تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص): هرگاه سفره پهن مى‏شود، چهار هزار فرشته در اطراف آن گرد مى‏آيند. چون بنده ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1825996552




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

از طلا فروشی تا غسالی /پدر و مادرم تا یک سال با من حرف نمی زدند! - سایت خبری تحلیلی ساعت 24


واضح آرشیو وب فارسی:ساعت 24: ساعت24-رخی مردم کوته فکر هم با وجود آنکه می دانند روزی می میرند و در نهایت مهمان آنها می شوند، اما همچنان با تمسخر، طرد شدن و حرف های کنایه آمیز این افراد و خانواده هایشان را اذیت می کنند. با آنها دست نمی دهند،غذا نمی خورند و حتی از معاشرت و همنشینی با آنها هم دریغ می ورزند و با وجود انتخاب نام جدید برای این شغل هم همچنان غسالان را «مرده شور» خطاب می کنند، انگار قرار است تا ابد این نام بر سر زبان ها بماند و با تکرار مکررات، خاطر عده ای آزرده شود.«وای می دانی شغلش چیست؟ به او دست نده، با او غذا نخور.» این نجواهای یواشکی همیشه در گوشش می پیچد. گرچه برایش عادی شده، اما همیشه در تلاش است تا دیگران را متقاعد کند که برای صواب این کار، در این شغل مانده است. این بار حرف از شغل غسالی است. شاید تاثیر این ضرب المثلی که می گوید: «عقل مردم به چشمشان است» در اینجا کاملا پیداست. انگار هر چه شغلت از سطح بالایی برخوردار باشد و محل کارت شیک تر باشد، بهتر است و مردم به تو در نهایت عزت و احترام می گذارند، اما زنان و مردان شریفی در جامعه هستند که شاید برخی از آنان در ابتدا به دلیل مشکلات مالی به شغل غسالی روی آورده باشند، اما بعد از مدتی آن چنان وابسته می شوند که به راحتی پیشنهاد شغل بهتر را رد می کنند. این در حالی است که با وجود عشق سرشار و پذیرفتن سختی های این شغل، غسال ها همیشه از رفتارهای دوست، آشنا و همسایگانشان گله مند هستند. برخی مردم کوته فکر هم با وجود آنکه می دانند روزی می میرند و در نهایت مهمان آنها می شوند، اما همچنان با تمسخر، طرد شدن و حرف های کنایه آمیز این افراد و خانواده هایشان را اذیت می کنند. با آنها دست نمی دهند،غذا نمی خورند و حتی از معاشرت و همنشینی با آنها هم دریغ می ورزند و با وجود انتخاب نام جدید برای این شغل هم همچنان غسالان را «مرده شور» خطاب می کنند، انگار قرار است تا ابد این نام بر سر زبان ها بماند و با تکرار مکررات، خاطر عده ای آزرده شود. ابوالفضل گلدوست، غسال ۲۳ ساله، از نحوه حضورش در این شغل به «آرمان» می گوید: سر خاک مادر بزرگم رفته بودم که به سرم زد به غسالخانه بروم، آنجا از یک راننده آمبولانس پرسیدم که آیا بهشت زهرا غسال استخدام می کند؟ گفت: نه سخت قبول می کنند، شرایط دارد: باید لیسانس داشته باشی، خدمت هم رفته باشی. اما سن من به درس و مدرک لیسانس نمی خورد. او با خنده ادامه می دهد: گرچه با این شرایط می خواهند سخت بگیرند که دیگر کسی پیدایش نشود، اما من منصرف نشدم و با پیگیری و پیدا کردن آشنا پیش رئیس مربوطه رفتم و با او صحبت کردم. او هم گفت از تو خوشم آمده و بیا نظافتچی شو. من هم برای اینکه روزنه ای پیدا کنم که به داخل بروم و غسال شوم، قبول کردم و یک هفته به عنوان نظافتچی مشغول به کار بودم و بعد از آن یک روحانی از من سوالات احکام را پرسید و گفت از فردا بیا لباس به تو تحویل بدهم که داخل غسالخانه کار کنی. اکنون حدود دو سال و هفت ماه است که مشغول به این کار هستم. ابوالفضل با بیان اینکه پدرش طلافروش است و مشکل مالی ندارد، افزود: من اصلا مشکل مالی ندارم که به دلیل حقوق این شغل را انتخاب کرده باشم. من حرفه غسالی را دوست دارم چون بیشتر به خدا نزدیک می شوم. قبلا کارهای دیگری انجام می دادم و طلافروش بودم، اما تغییر شغل دادم. او با بیان اینکه دو روز در هفته مرخصی دارد و کارمند رسمی است، می گوید: ساعت کاری من از هشت صبح تا ۱۴ و ۳۰ دقیقه بعدازظهر است و دریافتی حقوق من دو میلیون و ۸۰۰ هزار تومان است، اما این حقوق به حدی پربرکت است که من توانستم با آن شرایط اولیه خرید خانه و ماشین را فراهم کنم. گرچه قبل از این شغل، حقوق من چهار میلیون تومان بود، اما برکت نداشت. جنازه ای که بوی گلاب می داد این غسال با بیان اینکه هر روز با خواندن زیارت عاشورا کار خود را آغاز می کند، ادامه می دهد: در روزهای اول کاری آن قدر ترس داشتم که هنگام خواب چراغ اتاق را تا صبح روشن می گذاشتم، بعد یک روحانی به ما گفت اگر می ترسید هنگام خواب صلوات بفرستید، ترستان می ریزد. بعد یک ماه ترسم ریخت و عادی شد چون فهمیدم به خدا نزدیک تر شدم و اکنون ذکر صلوات عادت هر شب قبل از خواب من است. او از بهترین خاطره اش در این شغل می گوید: ما هفته ای یک شب نگهبان سردخانه غسالخانه هستیم و جنازه ها را تحویل می گیریم. یک شب که نگهبان بودم، جنازه ای را آوردند و من برای اینکه مطمئن شوم جنازه مرد است، صورت میت را دیدم. جنازه فوق العاده بوی گلاب می داد. گفتم شاید گلابی روی او ریخته اند. دقیقا فردای آن روز هم شیفت کاری من بود و از قضا همان جنازه برای شست و شو برای من آمد، هنوز هم بوی گلاب می داد. تعجب کردم. او را چند بارغسل دادم، اما بوی گلاب از بین نمی رفت، طوری که تمام همکاران هم متعجب بودند چون برخی اوقات جنازه هایی می آید که از بوی تعفن اصلا نمی شود به سمتشان رفت. او بزرگ ترین درس غسالی را رعایت حلال و حرام در زندگی می داند و ادامه می دهد: این شغل آن قدر تاثیر معنوی در زندگی من دارد که اگر یک روز هم سر کار نروم احساس می کنم که چیزی را گم کرده ام و هرگز فکر تغییر شغل را ندارم. شاید روزی شغل دیگری کنار این شغل داشته باشم، اما شغل اول من غسالی است. نیمی از فوت ها به علت تصادف است این غسال می گوید: روزانه فقط حدود ۶۰ الی ۷۰ جنازه تهرانی داریم و با جنازه هایی که از شهرستان به تهران منتقل می شوند و بعد از غسل دوباره به شهر خود باز می گردند، میانگین تعداد جنازه ها روزانه به ۹۰ مورد هم می رسد. او با ناراحتی اظهار می کند: از آنجا که علت مرگ را پزشک قانونی مشخص می کند و این برگه به همراه جنازه است، ما معمولا در جریان موارد مختلف قرار میگیریم. او ادامه می دهد: حدود ۵۰ درصد از علل فوت مورد تصادف و حادثه است و مابقی هم معمولا سکته قلبی و مغزی است. همواره به یاد مرگ هستیم این غسال درباره مرگ می گوید: فکر می کنم بهترین لحظه زندگی آن زمانی است که به دیار باقی می رویم. او با بیان اینکه برای زندگی در آخرت آماده است، می افزاید: با وجود سن کم، برای لحظه مرگ خیلی آماده هستم و هر آنچه را که راجع به مرگ در ذهن دارم انجام داده ام. آن قدر به مرگ فکر می کنم که هر شب با وضو به خواب می روم و پیش خود می گویم که اگر قرار است عزرائیل جان مرا بگیرد، تمیز باشم. او ادامه می دهد: من و همکارانم به علت شغلمان همواره به یاد مرگ هستیم. شاید در روز یکی دو ساعت یادمان برود، اما دوباره فکرمان به سمت مرگ خودمان می رود چون در محیطی هستیم که همیشه انواع مرگ را از نزدیک می بینیم. گلدوست در مورد تاثیرات روحی نامناسب این شغل می گوید: همکارانم اصلا با کسی حرف نمی زنند و بسیار افسرده اند. من هر وقت با آنها صحبت می کنم همه حرفشان راجع به مرگ و آن دنیاست. به نظر من مال آن دنیایی هستند و به این دنیا تعلق خاطر ندارند. او ادامه می دهد: من روحیه خوبی دارم و بسیار اجتماعی و بذله گو هستم. برای اینکه دوست ندارم مردم پیش خود فکر کنند که چون غسال هستم، افسرده ام و شرایط محل کارم روی من تاثیر گذاشته است. پدر و مادرم تا یک سال با من حرف نمی زدند! ابوالفضل تازه متاهل شده است و درباره پذیرش این شغل توسط همسرش می گوید: اوایل همسرم شغل مرا نمی پذیرفت و من بعد از کلی حرف درباره دین و اینکه این شغل صواب بسیار دارد او را متقاعد کردم. اما پدر و مادرم تا یک سال با من حرف نمی زدند و می گفتند تو با انتخاب این شغل آبرویمان را برده ای. او ادامه می دهد: حتی وقتی آنها دیدند من دست بردار این شغل نیستم به محل کار من هم آمدند و گفتند بیرونش کنید، او هم پول و هم شغل دارد، اما باز نتوانستند مرا منصرف کنند و به ناچار کنار آمدند. این غسال از نحوه برخورد نامناسب مردم در جامعه می گوید: وقتی مردم شغلم را می فهمند، برخوردشان بسیار سرد است. حتی تا مرا می بینند با کنایه می گویند که غسال است یا وقتی سر سفره شان می نشینم، دیگر دست و دلشان به غذا نمی رود. او ادامه می دهد: حتی من بارها با گوش خودم شنیده ام که می گویند دیوانه است که به این شغل رفته، اما نمی دانند که کار ما صواب دارد. ابوالفضل عنوان می کند: شغل ما لباس فرم دارد و همیشه نظافت را رعایت می کنیم. حتی هر روز هم بعد از کار استحمام می کنیم و شاید بیشتر از برخی افراد هم تمیز باشیم، اما دیدگاه مردم نسبت به این شغل خوب نیست. او می گوید: در بهشت زهرا به غسال ها خیلی احترام می گذارند، اما در بیرون بهشت زهرا هیچ احترامی وجود ندارد و معمولا افرادی که اقوامشان فوت می کنند، به یاد من می افتند که کارشان را راه بیندازم. گرچه من هم دریغ نمی کنیم، اما کاش در جامعه هم به ما توجه می شد. آرمان


دوشنبه ، ۲۴خرداد۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ساعت 24]
[مشاهده در: www.saat24.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن