واضح آرشیو وب فارسی:شهیدنیوز: شهیدخبر(شهیدنیوز): آیا در آینده از تک تک این نخل ها از قطره قطره این آب ها، فریاد جوانان شهید به گوش آنان که امروز خوابند نخواهد رسید؟! اگر بیدار کند، پس به پاس بیداری آنان بگذار خون ما در همین مکان ها ریخته شود.گزارشگر رادیو خراسان بود و راهی جبهه شد. ذوق ادبی، نثر زیبا و پرداختن به کوچکترین حاشیه ها در تمامی یادداشت ها و متونی که از او به جامانده هویداست. روحیه مدیریتی بالا و اخلاص در کار، او را به جمع رزمندگان لشکر 5 نصر کشاند و روز به روز بالا رفت تا مسئولیت تیپ را عهده دار شد. حاج مهدی دیگر نتوانست از محیط معنوی جبهه و جهاد جدا شود. او جمع باصفای بسیجیان را به هر جمع دیگر ترجیح می داد. در نهایت از میان همان جمع باصفا به سوی پروردگار خویش رهسپار شد. در ادامه یادداشت های زیبای او تقدیم می شود: نامه ای به فرزند خردسالم: فرزندم... تو شاهد باش، شاهد عصر خویش که پدرت و دوستان پدرت در خون خویش غلطیدند تا تو و همه فرزندان آینده اسلام، بر صراط حق بمانید. ما با کاروانی که قافله سالار آن سیدوسرور ما بود، نایب مولایمان امام زمان(عج) بود، حرکت کردیم. اندکی را با کاروان آمدیم و کاروان هنوز در گذر است. آری فرزندم تو و همه دوستانت مثل پدرت و دوستانش به کاروان بپیوندید و رهسپار وادی عشق شوید که خیر دنیا و آخرت و کمال انسانیت را جز این طریقی نیست. می دانم که تو را هنوز امکان خواندن این سطور نیست، لیکن برایت خواهند خواند و تو که بزرگ شدی خودت خواهی خواند و به این خواهی رسید که دنیا با همه وسعت آن، بسیار حقیر و تنگ و کوچک است و زایل شدنی و رفتنی. آدمی هرچه به آن روی آورد تشنه تر می شود و از کمال انسانی دورتر، هیچ وقت باور نکن که می شود هم خوب دنیاداری کرد و هم خوب دین داری! هم به یاد مستضعفان و محرومان بود و هم در کمال عیش و نوش و عشرت به سر کرد. که پدرت هم این را باور نکرد، لذا از مال دنیا فقط کتاب هایش را برای تو به ارث گذاشت که به جای حریص بودن به دنیا، به علم و دانش حریص باشی و این را هم توجه داشته باش که علم بدون تزکیه و تقوا، نداشتنش بهتر است. علم آن است که انسان را بسازد و غرور انسان را بریزد و او را خاکی کند. و تو... اگر کسی پرسید که پدرت تو را دوست نداشته که به جبهه رفته، با شجاعت و ایمان جواب بده که این طور نیست، پدرم چون مرا دوست داشت و دوستی ما را در طول خدا و رسولش می دید، به جبهه رفت تا ایمان و باور ما استوار بماند. به جبهه رفت تا به تکلیف خود عمل کند و به ما بیاموز که او مقلد است و ما هم مقلد باشیم به هر صورت الان که دارم این چند سطر را می نویسم در زیر نخلستان های زیبای کنار اروند رود هستم و سنگرهای دشمن را در آن سوی رود به تماشا نشسته ام اگر خدا توفیق داد و ظرفیت و لیاقت شهادت داشتم، هیچ وقت اندوهگین مباش و بدان که دیر یا زود همه ما در قیامت همدیگر را ملاقات خواهیم کرد و من زودتر می روم و اگر آدم های خوبی بودیم و کارهایم مثبت و برای خدا بود به بهشت وگرنه... از قلم وی می خواینم: «آیا در آینده از تک تک این نخل ها از قطره قطره این آب ها، فریاد جوانان شهید به گوش آنان که امروز خوابند نخواهد رسید؟! اگر بیدار کند، پس به پاس بیداری آنان بگذار خون ما در همین مکان ها ریخته شود. بگذار بدنهامان طعمه همین کرکس ها و گراز ها شود، تا آن ها که مانده اند در شهرها و... شاید حس کنند، شاید یادشان بیاید از آنچه که باید یادشان بیاید؟! به دشمنان ما بگوئید: «در فرهنگ نامه بسیج، واژه مرگ را تفسیر دیگری است. در آن نگاشته اند ما با شهادت سرانجام پای کوبان بر فرق مرگ رقصانیم و رو به تعالی رو به حق گام می سپاریم و جهان را به دنبال خویش خواهیم کشاند». برای هرکسی اجلش معلوم است و به تاخیر نمی افتد، مگر به خواست خدا، و اگر این نبود، هرآن روح پرواز می کرد. مرگ اینجا خیلی فراوان است شاید ما را هم ببرد، اما چگونه؟ شاید در شب وقتی در نزدیک خط مقدم خوابیده ایم خمپاره ای سقف را سوراخ کند و همه را در خواب برباید شاید هم... دا می داند و هرچه خواست اوست بر ما از عسل شیرینتر و محبوب تر است. به قول مولوی: «مرگ هر یک ای پسر هم رنگ اوست». این نتیجه عمل ماست که نوع مرگ ما را هم تعیین می کند. اگر جاد کردیم و جهادگر فی سبیل الله بودیم، معلوم است اجر و پاداشش شهادت است و باز چگونه جهاد کردن با چه نیات و انگیزه هایی، با چه خلوص و تقوایی و... نوع شهادت ما را هم شاید تعیین کند. در یادداشت های شهید فرودی می خوانیم: او را دیدم. برادری را دیدم در هنگامی که همه چشم ها در خواب و همه جا را ظلمت فراگرفته بود و من پتو بر دوش برای طهارت از چادر خارج شدم، او را دیدم ولی نشناختم. همه جا تاریک بود و ستاره ها روشن و سوسو زنان، او را دیدم در میان دو بوته بر خاک افتاده، او را دیدم و صدایش را شنیدم که «یا غفور یا رحیم» می گفت و هق هق گریه اش را شنیدم. از خدا نه خانه می خواست و نه کاشانه، نه پول می خواست نه ماشین، نه آب و نه نان، نه مقام و نه منصب، نه سلامتی و نه آبرو، او پر می زد و پرواز را به تمرین نشسته بود. درست مثل کبوتری که تازه می خواهد پرواز بیاموزد. سینه بر خاک می سود و اشک میریخت و از او که یادش یادگار بود دیدار می خواست. او دیدار می خواست و لقا رب و هنوز ساعت ها به اذان صبح مانده بود که او چنین می کرد. او را دیدم و بر پستی خود گریستم. او را دیدم و بر عقب ماندگی خویش... خروس خوان یکشنبه 23/08/64 ». اقبال تام و تمام شهید را در آئینه انابه او به خدا می توان دید. همان طور که بین کسانی که سخن یکدیگر را می فهمند و با هم صمیمی شده اند، این ها هم با هم صمیمی و صادق اند. اینان شمشیر عزم و صدق و صفا و تقوا را بر خود حمایل نموده اند. آنچه از این عزیزان دیدم مرا وادار کرد به جمعشان بپیوندم و در میان آن ها باشم چون طالب راهی بودم که به وسیله آن ضمیر و دلم روشنی یابد و در جمع اینان بود که چنین می شد. ولی هنگامی که به شهر پا می گذاشتم احساس گناه می کردم چون از جمع لاهوتیان به ناسوتیان می پیوستم. با خود می گفتم: خدایا نامم که فرودی است پس فرود آور مرا در جایگاه مبارکی که تو بهترین فرودآورندگانی. ... خدایا! چه استعدادهایی که در مسیر میبایست به جریان بی افتند و نیفتادندو اصراف شده اند؟ . چه فسادهایی به باد آورده اند؟! من می توانستم با یک سلامم چکارهایی انجام دهم که نکردم؟! با دادن یک لیوان آب به دست کسی می توانستم چه پیوندهایی به وجود بیاورم؟ و از این پیوند چه بهره هایی می توانستم بگیرم!؟ و چه موج هایی از آگاهی و شعور و از حرکت و شور می توانستم به راه اندازم؟ ولی از تمام آن ها به سادگی گذشتم. یا چه استعدادهایی را که راکد گذاشتم و یا در راه هوس های دل به جریان انداختم و اسراف نمودم! خدایا، با این دست و زبان و پایم چقدر جرم آفریدم، چقدر خسارت به بار آوردم، چقدر دل و احساس و عاطفه ام هرز رفته، پس ای خدا هنگامی که خودم را می بینم و دین ها و جرم هایم را، سخت می نالم و از پا نمی نشینم، تو چگونه رفتار خواهی کرد. یا غفار الذنوب! ... اما چند توصیه از این برادر کوچک به تمامی دوستان و برادران عزیزم با این امید که کوتاهی این حقیر را ببخشایید تا شاید خدای سبحان هم از لطف و کرمش بر من ببخشاید. 1- تقوا، تقوا، تقوا را در همه ی ابعاد زندگی خود اصل بدانید بالاخص در قضاوت ها، در موضع گیری ها... . 2- قرآن را، قرآن را زیاد تلاوت کنید و با آن آشنا شوید، تا هم چون سرودی آشنا در وجودتان جریان یابد، و در بحران ها و تزلزل ها از آن استمداد طلبید. 3- دعاها را بالاخص آنچه و آن گونه که پیامبر و ائمه معصومین نقل کرده اند زیاد با آن مایوس شوید، چرا که دعا وسیله هنگام شکستن وسیله هاست. 4- همیشه در راه حاکمیت ارزش ها تلاش کنید و پاسدار خون شهیدان باشید. شهید حاج مهدی فرودی
دوشنبه ، ۳۱خرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شهیدنیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]