عصبانیت گفت: «چرا میزنی؟ من که حرف بدی نزدم. اگر من کممو هستم تقصیر خودم که نیست. وقتی بچه بودم آب جوش روی سرم ریخت و به این روز افتادم.»
ابراهیم که انگار با شنیدن این حرف دلش به رحم آمده بود پس از عذرخواهی سعی کرد از همسرش دلجویی کند. اما انگار این تازه شروع ماجرا بود چون چند روز بعد دوباره عروس و داماد بر سر موضوع دیگری با هم مشاجره کردند و این بار نیز ابراهیم با توهین به همسرش باردیگر دل او را شکست. کمکم با گذشت چند ماه، این موضوع به عادتی ناپسند برای ابراهیم تبدیل شد و هر بار با تمسخرهایش همسرش را مورد آزار قرار میداد تا این که سرانجام یک روز وقتی مشاجره زن و شوهر شدت گرفت نیلوفر که در حال آشپزی بود ناگهان چاقویی را که در دست داشت به طرف همسرش پرتاب کرد. صدای فریاد ابراهیم در خانه پیچید، زن باعجله به طرفش رفت. مرد جوان دستش را روی پهلوی راستش گذاشته بود و ناله میکرد. نیلوفر میخواست ببیند چه اتفاقی افتاده اما همسرش با تندی او را دور کرد. این در حالی بود که لباسهایش خونآلود شده بود. نیلوفر با التماس از شوهرش خواست به بیمارستان بروند اما مرد عصبانی و ناراحت مخالفت کرد. بعد هم زخمش را پانسمان کرد و خوابید. اما ساعتی بعد نیلوفر متوجه شد همسرش بسختی نفس میکشد. به همین خاطر با اورژانس تماس گرفت و کمک خواست. دقایقی بعد امدادگران وارد خانه زوج جوان شدند و پس از معاینات لازم راهی بیمارستان شدند، اما در بین راه مرد جوان بر اثر شدت خونریزی جان باخت. امروز دو سال از آن حادثه شوم میگذرد خانواده ابراهیم برای عروسشان درخواست قصاص کردهاند و حالا نیلوفر پشیمان و غمگین در انتظار سرنوشت نا معلوم خود گوشه سلول خاکستریاش تنها نشسته است.
نگاه کارشناس
فریبا همتی روانشناس در مورد این پرونده قدیمی می گوید: در این پرونده آنچه قابل توجه است موضوع احساس حقارت و عقدههای درونی و روانی ابراهیم و نیلوفر است. این زوج هر کدام به واسطه اینکه در خود احساس کمبود و ضعف میکردند دچار نوعی مشکل روحی و خودکمبینی بودند. یکی به دلیل شغلش و دیگری به دلیل مشکل ظاهریاش که از بچگی و بدون آنکه خودش دخالتی در به وجود آمدنش داشته باشد به آن بیماری دچار شده بودند. اما ابراهیم که به گفته خواهرش به بیماری پرخاشگری و تندخویی نیز مبتلا بوده به محض اینکه متوجه ایرادی در همسرش میشود و از طرفی درمییابد که والدین او به دلیل همین ایراد حاضر به ازدواج دخترشان با یک غسال شدهاند به جای ابراز همدردی با وی از آنها کینه به دل گرفته و از هر فرصتی برای زخمزبان و آزار او استفاده میکند. نیلوفر نیز که به نوعی دیگر دچار همین مشکلات است سرانجام کاسهصبرش لبریز شده و دست به اقدامی جبرانناپذیر میزند.
اما در این میان هر دو خانواده و بخصوص والدین نیلوفر مقصر هستند آنها که با پنهانکاری ایرادات اخلاقی و ظاهری فرزندانشان را مخفی کردند به امید آنکه چون هر دو معایبی دارند پس در مقابل یکدیگر کوتاه میآیند و اعتراضی نمیکنند، غافل از اینکه سرپوش گذاشتن بر مشکلات نتیجهای جز انفجار دربر نخواهد داشت.
اگر این زوج با موضوع و ضعفهای طرف مقابل کنار آمده و به جای تحقیر و درگیری در جهت رفع آن اقدام میکردند، هیچگاه این جنایت رخ نمیداد.
تاریخ انتشار: ۰۱ تير ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 67]
صفحات پیشنهادی
شمخانی: هیچکس جز مردم سوریه صلاحیت تعیین نظام حکومتی این کشور را ندارد
شمخانی هیچکس جز مردم سوریه صلاحیت تعیین نظام حکومتی این کشور را ندارد دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران گفت هیچکس به غیر از مردم سوریه صلاحیت تعیین نظام حکومتی و حاکمان این کشور را ندارد به گزارش حوزه سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان ارتشبد سرگاختلاسهای رخ داده در کشور مردم را آزرده کرده است
اختلاسهای رخ داده در کشور مردم را آزرده کرده است استانها > همدان - نماینده مردم ملایر در مجلس گفت ریشه مشکلات امروز کشور نفس ماست جهاد با نفس بر همه واجب است ولی برای مجریان و دستاندرکاران نظام جمهوری اسلامی واجبتر است به گزارش خبرگزاری خبر آنلاین از ملایر محمرد کاشمری انتقام ناسازگاریهای همسرش را از دختران جوان می گرفت
مرد کاشمری انتقام ناسازگاریهای همسرش را از دختران جوان می گرفت مرد شیطان صفت که دراقدامی انتقامجویانه به بهانه ازدواج دختران جوان را به دام انداخته و طعمههایش رامورد آزار و اذیت قــرار می داد با ردیابیهای پلیسی دستگیر شد به گزارش نامه نیوز پرونده این ماجرا به دنبال شکایت یکاسیدپاشی در پاکستان؛ مردها هم در امان نیستند
اسیدپاشی در پاکستان مردها هم در امان نیستندتاریخ انتشار يکشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۱ ۳۲ انتشار اخبار و گزارش های مربوط به پدیده هولناک اسیدپاشی در پاکستان از روند رو به رشد این معضل اجتماعی در این کشور حکایت دارد و در بسیاری از موارد تنها یک مخالفت ساده با یک پیشنهاد ازدواجشارلی ابدو حتی به مرده کلی رحم نکرد!
کاریکاتور منتشره از سوی مجله فرانسوی شارلی ابدو که در آن محمد علی کلی بوکسور افسانه ای آمریکا را تمسخر کرد باعث خشم گسترده مردم در شبکه های اجتماعی شد به گزارش جام جم آنلاین به نقل از پایگاه اینترنتی شبکه خبری العالم این کاریکاتور شخصی را به شکل تابوت نشان می دهد که دستکابراز همدردی هافبک جدید استقلال با مردم غرب کشور
ابراز همدردی هافبک جدید استقلال با مردم غرب کشور روز نو بختیار رحمانی هافبک جدید استقلال برای همدردی با مردم مناطق غرب و جنوب کشور پیامی منتشر کرد این روزها وضعیت آب و هوایی مناطق غرب و جنوب کشور مناسب نیست ریزگرد های باعث آلودگی هوا در مناطق غرب و جنوب کشور شده است بختیار رحظریف بر ضرورت تصمیم گیری مردم سوریه برای آینده کشورشان تأکید کرد
ظریف بر ضرورت تصمیم گیری مردم سوریه برای آینده کشورشان تأکید کرد وزیر امورخارجه در جمع خبرنگاران بر ضرورت تصمیمگیری مردم سوریه برای آینده کشورشان تاکید کرد به گزارش حوزه سیاست خارجی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان در بدو ورود به برلین وعضو شورای شهر: حادثه شهران، آزمون مديريت بحران بود كه در آن مردود شديم
عضو شورای شهر حادثه شهران آزمون مديريت بحران بود كه در آن مردود شديم تا وقتيكه حوادث شهري و نحوه مديريت آن دغدغه شهروندان و اعضاي شوراي شهر نشود وضعيت بهتر از اين نخواهد بود و هر لحظه بايد منتظر شاهكار جديدي در مواجهه با بحرانهاي شهري بود به گزارش نامه نیوز حادثه انفجار شپیشرفت و توسعه کشور با وحدت بین مردم و دولت محقق می شود/عده ای فقط به دنبال نقطه ضعف هستند
استاندار مازندران پیشرفت و توسعه کشور با وحدت بین مردم و دولت محقق می شود عده ای فقط به دنبال نقطه ضعف هستند ایلنا استاندار مازندران گفت آرامش سیاسی و ساماندهی اقتصادی از مهمترین دستاوردهای دولت تدبیر و امید است به گزارش ایلنا از ساری استاندار مازندران که در جلسه شورای معبازدید دکتر نجفی نماینده مردم شهرستان بابل در مجلس شورای اسلامی از پروژه 100درصد خیرساز فاطری
بازدید دکتر نجفی نماینده مردم شهرستان بابل در مجلس شورای اسلامی از پروژه 100درصد خیرساز فاطری استانها > مازندران - مسئولین استانی و شهرستانی از عملیات اجرایی و پیشرفت فیزیکی پروژه مجتمع آموزشی و پرورشی خیرساز فاطری شهرستان بابل بازدید کردند به گزارش خبرگزاری خ-
گوناگون
پربازدیدترینها