تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیه‌های کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهم‌ترین آثار تاریخی ایران شناخته می‌شود؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1821005049
پست اینستاگرامی جابری انصاری در پی درگذشت حبیب محبیان
واضح آرشیو وب فارسی:روز نو:
پست اینستاگرامی جابری انصاری در پی درگذشت حبیب محبیان
روز نو : سخنگوی وزارت خارجه درگذشت حبیب محبیان را در پست اینستاگرامی با عنوان "گاهی دلم برای خودم تنگ می شود" تسلیت گفت. به گزارش روز نو، حسین جابری انصاری در صفحه اینستاگرام خود با انتشار عکس‌نوشته‌ای از حبیب محبیان خواننده موسیقی پاپ یاد کرد. جابری انصاری نوشته است: به یاد او که صبحگان، حصار شب بشکست و در ماه مهمانی خدا، مهمان خدا شد. خداوند از خطاهای او و همه ما بگذرد. حبیب محبیان معروف به «حبیب» در سال‌های اخیر پس از سال ها به کشور بازگشته و در رامسر زندگی می‌کرد. وی صبح ٢١ خردادماه بر اثر ایست قلبی درگذشت. سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان شعری از استاد محمدرضا شفیعی کدکنی که حبیب آن را با نام «نفسم گرفت از این شهر» خوانده در این پست به اشتراک گذاشته است. متن این شعر به شرح زیر است: نفسم گرفت ازین شب در این حصار بشکن
در این حصار جادویی روزگار بشکن چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خون
به جنون صلابت صخره‌ی کوهسار بشکن تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
لب زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی؟
تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن بسرای تا که هستی که سرودن است بودن
به ترنمی دژ وحشت این دیار بشکن شب غارت تتاران همه سو فکنده سایه
تو به آذرخشی این سایه ی دیوسار بشکن ز برون کسی نیاید چو به یاری تو اینجا
تو ز خویشتن برون آ سپه تتار بشکن
منبع: ایلنا
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روز نو]
[مشاهده در: www.roozno.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]
-
گوناگون
پربازدیدترینها