تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):لباس پاكيزه غم و اندوه را برطرف مى كند و باعث پاكيزگى نماز است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816466282




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تفاوت خدای ارسطو و افلاطون با خدای ادیان الهی - رسای اندیشه


واضح آرشیو وب فارسی:رسای اندیشه: آیت الله علوی سرشکی خدای ارسطو را هم سنخ با معلولش دانست و گفت: خدایی که ادیان می گویند خدای فاعل مختار است و هر لحظه می تواند هر کاری بکند و انبیاء با آن خدا در رابطه هستند و حرف می زنند. ولی خدای ارسطو و افلاطون این طور نیستند.رسای اندیشه - آیا «فلسفه اسلامی» این بار را به دوش می کشد؟ خیر، «فلسفه» این کار را می کند. فلسفه، اسلام و غیراسلام ندارد. فلسفه یعنی تعقل. شما بفرمایید فلسفه صحیح خدا را اثبات می­کند. قبل از اسلام اگر حضرت مسیح(ع) یا حضرت موسی(ع) را با عقل اثبات می کردند شما به آن می­گویید فلسفه اسلامی؟ نه، فلسفه یعنی عقل. یعنی تعقل صحیح. رسای اندیشه - یکی از رسالت ها این است که افکار و رفتارهای باطل و اشتباه در جامعه اصلاح شود. ما می بینیم رفتارها یا بایدونبایدهای اشتباه، ریشه در جهان بینی ها دارد. به نظر شما چند نوع جهان بینی داریم؟ بحث­ جهان­ بینی یکی از شاخه ها و مصادیق فلسفه است. این که آیا جهان، منحصر به همین عالم مادی است یا خیر، بحث بسیار خوبی است. مقدمه ای است برای کسانی که گمراه هستند تا به راه بیایند. خیلی ها در دانشگاه ها خیال می­کنند وجود منحصر در وجود مادی است. ما باید بتوانیم جهان را درست اثبات کنیم که منحصر به ماده نیست و ماوراء این جهان، ناظم و خدایی دارد و این عالم بی­ هدف نیست. این بسیار بحث مهمی است. شاید مهم­ترین وظیفه ما بحث جهان بینی است. رسای اندیشه - پس به نظر شما تقسیم فلسفه به فلسفه غرب و اسلامی غلط است؟ گفتم، فلسفه اسلامی و غیراسلامی را بگذاریم کنار؛ بگوییم فلسفه صحیح، فلسفه واقع. واقع این است که در جهان غرب فلسفه ارسطویی افلاطونی کلیسا را فلج کرد و نتوانست در مقابل اشکالاتی که به منطق و ارسطو و اثبات خدای ارسطو ­کردند جواب بدهد. رسای اندیشه - چرا نتوانستند؟ برای اینکه تفکر ارسطو تفکر حس­گرایانه است. ارسطو در کتاب متافیزیک به بحث تعدد قدماء تصریح می کند و این که خدا یک کار بیشتر نمی­تواند انجام دهد و آن آفریدن صادر اول است و دنباله اش این عالم است. این با تفکر ادیان نمی­خواند. خدا به حضرت عیسی(ع) در کوه طور می­فرماید: من خدای تو هستم. طبق تفکر ارسطویی به هیچ وجه نمی­توانیم این را توجیه کنیم مگر این که بگوییم عقل دهم به دروغ به حضرت موسی(ع) گفته است من خدای تو هستم؛ زیرا خدا که یک کار بیشتر نمی­تواند بکند و آن صادر اول است. خدا نمی­تواند به موسی(ع) بگوید من خدای تو هستم. این یک کار دیگر می­شود. نارسایی فلسفه ی ارسطو و افلاطون در غرب باعث شد الحاد پیش برود فارابی برای این که ما از برادران غیرشیعه عقب نمانیم آنها را خوب یاد گرفت. بعد ابن­سینا، ابن رشد و دیگران پر و بالش دادند و تا حالا هم هست؛ ولی نمی توانست با دین بخواند حتی با دین مسیح و یهود. خدایی که ادیان می­گویند خدای فاعل مختار است و هر لحظه می­تواند هر کاری بکند و انبیاء با آن خدا در رابطه هستند و حرف می­زنند. ولی خدای ارسطو و افلاطون این طور نیستند. من در کتاب «نقد و بررسی اثبات خدا» متعرض شدم. کانت اشکالاتی کرده و می گوید این خدا (خدای ارسطویی که هم­سنخ با معلولش است) با حوادث عالم نمی تواند رابطه برقرار کند، ولی به بن بست خورد و کلیسا هم نتوانست جواب بدهد. حوزه ما هم با فلسفه ملاصدرا نمی­تواند جواب بدهد. این ها در مقابل اشکالات عقلی که الان می­شود نمی­توانند جواب بدهند. همین نارسایی فلسفه ی ارسطو و افلاطون در غرب باعث شد الحاد پیش برود. وقتی مردم ببینند خدا قابل اثبات نیست، اثبات خدا به تناقض می انجامد. اگر خدا این عالم را آفریده، اما خدای ارسطو نمی­تواند با حوادث عالم رابطه برقرار کند. الان ارسطو و افلاطون در بعضی حوزوی های ما خیلی عزیز است و همان حرفهایشان را تکرار می کنند و نمی­دانند باطل شده است و اگر بفهمند رهایش می کنند. ملاصدار، فلسفه مشاء و فلسفه اشراق را مخلوط کرده است. در حالی که آقای سید یحیی یثربی می­گوید این، تناقضات را بیشتر کرد. مرحوم ملاصدرا پیش ما عزیز است خدا رحمتش کند. خدا همه علمای اعتقادی، فلسفی و فقهی ما را بیامرزد. اما ما باید دنبال حقیقت برویم. ارسطو مسأله «مُثُل» که استادش افلاطون مطرح کرد را قبول نداشت. ملاصدرا پیش ما عزیز است اما می گوید اتم دروغ است، منظومه شمسی نیست یا در مسایل ژنتیک ملاصدرا می­گوید این حرف غلط است که در نطفه یک چیزی است که ارث منتقل می کند. ایشان می گوید نطفه مثل خاک است یعنی هیچ قابلیتی در آن نیست و ژنتیک را رد می­کند. حالا ما چون ملاصدرا گفته است الان تحقیقات در ژنتیک را متوقف کنیم، در حوزه به اشتباه بگوییم حرف هایش درست است؟ نه، این ها به نظر ملاصدرا علم بوده است و لو در واقع نبوده اما ایشان زحمتش را کشیده و پیش خدا هم اجر دارد. اما نباید تعصب داشته باشیم و چون ملاصدرا مخالف این علوم جدید بوده، باعث شود با علم بجنگیم. خدایی که او می­گوید با مخلوقات سنخیت دارد، ما چنین خدایی را قبول نداریم. ما باید بفهمیم اشتباه ارسطو کجاست. نه اینکه رویش لجبازی کنیم. این که ارسطو گفته خدا و مخلوق مثل علل و معلولِ طبیعی هم سنخند، حرف غلطی است. بیاییم فاعل مختار را بپذیریم. ملاصدرا و مرحوم علامه فاعل مختار را به این معنای واقعی نمی پذیرند. خدا فاعل مختار است و هر لحظه هرچه را بخواهد می تواند ایجاد یا اعدام کند. این که از خدا تنها یک کار ساخته است، حرف درستی نیست. بیاییم واقعیت­ها را بگوییم. ولی برای بعضی­ها سنگین است و می گویند یک عمر این ها را خواندیم حالا همه موهوم درآمد و دور بریزیم؟ خب چه اشکالی دارد؟ تو ثوابت را می­بری. وقتی که فهمیدی موهوم است، بریز دور. در هرحال از یک طرف بیاییم ضعف ارسطو و افلاطونی را برطرف کنیم و از طرف دیگر اشکالات و اشتباهات هیوم، کانت و ژان­ پل سارتر و امثال این ها درباره خداشناسی را رفع کنیم. بعضی هایشان تصور صحیحی از خدا ندارند. من در کتاب «دلایل اثبات خدا» بحث تصور و تصدیقی را جدا کردم و گفتم اصلا بعضی وقت ها روی یک موضوع بحث نمی­کنیم. خدایی که او می­گوید خدای بالای عرش است، ما هم قبول نداریم؛ خدایی که او می­گوید صادر اول است، ما هم قبول نداریم؛ خدایی که او می­گوید با مخلوقات سنخیت دارد، ما چنین خدایی را قبول نداریم. حالا ما مدام چشم بسته بگوییم خدا هست و او بگوید نیست. نه؛ ما اول باید تصور و مفهوم صحیحی از خدا بدهیم. من برای اولین بار در کتابم روی آن تأکید کردم. اگر ما این را اول انجام بدهیم، نود درصد اختلافات از بین می رود. راسل می گوید من از مسیحیت برگشتم چون فکرکردم اگر خدا همه چیز را آفریده پس خدا را چه کسی آفریده است؟ او حق دارد؛ چون آن طوری که مسیحیت به او فهمانده خدای او یک موجودی است مثل شاه که در عرش نشسته. خدایی که مکان دارد در واقع خدا نیست، یک بت بزرگ است. یعنی تصورشان غلط است و می گویند خدا یک کسی مثل و هم قیافه بشر است. چطور من به خالق نیاز دارم، خدا هم به سازنده نیاز دارد. ما اول باید یک تصور صحیحی از خدا بیاوریم. کانت در آخر به آن می­رسد و در تنبیهات به همه اشکالات جواب می­دهد. مسائل را می­گوید و تناقضات رفع می­شود. صریحا درباره خدا صحبت می­کند، خوب هم صحبت می­کند. ولی کسی خیلی به حرف او توجه نکرده است. اگر ما خدا را درست تعریف کنیم نود درصد آنهایی که می گویند خدا را قبول نداریم برمی­گردند و می خواهند بدانند حرف ما چیست. اگر ما خدا را درست تعریف کنیم نود درصد آنهایی که می گویند خدا را قبول نداریم برمی­گردند و می خواهند بدانند حرف ما چیست. آن وقت باید برخی اصولی را که معتقدیم اصلاح کنیم. خیلی از اصول ارسطویی نمی­تواند خدا را اثبات کند. ما اول باید دست از آن و دیدگاه های پزیتویستی برداریم. ما باید بتوانیم تصور صحیحی از خدا بدهیم. باید اول حرف کانت را در بحث شناخت نقد کنیم. کانت می گوید ما اصلا نمی توانیم ماوراء طبعیت را بشناسیم. چون در ماوراء طبیعت معقولات، قانون علیت و امثال این ها قابل استفاده نیست. من همه حرف های کانت را که در دانشگاه باعث بی دینی می شود رد کردم. رسای اندیشه - مدرنتیه و پست­ مدرن زاییده لیبرالیسم است؟ این بحث مفصلی دارد. لیبرالیسم جزء مجموعه مدرنیسم است. مدرنیته یعنی به روز شدن. مدرنیته یک تحول اندیشه در غرب است. می­خواهند بگویند ما یک چیزهایی فهمیدیم به یک چیزهایی رسیدیم که دیروز نرسیده بودیم. پست مدرن آمد کل آنها را دور ریخت. پست مدرن در واقع یک سرگیجه است. یعنی گم شد. اگر بخواهیم با ادبیات قدیم بیان کنیم می گوییم یک سوفسطاگریِ جدید است. چون ماند. دید آنها نتوانستند علم را اثبات کنند. نتوانستند حتی مادیات را اثبات کنند اصلا این ها زیر پای همه چیز را زدند. اینها باید در یک جهان­بینی یا در بحث فلسفی نقد و بررسی بشود و من در کتاب «علم و عقل و دین» همه را جواب دادم. ادامه دارد ...


سه شنبه ، ۲۵خرداد۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: رسای اندیشه]
[مشاهده در: www.rasayeandisheh.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن