تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1815568535
تلخ، اما واقعی؛ زیر پوست همین شهر
واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: "تلخ"، اما واقعی؛ زیر پوست همین شهر
دور نیستند، همین نزدیکیها، شاید کوچه بغلی شاید هم همسایه کناری، کم هم نیستند، از محلههای بالاشهر قدری که فاصله بگیرید زیاد دور و برتان میبینید.
به گزارش نامه نیوز، خیلیهاشان را هم اصلا نمیشود دید، آنها که با صورتهای سیلی خورده سرخ رنگ وارد کوچه و بازار میشوند تا مبادا اهالی محل راز مگوی زندگیشان را بفهمند.
"نداری" درد نیست، مرض نیست، اما وقتی به جان تو و زندگیات بیفتد مثل خوره تمام زندگیات را میخورد و از هست و نیست زندگی، نیستش را برایت میگذارد و تمام هستیات را به باد میدهد.
"نداری" جای دوری هم نیست، ممکن است همین الان پشت در باشد، مثل در خانه پدری "زلیخا"... و وای به روزی که در واشود و تو بیاید...
..."کاری به کار من نداشته باش و گرنه اسید میریزم تو صورتت" این جمله آخر شوهرم بود بعد از چند سالی که برای ترک اعتیادش تلاش کردم. اینها را زلیخا میگوید و ادامه میدهد: سال 1366 ازدواج کردیم و ثمره ازدواجمان هم یک پسر و دختر به نامهای علی و یاسمن است.
بعد از مدتی زندگی متوجه اعتیاد شوهرم به هروئین شدم و از همان زمان تلاشم را برای ترک اعتیادش به کار گرفتم، از کمپ بردن و دارو گرفتن و مشاور رفتن و هرکاری دیگری تا شاید شوهرم دوباره به زندگی برگردد.
کار به جایی رسید که تهدید به پاشیدن اسید کرد که کاری به کارش نداشته باشم و برای همین من هم طلاق گرفتم و دادگاه هم حضانت بچهها را به من داد.
راهی خانه پدری شدم و ناچار راهی زیرزمین خانه، چون برادرها در هر دو طبقه ساکن بودند. وام گرفتم و زیرزمین را سرو سامان دادم و با علی و یاسمن در زیرزمین ساکن شدیم.
آن زمان در آرایشگاه کار میکردم و خرج زندگی سه نفرهمان را در میآوردم و این میان برادرها هم خیلی لطف داشتند که حتی یک نان هم به من و بچههایم نمیدادند!
البته من هم از آنها کمکی نمیخواستم، چون آنها با حضور بچههای من مخالف بودند و اصرار داشتند بچهها را به شوهرم بدهم و خودم هم بروم پی زندگیم.
یادم نمیرود حتی وقتی در حیاط خانه، کباب درست میکردند پردههای ضخیم پنجره زیرزمین را میکشیدم تا بچهها بوی کباب را احساس نکنند، اما شدنی نبود و دخترم برای اینکه من ناراحت نشوم میگفت: مامان ناراحت نباش اصلا کبابشان بوی بدی میدهد.
زندگی با هر سختی که بود میگذشت تا اینکه متوجه تودهای در بدنم شدم، سونوگرافی و ماموگرافی دادم که گفتند باید تهران بروم.
با انجام آزمایشات درتهران قرار بود نتیجه آزمایش را 20 روزه بدهند که بعد از 10 روز زنگ زدند و گفتند که یک روز هم برایم یک روز است و به سرطان بدخیمی مبتلا شدهام و باید به سرعت شیمی درمانی شوم.
از آنجا که زن سرپرست خانوار بودم تحت پوشش بهزیستی قرار داشتم و یکی از مددکارهای بهزیستی پولی تهیه کرد تا روند شیمی درمانی شروع شود و همزمان آزمایش که دادم مشخص شد که کبد من سرطان زاست و امکان دارد سرطان از جای دیگری بیرون بزند و گفتند برای پیشگیری باید ماهی یک آمپول "هرسپتین" تزریق کنم که قیمت هرکدامشان آن زمان چهار میلیون تومان بود.
شروع به گرفتن قرض و وام کردم و میان این بیا و برو برای شیمی درمانی، برادرها خانه پدری را فروختند و از آن خانه تنها شش میلیون تومان به من دادند! که خرج یک جلسه شیمی درمانی و خرید یک آمپول "هرسپتین" بود.
در به دریهایمان از همان زمان شروع شد و چند شب در این خانه دوست و چند شب دیگر در آن خانه دوست سر میکردیم و پسرم در این میان برای اینکه مزاحم کسی نباشد با کار در آژانس، شبها هم همانجا میخوابید و فقط عیدها و روزهای تعطیل به ما سری میزد.
خدا کمک کرد و در همان آژانس، پسرم را در دو دانگ یک ماشین پیکان شریک کردند تا کار کند و درآمدی داشته باشد و با این کار پسرم توانست کم کم درآمدی داشته باشد که با آن ازدواج کند.
بعد از ازدواج او، دیگر من و یاسمن کاملا تنها شدیم اما باز هم خوشحالم که حداقل پسرم زندگیای برای خود دارد. هرچند که آنقدر درآمدش ناچیز است که خرج خانوادهاش را هم نمیتواند تامین کند چه برسد که من و یاسمن هم بخواهیم کنارش باشیم.
میان بدبختیها و در به دریهامان انسانهای گرگ صفتی هم پیدا میشدند که پیشنهادهای بیشرمانه برای رفع مشکلاتمان میدادند، اما خدا به من قدرتی داده بود تا بتوانم بار این همه مشکل را به تنهایی به دوش بکشم.
در به دریهامان از این خانه به آن خانه ادامه داشت تا پای مسکن مهر به میان آمد و من و دخترم که حتی رویای خانه دار شدن را نداشتیم میتوانستیم با پرداخت هشت میلیون تومان صاحب خانه شویم.
برای همین به تکاپو افتادم تا هر جور شده هزینه مسکن مهر را جور کنم تا از این در به دریها خلاص شوم و از مددکارهای بهزیستی و خیرین بسیاری کمک گرفتم تا در نهایت هشت میلیون تومان جور شد و بعد از سالها دربه دری من و یاسمن صاحب خانه شدیم.
روزی که به خانهمان آمدیم حتی سیمها و پریزهای برق را دزدیده بودند اما باز هم برای ما، بعد از این همه دربه دری، وجود یک سقف بالای سر و بدون منت مثل این بود که خدا دنیا را به ما داده.
دکترها کار کردن را برای من ممنوع کردهاند، اما برای اینکه خرج زندگی و قسط خانه را بدهم گاهی مجبور بودم تا ساعت یک شب هم در خانه مردم کار کنم.
پرستار یک پیرمرد بودم، حمامش میدادم و کارهایش را میکردم تا اینکه پیرمرد فوت کرد و خوشبختانه وراثش بخشی از وسایل خانه پیرمرد را به من دادند و با این وسیلهها خانه خالی ما هم کم کم از متروک بودن درآمد.
بعد از فوت پیرمرد در خانههای متفاوتی مشغول به کار شدم و از صبح تا غروب در خانه این پزشک یا آن معلم بازنشسته و خیلیهای دیگر کار میکنم و میهمانی که داشته باشند باید تا 12 یا یک شب هم بمانم و کار کنم و یاسمن هم تمام روز به جز وقت مدرسه در خانه تنها میماند.
اما با این همه کار باز هم حتی خرج زندگی و قسطهای خانه در نمیآید، چه برسد به هزینههای درمان سرطان.
هر 21 روز یکبار مجبور به تزریق آمپولی هستم که 250 هزار تومان قیمتش است و کنار این هم باید مرتبا هر ماه سونوگرافی و ماموگرافی بدهم که مبادا سرطان از جای دیگری سرباز کند.
این همه خرج در حالی است که حقوق ماهانه بهزیستی به ما 60 هزار تومان است که آن هم بعد از گرفتن وام از بهزیستی قطع شد.
کنار همه اینها زمانی که فاکتور یک میلیون و 200 هزار تومانی داروهای چندماه را بردم بعد از کلی رفت و آمد و دادن کرایه ماشین و کپی مدارک گرفتن، بهزیستی تنها 100 هزار تومان آن را به من داد!
با همه این مشکلات باز به خودم دلداری میدادم و با امید کار میکردم تا اینکه دوباره کابوس زندگی من و یاسمن با آمدن نامه تخلیه خانه از طرف بانک شروع شد.
ما تازه سقفی برای زندگی پیدا کردیم، اما تاخیر در پرداخت اقساط بانک موجب صدور حکم تخلیه شده است.
یازده قسط مانده داریم و با سود اقساط حدود چهار میلیون تومان به بانک بدهکاریم و بانک گفته که اگر اقساط را ظرف چند روز آینده ندهیم علاوه بر اقساط و جریمه، باید هزینه 2.5 میلیون تومانی وکیل بانک را هم بدهیم و واقعا ندارم و نمیدانم از کجا بیاورم و به هر کسی و هر مددکاری و هر نهادی سر زدم، اما پول جور نشد.
فکر دوباره در به دری آرام و قرار را از من و یاسمن گرفته و نمیدانم باید چه کار کنم و دیگر رمقی برایم نمانده....
...بغض چندباره زلیخا میان حرفهایش، این بار طولانی میشود و بعد، مدتی به گوشهای زل میزند و میگوید: البته مثل من هم کم نیستند، مثلا همین همسایه بغلی ما، چند ماه پیش مرد خانه دچار برق گرفتگی شد و پایش را قطع کردند و حالا میگویند پای دیگرش را هم باید قطع کنند.
آنها از ما هم ندارتر هستند و زن همسایه دیروز میگفت چند ماه است حتی یک تکه گوشت هم نخوردهاند و با این وضعیت بانک برای آنها هم حکم تخلیه صادر کرده است.
...حرفها یا به عبارتی دردهای زلیخا تمامی نداشت، اما ته همه حرفها را خود زلیخا زد که مثل او و "یاسمن" در این شهر زیادند.
این ماه را خیلیها روزه میگیرند تا درد آدمهای نداری مثل زلیخا و یا همسایهاش را که حتی پولی برای خرید غذا ندارند و هرروزشان را مجبور به روزه داری هستند را بچشند...
و ای کاش اگر طعم این روزهداری را چشیدیم برای کمک به آدمهایی که از ما زیاد هم دور نیستند تعلل نکنیم...
منبع: ایسنا
۲۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۴۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 109]
صفحات پیشنهادی
«1480» مشاور آسيبهاي زير پوست شهر
1480 مشاور آسيبهاي زير پوست شهر مركز صداي مشاور 1480 براي رصد آسيبهاي اجتماعي و ارائه مشاوره در كشور ارائه خدمات ميكند رئيس مركز توسعه پيشگيري و درمان اعتياد بهزيستي گفت اغلب زناني که با مركز صداي مشاوره بهزيستي با تلفن 1480 تماس ميگيرند افرادی هستند كه يا براآلودگی زیرپوست شهر قربانی میگیرد
آلودگی زیرپوست شهر قربانی میگیرد همه ما در این هوا مجبور به تنفس هستیم شریان زندگی در این هوا هر روز رقم میخورد هوایی مملو از آلودگی که همتی بزرگ برای کاهش آن میطلبد همتی که یک شبه اتفاق نمیافتد اما در همین فاصله هر روز به قربانیان آلودگی هوا در اصفهان اضافه میشود به گزانتقاد نماینده مردم بوشهراز سخنان رئیس سازمان تعزیرات
انتقاد نماینده مردم بوشهراز سخنان رئیس سازمان تعزیرات بوشهر- ایرنا- نماینده مردم بوشهر گناوه و دیلم درمجلس شورای اسلامی گفت اظهارات رئیس سازمان تعزیرات حکومتی کشور دریک برنامه تلویزیونی مبنی بر قاچاق کالا دربرخی بنادراین استان باعث ناراحتی مردم شده که باید از آنها عذرخواهی کند88 درصد طرح مسکن مهر در شهرهای زیر 25 هزار نفر پایان یافت
88 درصد طرح مسکن مهر در شهرهای زیر 25 هزار نفر پایان یافت مدیرکل مسکن مهر بنیاد مسکن انقلاب اسلامی گفت از 347 هزار و 105 واحد مسکن مهر در شهرهای زیر 25 هزار نفر کشور تاکنون 304 هزار و 230 واحد تکمیل شده است به گزارش ایرنا امید محمدی افزود با تکمیل این واحدها حدود 88 درصد پروژهدانلود City Island 4: Sim Town Tycoon - بازی موبایل شهر جزیره 4
City Island 4 Sim Town Tycoon نام عنوانی زیبا و سرگرم کننده در سبک بازی های شبیه سازی و استراتژیکی می باشد که نسخه چهارم این بازی زیبا هم اکنون برای سیستم عامل انردوید عرضه شده است این بازی زیبا توسط استودیوی بازی ساز Sparkling Society منتشر شده است بازی از محبوبیت بسیار بالایتوسعه زیرساخت های گردشگری در مشگین شهر/ استقبال گردشگران از جاذبه های زندگی عشایری و بوم گردی
رئیس میراث فرهنگی شهرستان مشگین شهر گفت با توجه به رشد و رونق صنعت گردشگری در دو سال اخیر توسعه زیرساخت های گردشگری در مشگین شهر ضرورت دارد به گزارش خبرگزاری تسنیم ازمشگین شهر شهروز حیدری عصر امروز در جلسه اقتصاد مقاومتی در مشگین شهر اظهار داشت در حوزه گردشگری اقتصاد فرهنگ۷۰۰۰ هکتار از اراضی قائمشهر به زیر کشت برنج رفت
مدیرجهادکشاورزی قائمشهر ۷۰۰۰ هکتار از اراضی قائمشهر به زیر کشت برنج رفت شناسهٔ خبر 3684200 - یکشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۹ ۲۳ استانها > مازندران قائمشهر- مدیرجهادکشاورزی قائمشهر از کشت محصول برنج دربیش از هفت هزار هکتار از اراضی این شهرستان خبر داد به گزارش خبرنگار مهر فرزیسفر دردی را دوا نمی کند/ حل تنها گوشه ای از مشکلات درمانی شهرکردی ها با سفر یک روزه وزیر بهداشت
سفر دردی را دوا نمی کند حل تنها گوشه ای از مشکلات درمانی شهرکردی ها با سفر یک روزه وزیر بهداشت وزیر بهداشت طی سر یک روزه خود به استان چهارمحال و بختیاری با افتتاح مراکز بهداشتی و درمانی باری نه چندان سنگین از روی دوش مردمان این استان برداشت به گزارش خبرنگار حوزه بهوزیر دادگستری میهمان ویژه شورای شهر تهران
برنامه دویست و شصت و هفتمین جلسه شورا وزیر دادگستری میهمان ویژه شورای شهر تهران شناسهٔ خبر 3684823 - دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۳ ۴۵ جامعه > شهری اعضای شورای شهر تهران فردا سه شنبه ۲۵ خرداد ۹۵ در دویست و شصت و هفتمین جلسه خود میزبان حجت الاسلام پورمحمدی وزیر دادگستری خواهند بودشهردار کرج: فرصت توسعه کرج با تقویت زیر ساخت های شهری میسر می شود
شهردار کرج فرصت توسعه کرج با تقویت زیر ساخت های شهری میسر می شود استانها > البرز - شهردار کرج گفت ایجاد فرصت برای توسعه همه جانبه در این کلانشهر با تقویت زیرساخت های شهری و توسعه آن میسر می شود به گزارش خبرآنلاین البرز و به نقل از پایگاه خبری مدیریت شهری کرج علی-
گوناگون
پربازدیدترینها