واضح آرشیو وب فارسی:شهیدنیوز: شهیدخبر(شهیدنیوز): مادر عزیز، تو را به خدا، تو را به امام زمان (عج) تو را به جان هر که دوست داری، تو را به جان جمال، اگر من شهید شدم گریه نکن. به یاد امام حسین (ع) و حضرت زهرا (س) گریه کن. هیچ وقت ناراحت نباش. این را بدان که در دنیا و آخرت و نزد خداوند روسفید هستی.شهید جمال محمدشاهی از انسان های عاشقی بود که زندگی پر فراز و نشیبی داشت. او در خانواده ای ضعیف از لحاظ مالی و قوی از لحاظ اعتقادات به دنیا آمد. جمال مسیر زندگی را با سختی پیش برد و پله های کمال را یک یک طی نمود. او از هفت سالگی در کنار درس کار می کرد تا خرج خانواده تامین شود. بزرگتر که شد ایمان و اعتقادات محکمی پیدا کرد. اون انسان عاشقی بود که نتوانست زندگی عادی را در محله ی مولوی تهران تحمل کند. به جمع خوبان در جبهه پیوست و علاقه داشت تا گمنام بماند. خداوند آرزویش را برآورد و در پاییز سال 1362 در ارتفاعات کانی مانگا برای همیشه باقی ماند. آیت الله حق شناس پس از شهادت جمال به منزل این شاگرد خود آمدند و گفتند: «من جمال را در عالم رویا مشاهده کردم.» این شهید به من فرمود: «ما را در نزد آقا ابا عبدالله (ع) ساکن کرده اند!» اما مادر جمال، شیرزنی که شش رزمنده را در خانه ی محقر و مستاجری خود تربیت نمود، به فرزندانش بسیار وابستگی داشت. او هنوز شهادت فرزند را باور ندارد و چشمانش بعد از گذشت بیش از سه دهه به درب خانه است! شاید از فرزندش خبری بیاورند. تا اینکه یکی از علما و دوستان شهید جمال محمدشاهی در عالم رویا از او سوال کرد که شما کجا هستی؟ او هم گفت که در نزدیک ترین نقطه به جمکران، بالای کوه خضر همراه با شهدای گمنام هستم. از شهید جمال چند نامه به جا مانده است. در آخرین نامه اش نوشته بود: پدر و مادر عزیز، امیدوارم مرا ببخشید؛ چون من جز درد سر برای شما نداشتم. می خواستم شما را در پیری یاری کنم اما... زمانی که از خدمت آمدم تا حالا که دوباره به جبهه می روم مثل دیوانه ها بودم باور کنید با آن سنگر و بیابان های خوزستان خو گرفته بودم. خیلی دعا کردم تا دوباره به جبهه بروم. شما هم بدانید که اجر عظیمی در پیشگاه خداوند دارید. شما را به خدا که اگر من شهید شدم، خوشحال باشید و همگی لباس سفید بپوشید. ناراحت نباشید که با این کار، همه ی خانواده های شهدا و اسرا و مجروهان ناراحت می شوند. چرا باید انسان ناراحت باشد؟ من را که به زور به جبهه نبردند. با فکر و اندیشه ی خود به جبهه رفتم. شما چطور خوشحال می شوید که من ماشین بخرم، یا ازدواج کنم. اینجا هم باید خوشحال باشید که من مثل دیگران به این اجر عظیم الهی دست یافتم. مادرم، پدرم، نه شما از امام حسین (ع) بالاترید و نه من از علی اکبر امام حسین (ع)... پس شما در دنیا و آخرت روسفید هستید که افتخار تشییع این است که در راه اسلام شهید داده. اگر در جمهوری اسلامی من را به جرم منافق بودن یا ضد انقلاب بودن اعدام می کردند، آن وقت چه می کردید؟! ... دنیا محل استراحت نیست. محل کشت و زراعت است برای آخررت، و چه زیبا فرمو رهبر عزیز که عزت و شرف ما در همین جنگ است... از همه ی آن هایی که مرا می شناسند و یا دوستان می خواهم که مرا حلال کنند و به جای من راهم را دوست داشته باشند. والسلام. جمال در آخرین روزهای زندگی، وقتی برادرش در اردوگاه قلاجه او را دید، برادر را در آغوش کشید و برای همیشه خداحافظی کرد. بعد نامه ای به برادرش داد و در آن نامه از همه ی خانواده آخرین خداحافظی را نمود! او در قسمت هایی از آخرین نامه اش می نویسد: سلام ای مادر چشم انتظارم فروزان اختر شب های تارم خدمت مادر عزیزم، پس از تقدیم سلام امیدوارم هیچ گونه کسالتی نداشته باشی. از شما معذرت می خواهم که به حرفتان گوش ندادم (و بار دیگر به جبهه رفتم) باور بفرمایید هرگز به خاطر پیروی از هوای نفس نبوده. من همیشه به فکر شما بودم، ولی اینقدر دلم برای جبهه تنگ شده بود که دوست داشتم همیشه آنجا باشم. اینجا واقعا جای با صفایی است. با همه ی سختی ها خیلی جای معنوی و انسان سازی ایست. مادر عزیز، تو را به خدا، تو را به امام زمان (عج) تو را به جان هر که دوست داری، تو را به جان جمال، اگر من شهید شدم گریه نکن. به یاد امام حسین (ع) و حضرت زهرا (س) گریه کن. هیچ وقت ناراحت نباش. این را بدان که در دنیا و آخرت و نزد خداوند روسفید هستی. این را بدان که خواه ناخواه تا چند سال دیگر همگی از دنیا می رویم، پس چه بهتر که در راه خدا از دنیا برویم. از همین جا دست و پای تو را می بوسم. خدمت پدر عزیزم، پس از سلام و امیدوارم هیچ گونه کسالتی نداشته باشی، پدر عزیز ای بهترین انسان، پدری که چند فرزندت را به جبهه فرستادی، من از اینجا از ته دل برایت دعا می کنم. پدر جان به فکر دنیا نباش. اگر در این دنیا صاحبخانه نشدی مهم نیست. تو با زحمت های بسیار و با خانه های مستاجری ما را بزرگ کردی و نگذاشتی ما به راه های انحرافی برویم. همین بس که در این کشور ضد انقلاب نشدیم. برادران عزیزم، سلام از شما می خواهم همیشه در نماز جماعت شرکت کنید، همیشه گوش به فرمان پدر و مادر باشید. قرآن زیاد بخوانید. با هم یکی باشید. تا ان شاءالله فرج آقا امام زمان (عج) هم نزدیک شود. دست بوس همگی شما جمال
چهارشنبه ، ۲۶خرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شهیدنیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]